eitaa logo
چَنتِه 🗃
3.6هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
32 فایل
چَنته: واژه ای بهابادی به معنی ظرف پارچه ای بزرگ(دولو) که در آن تعدادی کیسه های کوچک قرار داده می شد و معمولا محتوی انواع داروهای گیاهی بود . چنته از ملزومات جهیزیه دختران در قدیم بود. پل ارتباطی و تبلیغات @HOSSYN90
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱کربلای ۴: عملیات سرنوشت یک سال پس از تصرف فاو در عملیات والفجر ۸ در بهمن ۱۳۶۴ و قطع دسترسی عراق به خلیج فارس، ایران به تصرف زمین‌های استراتژیک جدید نیاز داشت تا نه تنها تصرفات قبلی را تثبیت کند، بلکه با وارد کردن یک ضربه بزرگ کار عراق را در جنگ یکسره کند . تصرف فاو ایران را در موقعیتی بی‌سابقه‌ و البته خطیر قرار داده بود. مسئولان جمهوری اسلامی سال ۱۳۶۵ را سال تعیین سرنوشت جنگ نامیدند و با همین رویکرد سعی کردند مردم را برای اجرای عملیات سرنوشت‌ساز بسیج کنند. عملیات طراحی پیچیده‌ای داشت. قرار بود گردان‌های غواص عرض اروند را شنا کنند و عراق را در آنسوی رودخانه غافلگیر کرده و نیروهای ایرانی از دو محور شلمچه و ابوخصیب به سمت بصره عراق پیشروی کنند. ایران برای عملیات سرنوشت، نیروی خود را به صورت کم‌سابقه‌ای بسیج کرد و تعداد گردان‌های پیاده خود را به عدد بی‌سابقه ۲۵۰ گردان در تاریخ جنگ هشت ساله رساند. تا پیش از آن ایران تنها در عملیات خیبر، با به کارگیری ۲۴۶ گردان به این عدد نزدیک شده بود (تعداد گردان‌های زرهی، مکانیزه و … لحاظ نشده است). تعداد نفرهای گردان معمولا بین ۵۰۰ تا ۸۰۰ نفر است. اگر هر گردان را به طور متوسط شامل ۶۵۰ نفر در نظر بگیریم، نیروهای پیاده ایران در عملیات کربلای ۴ بیش از ۱۶۰ هزار نفر بوده که بسیاری از آن‌ها را نیروهای داوطلب تشکیل می‌دادند. استعداد نیروهای درگیر ایران در جنگ (گردان‌های پیاده) در عملیات‌های مختلف از 1359 تا 1367 غافلگیری در عملیات سرنوشت اما این بار عراق مثل فاو غافلگیر نشد. شواهد و قرائن در زمان شروع عملیات نشان می‌داد که عراق نه تنها غافلگیر نشده بلکه از جزئیات عملیات اطلاع پیدا کرده و مهم‌ترین معبر عملیات را با آمادگی کامل تحت نظر دارد. بدین ترتیب آتش انبوه عراق معبر آبی کم‌عرضِ «امّ‌الرصاص» را که از آن در طرح عملیات به عنوان «تنگه عملیات» یاد می‌شد مسدود کرد و تعداد زیادی از رزمندگان ایران به شهادت رسیدند. به همین خاطر دستور توقف عملیات در کمتر از ۴۸ ساعت صادر شد. ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آدم هرچی این کلیپ رو ببینه سیر نمیشه ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
18.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مصاحبه با دو تن از رزمندگان و جانبازان سرافراز گروهان الحدید بهاباد: 🇮🇷 جعفر صالحی 🇮🇷 محمدرضا عبداللهیان 🗓 زمستان ۱۳۶۵ ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
