eitaa logo
چَنتِه 🗃
3.3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.5هزار ویدیو
28 فایل
چَنته: واژه ای بهابادی به معنی ظرف پارچه ای بزرگ(دولو) که در آن تعدادی کیسه های کوچک قرار داده می شد و معمولا محتوی انواع داروهای گیاهی بود . چنته از ملزومات جهیزیه دختران در قدیم بود. پل ارتباطی @HOSSYN90 @Tayyebeee آگهی و تبلیغات 👇 @HOSSYN90
مشاهده در ایتا
دانلود
4_673780729796100162.mp3
462.6K
رباعیات خیام باصدای استاد موسیقی فریدون شهبازیان ࿐ྀུ༅࿇༅჻ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ• 🎼https://eitaa.com/chsnteh
مادرم ملتی یک نفره است، تنها در کنار اوست که باور می کنم حتی یک نفر هم جماعتی است. https://eitaa.com/chsnteh
عصرتون قشنگ🌸 حال دلتون قشنگ👌👌 https://eitaa.com/chsnteh
💢 نشست محمد رضا صباغیان نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی با دکتر محمد دهقان معاون حقوقی رئیس جمهور 🔹عصر روز شنبه ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ صباغیان در دفتر معاون رئیس جمهور نشستی با هدف پیگیری مشکلات حوزه انتخابیه بویژه موضوع ۲ درصد عوارض فروش معادن برگزار نمود. 🔹یکی از موضوعاتی که در این نشست مطرح شد در خصوص حقوق و عوارض معادن بود. 🔹لازم به ذکر است در این نشست برخی از اعضای شورای شهر شهرستان های بافق و بهاباد ، فرماندار بافق و فرماندار بهاباد آقای صباغیان را همراهی نمودند. 1403/02/29 🌿 کانال رسمی محمدرضا صباغیان 🌿
قسمت سوم منو استخدامو دسمال یزدی به قلم حسین عبداللهیان بهابادی روبروی مسئول گزینش نشسته بودم و کنترل دست و پا کلا از دستم خارج بود ، آقای میرجلیلی مشغول نوشتن چیزی بر روی کاغذ بود ، من از فرصت پیش آمده نهایت سواستفاده را کردم و برای بازگشت اعتماد به نفسم ، دستم را به آب دهان تبرک کرده و بر روی موهایم کشیدم ، تا صاف صاف شود ، در همین حین مسئول گزینش سر از کاغذ برداشت و با نگاه عاقل اندر سفیهی پرسید : نماز که میخونی ؟ با لکنت گفتم: بله قربان هروقت فرصت بشه.😳 گاف داده بودم ، بنابراین برای اینکه حرفمو اصلاح کنم ، بلافاصله گفتم: یعنی سر فرصتش ، یعنی به جماعت. لبخندی زد و دوباره پرسید ؟ نماز آیات رو بلدی ؟ گفتم : حفظِ حفظم. گفت چند رکعتی و چه جوری میخونن؟ زبانم را دور دهان خشک شده ام تابی دادمو و جواب دادم: دو رکعت. ابتدا حمد را می‌خوانیم و سپس قل هوالله را به هفت قسمت مساوی تقسیم میکنیم . میرجلیلی با شنیدن توصیف نماز آیات از زبان من بلند خندید و گفت: مگر سیب زمینیه که به هفت قسمت مساوی تقسیم میشه😜😂 ادامه دارد. . .
قسمت چهارم منو استخدامو دسمال یزدی به روایت حسین عبداللهیان بهابادی . . . عرق سردی بر پیشانیم نشست ، بی صبرانه منتظر سوالِ دسمال یزدی بودم اما انگاری آقای مسئول گزینش قصد نداشت از توی نماز بیرون بیاد ، صدای آقای میرجلیلی این‌دفعه در گوشم زنگ زد که پرسید: نماز جمعه هم میری ؟ سوال خوبی بود ، بلافاصله جواب دادم : بله آقا میرم ، تازه شعار هم میدم ، باور ندارید میتونید برید از مردم بپرسید . 🤣مسئول گزینش اینبار از سر رضایت لبخندی زد و من ذوق مرگ شدم . اما این خوشحالی طولی نکشید ، چرا که اینبار با صدای بلندتری پرسید : نماز میت را چگونه میخوانند؟ در یک آن هر چه فحش در محضر دوستان دوران بچگی تَلَمُّذ کرده بودم را نثار ناصر هوشمند کردم و به درگاه خداوند شاکی شدم و با خودم گفتم: کاشکی مرده بودم ، لااقل نکیر و منکر فقط از نمازهای واجب میپرسیدند، هنوز داشتم فحش‌ها را در دهانم مزه مزه می‌کردم که آقای میرجلیلی اجازه جواب دادن به سوال قبلی را نداد و پرسید : کجای میت را در قبر روی خاک میگذارند: 🤪 این دیگه چه سوالی بود؟ احتمالا قصد پیچوندن من را داشت . خب معلومه کل بدن میت را روی خاک می‌گذارند. نکنه مرده های شهر مسئول گزینش را روی پرقو می‌گذارند. میرجلیلی دوباره پرسید: چی شد ؟ جواب ندادی. پرسیدم: منظورتون در هنگام دفنه یا بعد از دفن ؟ چون در هنگام دفن کل بدن را روی خاک می‌گذارند، اما بعد از دفن اگر مرده بهشتی باشد با توجه به وجود قصر و مبل و باغ ، احتمالا کف پایش را بر روی خاک می‌گذارد 😜و اگر جهنمی . . . آقای میرجلیلی نگذاشت ادامه بدم و گفت: در هنگام دفن سمت راست صورت مرده را بر روی خاک میگذارند . یا خدا احتمالا قصد داشت کل مفاتیح الجنان را بپرسد. سال ۷۴ دانشگاه تهران رشته بازیگری سینما قبول شده بودم ، برای مصاحبه که رفتم همه سوالها در مورد سینما و فرنگ بود ، چه حالی میداد سوالاشون ، اما اینجا تمام زیر و بالای آدمو بالا میدادن .در افکار خودم غوطه ور بودم که میرجلیلی گفت: کافیه. شما تشریف ببرید. برای تحقیقات محلی خدمت می‌رسیم. با عجله و سراسیمه و در حالیکه دسمال یزدی را از جیبم بیرون آورده بودم گفتم : نپرسیدید از چه دسمالی استفاده میکنم؟ 🙈خندید و گفت: آنچه عیان است چه حاجت به بیان است .😊😊 . . . ادامه دارد
قسمت پنجم منو استخدامو دسمال یزدی😜 به روایت حسین عبداللهیان بهابادی👩‍🎨 . . .در حالیکه عرق از سر و رویم سرازیر شده بود از اتاق گزینش بیرون اومدم .زیر لب غرولند می‌کردم و با خودم حرف می‌زدم. از ناراحتی متوجه اطرافم نبودم . از کیوسکی در خیابان روزنامه ای ورزشی خریدم و مستقیم رفتم بهاباد . تقریبا یک ماهی گذشت تا اینکه از کمیته بهاباد اطلاع دادند باید برای مرحله پایانی گزینش به اداره کل بروم . ساعت ۸ شب وقت قرار بود . فردا شب دقیق و مرتب به دفتر آقای میرجلیلی رفتم . بعد از سلام و احوالپرسی، اشاره کرد بنشینم . وزغ گونه🙈 به مسئول گزینش زل زده بودم . آسید علیرضا گفت : تحقیقات محلی خوب جواب داد و به نظر میرسه شما میتونید نیروی خوبی برای کمیته امداد باشید .نیشم تا بنا گوش باز شد😄 و در آستانه جِر خوردن قرار گرفت . آقای میرجلیلی چنان جمله " به نظر میرسه نیروی خوبی باشید" را ادا کرد که یک لحظه فکر کردم قراره در FBI خدمت کنم 😳. غرق در خوشی بودم که مسئول محترم فرمودند : فقط دو نکته باقی مانده. با این گفته میرجلیلی نیشم به صورت خودکار و به آهستگی بسته شد . خودکار و کاغذی به دستم داد و گفت: یک نامه اداری بنویس. مهلتش ندادم و در کسری از ثانیه نوشتم . با تعجب نگاهی به کاغذ کرد و گفت: خیلی خوبه، خط خوبی هم داری . از این تعریف بی موقع به قول بچه محل‌ها خر کیف شدم ، اما انگار میرجلیلی حیفش میومد دست از سر من برداره و بلافاصله گفت: برای آخرین سوال سوره حمد را به صورت صحیح بخوان. با خودم گفتم : مرد حسابی ، آبت نبود، نونت نبود ، این که اولش باشه ، تا آخرش خدا به خیر کنه . در همین لحظه مسئول گزینش گفت: ها... چی شد؟ و من مثل بلبل سوره حمد رو براش از حفظ خوندم و برای اینکه جای هیچ شک و شبهه ای نمونه، تا جاییکه نفس اجازه می‌داد والضالینش رو کشیدم تا در تجوید و قواعد کم نگذاشته باشم 😢. با لبخند سید علیرضا فهمیدم که تیر خلاص را زده‌ام، کاغذی را به دستم دادو گفت: این مدارک رو بیار تا شروع به کارت رو بزنیم . با خوشحالی از اتاقش بدون خداحافظی اومدم بیرون. همینکه وارد راهرو شدم، مرد تقریبا فربه و تپل و میانسالی که در هر ده انگشتش انگشتری به چشم می‌خورد و به نظرم قبلا هم دیده بودمش صدایم زد و گفت: جونُم قراره اینجا مشغول شی؟ با لکنت گفتم: بله. با اوقات تلخی خاصی و به آهستگی گفت: بیا دفتر من . . . . ادامه دارد.
15.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی مرحوم خانم مریم عالمی مادر شهید علیرضا عالمی در جمع دانش آموزان https://eitaa.com/chsnteh
سرپرست جدید اداره کل ثبت احوال استان یزد فردا صبح معارفه می شود. ✅ آئین تکریم و معارفه مدیران کل ثبت احوال استان یزد فردا سه شنبه ساعت 10 صبح در سالن نشست های فرمانداری یزد برگزار می شود . در این مراسم که دکتر کارگر معاون وزیر کشور و رئیس سازمان ثبت احوال و جمعی از مدیران این سازمان و معاون استاندار یزد حضور خواهند داشت مهدی مصدق به عنوان سرپرست اداره کل ثبت احوال استان معرفی و از زحمات محمدعلی مکرمی تقدیر خواهد شد . از مدیران اجرائی استان ، اصحاب رسانه ، روسای ادارات ثبت احوال و پیشکسوتان و بازنشستگان این دستگاه اجرائی برای شرکت در این نشست دعوت شده است. ╭━═━⊰✹❀✹⊱━═━╮ 🆔 @yazdsabteahval ╰━═━⊰❀✹❀⊱━━━╯