eitaa logo
چایخانه حضرت
7.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
9 فایل
کانال چایخانه حضرت رضا ع من چای میریزم گناهم را بریزی یکجا تمام اشتباهم را بریزی... #چایخانه_حضرتی #چای_حضرتی ارسال تصاویر شما در حرم رضوی به آیدی زیر @chaykhane_hazrat خادم افتخاری شو
مشاهده در ایتا
دانلود
وسیله‌ خدا روزی‌ می‌رساند 💬مى نويسند سلطانى بر سر سفره خود نشسته غذا مى خورد، 🕊مرغى از هوا آمد و ميان سفره نشست و آن مرغ بريان كرده كه جلو سلطان گذارده بودند برداشت و رفت، 👑سلطان متغير شد، با اركان و لشكرش سوار شدند كه آن مرغ را صيد و شكار كنند. 🕊دنبال مرغ رفتند تا ميان صحرا رسيدند، يك مرتبه ديدند آن مرغ پشت كوهى رفت، سلطان با وزراء و لشكرش بالاى كوه رفتند و ديدند پشت كوه مردى را به چهار ميخ كشيدند و آن مرغ بر سر آن مرد نشسته و گوشت ها را با منقار و چنگال خود پاره مى كند و به دهان آن مرد مى گذارد تا وقتى كه سير شد، پس برخواست و رفت و منقارش را پر از آب كرد و آورد و در دهان آن مرد ريخت و پرواز كرد و رفت. 👑سلطان با همراهانش بالاى سر آن مرد آمدند و دست و پايش را گشودند و از حالت او پرسيدند؟ 🔹گفت: من مرد تاجرى بودم، جمعى از دزدان بر سر من ريختند و مال التجاره و اموال مرا بردند و مرا به اين حالت اينجا بستند، اين مرغ روزى دو مرتبه به همين حالت مى آيد، چيزى براى من مى آورد و مرا سير مى كند ومى رود. 👑سلطان از شنیدن این وضع شروع به گریه کرده گفت در صورتی که خداوند ضامن روزی بندگان است و برای آنها حتی در همچنین موقعیتی میرساند. ⁉️پس حاجت به این زحمت و تکلف سلطنت و تحمل آن همه گناه راجع به حقوق مردم و حرص بیجا داشتن برای چیست؟ ترك سلطنت كرد و رفت در گوشه اى مشغول عبادت شد، تا از دنيا رفت. 📚منبع: قصص الله الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم📿 =صَــــدَقِه جاریِه📲☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 🎤 مولانا ...🔒 🌪☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
ای کاش شب جمعه تو راهم بدهی کنج حرمت گریه و آهم بدهی هربار که نامت ببرم با دل تنگ آغوش گشوده و پناهم بدهی ☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•{﷽} 🎬 حالم برات خرابه...😢🥀 🎤 👌☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•{﷽} 🎬 تویی درمونم ....⚡️ 🎤 👌☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 - هفتاد در بحبوحه ی غروب خورشید،‌ نم نمِ باران رویِ‌ شیشه مینشست و درختِ‌ خرمالویِ پشت اش به همت نسیم، میوه ی نارنجی نشانش را به رخ میکشید نوای اذان بلند شد حالا دیگر به آن هم عادت کرده بودم عادتی که اگر نبود روحِ پوسیده ام،‌ پودر میشد محضه هدیه به مرگ حالا نفرت انگیز ترین های زندگیم،‌ مسکن میشدند برایِ‌ رهاییم از درد و ترس.. صدایش قطع شد کتاب را بست و بوسید به سمت میزِ کنارِ‌تختم آمد ناگهان خیره به من خشکش زد سارا خانوم ضعف و تهوع همخوابه های وجودم شده بودند کتاب را روی میز گذاشت و به سرعت از اتاق خارج شد چند ثانیه بعد چند پرستار وارد اتاق شدند اما حسام نیامد چند روز گذشت و من لحظه به لحظه اش را با تنی بی حس، چشم به در، انتظارِ آوازه قرآنِ دشمنم را میکشیدم و یافتن پاسخی از زبانش برای سوالاتم اما باز هم نیامد حالا حکم معتادی را داشتم که از فرط درد از خود میپچید و نیازش را طلب میکرد و من جز سه وعده اذان ازمسکن اصلیم محروم بودم این جماعت ایدئولوژی شان محتاج کردن بود بعد از مدتی حکم آ‍زادیم از بیمارستان صادر شد و من با تنی نحیف بی خبر از همه جا و همه کس آویزان به پروین راهی خانه شدم او با قربان صدقه های مادرانه اش مرا به اتاقم برد به محض جا گیری روی تخت و خروج پروین از اتاق با دستانی لرزان گوشی را از روی میز قرض گرفتم باید با یان یا عثمان حرف میزدم تماس گرفتم اول با عثمان یک بار دو بار سه بار جواب نمیداد و این موضوع عصبیم میکرد شماره ی یان را گرفتم بعد از چندین بار جواب داد سلام دختر ایرانی صدایم ضعیف بود بگو جریان چیه تو کی هستی لحنش عجیب شد من یانم دوست سارا دوست داشتم فریاد بزنم و زدم،هرچند کوتاه خفه شو من هیچ دوستی ندارم من اصلا کسی رو تو این دنیا ندارم داری تو دانیالو داری نشسته رویِ‌تخت با پنجه ی پایم گلِ‌ قرمز رنگ قالی را هدف گرفتم داشتم دیگه ندارم یه آشغال مثه عثمان؛اونو ازم گرفت 💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 . . . ⏪ ... @chay_hazrati ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
با پرچَمے که نام حسین اسٺ نقشِ آن با مَشڪ ساقے از دلِ دریا ظهور ڪن 💚 🥀☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
من شدم عاشق تو یا تو شدی عاشق من؟! لطف ارباب به نوکر چه زیاد است زیاد! یک نفر گفت ” حسین” اشک همه درآمد نمک نام تو دلبر چه زیاد است زیاد.. ☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
یوسف ترین نشانہ‌ے یعقوبِ اهل بیٺ شد پاره پاره قَلب زلیخا ظهور ڪن ... 💚 ☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
داده آرامش بہ قلبم ذڪرِ زیباے حسین در دلم هرگز نمےگیرد کسے جاے حسین در گلو عمریسٺ جا خوش ڪرده آواے حسین میشود خوشبخٺ آنڪه پیر شد پاے حسین ☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
با پرچَمے که نام حسین اسٺ نقشِ آن با مَشڪ ساقے از دلِ دریا ظهور ڪن 💚 🥀☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
✨﷽✨ 🔴شیطانی که در کمین توست ✍پیرمردی به نام «مشهدی غفار» حدود 120 سال پیش، در بالای مناره مسجد ملاحسن خان، سال‌ها اذان می‌گفت. پسر جوانی داشت که به پدرش می‌گفت: ای پدر! صدای من از تو سوزناک‌تر و دلنشین‌تر و رساتر است، اجازه بده من نیز بالای مناره بروم و اذان بگویم. پدر پیر می‌گفت: فرزندم تو در پایین مناره بایست و اذان بگو. بدان در بالای مناره چیزی نیست. من می‌ترسم از آن بالا سقوط کنی، می‌خواهم همیشه زنده بمانی و اذان بگویی. تو جوان هستی، بگذار عمری از تو بگذرد و سپس بالای مناره برو. از پسر اصرار بود و از پدر انکار! روزی نزدیک ظهر، پدر پسر خود را بالای مناره برای گفتن اذان فرستاد. مشهدی غفار تیز بود و از پایین پسرش را کنترل می‌کرد. دید پسرش هنگام اذان گاهی چشمش خطا رفته و در خانه مردم نظر می‌کند. وقتی پایین آمد، به پسر جوانش گفت: فرزندم من می‌دانم صدای تو بلندتر از صدای پدر پیر توست. می‌دانم صدای تو دلنشین‌تر از صدای من است. هیچ پدری نیست بر کمالات و هنر فرزندش فخر نکند. من امروز به خواسته تو تسلیم شدم