هدایت شده از شهید کمالی
♦️دنیای فردا این شکلیه که شما موشکا رو دقیق میزنی
گفتمان ها خودشون میان خدمتت شرفیاب میشن :)))
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از کانال خبری تحلیلی بصیرت
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از شهید کمالی
🟢 آنچه لازم است درباره حمله امروز اسرائیل به رفح بدانید
🟡 نوار غزه به چند بخش و شهر تقسیم میشه؛ جبالیا، غزه، دیرالبلح، خان یونس و رفح.
رژیم صهیونسیتی اون اوایل جنگ که به غزه حمله کرد. اعلام کرد که منطقهی خان یونس امنه و همه برن اونجا.
جمعیت زیادی از شهر غزه و جبالیا به سمت خان یونس کوچ کردن، بعد هم مناطق مسکونی شهر غزه بمباران و تخریب شد و اکثریت جمعیت ناچار شدن شهر غزه رو ترک کنن و به خان یونس برن.
بعد رژیم صهیونسیتی خان یونس رو هم بمبارون کرد و تلفات زیادی به مردم و مناطق مسکونی خان یونس وارد شد.
باز مردم در خان یونس آواره شدن و به سمت رفح رفتن.
حجم آوارگان اونقدر زیاده که جمعیت دویست سیصد هزار نفری رفح قبل از جنگ به یک میلیون و نیم بعد از جنگ افزایش پیدا کرده است.
لازم به ذکر است که در شهر رفح که هم مرز با مصر هست یه راه مرزی به مصر وجود داره که بهش میگن گذرگاه رفح. این تنها راه مرزی با مصر و دنیای خارج از غزه است.
رژیم صهیونیستی به دنبال آن است تا با تسلط کامل بر این گذرگاه، حماس را نابود کند!
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از شهید کمالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌 زمانی که حرم حضرت زینب سلام الله علیها به محاصره ی داعش درآمد و کم کم زینبیه داشت سقوط میکرد،
بلافاصله به آقای سیستانی خبر دادن که هیچ جور نمیتونیم جلوی تکفیری هارو بگیریم چکار کنیم؟
آقای سیستانی گفتند دیگه کار از دست ما خارج هستش
از حضرت عباس علیه السلام کمک بگیرید.
برید پرچم از گنبد حضرت عباس بردارید و به حرم حضرت زینب سلام الله علیها برسونید.
پرچم که رسید به حرم
پشت بام در تیر رس تکفیری ها بود..
۵ نفر داوطلب شدن تا پرچم حرم حضرت عباس علیه السلام روی گنبد نصب کنند.
۴ نفر شهید شدن و در اخر ابوتراب و یک رزمنده دیگه موفق شدن پرچم به بالای گنبد برسونن و رجز خوانی کنند.
خاطرات رزمنده ها رو که نشون میداد خیلی زیبا بود..
میگفتن وقتی پرچم بالا رفت
، انگار تیرهای ما دیگه هدایت میشد به سمت دشمن تیری هدر نمیرفت انگار.
تند تند دشمن عقب نشینی میکرد...
