eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
18.6هزار دنبال‌کننده
774 عکس
403 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
#قسمت_صد_و_شانزده چی شده؟! صدای عصبی و جدی یحیـی مرا از جا می پراند. شالم راروی سرم میکشم. میخوام
کند و تنها لبخند میزند. تااینکه چند بار دیگر این جمله را از زبان کوچکترهای فامیل می شنود! اخر سر مشخص شد که سهیل پیش از یلدا، شش ماه با دختری به نام روشنک عقد بوده. سهیلا بر این باور بود که اتفاقی نیفتاده و چیز مهمی نیست! در جواب اشکهای یلدا ابروهایش را بالا داد و گفت: -حالا که فهمیدی چه اتفاق مهمی افتاده؟! سهیل هم جای دلجویـی از ناراحتی یلدا گله کرد. یلدا هم یک کلام روی حرفش ماند و فقط گفت جدایی. عقیده داشت زندگی ای که با پنهان کاری و دروغ شروع شود و با پررویـی ادامه پیدا کند به درد نمی خورد. یحیی تا آخر پشتش ایستاد و از نظرش حمایت کرد. به او غبطه میخوردم. کاش کسی هم پشت من می ایستاد. یلدا ضربه ی روحی بدی خورد. اما تعطیلات عید به او کمک کرد تا مثل سابق شود. پنجم فروردین. صبح برای تفریح به لواسان آمدیم باع نسبتا بزرگ عمو که سه در داشت . درختان بلند وشاخ وبرگهای فروان فضا را ترسناک کرده بود. حالا ساعت یک و نیم شب بود یحیی از خانه بیرون زد. منم ژاکتم را روی شانه میندازم و برای کنجکاوی آهسته پشت سرش راه افتادم. سرش را پایین انداخته و همین طور جلو میرود. صدای جیرجیرک ها دل را ارام می کند. از یک سراشیبی پایین میرود و ازجلوی چشمانم غیب میشود. میدوم و بالای سراشیبی می ایستم. دریک گودال میشیند و زانوهایش رادرشکم جمع می کند کمی عقب می روم و می نشینم. نمیخواهم مرا ببیند... به نظرمیرسد گودال را کسی از قبل کنده. ماه کامل بالای سرمان انقدر زیباست که هر چشمی را جادو می کند. به اطراف نگاه می کنم. میترسم؟! نمیدانم! یکدفعه صدای گریه ی یحیی بگوشم میخورد. آهسته و یکنواخت. باتعجب داخل گودال را نگاه می کنم. سرش را روی خاک گذاشته و شانه هایش می لرزد. دیوانه! چش شده؟! چنددقیقه میگذرد، تلفن همراهش را از داخل جیب گرمکنش بیرون می اورد و بعد از چند لحظه چرخ زدن در برنامه ها یک صوت پخش میشود. یک چیز. یک. یک معجزه! " اهای شما که تک به تک رفتید و کیمیا شدید مدافعان حرم دختر مرتضی شدید. "صدای گریه اش بلند تر میشود"