#خوشنامان_گمنام_بهاباد
🔺قسمت هشتم
حاجیـــــــــــــه فاطمه طیــــــــــــــبیان
(بخش دوم)
✍ حسین عبداللهیان بهابادی
. . .حاج فاطمه بعد از احوالپرسی و قربون صدقه رفتن ما بچه ها ، از پدر و مادرمون پرسیدند و پس از اطلاع از رگ و ریشه هر کدوممون ، بنا را بر تعریف و تمجید از پدر و مادرمان گذاشتند . این اولین درس بزرگی بود که این بانوی قرآنی به ما دادند : احترام به پدر و مادر.
اونروز گذشت و ما روزهای بعد بدون فشار ننه زمزم و با عشق به مکتب میرفتیم و علتش چیزی نبود جز مهربونیهای مادرانه حاج فاطمه .
من و محمدرضا برای اولین بار بود که به ملاخونی میرفتیم و با سبک ملاهای بهاباد آشنا نبودیم . اما هرچه بود سبک حاج فاطمه که قرآن را به صورت هِجّی یاد میدادند جدید بود و شیرین . الفُ ب سر اب جیمُ دال سر جَد ابجد، هِ و واو سر هَو واوُ زِ سر وَز هَوَّز. ماها خوب یاد میگرفتیم اما حسن عموعلی بهتر یاد میگرفت و مثل بلبل چه چه میزد .
تا چند سال تابستونا میهمان حاج فاطمه بودیم و درس های قرآنی این بانوی قرآنی شهرستان را با جان و دل نیوشیدیم.
خداوند روحشان را شاد و با نصیب از مواهب قرآنی نماید .
لطفا در ایتا میهمان ما باشید👇
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#خوشنامان_گمنام_بهاباد 🔺قسمت هشتم زنده یاد حاجیــــــــــــه فاطمه طیــــــــبیان (بخش اول) ✍ حس
#خوشنامان_گمنام_بهاباد
📷 اخوی حسین در هشتمین قسمت از سلسله نوشته های «خوشنامان گمنام بهاباد» از زنده یاد حاجــــــــــــــــیه فاطمه طیبـــــــــــــیان نام بردند و از این معلم مهربون ملاخونی قدیم بهاباد یاد کردند.
یادشون و نامشون مانا و ماندگار باد.
مطابق معمول به سراغ آرشیو پر و پیمون و چنته ی جذاب حسن حاتمی رفتیم و این تصاویر هفت گانه را به یادگار تقدیم نگاه پرمهر مخاطبان چنته و فرزندان کاردرست و عزیز آن همیشه در یاد می کنیم که هر کدامشان نشانه ای از مهربانی و فضایل مادر دارند. تندرست باشند!
جناب حاتمی فیلمهایی هم از دیدارها با زنده یاد حاجیه فاطمه طیبیان، برای چنته آماده کردن که فردا تقدیم خواهد شد.(به شرط حیات)
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#خوشنامان_گمنام_بهاباد 🔺قسمت هشتم حاجیـــــــــــــه فاطمه طیــــــــــــــبیان (بخش دوم) ✍ حسین ع
#خوشنامان_گمنام_بهاباد
📷 آقایان حسن عبداللهیان و حسن حاتمی در کنار زنده یاد حاجیه فاطمه طیبیان هنگام عیادت از ایشان
📨 ارسالی از آقای مهدی حاتمی
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
#ملاخونی_بهاباد
#خوشنامان_گمنام_بهاباد
✍ جناب حجت الاسلام آشیخ حسین حاتمی با ارسال تصویری از مزار مطهر معلم قرآن شهرمون، نوشین روان خانم حاجیه فاطمه طیبـــیان، در شرح آن،جمله ی سنگ مزار را نوشتن:
« نیم قرن مربی مکتب خانه قرآن کریم »
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
25.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ملاخونی_بهاباد
#خوشنامان_گمنام_بهاباد
🎥 گفتگوی حسن آقای حاتمی (حاج محمد) با زنده یاد حاجیه فاطمه طیبیان و فرزند بزرگوار ایشان معلم دانشمند جناب آقای رضا زینلی
🔺 بخش اول
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ملاخونی_بهاباد
#خوشنامان_گمنام_بهاباد
🎥 دیدار جمعی از معلمین و فرهنگیان عزیز بهاباد ، شاگردان قدیمی مُلاخونی حاج فاطمه با ایشان
🔺 بخش دوم
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
#خوشنامان_گمنام_بهاباد
🔺قسمت نهم
👤 حاج حسن حدادزاده (حسن اُسّا)
(بخش اول)
✍ حسین عبداللهیان بهابادی
برای بچه های دهه های پنجاه و شصت، خیابان طویل و نه عریض بهاباد اگر شانزه لیزه پاریس نبود، حتما و قطعأ کمی از لاله زار تهران نداشت .
