eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
18.7هزار دنبال‌کننده
784 عکس
400 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 آخرین سخنرانی حاج احمد متوسلیان🌷 ما ثابت مى‏‌کنیم که خون ما باعث خواهد شد که سرزمین‏‌هاى مقدس اسلامى از دست امپریالیزم آمریکا و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستى آزاد بشود. ‌‌‌‌‌‌‌‌ ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @chatreshohada
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_156 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️⁩ #زهرا_حبیب‌اله
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 به قلم ✍️⁩ (لواسانی) اشک تو چشم مادر شوهرم جمع شد، عمه رو. کرد بهش وااای مرضیه شگون نداره پشت سر مسافر گریه کنی، گریه نکنی‌ها به دلم بد میاد مادر شوهرم تلاش میکنه گریه نکنه، سرش رو. انداخت بالا نه گریه نمیکنم همه به غیر از محمد رضا و مهری، بچه جاریم مَهدی خدا حافظی کردن رفتن، ماهم رفتیم بالا توی اتاق، مادر شوهرم رو کرد به من و مهری نفسم توی سینم مونده، دارم خفه میشم مهری گفت بشین روی مبل یه خورده کمرت رو. ماساژ بدم مادر شوهرم نشست، مهری شروع کرد به ماساژ دادن کمر مادر شوهرم، یه کم ماساژ داد رو کرد بهش بهتر شدی آره مادر دستت درد نکنه، شام همیجا بمونید چشم مامان با مریم برید تو آشپزخونه شام درست کنید، هردو. گفتیم چشم اومدیم توی آشپز خونه، مهری خانم رو کرد به من مریم یه چیزی میخوام بهت بگم، قول میدی ناراحت نشی چی بگم، من که نمی دونم چی میخواهید بگید که قول بدم من میگم، ولی تو قول بده از دستم دلخور نشی باشه حالا بگید مکثی کرد، با اِن و. مِن گفت نگاهای علیرضا به تو طبیعی نیست خودم رو زدم به اون راه گفتم نه بابا، بنده خدا چه نگاهی چرا مریم، من امروز قشنگ دقت کردم، البته نگاهش نگاه حرامی نبود، یه جور نگاه خواستن بود _مگه میشه، تازه چهار ماه از فوت احمد رضا گذشته، بعدم من هیچ جوره و هیچ وقت با هیچ کسی قصد ازدواج ندارم الان داغی این حرف رو میزنی، مگه تو چند سالته حس خفه‌گی بهم دست داد، با بغض گفتم مهری خانم میشه ادامه ندید برگشت من رو نگاه کرد آخی مریم جان، تو رو خدا ببخشید، معذرت میخوام، حق با توعه، نمی دونم چرا این حرف رو زدم یه حالت ضعفی بهم دست داد، نشیتم روی صندلی، گفتم اشکال نداره ای وای چه رنگ و رویی کردی مریم فوری یه آب قند برام درست کرد بیا، این آب قند رو بخور از دستش گرفتم، خوردم، مهری خانم گفت تو همین جا بشین روی صندلی نمی خواد کار کنی، من خودم درست میکنم یه کم حالم جا بیاد کمکتون میکنم نمیخواد تو بشین من درست میکنم. یه چند دقیقه که نشستم، یه کم حالم بهتر شدرو کردم به مهری خانم وسایل سالاد رو بیارید، همین طوری که اینجا نشستم درست کنم شام خوردیم سفره رو جمع کردیم، ظرفها رو شستیم و. جا به جا کردیم دور هم نشستیم، مادر شوهرم رو. کرد به مهری گفت... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام نویسنده هستم🌹 هر کس میخواد پارت های رمان رو جلوتر بخونه توی کانال وی آی پی عضو بشه.👇👇😍 https://eitaa.com/joinchat/2124415010C2ac5b7a71a 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 ◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌ 👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/49516 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🌾 🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
بررسی مسائل روز - استاد علی اکبر رائفی پور.mp3
22.5M
🔊 سخنرانی استاد رائفی‌‌‌پور 📝 «بررسی مسائل روز ایران و جهان» 📅 ۳ اسفند ماه ۱۴۰۰ - تهران، مسجد سیدالشهدا 🎧 کیفیت 48kbps
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های آموزنده و زیبا از استاد های عالیقدر اسلام🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @chatreshohada 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احساسی 🍃یه عالمه گریه به روضه بدهکارم 🍃تا خوب نشه زخمات دست بر نمیدارم 🎤 👌بسیار دلنشین ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @chatreshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀اهمه ما دربرابر خون شهدا مسئولیم ✨ من وتو بابد بیار شیم روزمحشر یقه همه مون و می گیرن 🔊داریم خودمونو غافل می کنیم ... شبتون منور به نور شهدا💚❤️🌷 ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @chatreshohada 🦋🦋🦋
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_157 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️⁩ #زهرا_حبیب‌اله
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 به قلم ✍️⁩ (لواسانی) فردا زودتر بیا سبزی بگیریم پاک کنیم، حبوباتمون رو خیس کنیم، پس فردا برای بچه‌ام آش پشت پا بپزیم چشم مامان حتما اخرشب خدا حافظی کردن رفتن، منم شب بخیر گفتم، اومدم اتاقم خوابیدم. با سرو صدایی که از توی حیاط میاد که سبزی رو بزار اینجا، سبد رو بگذار اونجا از خواب بیدار شدم، دست و صورتم رو شستم اومدم بیرون، مادر شوهرم و عمه دارن با هم صحبت میکنن گفتم سلام اینقدر که غرق صحبتن صدای من رو نشنیدن، ناخواسته صداشون روشنیدم، عمه گفت مرضیه من از نگاهای علیرضا فهمیدم که مریم رو میخواد، این دختره بچه دار نمیشه، حواست رو جمع کن بچه‌ات بدبخت نشه مادر شوهرم گفت عمه حرفها میزنی، یعنی هر کی بچه نداره بد بخته به نظرت اجاق کوری خوبه؟ عمه یواش، یه وقت مریم بشنوه دلش میشکنه، تو طرف دختر مردمی یا بچه‌ خودت مریم مثل دختر خودم میمونه، اندازه علیرضا دوستش دارم، از خانمی کم نداره، بچه دار شدنشون، داشتن درمان میکردن که اجل به بچه‌ام مهلت نداد حالا این همه دختر چرا شماها گیر دادید به این دختره علیرضا میخواد زندگی کنه، خودشم باید زنش رو انتخاب کنه _دختر زده به سرت، میخوای یه زنی روکه بچه دار نمیشه برای پسرت بگیری ولش کن عمه این بحث ها فایده نداره باشه بحث نمیکنیم، ولی تو قبل از اینکه اسم پسرت رو بزاری روی این زنه، قبلش ببرش متخصص نازایی ببین درمان میشه، اعصابم از این گفتگو بهم ریخت برگشتم توی اتاق خودم، چشمم افتاد به عکس علیرضا، زدم زیر گریه، دیدی عمه مامانت به من چی‌یا گفت، برای خودشون بریدن و دوختن، یه کلمه نمگین این دختره آدمه از خودش بپرسیم ببینیم نظرش چیه، احمد رضا تو خودت میدونی که من تصمیم چیه، من سر عهدم هستم هیچ وقت قولی رو که بهت دادم زیرش نمیزنم، من تا قیامت رازت رو حفظ میکنم، بگذار همه تقصیر ها بیفته گردن من، صدای مهری خانم اومد مریم، خوابی هنوز نه بیا تو بیدارم در رو باز کرد عه چرا گریه کردی؟ با بغض گفتم من همش چهار ماهه شوهرم از دنیا رفته، اصلا قصد ازدواج ندارم، مامان و عمه دارن میبرن و. میدوزن اون عمه‌ام هر چی از دهنش در اومد به من گفت... ولش کن خودت رو ناراحت نکن، عمه حرف بی خود زیاد میزنه... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام نویسنده هستم🌹 هر کس میخواد پارت های رمان رو جلوتر بخونه توی کانال وی آی پی عضو بشه.😍 https://eitaa.com/joinchat/2124415010C2ac5b7a71a 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 ◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌ 👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/49516 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🌾 🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰شهید حاج حسین خرازی؛ نمیدونم حکمتش چیچی بودِس که تا اینجا موندِیم ... خبر از شهادت می دهد! خبر از رفتن خبر از رسیدن به سعادت... بــرای‌شــادی‌روح شهدا "" اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ الفَرَجَهُم 🍃اَلَّلـهُم َّعجِّل لِوَلیـِڪَ الفـَرَج💚 🥀 🕊 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢خبر فوری ۷۲ شهید دفاع مقدس از مرز شلمچه وارد میهن اسلامی شدند شهداشرمنده ایم🥀 🦋🦋🦋
💢خبر فوری 👆👆 ۷۲ شهید دفاع مقدس از مرز شلمچه وارد میهن اسلامی شدند شهداشرمنده ایم🥀 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.. 😊✋ |💔| 🌼 (جانبازشیمیایی) تاریخ تولد:۱۳۶۴ محل تولد: فسا تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ محل شهادت: فسا محل مجروحیت: خان طومان،حلب_سوریه وضعیت تأهل: متأهل محل مزار شهید: زادگاه‌شهید 👇🌹🍃 ✍..."من هم بعنوان یک فرد مسلمان و بعنوان یک شیعه باید به وظیفه انسانی و شرعی خود عمل کنم. و دیــن خود را به کشورم و اسلام ادا کنم ،همیشه با خود میگفتم که ای کـاش من هم در هشت سال دفاع مقدس شرکت می کردم و همیشه افسوس می خوردم و زمانی که متوجه جبهه اسـلام در لبنان،سوریه ،فلسطین و عراق و... شدم از خداوند خواستم تا من هم در این جبهه حضور پیدا کنم در کنار دیگر برادران حزب اله و همیشه در ذهنم آرزوی شهادت را می پروراندم." ••🍁ازتکاوران تیپ امام سجاد(ع) نیروی دریایی سپاه ... (‌عج) 🥀 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴🌴جالبه ، خبرنگار زن که در زمان جنگ با اسیرا توی اردوگاه عراق مصاحبه کرده ، پیداش کردن و آوردنش ایران و با همان بچه‌های اسیر ملاقات کرد ،بسیارجالبه دیدن داره 🌺سعادت در کلام ولایت🌺 🦋🦋🦋 ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @chatreshohada
وزن زمیـ🌏ـن روی دݪٺ سنگینے ڪند⚖💔! 『 📷』 『 🥀』 『 💔 🦋الّلهُمَّ_صَلِّ_عَلَی_مُحَمَّدٍ_وَآلِ_مُحَمَّدٍ 🌷 ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @chatreshohada
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_158 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️⁩ #زهرا_حبیب‌اله
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 به قلم ✍️⁩ (لواسانی) پاشو بریم تو حیاط _نه دست و دلم نمیکشه مریم جان اینها همه فهمیدن که علیرضا تو رو میخواد، دیگه از الان شروع میکنن، نظر دادن، دیگه میشه، هر دم این باب بری میرسد، تو یا اصلا توجه نکن، یا اگر میبینی نمیتونی تحمل کنی. مکثی کرد، از دست من ناراحت نشی‌ها من به خاطر خودت میگم، از اینجا برو ازاینکه مهری بهم گفت از اینجا برو، اولش، یکم، بهم بر خورد، خیره نگاهش کردم، بعد فکر کردم دیدم راست میگه، آهی کشیدم، گفتم نمی دونم، بزارید یه کم فکر کنم، شما راست میگی باید یه فکر اساسی کنم _حالا فعلا پاشو بریم توی حیاط سبری آوردن پاک کنیم از جام بلند شدم باشه بریم با مهری اومدیم، توی حیاط، با همه سلام و احوالپرسی کردم، نشستیم سر سبزی همه رو پاک کردیم شستیم ریختیم سبد، آبش رفت خورد کردیم ریختیم توی مشما بزرگ، گذاشتیم یخچال، پیاز داغ و سیر و نعناع داغشم آماده کردیم، برای فردا، جَو برام سنگین اومد رو کردم به مادر شوهرم ببخشید مامان کار دیگه‌ای ندارید من برم توی اتاق خودم عمه نگذاشت مادر شوهرم حرف بزنه فوری گفت چرا بمون من کارت دارم، با بی حوصله‌گی گفتم کارتون رو بگید، توی اتاق خودم کار دارم _عه دختر، با دست پاچگی که نمیشه حرف زد، بگیر بشین ببینم مادر شوهرم گفت عمه بیاید بریم اتاق ما، اونجا حرف بزنید. با بی میلی رفتم اتاق مادر شوهرم عمه پری هم اومد نشستیم، عمه رو. کرد به من ببین مریم جان من عادتمه که حرف اول رو از آخر بگم، صاف و پوست کنده به من بگو ببینم اینکه تو و احمد رضا بچه‌دار نشدید، تقصیر از کدومتون بود، قاطع و محکم گفتم از من عمه رو کرد به مادر شوهرم بفرما مرضیه خانم، میگه ازمن بوده مادر شوهرم به من گفت مریم جان مگه نمیگفتی که دکتر میگه جای امید هست بله میگفتم دیدی عمه جون، دکتر قطع امیدشون نکرده بود _حالا من نمی‌فهمم که چرا تو میخوای روزه شک دار بگیری، این همه دختر، عدل باید بیای دست بگذاری روی دختری که مشگل نازایی داره و دکتر گفته جای امید هست... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام نویسنده هستم🌹 هر کس میخواد پارت های رمان رو جلوتر بخونه توی کانال وی آی پی عضو بشه https://eitaa.com/joinchat/2124415010C2ac5b7a71a 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 ◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌ 👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/49516 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🌾 🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 💠 کجایند مردان بی ادعا ؟ ... 💠 ♦️خوب به صداشون گوش کن ... حالا از خودت بپرس : الان برای رد شدن و رسیدن به عرش دنیا پات رو روی خون کدام شهید گذاشتی ؟؟!! ♦️ 🌸🤲 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ احْشُرْنٰا مَعَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین 🤲🌸 🦋🦋🦋
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_159 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️⁩ #زهرا_حبیب‌اله
و160?🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 به قلم ✍️⁩ (لواسانی) ناراحت از حرف عمه گفتم عمه جون شما که میگید رُک هستید الان به من بگید چرا این سوال رو از من پرسیدید مریم جان خودت میدونی که چرا پرسیدم، اما محض اطلاع بیشتر بهت بگم، که ما همه فهمیدیم علیرضا تو رو میخواد، منم به مرضیه میگم این دختر عیب ناکه بچه دار نمیشه، دختری رو براش بگیرید که بتونه بچت دار بشه سرم رو تکون دادم آهان، شما که فهمیدید علیرضا من رو میخواد، اونوقت متوجه نشدید که من علیرضا رو میخوام یا نه نگاه کنجکاوانه ای بهم انداخت و گفت والا هر چی فکر میگنم میبینم چرا نخوای، یه پسری که کاملا میشناسیش اونم خیلی میخوادت، چرا بگی نه عمه جون اونقدرهایی هم، که فکر میکنی زرنگی و باهوشی این‌طوری نیست، چون من اصلا قصد ازدواج ندارم چه با علیرضا چه هر کس دیگه ای، خواهشا نشینید، اینجا برای خودتون صغری کبری بچینید دستش رو. مشت کرد گذاشت جلوی دهنش واای چه پر رو شدی دختر، حواست باشه که کی بودی و کی هستی، اون زبونت رو کوتاه کن عمه خانم، من قبلا چی بودم، یه دختری که پدر و مادرش از دنیا رفتن، خونه برادرش زندگی میکرده، الان چی هستم، دختری که شوهرش فوت کرده، با میل خودم و اصرا. پدر شوهر مادر شوهرم من اینجام، اینها کدومش، بد هست که میگید چی بودی چی هستی مادر شوهرم اومد وسط آی واای بسه دیگه، رو کرد به عمه عمه جون، ما مریم رو خیلی دوست داریم، مثل دختر خودمون میمونه. خواهشا از این حرفها نزنید رو کرد به من دخترم برو توی اتاق خودت. چشمی گفتم، اومدم توی اتاقم، نشستم روی تخت، به خودم گفتم مهری خانم درست میگه باید یه تصمیم درست بگیرم، و گر نه اینجا همین آش و همین کاسه هست، ازاینجا میرم ولی الان نه، بعد از دوره آموزش خیاطیم، دیپلم، خیاطیم رو بگیرم، بعد میرم... صدای زنگ در حیاط اومد، آیفن رو برداشتم کیه؟ _باز کن مریم منم تو دلم گفتم، یا حسین، این دوباره اومد، چه خوب بود سه ماه نبود دکمه ایفون رو فشار دادم، صدا زدم مامان علیرضا اومده مادر شـوهرم سراسیمه از آشپزخونه اومد بیرون راست میگی مریم رفتم کنار پنجره، پرده رو زدم کناز بیا مامان اینم شازده پسرت آقا علیرضا مادر شوهرم پا تند کرد به سمت در اتاق، در رو باز کرد، علیرضا رسید دست انداختن گردن هم، به ماچ و بوسه، مادر شوهرم گفت وااای علیرضا جان، نمی دونی مادر، این سه ماه آموزشی تو برای من انگار سی سال گذشت... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام نویسنده هستم🌹 هر کس میخواد پارت های رمان رو جلوتر بخونه توی کانال وی آی پی عضو بشه https://eitaa.com/joinchat/2124415010C2ac5b7a71a 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 ◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌ 👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/49516 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🌾 🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستش می گفت: صیاد تو قنوتش هیـــچ چیزی برای خودش نمی خواست. بارها می شنیدم که می گفت: " اللهم احفظ قاعدنا الخامنه ای " بلند هم می گفت، از تہ دل ... ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @chatreshohada
27.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرودی بسیار زیبا با اجری خوهران بسیج به مناسبت مبعث حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله❤️ پیشنهاد دانلود👌
