🍃🌺
#خاطره_از_شب_اعزام
#نقل_از_همکار_و_همرزم #شهید_سیدرضا_طاهر
🔸ساعت حدوداً ۹ شب بود. ۱۴ فروردین ۱۳۹۵، که دیدم گوشیم زنگ میخوره.
#سیدرضاطاهر بود.
#فرمانده دسته.
🔹_سلام #سیدجان خوبی؟ چه خبر؟
_سلام، خوبی؟
_جانم #سید در خدمتم..
_خبر داری؟
_چه خبری #سید؟
_امشب یا فردا پروازه...
_پرواز کجا؟؟ اونور...؟ جعفر طیار؟
_آره.
_چه بی خبر...!؟
_حسین تو توی لیست نیستی بخاطر فوت پدرت. اگه امکان داره من و میثم رو برسون آخر شب...
_چشم #سیدجان، حتما.
_ممنون؛ منتظریم؛ خوابت نبره؛ یاعلی.
_چشم؛ یاعلی.
🔸حدوداً ساعت یک شب شده بود.
من رفتم دنبال میثم و بعدشم رفتیم دنبال #سیدرضا.
داداش میثم اومد و ازمون چندتا عکس یادگاری جلو در خونه #سیدرضا گرفت وحرکت کردیم به سمت پادگان.
تو پادگان کنار سید که رو تخت دراز کشیده بود، نشستم و آخرین عکسم رو باهاش گرفتم.
🔹آخرین عکس یادگاری من و #سیدرضا
🍃وَه که جدا نمیشود؛ نقـشِ تو از خیالِ من
تا چه شود به عاقبت؟! در طلبِ تو حالِ من!🍃
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada