eitaa logo
💰من ثروتمندم 💰
1.7هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
3.3هزار ویدیو
463 فایل
سلام @charkhfalak110 من‌ثروتمندم☝ eitaa.com/joinchat/2088960693C29f247e100 گروه‌دورهمی‌وشکرگزاری👆🏼 بامُدِیْرِمُدبّرِ👇خانم‌مریم‌فتح‌الله‌زاده @fathallahzade جهت رزرو تبلیغات کلیک کنید👇🏿 @e_trust_Be_win ایدی استاد
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 : (90) ا💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 ا🍃🌺🍂 ا🌿🍂 ا🌸. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️ 💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 🌹🍃ارزش زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست🍃🌹 ☀️«"مقام معظم رهبری"»☀️ 🌷🌷 :👇 💠 (شهيد دفاع مقدس) 💠 :خانم کیهان جوکار، در گفتگو با خبرنگار نوید شاهد با معرفی همسرش گفت: ابراهیم متولد اسفند 1315 در تنکابن بود. در جوانی وارد دانشکده افسری شد و پس از فارغ التحصیلی به شیراز منتقل شد. دوره عالی نظامی را در شیراز به پایان برد. از همان روزهای اول جنگ به منطقه رفت و تا زمان شهادت(بیش از پنج سال) بی وفقه با دشمن جنگید و فقط گاهی پس از چند ماه، یک هفته به مرخصی می آمد ».وقتی صحبت از نحوه شهادت سرلشکر که به میان می آید، خانم جوکار حال دگرگونی پیدا می کند؛ گویی همین چند روز پیش با همسرش برای همیشه وداع کرده است. بغض گلو راه چشمانش را بارانی می کند و می گوید: « آخرین بار شب عروسی دخترم بود که ابراهیم را دیدم . آنقدر متعهد بود که فقط به اندازه گرفتن یک عکس یادگاری به جشن عروسی آمد و بلافاصله هم رفت ». فرمانده لشکر 28 کردستان راهکاری برای سریع تر رسیدن مهمات به رزمندگان اندیشیده بود . می خواست جاده ای به طول دویست متر از منطقه قوچ سلطان به مریوان احداث کند تا مسیر کوتاه تر شود . برای همین دائم سرکشی می کرد تا جاده هر چه سریعتر و به شیوه ای اصولی به بهره برداری برسد. سی و یکم فروردین ماه سال 65 مجددا برای بازدید از جاده عازم منطقه شد . همان موقع یکی از افسرهای پست مهندسی برای گرفتن مرخصی تماس گرفته بود و اصرار داشت سرلشکر موافقت کند. اما ایشان قبول نمی کند و می گوید پس از بازدید جاده موافقت خواهم کرد. بالاخره راهی می شوند. پیچهای جاده را پشت سر می گذارند؛ به پیچ سوم که می رسند، متوجه می شوند سنگ های بزرگی وسط جاده گذاشته شده و ماشین نمی تواند عبور کند. می ایستند و راننده و افسر پست مهندسی پیاده می شوند. ناگهان کومله ها با صورتی پوشیده به آنها نزدیک شده و می گویند تسلیم شوید . آن دو نفر تسلیم می شوند اما همسرم این کار را نمی کند تا حرفی را که همیشه به زیردستانش می زد به پای عمل بکشاند: "" نظامی کسی است که تن به اسارت ندهد"". پس ازآن دو طرف شروع به تیر اندازی می کنند. ماشین جیپ دیگر شبیه به آبکش شده بود. دیگر تیری در تفنگ نمانده بود اما حاضر نشد دست از مبارزه بکشد و تسلیم شود. پیکرش را که آوردند، گلوله هایی در سمت چپ شقیقه و در دست چپش نشسته بود و چانه اش بوسیله قنداق تفنگ، له شده بود. همسر شهید ثابت کلامش را اینگونه به پایان می رساند : « از آن روزها سالها می گذرد ولی من هنوز رفتنش را باور ندارم» برگرفته از http://nagsheartesh.persianblog.ir به نقل از نوید شاهد و جام جم آنلاین 💠 : همسر سرلشکر شهید ابراهیم ثابت به بیان خاطره ای دیگر پرداخت و افزود : « نزدیک سال نو بود. تماس گرفت و گفت شب عید نمی توانم به خانه بیایم و در کنار شما باشم. اصرار کردم. گفت : خانم عزیزم اینجا خیلی از سربازها هستند که تازه ازدواج کردند و دل خوشی و امیدشان به این است شب عید کنار نوعروس خود باشند. من و تو چند سال است که با هم زندگی کردیم و می توانیم صبر کنیم. بگذار من به جای سربازان در پادگان بمانم ». به مناسبت های خانوادگی اهمیت زیادی می داد. جبهه و جنگ هم باعث نمی شد این روزها از یادش برود و با فرستادن نامه و هدیه خود را در شادی من و بچه ها شریک و سهیم می کرد. اگر هم امکان فرستادن هدیه برایش فراهم نبود، قول خریدش را در نامه به بچه ها می داد. برگرفته از http://nagsheartesh.persianblog.ir به نقل از نوید شاهد و جام جم آنلاین ❤️ : 1/2/65 مزار شهید:مازندران - خرم آباد - امامزاده شیر علی ✅ : نرم افزار روزنگار شهدا(کانون گفتگوی قرآنی) ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞 ✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید ❣ با مدیریت