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
و160?🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_160 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️⁩ #زهرا_حبیب‌
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 به قلم ✍️⁩ (لواسانی) بعد از بغل و ماچ و بوسه با مامانش، رو کرد به من سلام خوبی مریم خانم سلام ممنون چه حال و چه خبر ممنون خبر خاصی نیست یه لحظه یه خودم گفتم، مواظب باش تحویلش نگیری، یه وقت توهم برش میداره، که تو هم دوستش داری، فوری گفتم ببخشید من باید برم اتاقم سریع قدم برداشتم به سمت در اتاق علیرضا صدا زد کجا، مریم خانم؟ میرم اتاق خودم، شما هم تازه از راه اومدی خسته هستی استراحت کنید منتطر نموندم جواب بشنوم سریع اومدم توی اتاق خودم در رو هم بستم به خودم گفتم: این یک ماه آموزشم‌م تموم بشه، من از اینجا میرم، صدای زنگ گوشیم اومد، جواب دادم الو سلام هانیه جان خوبی؟ سلام، خوبم، به خوبیت، چیکار میکنی؟ هیچی همین‌جوری نشستم میگم من فردا میخوام بروم آموزش رانندگی، تو هم بیا با هم بریم ثبت نام کنیم. _چقدر طول میکشه، با اموزش و امتحانش، تقریبا دو ماه و نیم حالا شایدم سه ماه فکری کردم، اگر سه ماه طول بکشه، پس باید اینجا بیشتر بمونم، باشه میمونم گواهینامه رانندگیم ام رو میگیرم بعدش میرم منم میام، فردا با هم بریم برای ثبت نام، مدارک چی میخوان، فردا که بریم، خودشون میگن مدرک چی میخوان، فقط شناسنامه و کارت ملی‌یت رو بردار، با خودت بیار باشه حتما تماس رو قطع کردم، گوشیم رو گذاشتم کنارم، صدای تقه در اومد، بلند شدم، چادر سرم کردم، در رو باز کردم سلام مامان، بفرمایید تو نه عزیزم، تو نمیام، تو بیا پیش ما باشه برای شام میام برای شام نه الان بیا مکثی کردم دل زدم به دریا گفتم نه مامان علیرضا اومده، من پیشش معذبم اتفاقا، بابا اومده، میخوایم در مورد تو و علیرضا صحبت کنیم. سرم رو انداختم پایین مامان جان وقتی جواب من منفی هست دیگه چه حرفی بزنیم چرا جوابت منفی هست، علیرضا بچم مثل گل میمونه، اهل هیچی نیست یه سیگار هم نمیکشه، خدمتشم که داره انجام میده اشک در چشمم حلقه بست، گفتم عشق من فقط یک نفر بو اونم احمد رضا من تا اخر عمرم به این عشق احترام میگذارم، و دوست ندارم اسم دیگه ای در شناسنامه ام باشه عزیزم، باور کن احمد رضا دوست نداره تو به خاطر اون مجرد باشی، الانم که ما نمیخوایم شما رو عقد کنیم بفرستیم سر زندگی، این کار برای بعد از خدمت علیرضاست، الان فقط اسمتون روی هم باشه. ببخشید مامان نه، من نمیخوام اسم علیرضا روی من باشه نفس بلندی کشید باشه، اگر جواب تو اینه، منم دیگه اصرار نمیکنم، ولی بدون که داری اشتباه میکنی... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام نویسنده هستم🌹 هر کس میخواد پارت های رمان رو جلوتر بخونه توی کانال وی آی پی عضو بشه https://eitaa.com/joinchat/2124415010C2ac5b7a71a 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 ◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌ 👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/49516 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🌾 🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیارتنامه تصویری شهدا - تقدیم به روح مطهر شهدا پست آخر💔 ادمین نوشت✍ گاهی باید آرزوهایت را مثل قاصدک بگذاری کف دست و بسپاریشان به دست باد تا بروند و سهم دیگران شوند گاهی شهادت را هم💔🕊🌷 اللهم عجل لولیک الفرج به حق زینب مضطر سلام‌الله‌علیها 💔🖤 اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک🌷🕊 اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💚🙏 در پناه نور شهدا 🕊🌷💔 شهادت آرزومه 💚🕊🌷🖤 ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @chatreshohada
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
همه بفکر نام و شهرت🥀 شما به فکر رفتن نماندن نام💔 ولی خوب میدانستین😭 نام شما را حضرت زهرا خریدار است🥀🥀💔 🦋🦋🦋 ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @chatreshohada