eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
18.6هزار دنبال‌کننده
779 عکس
404 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_227 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️⁩ #زهرا_حبیب‌اله
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 به قلم ✍️⁩ (لواسانی) آره خیلی تو قلبته، اینقدر که حاضر نشدی براش مشگی بپوشی، حالا از این گذشته، برای چی جلوی پدر شوهرت بی روسری میگردی متعجب نگاهش کردم پدر شوهر از نظر محرمیت مثل پدر خود آدم میمونه، منم لباس باز نپوشیدم که گناه داشته باشه، بلوزم یقه معمولیه، آستینش‌م بلنده، دامنم بلنده، اشکالی نداره هینی کرد اون چیزی که اشکال داره حیا‌ست که تو نداری، به احترام بزرگتری هم شده آدم باید جلوی پدر شوهرش یه روسری سرش کنه تو دلم گفتم، این ناراحت اومدن من و ساختن خونه است دنبال بهانه میگرده به من گیر بده، ساکت شدم، بقیه وسایل سفره رو جمع کردم، گذاشتم آشپزخونه، استکانهاو سینی رو شستم، اومدم توی هال، صدای زنگ خونه اومد، نگاهی کردم به مینا ببینم میلش هست من در رو باز کنم یا نه، از نگاهش فهمیدم، کلا منتظره من بلند شم در باز کنم، رفتم سمت آیفون، گوشی رو برداشتم کیه؟ صدای مادر مینا اومد باز کن ماییم سر صدای فرزانه و فرزادم میاد خوشحال از اینکه بچه‌ها مخصوصا فرزانه اومد دکمه آیفون رو زدم، گوشی رو. گذاشتم سر جاش اومدم توی حیاط، هرسه تا شون وارد شدند، رو به مادر مینا گفتم سلام حاج خانم با کم محلی تموم یه پیسی کرد، مثلا جواب سلام من رو گرفت، بیخیال تحویل نگرفتن عذرا خانم مادر مینا شدم، بغل باز کردم برای بچه ها، لبخند پهنی زدم الهی عمه فداتون بشه، خوشگلهای من هردوشون باصدای بلند و کش دار گفتن سلام عمه مریم دویدن سمتم، خودشون رو انداختن توی بغلم، هر دوشون رو بوسیدم و قربون صدقه رفتم، خوبید بچه‌ها فرزاد گفت عمه تو عرفیته‌ی متعجب سر تکون دادم عرفیته یعنی چی فرزانه اخمی بهش کرد فرزاد خوب نیست آدم فضول باشه رو به فرزانه گفتم چی شده، چرا دعواش میکنی، عرفیته دیگه چیه _مادر جونم به شما گفت عفریته، گفت دوباره این مریم عفریته اومد به خودم گفتم، خدا به داد من برسه از دست این مادر دختر رو به بچه‌ها گفتم عفریته یعنی غول بد جنس، به نظر شما من یه غول بد جنسم هر دوشون تند تند سرشون رو به چپ و راست تکون دادن نه نیستی بوسشون کردم، لبخند پهنی زدم صدام رو کلفت کردم گفتم ولی الان میخوام یه غول بدجنس بشم، دو تا بچه خوشگل و ناز رو بخورم، اگر فرار نکنید خورده میشید... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام نویسنده هستم🌹 هر کس میخواد پارت های رمان رو جلوتر بخونه توی کانال وی آی پی عضو بشه🌹 https://eitaa.com/joinchat/2124415010C2ac5b7a71a 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 ◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌ 👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/49516 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🌾 🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