تا بر خودت نیز ثابت شود، آن بالا جای جوانی چون تو نیست و برای تو خیلی زود است. آن بالا فقط صدای خوش جواب نمی‌دهد، نفسی کشته و پیر می‌خواهد که رام مؤذن باشد. تو جوانی و نفست هنوز سرکش است و طغیان‌گر، برای تو زود است این بالارفتن. به پایین مناره کفایت کن! بدان همیشه همهٔ بالارفتن‌ها به‌سوی خدا نیست. چه‌بسا شیطان در بالاها کمین تو کرده است که در پایین اگر باشی، کاری با تو ندارد. ‌‌‌‌ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° آموزنده مذهبی☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
🔴 شفای بیماران به دست با برکت امام زمان(ع) حجت الاسلام عباس رمضانعلی زاده در گفت و گو با خبرنگار حوزه مهدویت خبرگزاری شبستان با اشاره به فراز "اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ" خدایا همه مریضان را شفا بده، گفت: دو نعمت امنیت در جامعه، صحت و سلامت، برای انسان ناشناخته است، این فراز از دعا نشان می دهد که توجه به نعمت سلامت باید همیشه در زندگی جاری و ساری باشد. وی با بیان اینکه تا زمانی که امنیت و سلامت داریم باید شاکر بود، خاطرنشان کرد: این در حالی است که باید برای کسانی که این نعمت ها را ندارند، دعا کنیم و شفای بیماران را از خدای متعال بطلبیم. حجت الاسلام رمضانعلی زاده با اشاره به روایتی از امام حسین(ع) در این زمینه، اظهارداشت: امام حسین(ع) فرمودند؛ وقتی امام زمان(ع) ظهور کنند، هیچ نابینا، زمین گیر و دردمندی بر روی زمین نمی ماند. مگر آنکه خدا به وسیله ما اهل بیت(ع) بیماری آن را برطرف می کند. این پژوهشگر مهدوی با بیان اینکه بیماران و گرفتاران در عصر ظهور به دست با برکت امام زمان(ع) شفا می یابند، تصریح کرد: در حدیث لوح از قول خداوند متعال آمده است که به دست امام مهدی(ع) کور را بینایی و بیمار را شفا می دهم. وی ادامه داد: بنابراین حدیث قدسی امام زمان(ع) واسطه شفای بیماران هستند. این درحالی است که امام محمد باقر(ع) در حدیثی فرمودند؛ هر کس قائم اهل بیت مرا درک کند، اگر به بیماری گرفتار شود شفا گیرد و اگر دچار ضعف و ناتوانی شود، توانا و نیرومند گردد. حجت الاسلام رمضانعلی زاده افزود: امام در ادامه این روایت می فرمایند و هر بیماری که اعتقاد به حق داشته باشد و از شیعیان حضرتش باشد نیز شفا می گیرد. این پژوهشگر مهدوی گفت: در دعای موسوم به "اللهم ارزقنا توفیق الطاعه و بعد المعصیه" یکی از دعاهای همیشگی امام زمان(ع) درباره شفای بیماران است که می فرمایند؛ خدایا بیماران مسلمین را شفا و راحتی مرحمت فرما.☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
🔆لطفا تظاهر نکنید مديرعامل جوانی كه اعتماد به نفس پايينی داشت، ترفيع شغلی يافت؛ اما نمی توانست خود را با شغل و موقعيت جديدش وفق دهد. روزی كسی در اتاق او را زد و او برای آنكه نشان دهد آدم مهمی است و سرش هم شلوغ است، تلفن را برداشت و از ارباب رجوع خواست داخل شود. در همان حال كه مرد منتظر صحبت با مديرعامل بود، مديرعامل هم با تلفن صحبت می كرد. سرش را تكان می داد و می گفت: «مهم نيست، من می‌توانم از عهده‌اش برآيم.» بعد از لحظاتی گوشی را گذاشت و از ارباب رجوع پرسيد: «چه كاری می‌توانم برای شما انجام دهم؟» مرد جواب داد: «آمده ام تلفن تان را وصل كنم!» ما انسان ها گاهی به چيزی كه نيستيم تظاهر می‌كنيم. قصد داريم چه چيز را ثابت كنيم؟ چه لزومی دارد دروغ بگوييم؟ چرا به دنبال كسب حس مهم بودن حتی به طور كاذب هستيم؟ همواره به ياد داشته باشيم كه تمام اين نوع رفتارها، ناشی از ناامنی و اعتماد به نفس پايين است... پس لطفا تظاهر نکنید!☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
