eitaa logo
چَنتِه 🗃
3.1هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
21 فایل
چَنته: واژه ای بهابادی به معنی ظرف پارچه ای بزرگ(دولو) که در آن تعدادی کیسه های کوچک قرار داده می شد و معمولا محتوی انواع داروهای گیاهی بود . چنته از ملزومات جهیزیه دختران در قدیم بود. پل ارتباطی @HOSSYN90 @Tayyebeee آگهی و تبلیغات 👇 @HOSSYN90
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درود بر شما حال دلتو خوش.. نظرت چیه با دیدن این کلیپ جرات داری تو هم.......... https://eitaa.com/chsnteh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصنیف استاد محمدرضا شجریان، همایون شجریان ࿐ྀུ༅࿇༅჻ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ• 🎼https://eitaa.com/chsnteh
سلام بر اهالی چنته صبحتون به خیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓درود بر شما 🌹 صبح‌بخیر ☀️به دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳ خوش آمدید 🌺خدایا یادم بده 🌼آنقدر مشغول عیب‌های خودم باشم 🌺که عیب‌های دیگران را نبینم 🌼یادم بده اگر کسی را بد دیدم 🌺قضاوتش نکنم، درکش کنم. 🌼یادم بده بدی را ببخشم ولی بدی نکنم 🌺چرا که نمیدانم بخشیده میشوم یا نه 🌼یادم بده اگر دلم شکست 🌺نفرین نکنم، دعا کنم 🌼یادم بده به قضاوت کسی ننشینم 🌺چون در تاریکی همه شبیه هم هستیم eitaa.com/chsnteh
اول صبحی بذارت با هنر هنرمندای بهابادی دلمون خش بشه
در یکی از مدارس، دور افتاده یاسوج معلمی دچار مشکل شد و موقتا برای یک ماه معلم جایگزینی بجای او شروع به تدریس کرد. این معلم جایگزین در یکی از کلاسها سوالی از دانش‌آموزی کرد که او نتوانست جواب دهد، بقیه دانش‌آموزان شروع به خندیدن و او را مسخره می‌کردند. معلّم متوجّه شد که این دانش آموز از اعتماد به نفس پایینی برخوردار است و همواره توسّط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گیرد. زنگ آخر فرا رسید و وقتی دانش‌آموزان از کلاس خارج شدند، معلّم آن دانش‌آموز را فرا خواند و به او برگه‌ای برگه‌ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده، آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچکس در مورد این موضوع صحبت نکند. در روز دوم معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد و از بچّه ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند، دستش را بالا ببرد. هیچکدام از دانش‌آموزان نتوانسته بود حفظ کند. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه ها بود. بچّه ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلّم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند. در طول این یک ماه، معلّم جدید هر روز همین کار را تکرار می‌کرد و از بچّه ها می‌خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبّت قرار می‌داد. کم کم نگاه همکلاسی‌ها نسبت به آن دانش‌آموز تغییر کرد. دیگر کسی او را مسخره نمی‌کرد. آن دانش‌آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره معلّم سابقش "خِنگ" می‌نامید، نیست، پس دانش‌آموز تمام تلاش خود را می‌کرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند. آن سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاس‌های بالاتر رفت. در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد جهان است که در بیمارستان ابن سینای شیراز شهر صدرا صدها پیوند کبد انجام داده است. این قصه را *دکتر ملک حسینی* در کتاب زندگانی خود و برای قدردانی از آن معلّم که با یک حرکت هوشمندانه مسیر زندگی او را عوض نمود، در صفحه اینستاگرامش نوشته، انسان‌ها دو نوعند: نوع اوّل کلید خیر هستند. دستت را می‌گیرند و در بهتر شدنت کمک کرده و به تو احساس ارزشمند بودن می‌دهند. نوع دوم انسان‌هایی هستند که با دیدن اوّلین شکستِ شخص، حس بی‌ارزشی و بدشانس بودن را به او منتقل می‌کنند. این دانش‌آموز میتوانست قربانی نوع دوم این انسان‌ها بشود که بخت با او یار بود. و آن معلم کسی نبود جز *محمد بهمن بیگی* اَبَر مردی بزرگ که چون ستاره‌ای در دل شبهای سیاه روزگاران درخشید و معجزه کرد. استاد بهمن بیگی نویسنده‌ای چیره دست با ذهنی خلاق و مدیری لایق بود و نشان داد که اگر اراده باشد میتوان مردمی را از فرش به عرش رساند که نمونه آن دکتر ملک حسینی است. روحش جاودان و یادش گرامی. 💐❤️ eitaa.com/chsnteh
4_505426782116260038.mp3
6.82M
࿐ྀུ༅࿇༅჻ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ•eitaa.com/chsnteh
آسیا رو دیده بودت ؟ مرحوم حسین علی یوسُف و خانمشون eitaa.com/chsnteh
. زندگی خالی نیست مهربانی هست سیب هست ایمان هست آری تا شقایق هست زندگی باید کرد در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت بروم تا سر کوه . . . 🌺https://eitaa.com/chsnteh
کسی هست ایشون رو بشناسه؟
جاده قدیم شمیران سال 1289شمسی خیابان شریعتی فعلی eitaa.com/chsnteh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سی‌پی‌آر درست اینطوریه. اگه بلد نیستید سی‌پی‌آر رو حتما یاد بگیرید، ممکنه روزی جونی رو نجات بدید🫀 eitaa.com/chsnteh
اولین انجماد جسد در استرالیا با امید بازگشت به زندگی انجام شد 🔹شرکت «ساوثرن کرایونیکس»، جسد یک مرد اهل سیدنی را پس از مرگ به صورت سرمازیستی منجمد کرد تا شاید در آینده بتواند به زندگی بازگردد. eitaa.com/chsnteh
قسمت ششم منو استخدامو دسمال یزدی😳 به روایت حسین عبداللهیان بهابادی👩‍🎨 . . . دنبال اون آقا رفتم ، بالای درب اتاقش نوشته بود مدیرکل . یک آن جا خوردم و در همان آن خیلی ترسیدم ، دفعه قبل که از بهاباد میومدم ناصر هوشمند از خصلتهاش برام گفته بود اینکه فردی مستبد و خود رای هست و به تنهایی هم گزینشه ، هم حراسته هم شورای انتصاباته و خودش به تنهایی پکیج کامل یک اداره هست.😊 با مرور این حرفا حسابی ترس به اعماق وجودم نفوذ کرد، وارد اتاقش شدم ، مثل مادر مرده ها یه گوشه ای ایستادم ، گوشه اتاق یک آقای دیگه ای با کاغذهای روی میز وَر میرفت به نظر میومد دو سه سالی از من بزرگتر باشه ، قد بلند بود و هیکلی ورزشکاری داشت ، سبیلِ کلفتِ پر پشتی روی صورتش خودنمایی میکرد بازو داشت این هوا💪 ، ولی در مجموع خوش تیپ بود و جذاب ( بزنم به تخته)، خودمو با خودشو مقایسه کردم ، از خودم خجالت کشیدم ، قطعا اگر خوش تیپی ملاک استخدام بود ، عمرا اگه من استخدام می‌شدم. اون آقا که حالا میدونستم مدیرکله رو به جوون کرد و گفت : مهندس سریع برو بلیط بگیر با قطار ساعت ده برو تهران این مدارکو ببر. جوان که بهش میومد مهندس باشه گفت: حاج آقا قطار ساعت ۸ رفته . مدیرکل با شنیدن این حرف خون زیر پوست صورتش دوید و گفت: آقای لاله زاری جونُم ، بلیط بگیر ساعت ۱۰ برو تهران.😡 جوون که به نظر جدی هم میومد گفت: آقای قاسمی آقای ما رئیس قطار هستن و ساعت ده قطاری نیست .ولی بازم هرجوری شما صلاح میدونت🤣🤣. قاسمی که از جواب دادن مهندس خوشش نیومده بود ، این دفعه و با تندی گفت: جونُم رو حرف من حرف نزن ، همونی که من میگم . سریع بلیط بگیر برو . به وضوح آویزون شدن سبیل‌های مهندس که از حیرت زبونش هم بند رفته بود رو دیدم . به ناچار چشمی گفت و از اتاق بیرون رفت . به راحتی میشد از چهره اش فهمید که توی دلش داره چی میگه . از این همه خود رأیی مدیرکل متحیر بودم . قطار ساعت ۸ رفته بود . الان ساعت ۹ بود . بابای اون جوون که قرار بود همکارش بشم رئیس قطار بود، اما آقای مدیر اصرار داشت لاله زاری ساعت ۱۰ با قطار بره تهرون😂 جلَّ الخالق😜 . . . ادامه دارد. eitaa.com/chsnteh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترفند شما واسه خوشمزه شدن مرغ بریون چیه؟🐥 چیزایی که لازم داریم: ۴۰ گرم کره ۱/۲ ق.چ جعفری خشک یا تازه ۱/۲ ق.چ ریحان خشک یا تازه زست لیمو نمک نمک و‌ فلفل سیاه اب نصف لیمو ترش ۲ ق.غ روغن زیتون ۱/۲ ق.چ پودر سیر ۱/۲ ق.چ‌فلفل قرمز ۱/۲ ق.چ زردچوبه زعفران پیاز+هویج+سیب زمینی+سیر+گوجه+فلفل دلمه ای ♨️دمای فر ۲۰۰ درجه به مدت ۲ ساعت ✅ یک ساعت اول با فویل بپزین و یک ساعت بعدی رو بدون فویل و‌حین پخت چند بار از اب و روغن مرغ روش بمالید. ❤️https://eitaa.com/chsnteh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کتلت مرغ😋 مواد لازم : سیر ۲ حبه مرغ چرخ شده نمک، فلفل سیاه سیب زمینی فلفل دلمه‌ پاپریکا l ❤️https://eitaa.com/chsnteh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناهار چی دارید؟😍 من که امروز باقالی پلو با بال مرغ درست کردم خیلی عالی شد تا آخر فیلم ببینید حتما این مدلیشو امتحان کنید خیلی خوشمزه میشه😋 ❤️https://eitaa.com/chsnteh
🌼 مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپان‍‍ی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟» ‍‍چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛ خودم نماز آنها را می خوانم». مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!» ‍‍چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای زمزمه کرد و گفت : «نمازش تمام شد!» مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟ ‍‍چوپان گفت: بهترازاین بلد نبودم مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت. شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد. از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟» پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!» مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟ ‍‍چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، با خدا گفتم : « خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می کنی ؟ » به نام خدای آن چوپان ... گاهی دعای یک دل صاف، از صدنماز یک دل پرآشوب بهتراست... https://eitaa.com/chsnteh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوالی که این اواخر خیلی پرسیدید؛ من به همسرم شک دارم؛همش حس میکنم با کسی ارتباط داره
♥   ‌          ❍ㅤ        ⎙ㅤ         ⌲ ꪶⅈ𝕜ꫀ    𝓒ꪖₘₘꫀₙₜ    ડꪖꪜꫀ    ડꫝꪖ𝕣ꫀ 💕 با خودت عهد ببند شاد باشی ... بیخیالِ قضاوت ها ، حسادت ها ، دشمنی ها و کینه ورزی ها .‌.. بیخیالِ مشکلات و نداشته ها ... بیخیالِ هرچیز که دلت را می رنجاند ... بیخیالِ هر چیز که لبخند را از صورتت می دزدد ... متمرکز شو روی داشته هایت ... به جای مشکلاتت ؛ به موفقیت و شادی هایِ پیش رو و پشت سرت چشم بدوز ... و بخند ... از تهِ دلت بخند ... تو اگر هیچ هم نداشته باشی ، خدایی داری که برایِ شادی و لبخندت ، همه جوره حمایتت می کند ... به جایِ همه ، به خدایی تکیه کن که بی منت ، روزی ات می دهد و بی منت ، هوایِ بیقراری ات را دارد ... و این بزرگترین گامِ موفقیتِ تو است.. حال دلت عالی🌞🌸 ‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح چهارشنبه تون بخیر 🌸🍃 آرزو میکنم آن قدر در🌸🍃 زندگیتان غرق در آرامش 🌸🍃 باشید و ان قدر راضی به 🤍 رضای خـدا و شکر گذار او🌸🍃 باشید که هیچ اتفاقی 🤍 سبب نا امیدی شما نشود...🌸🍃 روزتون سرشار از 🤍 موفقیت در کار و زندگی🌸🍃 eitaa.com/chsnteh