🚩 از راست: محمدحسن گلشن زاده، شهید علی اصغر جلیلی، حسن قاسمی، اکبر جعفری، دکتر احمد ابوالحسنی و علی خانِ محمدی 🗓 آذرماه ۱۳۶۲،چند ماه قبل از شهادت علی اصغر جلیلی ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿--- 🌺 در ایتا به ما بپیوندید :👇👇 🆔 @chantehh
42.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 میدونم تکراریه این فیلم ، ولی فردا سالگرد عملیات بدر هستش ، عملیاتی که تعداد زیادی از بچه های بهاباد در اون شرکت داشتند و شهید و اسیر هم دادیم . به پاس خدمات ایثارگران شهرستان در این عملیات این فیلم رو با هم می‌بینیم: 🌺نماز جماعت رزمندگان اسلام 🗓سال۱۳۶۳ 🔸گردان امام علی(ع) 🔸آشیخ محمد عبداللهیان امام جماعت شهید عباسعلی کارگر مکبر همچنین شهیدان عابدی ، جلیلی، حاتمی، دهقان ، امینی پور و انتظاری و نیز عده زیادی از رزمندگان بهابادی مثل حسین فلاح( رَض ِ امیر) در تصویر مشاهده می‌شوند. ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿--- 🌺 در ایتا به ما بپیوندید :👇👇 🆔 @chantehh
24.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلمی از حضور رزمندگان بهابادی گردانهای الحدید و ثارالله در جمع رزمندگان استان یزد پیش از عملیات بیت المقدس ۲ در ماووت و منطقه سلیمانیه عراق 🗓 زمستان ۱۳۶۶ 🚩 یاد و خاطره ی رزمندگان و شهدای بسیجی شهرستان بهاباد و رفیق شهداء عباس آقای محمدی نیا گرامی باد. 🚩 سردار شهید علی اصغر امینی پور از مفاخر بهاباد تا روز شهادت در اسفندماه ۶۳ فرمانده گروهان الحدید بود. ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿--- 🌺 در ایتا به ما بپیوندید :👇👇 🆔 @chantehh
📷 محمدرضا و حسین عبداللهیان 🗓 سال ۱۳۶۶ 🔸 محمدرضا دو سال بزرگتر از من بود اما خیلی ها فکر می‌کردند دو قلو هستیم . 🔺 مکان عکس : سد بوکان مرداد ۱۳۶۶ ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿--- 🌺 در ایتا به ما بپیوندید :👇👇 🆔 @chantehh
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آدم هرچی این کلیپ رو ببینه سیر نمیشه ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿--- 🌺 در ایتا به ما بپیوندید :👇👇 🆔 @chantehh
📨 آقای سید محمد رضوی فرزند مرحوم آسیدعلی با ارسال این عکس و معرفی افراد مرقوم فرمودند : 🔸از راست: بنده سیدمحمد رضوی (سید علی)، اصغر موحدی و شهید علی اصغر امینی پور فرمانده گروهان الحدید و نفر پشت سر شهید امینی پور آسیدجلیل رضوی 🗓 مرداد ماه ۱۳۶۳ پاسگاه زید ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿--- 🌺 در ایتا به ما بپیوندید :👇👇 🆔 @chantehh
شهید حسین مطیعی بهابادی 🌷 شهید حسن عسکری ده جمالی ✍ حسین عبداللهیان بهابادی سلام دوستان ببخشید خیلی سعی کردم خلاصه خلاصه بنویسم . نصر۷ و دو شهید بهاباد 🌹عصر روز ۱۴ مرداد ۶۶ با حسین برهانی ، حسین حاتمی ، حسین بابائیان ، محمدرضا شفیعی و محمود ( محمدرضا ) فلاح کنار سد بوکان گل می‌گفتیم و گل میشنفتیم که با صدای فرمانده گردان( حاجی دهستانی ) که بافقی بود به خط شدیم . ۴۵ روز بود که از بهاباد اعزام شده و در سد بوکان مستقر شده بودیم و مرتب آموزش می‌دیدیم. حاجی دهستانی با صدای رسا اعلام کرد: امشب عملیاته خدای من 😀 بالاخره عملیات شد . دفعه اول بود می‌رفتم جبهه و کمی بیشتر از ۱۳ سال داشتم . شب قبل از عملیات زیارت عاشورایی خوندیم و در تاریک و روشن هوا ، رفقا سخت همدیگه رو در آغوش گرفته و خداحافظی کردیم . من ، حسین شارضا را که هم خیلی رفیق بودیم و هم فامیل بودیم ، قُرص تو بغل قُچاردَمُش و کلی گریستم و خیال می‌کردم یا من یا حسین یکیمون شهید میشیم😜😂 . محمدرضا داداش محترم هم با حسین مطیعی در گردان الحدید بودند . خیلی دلم می‌خواست شب آخر عمری ببینمش .😭😭 کلی در دل شب پیاده روی کردیم به سمت خط و سنگرهای دشمن ، تا اینکه بین دو تپه و در سنگر اجتماعی روباز زمین‌گیر شدیم ، هنوز لحظاتی از وروود به سنگر نگذشته بود که صدای حسین برهانی که پیک گروهان بود را در دل تاریکی شنیدم که دنبالم میگشت . سریع از سنگر بیرون اومدم . انگار گلوله فرانسوی منتظر همین بود که به محض بیرون اومدن من رفت تو سنگر و بسیاری از رفقا قبل از عملیات یا مجروح شدند و یا شهید . توی اون تاریکی دودُ آتش ، کورمال کورمال حسین برهانی رو پیدا کردم . حسین گفت : محمدرضا رو دیدم که اونام دارند برا عملیات میرن جلو ، خیلی خوشحال شدم . به هر جون کندنی بود محمدرضا و بچه های الحدید رو دیدم و بعد از چند دقیقه جدا شدیم . ساعت حول و حوش ۳ بامداد عملیات در بالای کوههای کردستان عراق و ارتفاعات دوپازا مشرف به شهر قلعه دیزه شروع شد . و منطقه به دست ما افتاد . ساعت ۴ صبح در کانال و با عجله ، اسلحه به دست و صورتی خونین ناشی از مهمان ناخوانده😂 به سمت سنگر عراقی می‌رفتم که پیکر آشنایی را کف کانال دیدم ، خیره شدم ، حسن عسکری ده جمالی بود که شهید شده بود و دو دستش رو روی سینه به هم قفل کرده بود . همون لحظه حسین برهانی هم اومد ، از سنگر عراقی‌ها پتویی برداشتیم و روی حسن کشیدیم . چند روز بعد از عملیات شنیدیم حسین مطیعی هم آنطرفتر و در گردان الحدید با اصابت ترکش به بازوی چپ مجروح شده . دو هفته بعد از عملیات ما بچه های گردان امام حسین رو به دلیل پیروزی در عملیات نصر ۷ به مشهد بردند . اونجا بسیاری از همشهریان رو که با اتوبوس آقا رضا به مشهد اومده بودند دیدیم . و تازه متوجه شدیم حسین آقای مطیعی هم که تازه دانشگاه قبول شده بود شهید شده . از شنیدن خبر شهادت حسین شوکه شدیم ، چون ما فکر می‌کردیم مجروح شده . حالا امروز بعد از ۳۸ سال ، سالروز شهادت دوستان شهیدمون رو گرامی میداریم . روحشون شاد . ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿--- 🌺 در ایتا به ما بپیوندید :👇👇 🆔 @chantehh
📻 مصاحبه و گفتگوی خبرنگار فعال دهه ی شصت بهاباد «زنده یاد حاج علی اصغر گرانمایه» با رزمندگان جهادگر این منطقه هنگام اعزام به جبهه های جنگ تحمیلی ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿--- 🌺 در ایتا به ما بپیوندید :👇👇 🆔 @chantehh