#ایثارگران_بهاباد
حاج حسن قاسمی و همسرشون؛ فداکار و تاثیرگذار اما گمنام
🌷 درباره ی حاج حسن قاسمی یا همون بابسن خودمون میشه کتابی نوشت و به برگ برگش افتخار کرد که همشهری این رادمرد هستیم. از دیروز که پای صحبت ها و خاطرات بابسن و همسرشون خانم قاسمی نشستم با خودم فکر می کنم بیخ گوش ما آدمایی گمنام زندگی می کنن که یه روزی بار دفاع از وطن و ناموس وطن را به دوش کشیدن و الان بیجا نیست اگر هر روز به چهره ی این شهید زنده نگاه کنیم و دستش را ببوسیم و بگیم ما قدر فداکاریهای شماها رو می دونیم.
بابسن از شروع جنگ تحمیلی در سال ۵۹ داوطلبانه به جبهه های غرب و سپس جنوب رفتند. تمام هشت سال در عملیاتها حضور داشتند به جز عملیاتهایی که بخاطر سه بار مجروحیت شدید نتونستن شرکت کنند. در عملیات قدس ۵ در مردادماه ۶۴، ترکش گلوله از یک طرف صورت به فک ایشان اصابت و از طرف دیگر خارج می شود که آثار آن هنوز هنگام صحبت کردن نمایان است.
در همه ی هشت سال، وقتایی که به بهاباد می آمد، مسئول تدارکات و پشتیبانی پشت جبهه بود و از سراسر منطقه کمکهای مردمی را جمع آوری و جلوی مسجد جامع بار کامیون کرده و به ستاد استان می فرستاد برای استفاده ی رزمندگان. (تصاویر به دنبال منتشر خواهد شد)
در جبهه ها و هنگامی که عملیاتی در کار نبود بابسن که بخاطر سابقه و تجربه ی گرانبهایی که از سالها حضور در جنگ کسب کرده بود و می توانست فرماندهی شجاع و مقتدر باشد اما متواضعانه کار استحمام رزمندگان و داغ کردن منبع آب حمام را به عهده گرفته بود.
اما بشنوید از همسر بابسن...
✅ ادامه دارد....
🆔 @chantehh