زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_258 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾
🍁
#پارت_259
#رمان_آنلاین_
به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله (لواسانی)
یا خدا کارد میزدی به مینا خونش در نمیومد، حرصش رو. پشت یه لبخند مصنوعی پنهان کرد چشمی گفت رفت تو خونه
برای اینکه داداشم رو فعلا از نصب تلوزیونم منصرف کنم گفتم
ولش کن داداش ،صبح نصب کن، اخه آنتن هم نداریم
خودم حواسم به آنتن بود، یکی خونه داریم، الان میبرم پشت بوم نصبش میکنم
اخه داداش شبی تاریکه خطر ناکه
پروژکتور حیاط رو روشن میکنم چشمم میبینه
از توی وسایلی که از انباری گوشه حیاط گذاشته بودند ، رفت یه آنتن با سیم اورد، نردبون گذاشت رفت پشت بوم
پدر شوهرم فکر اینجا رو کرده بود روی پشت بوم یه علمک مخصوص انتن نصب کرده بود، داداشم سیم آنتن رو با فنر از جای آنتنی که از پشت بوم به هال در اورده بودند رد کرد، اومد پایین، رو کرد به من
میتونی بیای سر میز تلوزیونت رو بگیری بیاریمش تو هال
_بله داداش میتونم
با هم میز تلوزیون رو آوردیم داخل هال، تلوزیون رو از توی کارتنش در اورد، رو کردم بهش
داداش از نمایندگیش باید بیان نصب کننها
نه بابا ولش کن، حالا باید دو روزم معطل نصاب باشیم، هیچی نمیشه خودم نصب میکنم
تلوزیون رو زد به برق روشنش کردیم، برفکی نشون میده
_مریم من میرم پشت بوم آنتن رو میچرخونم هروقت درست شد به من بگو
باشه برید
داداشم رفت پشت بوم منم تو چهار چوب در هال ایستادم یه دفعه تصویرش صاف شد صدا زدم
داداش درست شد، خوبه بیا پایین
اومد پایین از توی ایوان نگاهی به تلوزیون انداخت، رو کرد به من
خوبه راضی هستی؟
خیلی ممنون داداش، داره قشنگ نشون میده
_حالا خاموشش کن بیا بریم شام بخوریم
از ترس رفتارهای مینا گفتم
من گرسنه نیستم خیلی ممنون داداش
گرسنه نیستم چیه بهت میگم بیا بگو چشم
دلم نیومد روش رو زمین بندازم
چشم. داداش بریم...
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌
#پارت_اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/49516
❣جمعهها پارت نداریم❣
🍁
🍁🌾
🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