eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
19هزار دنبال‌کننده
769 عکس
399 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
#پارت_46 #رمان_آنلاین_نرگط به قلم#زهرا_حبیب‌اله خوبه بگو ولی اینو همیشه یادت باشه که من راضی به از
به قلم ناهارمو خوردم تغذیمو گذاشتم تو کیفم مانتو مدرسمو پوشیدم مغنعه امو سرم کردم رفتم صورت مامانمو بوسیدم باهاش خدا حافظی کردم کفش هامم پوشیدم که برم دنبال فریده و مریم بریم مدرسه. اومدم در خونه فریده اینا تا خواستم آجر بزارم زیر پام زنگ بزنم فریده درحیاط و باز کرد. عه فریده میخواستم زنگ بلبلی تونو بزنم چرا زود اومدی اونم خندید گفت خب فردا بیا زنگ بزن بریم دنبال مریم اون نمیاد چرا مریض شده نمیاد آخی چِش شده بَد سرما خورده گلوش درد میکنه تبم داره . نرگس تو با ناصر حرف زدی زدم زیر حنده ، نه من وقتی می بینمش تپش قلب میگرم زبونمم بند میاد لال میشم. پری ما قبل از عقدشون دوتایی رفتن تو اتاق درم بستن یک ساعت داشتن باهم حرف می زدن تو هم باید باهاش حرف بزنی دیشب یه چیزایی به مامانم گفتم بهش بگه نه نرگس خودت باید بگی آخه چه جوری نمی تونم خب براش بنویس !!!نامه بدم آره مگه چیه ، هر شرطی داری و هر کاری که دوست داری انجام بدی بهش بگو مثل پری ما. رفتم تو فکر...... گفتم :فریده گیرم که منم بنویسم چه طوری بهش بدم اونا امشب دارن میان خونه ما ، هم وقت ندارم هم اصلا روم نمیشه بهش بدم تو بنویس بده من بهش میدم وااای عجب جرآتی داری اگه کسی ببینه چی. به خودم و جعلنا میخونم نمی بینن چی میخونی!!! آیه قرآنه تو سوره یاسین ،خواهر قربانی فرمانده بسیج میگفت رزمندگانمون تو خلیج فارس این آیه رو مینوشتن به قایق های تند رو و تا نزدیکی ناو آمریکایی ها می رفتن عملیات انجام میدادن اونا هم نمی دیدنشون ، منم به خومو و نامه تو میخونم ۱۰۰ تا صلوات هم نذر شهدای گمنام میکنم ، ۱۰۰۰ تومان هم نذر امام زاده میکنم . هیچی نمی شه فقط بنویس. آیه رو میخونی منم یاد بگیرم آره ،و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاقشیناهم فهم لا یبصرون . باید بنویسم تمرین کنم حفظ شم ،بعدم رفتم تو فکر..... حالا کی بنویسیم ؟کجا بنویسم. صبر کن زنگ تفریح باهم مینویسیم سر راهمون یه پاکت نامه هم میخریم ،ناصر هر روز ساعت ۶ بعد از ظهر میره خونشون میرم سر راهش بهش میدم میگم تو دادی. وای فریده عقلت به کجاها میرسه! اینقدر سرگرم حرف زدن شدیم که وقتی رسیدیم مدرسه زنگ کلاس خورده بود در حیاط مدرسه رو هم بسته بودن فریده سرمون گرم شد به حرف دیر شده در ،رو بستن حالا چیکار کنیم. شروع کردیم به در زدن سرایه دار اومد در و باز کرد کجا بودین تا حالا باید برید با ماماناتون بیاید تورو خدا آقای مسلمی بزار بریم تو فردا به مامانمون میگیم بیاد مدرسه باشه ولی برید دفتر ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @chatreshohada
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_46 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️⁩ #زهرا_حبیب‌اله (
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 به قلم ✍️⁩ (لواسانی) خاله حتما باید بره خونه خودشون، زنگ زدم به احمد رضا سلام مریم جان سلام حالت خوبه خوب، خوبم احمد رضا، خاله کبری میخواد ببینت، باهات خدا حافظی کنه _عه مگه میخواد بره _آره، هر چی هم من تعارفش کردم، میگه نه باید برم مریم، میگم تو هم آماده شو، با هم بریم خاله رو برسونیم یه خورده هم اونجاها رو بگردیم بیایم خوشحال گفتم این عالیه، من الان حاضر میشم بعد از خدا حافظی تماس رو قطع کردم، رو کردم به خاله خاله جون، احمد رضا گفت خودش میاد شما رو میبره نه خاله جون راضی به زحمتت نیستم چه زحمتی خاله، گفت تو هم حاضر شو سه تایی بریم، منم باهاتون میام، احمد رضا گفت بریم اونجاها رو بگردیم لبخند زد پس چند روزی مهمون من هستید، بیاید قدمتون سر چشمم زن داداشم لبهاش رو نازک کرد، یه قیافه اومد، رو کرد به من تو هیچ جایی نمیری ماتم. دنیا اومد سراغم _چرا، مگه من میخوام چیکار کنم این چند روز عقدت هیچی بهت نگفتم، افسارت از دستم، دّر رفته، هر کاری خواستی کردی، ولی دیگه بسه خاله ناراحت رو کرد به زن داداشم مگه چیکار کرده! خلاف شرع یا خلاف عرفی انجام داده؟ براش خواستگار اومده همتون خواستین، مخصوصا خودت، عقدش کردید برای احمد رضا، الانم میخوان بیان من رو بزارن خونمون، یه دو روزم خونه ما باشند. _خاله جون، من مریم رو ولش کنم دیگه حریفش نمیشم خاله دستش رو. مشت کرد، گذاشت در دهنش با تعجب گفت من وااا این چه حرفیه، حریف چیش نمیشی، این دختر عقد کرده است، شوهر داره! _تا زمانی که خونه ماست و سر سفره ما میشینه اختیارش با ماست _ببخشید مینا جون، وادارم کردی که این حرف رو بزنم، مریم ارثیه پدریش دست شماست، از سفره شما نمیخوره از مال باباش میخوره زحمتی که من براش کشیدم چی؟ اونا هم برای باباشه؟ مریمم توی این خونه کار میکنه، توی یه بشقاب با یه قاشق غذا میخوره، ولی ظرفهای چهار نفر رو میشوره، دست وردار مینا خانم، از بد جنسی کسی تا حالا به جایی نرسیده که تو بخوای دومیش باشی _خاله کبری، همونی که گفتم، مریم جایی نمی ره 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 ◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌ 👇👇 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🌾 🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