eitaa logo
چَنتِه 🗃
3.3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.6هزار ویدیو
28 فایل
چَنته: واژه ای بهابادی به معنی ظرف پارچه ای بزرگ(دولو) که در آن تعدادی کیسه های کوچک قرار داده می شد و معمولا محتوی انواع داروهای گیاهی بود . چنته از ملزومات جهیزیه دختران در قدیم بود. پل ارتباطی @HOSSYN90 @Tayyebeee آگهی و تبلیغات 👇 @HOSSYN90
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام و احترام در حرم مطهر امام رضا(ع) به یاد شما و تمامی اهالی چنته هستیم 🤲 شیفت خادمی همسرم آقای ابوالفضل رزاقی زاده ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
📷 تصویر بسیار زیبایی از مرحوم جلیل آقا جلیلی و همسرشون زنده یاد عصمت خانم فخر ▪️ جلیل آقا جلیلی بهابادی 🌱 تولد: ۱۲۹۳/۷/۱۰ 🍂 وفات: ۱۳۷۶/۱/۲۷ ▪️عصمت خانم فخر بهابادی 🍀 تولد: ۱۳۰۳/۷/۱۰ 🥀 وفات: ۱۳۷۱ ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
📷 تصاویری از مرحومه عصمت خانم فخر بهابادی در جوانی و در کهنسالی (در کنار خانم بانو صغری کلانتری) ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
🌼 امروز ، بخشی از سخنرانی مرحوم شیخ احمد کافی در چنته گذاشته شد . بد نیست بدانید این خطیب توانا " یزدی تبار " بوده ، پدربزرگش مرحوم میرزا احمد کافی از علمای مشهور یزد بوده که روزی برای سفر به مشهد رفت و دیگر به یزد بازنگشت . مرحوم کافی در یکی از سخنرانی ها، اینگونه خود را معرفی می کند : « یکی از من پرسید شما اهل کجا هستید؟ من هم گفتم اهل بین‌الملل، اصلیتم یزدی هست ، متولد مشهد و ساکن تهران » ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
16.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️❌ موقع مشق نوشتنِ بچه م کنارش بشینم یا نشینم؟ 🔸سپاس از جناب دکتر مهدی نشاسته گر عزیز🌹 ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
📸 سه تصویر از دوران جوانی ، میانسالی و کهنسالی مرحوم داود آقا فخر بهابادی فرزند آقا میرزامحمد فخر ، معاون وزیر راه در دوران پهلوی دوم 🔺 ایشان در مردادماه ۱۲۹۷ در بهاباد متولد شد و در اردیبهشت ماه ۱۳۸۰ در بیمارستان آسیای تهران درگذشت . روحشان شاد ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
جناب سرهنگ غلامرضا محمدی نیا سلام وقت بخیر دیدم امروز عکس مرحوم داود فخر بهابادی را در کانال گذاشتید، از آنجا که می دانم اکثر مردم بهاباد این مرحوم نامدار شهرشون را نمیشناسند بر آن شدم تا با خاطره‌ای این مرد بزرگ را معرفی کنم: ایشان معاونت وزارت راه در سالهای پنجاه تا پنجاه و هفت عهده دار بودند. روزی مرحوم محمدمهدی فخر از من خواستند که قیمت لندرور را بررسی و به ایشان اعلام کنم تا برای خرید به تهران بیایند و خریداری کنند. من بررسی و قیمت را اعلام کردم: هفتاد و پنج هزار تومان قیمت کمپانی که باید پول واریز کنی و حدود چهل روز بعد تحویل میشد، در بازار آزاد اما هشتاد هزار تومان بود با تحویل فوری. ایشان به اتفاق مرحوم محمد وارسته به تهران آمدند. با هم رفتیم دفتر کمپانی که در خیابان جمهوری بود و با مسئول فروش وارد گفتگو شدیم. ایشان همان شرایط چهل روزه را اعلام کرد که من گفتم آقای فخر نمی‌توانند چهل روز در تهران بمانندکه. بلافاصله با تعجب سئوال کرد کدام فخر؟ ایشان با آقای داود فخر چه نسبتی دارند؟ ما گفتیم برادرند. وقتی شنید که مرحوم فخر برادر داود فخر می‌باشند، گفت: پول را واریز کنید تا من الان حواله بدهم، برید تحویل بگیرید. فکر کنم که ما ساعت نه و نیم پول را واریز کردیم و ساعت دوازده و نیم ماشین را از کارخانه در جاده کرج تحویل گرفتیم و فردا هم برای رفع نواقص و کنترل نهایی به کارخانه رفتیم. این همان لندروری است که دست فرزندان آن مرحوم بود. ملاحظه بفرمایید چه عزت و احترامی برای ایشان قائل بودند که بدون نامه و یا سفارش و فقط بردن نام ایشان کارگشا شد. روحش شاد! ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh