eitaa logo
چَنتِه 🗃
3.5هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
31 فایل
چَنته: واژه ای بهابادی به معنی ظرف پارچه ای بزرگ(دولو) که در آن تعدادی کیسه های کوچک قرار داده می شد و معمولا محتوی انواع داروهای گیاهی بود . چنته از ملزومات جهیزیه دختران در قدیم بود. پل ارتباطی و تبلیغات @HOSSYN90
مشاهده در ایتا
دانلود
غیر اخلاقی ترین عادت بشر این است که مدام و بی وقفه، درباره هر کس و پیش از آنکه بفهمد و درک کند قضاوت می کند. این آمادگی پرشور برای قضاوت کردن، نفرت انگیزترین حماقت و مخرب ترین شرارت هاست ... زندگـی دشوارترین امتحان است. بسیاری از مردم مردود می‌شوند چون سعی مـی کنند از روی دست هم بنویسند، غافل از این که سوالات موجود در برگه‌ ی هر کسی فرق میکند. 🆔 @chantehh
📨 ارسالی از خانم لیلا قطب الدینی 🔹نشسته از چپ: عباس حدادزاده مرحوم حاجی صالحی، نفر وسط علی اکبر فلاح (رضاامیر)، خواجه زاده از بنستان 🔹ایستاده از چپ: محمدعلی عابدی (فرزند مرحوم علی عابدین)، حسین فلاح (رضاامیر) حسن دهقان معروف به حسن نقاش ، موسی صالحی 🆔 @chantehh
آقای محمدرضا حاتمی زاده 🔹با سلام خدمت حسین آقای عزیز و عرض زیارت قبول ممنون از مطالب زیبا و ارزنده شما دوستان و اساتید: جناب آقا ناصر گرانمایه و حسین آقا زینلی در رابطه با تاریخچه طبابت در بهاباد🙏🌷 در رابطه با «قطع کردن پای علی سقا» یا به قول خود باب ابلسن که می گفتن پای علی سقا را دَر کردیم😁: چند صبایی که ما در پابدانا یا به قول خوداهامون طُخراجه 😉 ( طُغرُالجِرد) ساکن بودیم و خدا بیامرز در منزل ما ساکن بودن شخصی به نام مهندس اکبر کامرانی فرزند بزرگ خدابیامرز علی سقا دو سه ماهی یک بار به دیدن حاجی میومدن جویای احوال ایشون میشدن و بسیار از ایشون تمجید و تشکر میکردن🙏 و مرتب می گفتن ایشون حق گردن ماها دارن، اگه ایشون نبودن پدر ما فوت شده بودن پس از اینکه جناب مهندس کامرانی مرخص میشدن حس کنجکاوی بچه های داود 😉 گل می کرد و باباجی را دوره می کردیم و در رابطه با در کردن پای علی سقا هی یکی یکی سوال می کردیم تا خدابیامرز جواب یتا یتا ماها را میدادن روز کو میرفت🥱 تا اینجا را داشته باشید تا بعداً بریم سر وقت در کردن پای خدا بیامرز😢 🆔 @chantehh
💊 جلسه دفاع از رساله دکتری داروسازی دکتر محمدرضا دادگرنیا 🔸دانشگاه شهید چمران اهواز 🗓 سال ۱۳۷۵ 📨 ارسالی از جناب دکتر سعید دادگرنیا 🆔 @chantehh
آقای عباس عالمی زاده ♦️ سلام بر آقای کربلایی حسین عبداللهیان و همه عواملی که در گروه وزین چنته زحمت می کشید تا هویت و اصالت مردم بهاباد را با چاشنی خنده و با بیان خاطرات و انتشار عکس های خاطره انگیز حفظ کنید. این چنته بنده را مکلف کرد تا سراغ آلبوم عکس های یادگاری بروم و انشالله عکس هایی برایتان خواهم فرستاد: 📷 اولین عکس از دایی گرامیم مرحوم حاج شیخ اسدالله عالمی و زن دایی گرامیم سکینه خاتون( کیوانی )که خود کتابی بودند از حکایت ها و خاطرات و مثلهای قدیمی که چون مادر من علاقه وافری به ایشان داشتند و این علاقه دوطرفه بود، همین که شب می‌شد خان دایی گرامی به خانه ما می آمدند، مخصوصا شبهای بلند زمستان و تا آخر شب چه حکایت ها و پندها که برای ما می گفتند. گاهی شب از نیمه می گذشت که زن داییم زنده یاد سکینه خاتون با اوقات تلخ وارد می شدند و داد می زدند: «چرا حالا دیگه نمی آیی خونه؟» و ما با اصرار و تعارف، زن دایی را می نشاندیم و خوشحال که دایی بیشتر خواهند بود. درب خانه داییم همان قفلهای مشهور رومی بود که داییم چون نجار هم بودند خودشان ساخته بودند ( البته هنوز این درب با قفل یادشده بر در خانه دایی نصب است) و کلید فلزی بزرگی داشت تقریبا به طول ۲۵ س که زن دایی هر جا می نشستند این کلید دستشون بود و ما چقدر دلمون می خواست یک بار این کلید را دست بگیریم اما حیف که این آرزو بر دلمون ماند که ماند. انشالله عمری باشد به مرور از این اندرزها و حکایات برایتان خواهم نوشت. 🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#شهدای_بهاباد #کربلای_جبهه_ها_یادش_بخیر 📨 ارسالی از خانم لیلا قطب الدینی 🔹نشسته از چپ: عباس حدادز
خانم لیلا قطب الدینی 🔹نشسته از چپ: عباس حدادزاده مرحوم حاجی صالحی، نفر وسط علی اکبر فلاح (رضاامیر)، خواجه زاده از بنستان 🔹ایستاده از چپ: محمدعلی عابدی فرزند مرحوم علی عابدین، حسین فلاح (رضاامیر) حسن دهقان معروف به حسن نقاش ، موسی صالحی 🆔 @chantehh
✅ روز «منطق» باشه و یه دفعه پیامی از معلم منطق و فلسفه ی سالهای دور دبیرستانت برسه😍 سالهای ۷۵ تا ۷۸ یعنی حدود سی سال پیش «علی آقای محمدی» معلم درجه یک و خوش رو و بذله گوی ما در دروس منطق و فلسفه بودند. خدا نگه دارشون باشه که با ارسال این عکس از سالهای اول خدمتشون در آموزش و پرورش میناب، قطعه شعری هم سرودند برای «بهاباد» 📷 هنرستان شهید بهشتی میناب استان هرمزگان سال ۱۳۷۴ ❤️ بهاباد؛ دیار بهار ❤️ بهاباد ای بر و بوم آباد من ز تو تازه گردد همی جان من ز تو دفع گردد هزاران بلا که تو ماهی و ماه تابان من 🆔 @chantehh
صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست بر خوردن از درخت امید وصال دوست بَختم نخفته بود که از خواب بامداد برخاستم به طالع فرخنده فال دوست از دل برون شو ای غم دنیا و آخرت یا خانه جای رخت بُود یا مجال دوست صبحتون بخیر و به شادی 🌻 📷 روستای زیبای دیدرکوه در بهاباد 🆔 @chantehh
‍ اینجا مردم قدرِ صبح را نمی‌دانند. با بیدار باشِ زنگ ساعت که همچون تیشه‌ای خوابشان را قطع می‌کند، به طرز خشنی از خواب برمی‌خیزند و بلافاصله خود را به دستِ تعجیلی شوم می‌سپارند. می‌توانی به من بگویی روزی که با چنین عملِ خشنی شروع شود چگونه روزی خواهد بود؟ باور کن همین صبح‌هاست که خلق و خوی آدم را تعیین می‌کند. (مهمانی خداحافظی) 🆔 @chantehh
✍ زندگینامه "سرلشکر شهید حاج محمد جلیلی بهابادی "به قلم و روایت همکلاسی و هم دوره ای خود جناب سرهنگ غلامرضا محمدی نیا بهابادی 👇👇 🆔 @chantehh