eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
18.8هزار دنبال‌کننده
788 عکس
415 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
خدايـا از مـا نگيـر ، ايـن لذّت با شهـدا بودن را... 📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی🌷
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
#قبله‌عشق #قسمت_35 شاگرد جوانش می گوید: جانم! سرم را به حالت تاسف تکانی می دهم و چشمانم را می بند
کنم. زیپش را باز می کنم و تلفنم رابیرون می آورم. شوکه از دیدن نام میم پناهی دستمال را از روی پیشانی ام بر میدارم و به هوا پرت می کنم. گلویم را گرچه می سوزد، صاف می کنم و جواب میدهم: سلام استاد! به به سلام محیا خانوم! چطوری؟ -خوبم! " البته دروغ گفتم! یک دروغ شاخ دار! خوبه! خداروشکر که خوبی! همین مهمه! -شما خوبید؟ من شاگردم خوب باشه، بیست بیستم! به سختی می خندم. باورم نمی شود خودش با من تماس گرفته! سعی می کنم باصدای آرام صحبت کنم تا از گرفتگی صدایم باخبر نشود. با حالتی نرم می پرسد: از کلاس ها خسته شدی دیگه نمیای؟! یا از استادش؟ -این چه حرفیه! دو جلسه غیبت خوردی سر کلاس فیزیک. سه جلسه هم سر ریاضی! -راستش... راستش؟ -دوروزه تب کردم! مکث می کند و اینبار جدی می پرسد: دروغ گفتی؟ -ببخشید! دختر خوبا دروغ نمیگن که! رفتی دکتر؟! -نه! برو دکتر! باشه؟ دردلم قند آب می شود. -چشم! دوس دارم سر کالس چهارشنبه ببینمت! تمام بدنم گر می گیرد. چه گفت؟! خدای من یکبار دیگر می شود تکرار کند؟! دهانم را از جواب مشابه پر می کنم که مادرم به اتاقم می آید و می گوید: ناهارحاضره! بیارم؟
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
#قبله‌عشق #قسمت_36 کنم. زیپش را باز می کنم و تلفنم رابیرون می آورم. شوکه از دیدن نام میم پناهی دس
با اشاره ی ابرو جواب می دهم: نه! محمدمهدی تکرار می کند: می بینمت درسته؟ -بله حتما! از طرفی مادرم می پرسد: با کی حرف می زنی؟! چه بد موقع به اتاقم آمد. خیلی عادی یک دفعه می گویم: امم...راستی استاد! میخواستم خودم زنگ بزنم و بگم کجاها رو درس دادید! زیر چشمی مادرم را زیر نگاهم می گیرم. جمله ام جواب سوالش را می دهد. لبخند گرمی میزند و از اتاق بیرون می رود. محمدمهدی- خیلی خوبه که اینقد پیگیری! ولی الان باید حواست به خودت باشه! -اونو که گفتم چشم! بی بلا دختر! -لطف کردید زنگ زدید، خیلی خوشحال شدم! منم خستگیم در رفت صداتو شنیدم! جملاتش پی در پی مثل سطلهای آب سرد روی سرم خالی می شد. لب می گزم و جواب میدهم: بازم لطف دارید! مزاحم استراحتت نمی شم! برو بخواب. عصری دکتر یادت نره. چهارشنبه... جمله اش را کامل می کنم: می بینمتون! آفرین! فعلا خداحافظ! تلفن را قطع می کنم و برای پنج دقیقه به صفحه اش خیره میمانم. خدافظ!حس می کنم خوب شدم! دوست دارم بلند شوم و تا شب از خوشحالی برقصم! اما حیف تمام بدنم درد می کند! نمی فهمیدم گناه به قلبم نشسته! به اسم علاقه به استاد و حس پدرانه، خودم را درگیر کردم! شاید باورش سخت باشد. من همانی هستم که از مهمانی رستمی بیرون زدم تا به یک مرد غریبه نزدیک نشوم... اما توجهی نکردم که همیشه می گویند: "یکبار جستی ملخک!" دوروز خودم را با آب میوه های طبیعی خفه کردم تا کمی بهتر شوم و به مدرسه بروم. مادرم مخالفت می کرد و می گفت تا حسابی خوب نشدی نباید بری. بدنم ضعیف بود و همین خانواده ام رانگران می کرد. هوای اصفهان رو به سردی می
6.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر سر که پیمانِ بلا دارد بیاید هر کس هوای کربلا دارد بیاید کلیپی زیبا با صدای آسمانی 🌷شهید سیدمرتضی آوینی🌷 و با نوای حاج حاج صادق آهنگران
https://eitaa.com/chatreshohada/186 اولین پارت قبله عشق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت‌های یک جوان ۲۵ ساله! گفتاری از شهید حسن باقری درباره ولایت فقیه 🌺 سوابق یک جوان ۲۵ ساله: فرماندهی قرارگاه نصر قرارگاه کربلا محور دارخوین شرکت در عملیات‌های: فتح‌المبین، بیت‌المقدس رمضان، عملیات ثامن‌الائمه طریق‌القدس راستی ما چندسالمونه؟ تو سابقه‌ مون چی نوشتن؟
هدایت شده از "بیداری مــردم "
🔴چطور کودکان را با امام زمان(عج) آشنا کنیم؟ 👆نگذارید شخصیتی باورناپذیر یا ترسناک از امام زمان(عج) در ذهن کودک شکل بگیرد
شهدا گاهی نگاهی میدونم آدم خوبی نبودم . فقط میتونم بگم شرمنده ام 😭😭😭😭 شهید هادی کجایی 😔😔 داداش محمد تور جی زاده چند روزیست نتونستم بیام مزارت آرام شوم شهید کاظمی 😔😔😔 دلم یک بغل گلزار شهدا میخواد ولی اجازه نمی دند به خاطر بیماری اینجا اومدم کنار چندین خاطرات از رفقا خاطرات از حاج قاسم خاطرات شهید صیاد شیراز ی شهدا گاهی نگاهی شرمنده ام دارم خفه میشم دلتنگ یک مزار شهید گمنام دلتنگ مزار شهدای که چند وقت هست نرفتم اینجا هستم اینجا با شرمندگی 😢😢😭😭😔😔😔