زیر چتر شهدا 🌹 🌱
#قسمتدوم ابتدا به گردانی که حمید در آنجا بود رفتم و بچه های گردان گفتند که حمید به هفت تپه رفته اس
#قسمتسوم
آنجا که رسیدیم، دیدم مرتضی قربانی فرمانده لشکر، آقای میرزاخانی فرمانده تعاون لشکر و بهروز هادوی از دوستان همشهری من منتظر ما هستند.
پیک به قربانی گفت: هاشم میرعرب را آوردم.
فرمانده لشکر از من پرسید: هاشم میرعرب شما هستید؟
جواب دادم: بله
دوباره پرسید: بچه گنبدید؟
گفتم بله، بچه آزادشهر گنبدم.
فرمانده لشکر رو به آقای میرزاخانی کرد و به من گفت: این فرمانده شما ، آقای میرزاخانی برای آوردن پیکر شهدا تا الان ۱۳ تا از بهترین پاسداران من را به شهادت رسانده اما پیکر یک شهید را هم نیاورده است، از امروز تا روز آوردن شهدا شما به عنوان فرمانده و او نیروی شماست، او را می فرستید جلو تا شهدا را بیاورد و خودتان در سنگر می مانید و حق خارج شدن ندارید.
بعد از اتمام سخنان قربانی، ما خداحافظی کردیم و به سمت محور تعاون حرکت کردیم.
نزدیک اذان ظهر بود که آنجا رسیدیم، نماز را خواندیم، نهار خوردیم و حدود ساعت ۱۵ به سمت سه راه مرگ حرکت کردیم.
سه راه مرگ جایی بود که خط تقسیم می شد و در دید مستقیم عراقی ها بود، برای همین نیروهای خودی یک خاکریز بزرگ درست کرده بودند تا ماشینهایی که به این سمت می آیند از دید دشمن پنهان بمانند. در زیر این خاک ریز نیز یک سوله قرار داشت و نیروها در ان استراحت می کردند.
ادامه دارد....
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada