#حکمتهای_چنته
آدم ها به دو شکل در خاطر ما میمانند.
نخست آن هایی که دیدهایم و میشناسیم و از آنها خاطرهای داریم. این آدمها با مرگشان و مرگ کسانی که آنها را میشناختهاند در تاریکی عدم ناپدید میشوند.
ولی گروه اندکی هستند که ما آن ها را هرگز ندیدهایم اما میشناسیم. درک و شناختن آن ها محدود به پیکر انسانی شان نیست و ما ندیده آن ها را به یاد میآوریم.
بودن این آدمها فراتر از زندگی جاری ست.
بودن آن ها وابسته به بودن هیچ کسی نیست و از نسلی به نسل دیگر زنده میمانند. آنها کسانی هستند که به کاخ درخشان جاودانگی قدم میگذارند.
#جاودانگی
#میلان_کوندرا
🆔 @chantehh
25.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#موسیقی
#استادشجریان
#حضرت_سعدی
سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر میدهد از حال نهانم
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیان است چه حاجت به بیانم؟
گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم
شب شما بخیر 🌹
🆔 @chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صدای پای زندگی است
🍃در خلوت کوچه های صبح
🌸می شنوی؟
🍃تو نیز ز کلبهٔ شب بیرون آی
🌸و بر روشنایی سر فرود آر
🍃بگذار شعاع لبخند تو
🌸سلامی بر این
🍃رسیده ز راه باشد
🌸همچون چراغانی
🍃صدها نگاه باشد
سلام صبحتون به خیر
🆔@chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز هم صدای آفتاب
باز هم ترانه های دلنواز صبح
باز عاشقانه های کوچه
و نسیم و پنجره
یک طلوع تازه
حال خوب 💐🌿🌼✡️
🆔@chantehh
#داستانک
داستان حمّال تبریزی
فرد بیسوادی درتبریز زندگی میکرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی گذرانده بود تا از این راه رزق حلالی بدست آورد. یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود ، برای آنکه نفسی تازه کند ، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند. صدایی توجه اش را جلب می کند ؛ می بیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا می کند که ورجه وروجه نکن ، می افتی ، در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می شود و ناغافل پایش سر می خورد و به پایین پرت می شود. مادر جیغی می کشد و مردم خیره می مانند ، حمال پیر با لهجه ترکی فریاد می زند «ساخلیان ساخلار»، یعنی « نگهدارنده نگه می دارد » کودک میان آسمان و زمین معلق می ماند ، پیرمرد نزدیک می شود ، به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل می دهد.
جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع میشوند و هر کس از او سوالی می پرسد : یکی می گوید تو امام زمانی ، دیگری می گوید حضرت خضر است ، کسانی هم می گویند جادوگری بلد است و سحر کرده.
حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد ، خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کند ، به آرامی و خونسردی می گوید : ” خیر ، من نه امام زمانم ، نه حضرت خضر و نه جادوگر ، من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است در این بازار می شناسید ، من کار خارق العاده ای نکردم ، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود ، من اطاعت کردم ، یکبار من از خدا خواستم ، او اجابت کرد.
او می فرمود: (حق کسی را نخوردم به کسی ستم نکردم دروغ نگفتم دزدی نکردم و…) حالا بعد از یک عمر اطاعت یک چیز از خداوند خواستم که به لطف خود خواسته ام (معلق ماندن بچه در هوا) اجابت شد.
🆔@chantehh
#شهدای_بهاباد
#کربلای_جبهه_ها_یادش_بخیر
شهید یدالله جنایی کریم آباد
در سال ۱۳۴۹ در کریم آباد بهاباد متولد شد . تحصیلات ابتدایی را در کریم آباد و راهنمایی را در احمد آباد گذراند و سپس هنرجوی هنرستان قدس بهاباد شد .
وی در دهم اسفند ماه سال ۱۳۶۵ در ادمه عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید.
خاطره ای از حاج مهدی جنائی ؛ پدر شهید
در قدیم شغل ما گله داری و دامداری بود ، گوسفندان زیادی داشتیم و از این راه امرار معاش می کردیم در طول سال ، مخصوصا در بهار بایستی گوسفندان برای چرا در بیابان باشند ، ما هم به اتفاق خانواده در چادری در بیابان زندگی می کردیم .
یدالله سه چهار ماه بیشتر نداشت ِ در یکی از روزهای تابستان که به همین شکل در بیابان بودیم . یدالله کوچک به اتفاق مادرش در چادر بودند که ناگهان آسمان ابری شد و بارانی تند باریدن گرفت چند لحظه بعد به علت باران زیاد سیل به راه افتاد و سیلاب از زیر چادر وارد شد و یدالله را که در قنداقه بود با خود برد . حدود دو سه کیلومتر او را از ما دور کرد و ما با خود گفتیم حتما کودک را از دست دادیم .
به گشتن ادامه دادیم بعد از چند ساعت جستجو ، ناگهان وی را در لا به لای خاک و خاشاک و سیلاب پیدا کردیم . از ظاهر او حدس می زدیم که از دنیا رفته اما وقتی مادرش او را در آغوش گرفت و با چشمانی اشکبار سینه در دهان وی نهاد ، نوزاد چشمانش را باز کرد.
خدا خواست که که آن روز و در آن سیلاب یدالله زنده بماند و شانزده سال بعد ذخیره ای باشد برای جنگ تحمیلی.
🆔 @chantehh
📣📣📣توجه ، توجه
مجدد سلام و عرض ادب
یحتمل توفیق رفیق راه شده تا نائب الزیاره تک به تک اعضای دوس داشتنی کانال چنته در سفر عتبات باشم . البته نائب الزیاره همه همشهریان هستم .
به همین منظور چند روزی را مرخص شده و فرمان چنته مطابق روزهای گذشته، در دستان اخوی مهدی و آبجی محترمه خواهد بود ، به همین منظور و از آنجائیکه ممکنه دسترسی به چنته کمی ثقیل باشد ، آیدی خودم رو حذف کردم تا دوستان عزیز دچار سرگردانی نشوند . لذا استدعا دارم از این ساعت مطالب خود رو به دوتا آیدی داخل کانال ارسال بفرمایید.
البته یکی دو تا داستان فعلا بدهکارم که اگر فکرم که شدیدا درگیره😜 یاری کنه تا فردا تحویل تحریریه میدم🤣 و خلاصه اینکه شدیدا دعا بفرمایید ، صحیح و سالم برگردیم و به شرط چاقو( ببخشت اشتباه شد😊 ) به شرط حیات در خدمتتون باشم . و مَخلص کلام اینکه ،چنته را به شما و شما را به خدا میسپارم و از همه همشهریان عزیز میخوام پشت در پشت هم ، هوای هم رو داشته باشید . و بدین صورت از خدمت خواهران و برادران ایمانی مرخص شده و به سوی جایگاه ابدی( کُلهم اجمعین شد وصیتنامه، ببخشت جو گیر شدم ، 😂). خلاصه که هچی حلالمون بفرمایید . 🌹🌺❤️❤️🌺🌹🙏
ارادتمند همه همشهریان و دوستان عزیز
حسین عبداللهیان بهابادی🙏