👌سفارش میکنم حتما این مستند کوتاه را ببینید.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 530
💠سوره قمر: آیات 28 الی 49
#قرآن #طرح_ختم_قرآن
#تلاوت_روزانه #تلاوت_قرآن
@ahlolbait_story
هدایت شده از شهید کمالی
🔴دستورات و توصیه های امام عصر علیه السلام برای گشایش کار و وسعت رزق بعد از نماز صبح
🟢 مرحوم عراقي به محضر امام زمان(عج) مشرف ميشوند واز طريق مرحوم سلطان آبادي دستورات زير را براي گشايش روزي دريافت ميکنند:
1⃣ بعد از نماز صبح دست روي سينه بگذار و ۷۰ مرتبه بگو:
🔹 يا فَتاح
2⃣ مداومت بر خواندن اين دعا:
لاحَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَىِّ الَّذى لا يَمُوتُ وَ الْحَمْدُ للَّهِ الَّذى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَريكٌ فِى الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِىٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبيراً
3⃣ بعد از نماز صبح اين دعا را بخوان:
بِسْمِ اللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ وَ اُفَوِّضُ اَمْرى اِلَى اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ، فَوَقيهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا، لا اِلهَ إلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ، فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِى الْمُؤْمِنينَ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكيلُ، فَاْنَقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ، ما شآءَ اللَّهُ لاحَوْلَ وَ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللَّه ما شآءَاللَّهُ لا ما شآءَ النَّاسُ، ما شآءَ اللَّهُ وَاِنْ كَرِهَ النَّاسُ،حَسْبِىَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبينَ، حَسْبِىَ الْخالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقينَ، حَسْبِىَ الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقينَ، حَسْبِىَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ، حَسْبى مَنْ هُوَ حَسْبى، حَسْبى مَنْ لَمْ يَزَلْ حَسْبى، حَسْبى مَنْ كانَ مُذْ كُنْتُ لَمْ يَزَلْ حَسْبى، حَسْبِى َاللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّهُوَ، عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْش ِالْعَظيمِ.
📚 مفاتیح الجنان / تعقیبات نماز صبح
#امام_زمان
🆔 eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از شهید کمالی
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه امن یجیب را قرائت میکنم
سامری در فیسبوک
قسمت_سی_یکم
چند ماهی بود که احمدالحسن ساکن نجف اشرف شده بود و در این چند ماه کلی پیشرفت کرده بود، او با دختر آقا سید مرتضی ازدواج کرده بود، ازدواجی که خیلی زود انجام شد و پدر و مادر دختر که اخلاق زینب را خوب می دانستند، از جواب مثبت وسریع او به این جوانک بصری، متعجب شده بودند اما خبر نداشتند که شاید سحری در کار بوده است
روزهای اول زندگی زینب و احمد، گل و بلبل بود اما کم کم که احمد از چهره واقعی خودش پرده برداری می کرد، زینب دلزده از این دنیا می شد و درد خود را فرو می خورد و به قول معروف با سیلی صورت خودش را سرخ نگه می داشت، تا دیگران نفهمند که او چه می کشد.
احمدالحسن وارد حوزه علیمه نجف شده بود و شاگرد علمای مشهور حوزه از جمله شیخ علی اسدی شده بود،اما اساتید او، چون نبوغی در احمد اسماعیل همبوشی معروف به احمد الحسن نمی دیدند، توجه آنچنانی به او نداشتند، در یکی از همین روزها احمد الحسن بر سر مسئله ای فقهی با یکی از طلبه ها به مباحثه پرداخت و عجیب اینکه برخلاف بقیهٔ طلبه ها، با این طلبه هم نظر بود، البته این طلبه از نظر اساتید حوزه منحرف محسوب میشدند و مباحثی که مطرح می کرد، مباحثی لغو و بیهوده و انحرافی بود و اگر رأفت علما شامل حالش نمی شد می بایست خیلی زود از حوزه اخراج شود.
شباهت اعتقادات احمد و حیدر آنقدر زیاد بود که احمد به صرافت افتاد سر از کار حیدر در آورد و بالاخره در روزی که بحث جدی با حیدر داشت، آن نشانه را پیدا کرد، نشانه ای که مایکل در زمان خروجش از اسرائیل به او گوشزد کرده بود: اگر کسی را با ستاره شش پر دیدی بدان که او از سمت ما برای یاری رساندن به تو است و امروز احمد الحسن ستاره ای شش پر وکوچک که از زیر لباس برگردن حیدر المشتت آویزان بود رؤیت کرد و این شد شروع یک دوستی ماندگار یا همکاری از پیش تعیین شده...