اگر به حکم داوری در روزگاران نه چندان دور، از خونه علی عابدینا تا کوچه علی قنبری رو در یک لحظه از نظر میگُذَروندی ، میتونستی تاریخ ایران را در آن گلِ جا قضاوت کنی .
دوشاب خونه و پِسّه پوس کنیِ روبروی خونه حاج محمدمهدی اخوان ، که با هم مدرنیته و پسا مدرنیسم رو بهت نشون میداد و لوله فروشی محمدتقی دادگر و لوازم یدکی حاجی صالحی اوج اخلاق و رُک گویی رو به رُخت می کشید و پارچه فروشی شراکتی حاجی ترحمی و آقای لقمان - که ما بچه مدرسه ای های غدیر به لقمان حکیم میشناختیمشون- که درست روبروی دکون استاد حسنِ استاد معروف به حسن اُسّا بود و بخشی از تاریخ نمایش داده شده در سریال «دکتر قریب» رو یادآوریت میکرد.
کمی آنسوتر هم گل سرسبد هر چه بازاری بود یقین علی قنبری بودن که بعدها حاج علی قنبری شدند با طوق طلایی پدر شهید .
استاد حسن استاد رو از هر طرف میخوندی استاد بود و معروف به حسن اسا و با اینکه حاج حسن حدادزاده هم با طوق زرین، پدر شهید بودند اما صمیمیتِ گفتن حسن اُسّا رو با هیچ لغتی نمیشد جایگزین کرد .
مغازهای در کنار خونه ی هاشم - که البته خونه هاشم بعدها شد راهنمایی غدیر با هزاران خاطره گفتنی و نگفتنی از مدیریت جناب غُلمِسین حداد و اساتید خاطره ساز و خواستنی امروز .
جوی آب و درختان بید جلوی دکون حسن اسا قطعا خاطرات زیادی برای گفتن دارند و اما حکایت آن زبان بسته ها رو ما باید بگیم هر چند ناقص ...
♦️ ادامه دارد...
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
#خوشنامان_گمنام_بهاباد
📷 مرحوم حاج حسن حدادزاده معروف به حسن اُسّا در کنار همسرشون
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
#خوشنامان_گمنام_بهاباد
🔺قسمت دهم
👤 جناب آقای کاظم نیک بین
✍ حسین عبداللهیان بهابادی
در زمانهای قدیم - البته نه خیلی قدیم- ( پروا حسین مَحَدِ اصغر را نداریم😜 ) باباد فقط یه بیمارستان داشت به نام «کاظم نیک بین» ، 😎
یه دکتر داشت به اسم کاظم نیک بین ،
یه پرستار داشت: «کاظم نیک بین»
اصلا برای اینکه خیالتون رو راحت کنم این کاظم آقا خودش یه پا دانشگاه علوم پزشکی بود؛ به این معنی که اون زمونا که تو مملکت اصلا صد و پونزدهی( ۱۱۵) وجود نداشت، بهاباد ما کاظم نیک بین رو داشت که تا ته هزار و شصت و شونزده رفته بود، کافی بود رو به موت باشی و زنگ کاظم آقا بزنی ، اونوخت عزرائیل چاره ای نداشت که بره مرخصی!🤓
کاظم آقای نیک بین، همه تخصصی داشت البته زبونُم لال به غیر از زنان و زایمان که البته اونو هم من خبر ندارم و شاید اگر کتاب خاطراتشونو ورق بزنی اونو هم از دانشگاه بهاباد گرفته باشند .
« قدی بلند، صورتی استخونی، موهایی کم پشت و بسیار تا بسیار لاغر اندام، اهل یزد و دوماد آسیدمصطفی رضوی» این همه ی مشخصات شخصیت بسیار مودب ، مردم دار ، مهربون و دوست داشتنی داستان ماست .
در روزگاری که دکترهای هندی و پاکستانی در ولایت ما حکومت می کردن، جناب کاظم آقا امید اول و آخر ملت بود و همیشه هم مسلح و آمپول به دست . کاظم آقا آمبولانس سرخود بود و با ماشینی متعلق به عهد دقیانوس کار اورژانس رو هم انجام میداد و از بد حادثه به دلیل فامیلیت نودونه و نیم درصد امت فامیل پرور با خانواده مرحوم آسی مصطفی و بنا به روحیه اخلاقمدارانه حاج کاظم آقا، اکثر ویزیتها و تزریقات و پانسمانها مجانی می افتاد و نقل است به همین دلیل اگر بیمار بیش از یک آمپول داشت، کاظم آقا دومی رو با فشردن دندانها روی هم می زدند و سومی رو به سبک دارت پرتابی و چهارمی رو طوری فشار می دادند که ناخودآگاه، مریض ،مریضی یادش می رفت و از فردای آن روز خوراک آمده و از پس فردا به سرِکار مشرف میشده 🧐
همه اینها را گفتم برای یک جمله که:
جناب نیک بین! شما بخشی از تاریخ شهر ما هستید و مردم بهاباد خوبیها ، مهربانیها و روی گشاده حضرتعالی را هرگز فراموش نکرده و قدردان تمام زحمتها و رنجها و عطوفتهای حضرتعالی هستند و به قول مرحوم منوچهر نوذری اول و آخر و وسط همه پرستارها خودتی . روز پرستار مبارکتان باد . 🌻🪴🌺🌹
به این مرد بزرگ و خوشنام شهرمون که خود چندین سال است از همسر بزرگوارشون پرستاری می کنند درود میفرستیم و تندرستی و طول عمر براشون آرزو می کنیم.
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
#خوشنامان_گمنام_بهاباد
📷 تصاویری از جناب کاظم آقا نیک بین
🔸 عکسها از آرشیو آقای حسن حاتمی بهابادی
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
#روز_پرستار
#خوشنامان_گمنام_بهاباد
✍ جناب آقای احسان حاتمی
کاظم آقا جزء مردای نیک روزگارن که خدمت زیادی به مردم شهرمون داشتن...
بااین تصویر خواستم قدردانی کنم و بگم نمونه این افراد که توشهرمونم کم نیستن، یادآور مردای قدیمی کاردرست و بی ادعاییه که جون و دلی واسه بهترشدن حال مردم شهرشون همتی به بلندای سبلان داشتن...
کاظم آقای نیک بین هر جا هستین سلامت باشین..
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
#خوشنامان_گمنام_بهاباد
🔺قسمت نهم
👤 حاج حسن حدادزاده (حسن اُسّا)
(بخش اول)
✍ حسین عبداللهیان بهابادی
💫برای بچه های دهه های پنجاه و شصت، خیابان طویل و نه عریض بهاباد😲 اگر شانزه لیزه پاریس نبود، حتما و قطعأ کمی از لاله زار تهران نداشت😄 .
اگر به حکم داوری در روزگاران نه چندان دور، از خونه علی عابدینا تا کوچه علی قنبری رو در یک لحظه از نظر میگُذَروندی ، میتونستی تاریخ ایران را در آن گُلِ جا قضاوت کنی .
💫دوشاب خونه و پِسّته پوس کنیِ روبروی خونه حاج محمدمهدی اخوان ، که با هم مدرنیته و پسا مدرنیسم رو بهت نشون میداد و لوله فروشی محمدتقی دادگر و لوازم یدکی حاجی صالحی اوج اخلاق و رُک گویی رو به رُخت می کشید😡 و پارچه فروشی شراکتی حاجی ترحمی و آقای لقمان - که ما بچه مدرسه ای های غدیر به لقمان حکیم میشناختیمشون- که درست در نزدیکی دکون استاد حسنِ استاد معروف به حسن اُسّا بود و بخشی از تاریخ نمایش داده شده در سریال «دکتر قریب» رو یادآوریت میکرد😜.
کمی آنسوتر هم گل سرسبد هر چه بازاری بود ، یقین علی قنبری بودن که بعدها حاج علی قنبری شدند با طوق طلایی پدر شهید .
🌺 استاد حسن استاد رو از هر طرف میخوندی استاد بود و معروف به حسن اسا و با اینکه حاج حسن حدادزاده هم با طوق زرین، پدر شهید بودند اما صمیمیتِ گفتن حسن اُسّا رو با هیچ لغتی نمیشد جایگزین کرد .
مغازهای در کنار خونه ی هاشم - که البته خونه هاشم بعدها شد راهنمایی غدیر با هزاران خاطره گفتنی و نگفتنی از مدیریت جناب زنده یاد غُلمِسین حداد و اساتید خاطره ساز و خواستنی امروز .
🎄جوی آب و درختان بید جلوی دکون حسن اسا قطعا خاطرات زیادی برای گفتن دارند و اما حکایت آن زبان بسته ها رو ما باید بگیم هر چند ناقص ...
♦️ ادامه دارد...
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh