وای چه حس خوبیه اول روز به شهدا سلام بدی شما که عضو این کانال هستی شمارو میگم اعضا گرامی فکر میکنی از سلام دادن به شهدا کدوم یک از معصومین بیشتر خوشحال میشن ؟؟؟
من که به ذهنم حضرت زهرا سلام الله علیها میاد می پرسی چرا؟
خُب چون مادر است❤️
✅ مهمون علی اکبر امام حسین (ع) شد...
یکی از بچه ها رو فرستاده بود دنبالم.
وقتی رفتم سنگر فرماندهی بهم گفت:
دوست دارم شعر کبوتر بام امام حسین (ع) رو برام بخونی.
گفتم حاجی قصد دارم این شعر رو برای کسی نخونم،
آخه برای هر کی که خوندم شهید شده.
گفت: حالا که این طور شد حتما باید برام بخونی.
هر چی اصرار کردم که حاجی الان دلم نیست بخونم، زیر بار نرفت.
🔻شروع کردم به خوندن :
🔹دلم میخواد کبوتر بام حسین بشم من
🔸فدای صحن حرم و نام حسین بشم من...
🔹دلم میخواد زخون پیکرم وضو بگیرم
🔸مدال افتخار نوکری از او بگیرم
همین طور که میخوندم حواسم به حاجی بود. حال و هوای دیگه ای داشت. صدای گریهاش پیچید توی سنگر.
🔹دلم میخواد چو لالهای، نشکفته پرپر بشم
🔸شهد شهادت بنوشم مهمان اکبر بشم ...
وقتی گلوله توپ خورد کنارش مهمون علی اکبر امام حسین (ع) شد،
همون طوری که میخواست.
اونقدر پاره پاره که همه بدنش رو جمع کردند تو یه کیسه کوچیک.
🌹شهید حاج احمد کریمی
⬅️ فرمانده گردان حضرت معصومه (س)
📌 منبع کتاب ستارگان درخشان
شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
یه هدیه ماه مبارک رمضان هم امروز بهتون میدم واز همتون التماس دعا دارم 👇👇❤️❤️❤️
❤️اینم قران کامل همراه با صدا و تصویر 👇
http://www.parsquran.com/book/
سلام با خودم فکر کردم چون به ماه رمضان نزدیک هستیم یک هدیه ناب بهتون بدم دیدم چه بهتراز قران صوتی برای شما بفرستم وهر موقع خوندید یاد من حقیر باشید و برای همه دوستان بفرستید
http://www.parsquran.com/book/
التماس دعا
صدای خروس سگ الاغ
شلمچه بودیم!
شیخ اکبر گفت: (( امشب نمیشه کار کرد. می ترسم بچه ها شهید بشن.)) تو تاریکی دور هم ایستاده بودیم و فکر میکردیم که صالح کفت: ((یه فکری!)) همه سرهامون رو بردیم توی هم. حرف صالح که تموم شد زدیم زیر خنده و راه افتادیم. حدود یک متر از بلدوزر ها دور شدیم. رفتیم جایی که پر از آب و باتلاق بود. موشی هم پیدا نمیشد. انگار بیابون ارواح بود. فاصلمون با عراقیا خیلی کم بود اما هیچ سروصدایی نمیومد. دور هم جمع شدیم. شیخ اکبر که فرماندمون بود گفت: ((یک… دو… سه… .)) هنوز حرفش تموم نشده بود که صدای دوازده نفرمون زلزله به پا کرد. هر کسی صدایی از خودش در میاورد. صدای خروس، سگ، بز، الاغ و…
چیزی نگذشته بود که تیربارا و تفنگای عراقیا به کارافتاد. جیغ و دادمون که تموم شد پوتینارو گذاشتیم زیر بغلمون و دویدیم طرف بلدوزرا. ما می دویدیم و عراقیا آتش می ریختند. تا کنار بلدوزرا یه نفس دویدیم. عراقیا اونشب انگار بلدوزرا رو نمیدیدن. تا صبح گلوله هاشون رو تو باتلاق حروم کردن و ما به کِیف و خیال آسوده تا صبح خاکریز زدیم.
💠 خاطرات طنز جبهه😅
_
استاد سرکار گذاشتن بچه ها بود. روزی از یکی از برادران
پرسید: «شما وقتی با دشمن روبه رو می شوید برای آنکه کشته نشوید و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند چه
می گویید؟» آن برادر خیلی جدی جواب داد: «البته بیشتر به اخلاص برمی گردد والا خود عبادت به تنهایی دردی را دوا نمی کند.
اولا باید وضو داشته باشی، ثانیا رو به قبله و آهسته به نحوی که کسی نفهمد بگویی: اللهم ارزقنا ترکشة ريزا بدستنا
یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتك يا ارحم الراحمین» طوری این کلمات را به عربی ادا کرد که او باورش شد و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتما حديث است» اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و
گفت :«اخوی غریب گیر آورده ای؟»😅
💠خاطرات طنز جبهه😅
شهــادت ...
پایان نیست ؛ آغاز است
تولـدی دیگـر است ،
در جهانی فراتر از آنکہ
عقــل زمینـــی
به ساحت قدس آن راه یابد ...
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهـید_علی_عسگری
#صبحتون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
#روزتون_معطر_با_عطر_و_بوی_شهدا
🌷 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🔸جوان بود
مومن بود
انقلابی بود
نماینده مجلس بود
به جرمِ افشای ذات خبیثِ زهرا رهنورد و #ميرحسين_موسوي (۲۸ سال زود تر از سال ۸۸) توسط منافقین به شهادت رسید.
#شهید_دیالمه
#جوان_مومن_انقلابی
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