احمد الحسن بر خلاف نظر اساتیدش کار کرد و با حیدرالمشتت دوستی نزدیکی پایه ریزی کرد، این دو شیطانک، پشت در پشت هم افکار موهوم خود را برملا می کردند و با سیاستی از پیش تعیین شده شبهه در ذهن طلبه ها می انداختند،گرچه این شبه ها با پاسخ دندان شکن اساتید حوزه روبه رو می شد اما این دو مارمولک از رو نمی رفتند و سرانجام در اواخر همان سال، از سرزمین آرزوهایشان خبر رسید که مرحلهٔ بعدی عملیات باید انجام شود، مرحله ای که اگر درست پیش می رفت، از احمد الحسن در کنار حیدر المشتت، قهرمانی بی بدیل برای مردم ساده لوح می ساخت.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🎞🎞🎞🎞🎞🎞
هدایت شده از شهید کمالی
❀🔹 ﷽ 🔹❀؛
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ»
«خداوندا! من را در آن پوششى كه از هر بلا و آفتى حفظ مى كند و هر كسى را كه بخواهى در آن قرار مى دهى، قرار بده»
📚 [امام صادق علیه السلام الكافي، ج2، ص: 534]
هر #صبح و #شام این "دعا" را بخوانید
امام صادق علیه السلام در توصیهای به داود رقی، دعای حفظ انسان از خطرات و بلایا را این گونه به او یاد دادند.
هدایت شده از شهید کمالی
ای جان جانانم - کربلاییحسین طاهری.mp3
12.15M
🌠☫﷽☫🌠
🔸ای جان جانانم
#مولودی
🌺 پیشاپیش سالروز #ولادت_حضرت_معصومه سلام الله و #روز_دختر مبارک باد🌸
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
#پایگاه_صاحب_الزمان_حر
┗━━━━━━━━🌺━
هدایت شده از شهید کمالی
خودسازی(قله کوه)
امام صادق علیه السلام:
و اگر مؤمن بر قله کوهى باشد خدا شیطانى را مى فرستد تا او را اذیت کند و در عین حال او را با ایمانش مأنوس مى کند که از هیچ کس وحشت نداشته باشد. ترجمه ج10 وسائل الشیعه/باب85
یعنی دنیا برای مومن زندان است، اما زندانی توام با آرامش بخاطر عشق و ایمان به خدا
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از شهید کمالی
⚡️باورتون میشه ۳۰ سال مملکت دست اینها بوده. اگر دست خود باورها بود چی میشد و الان کجا بودیم ..........
#جنگ_شناختی
#جنگ_ترکیبی
#جنگ_رسانه
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از شهید کمالی
🔻 واشنگتنپست: رابرت مالی به دلیل نگهداری اسناد محرمانه در تلفن شخصی تعلیق شد
🔹روزنامه واشنگتن پست در یادداشتی ادعا کرد تعلیق رابرت مالی، نماینده سابق دولت بایدن در امور ایران و عضو اصلی تیم مذاکرهکننده آمریکا در مذاکرات هستهای و تعلیق مجوز فعالیتش در کاخ سفید که چند ماه پیش صورت گرفت، به علت نگهداری اسناد محرمانه در تلفن شخصی و سرقت شدن آنها از طریق حمله سایبری بوده است.
🔹در همین خصوص، جمعی از اعضای ارشد کنگره آمریکا در نامهای به آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا نوشتند طبق تحقیقات خود دریافتهاند یک «عامل متخاصم سایبری» توانسته به گوشی یا ایمیل شخصی رابرت مالی دسترسی پیدا کند، و از بلینکن خواسته شده این یافتهها درباره نماینده ویژه آمریکا در امور ایران را تایید کند.
پ ن
پرچم بچه های سایبری بالاااااااااا
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 531
💠سوره قمر: آیات 50 الی 55
💠سوره رحمن: آیات 1 الی 18
#قرآن #طرح_ختم_قرآن
#تلاوت_روزانه #تلاوت_قرآن
@ahlolbait_story
هدایت شده از شهید کمالی
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه امن یجیب را قرائت میکنیم
سامری در فیسبوک
قسمت_سی_دوم
حیدر المشتت، جلوی حوزه علمیه نجف در حال قدم زدن بود، گاهی می ایستاد و با نگاه جستجو گرش اطراف را به دنبال کسی می پایید و وقتی از جستجو ناامید میشد زیر لب غر و لندی می کرد و باز بی هدف مشغول قدم زدن میشد.
نیم ساعتی گذشت که بالاخره قامت کشیده احمد الحسن در لباس عربی از دور پدیدار شد.
احمد سرش پایین بود و با قدم های بلند سعی داشت خودش را زودتر به حوزه برساند.
حیدرالمشتت همانطور که دندان بهم می سایید چند قدم به طرف او رفت.
احمد الحسن ایستاد و دستش را جلو آورد و گفت: سلام، خوبی؟! چرا نرفتی کلاس؟!
حیدر المشتت که از بی خیالی احمدهمبوشی دقمرگ شده بود با لحنی عصبانی گفت: چه سلامی؟! مگر قرار نبود با هم بعد از جلسه درس استاد به وعدهگاه همیشگی برویم، تو آنقدر دیر کردی که مرا هم از کلاس انداختی، کم کم داشتم نگران می شدم که نکند بلایی سرت آمده باشد.
احمد نفسش را محکم بیرون داد و گفت: چه بلایی بالاتر از دختر سید مرتضی، هر دفعه جوری مرا استنطاق می کند که انگار شوهر او نیستم و دشمن خونی قبیله اش هست، حالا هم که درد ویار بر این اخلاقش هم افزوده شده، روزگارم را سیاه تر کرده، آنقدر عصبی شدم که یک دل سیر کتکش زدم، هنوز صدای ناله هایش توی گوشم زنگ میزند.
حیدر خنده ریزی کرد و گفت: تقصیر خودت است، زنی دیگر می گرفتی، زنی که از دین و ایمان و خدا و پیغمبر سررشته ای نداشته باشد، یکی مثل همون که گفتی...اسمش چی بود؟!
احمد الحسن که انگار نمی خواست این بحث ادامه یابد اطرافش را زیرچشمی نگاهی انداخت وگفت:هیس! کمتر حرف بزن برویم داخل حوزه...
در همین حین ماشین سیاه رنگی نزدیکشان ایستاد، مردی چهار شانه با کت و شلوار سیاه به طرفشان آمد و از پشت سر صدا زد: آقای احمد الحسن؟!
احمد همبوشی سرش را به عقب برگرداند و گفت: بفرمایید، امرتان؟!
مرد جلو آمد و همانطور که دستبند را به دست او میزد گفت: شما بازداشتید..
احمد با تعجب گفت: بازداشت؟! به چه جرمی؟!
حیدر خودش را جلو انداخت و گفت: مطمئنید که اشتباه نمی کنید؟!و بعد صدایش را طوری بلند کرد که هر کس در اطراف بود حرفهایش را می شنید و گفت: ای داد و بیداد ، آهای مردم کمک کنید، می خواهند طلبهٔ حوزه را ببرند، می خواهند بدون دلیل یک روحانی بی گناه را دستگیر کنند و خدا می داند دیگر زنده یا مرده اش را به ما تحویل دهند یا نه؟!
مرد با حالت سوالی به او نگاه کرد و با صدای بلند گفت: شما که باشید؟!
حیدر صاف ایستاد و گفت: من حیدرالمشتت هستم
مرد با دست دیگرش دست حیدر را گرفت و گفت: شما هم بازداشتید و اجازه نداد دیگر حرفی رد و بدل شود و هر دو را سوار اتومبیل کرد و در بین بهت وحیرت مردمی که دورشان را گرفته بودند، با سرعت از آنجا دور شدند.
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
🎞🎞🎞🎞🎞