🍂🍃چـــرا دعـــایـم مســتجــاب نمــے شـــود؟؟ ‼️سخـــن چیـنــے 🌸✨از جمله گناهانی که منجر به عدم اجابت دعا میشود؛سخن چینی در میان مردم است. 🍁✨روایت شده است که موسى(ع) براى بنى اسرائیل که دچار قحطى شده بودند، طلب باران کرد؛ امّا خداوند متعال به او وحى فرمود که: 🔰«با وجود سخن چینى که در میان شما هست و به سخن چینى اش ادامه مى دهد، نه دعاى تو و نه دعاى همراهانت را اجابت نمى کنم». 📚بحار الأنوار، ج ۷۵، ص ۲۶۸، ح ۱۹ ✨‌داستان آموزنده مذهبی☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زاهدی گفتا چه داری آرزو گفتم حــــرم معنی صد نکته را در یک سخن پیچیده ام 🥀 💔☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
🔴 این هم یک نوع نیکی به برادران است ابراهیم بن هاشم گفت عبدالله جندب را دیدم در موقع عرفات، حال هیچکس را بهتر از او ندیدم. پیوسته دست های خود را بسوی آسمان بلند کرده و آب دیده اش بر روی او جاری بود تا به زمین می رسید. چون مردم فارغ شدند به او گفتم در این پایگاه وقوف هیچکس را بهتر از تو ندیدم. گفت به خدا قسم دعا نکردم مگر برای برادران مومن خود زیرا که از امام موسی بن جعفر (ع ) شنیدم هر کس دعا کند برای برادران مومن خویش پشت سر آنها، از عرش ندا رسد که از برای تو صدهزار برابر باد. به خدا قسم دست برندارم از صدهزار برابردعاء فرشتگان که قطعا مستجاب و مقبول است برای یک دعای خودم که معلوم نیست مستجاب شود یا نه! ( منتهی الامال، ج 2، ص 164)☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هَر بار گُم‌ شُد قَلبِ‌ مَـن سَمتِ‌ تو آمَد مَـن راهے غیر اَز خآنہ‌اَت‌ یادَش‌ نَدادَم 🥀 ❣☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
🟢شریک زندگیتو سه جا میتونی بشناسی: ۱. ﺗﻮی ﺟﻤﻌﯽ ﮐﻪ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎلفش ﺑﺎﺷﻪ ۲. ﺗﻮی ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ خونواده اش جمعن ۳. توی جمعی که بهترین دوستاش هستن ﺍﮔﻪ ﺗﻮی ﺍﯾﻦ سه ﺟﺎ تنھا نموندی بهترین رفیقته! یه حالت چهارم ھم تبصره میزنیم: توی شادی هاش یه قدم برو عقب و چیزی نگو! اگه خودش جاتو خالی دید و صدات کرد، بدون بهترین رفیق زندگیته ❤️☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
🦋ابن عبّاس گفت: با بچه‌ها مشغول بودم که پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم آمد. من در پشت دری پنهان شدم. پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم دست بر پشت من زد و فرمود: «به معاویه بگو نزدم بیاید.» 🦋رفتم و برگشتم و عرض کردم: «مشغول غذا خوردن است.» فرمود: «خداوند هیچ‌گاه شکم او را سیر نکند.» 🦋از نفرین پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم، معاویه در خوردن غذا حرص می‌ورزید و بسیار می‌خورد و در آخر غذا می‌گفت: «خسته شدم ولی سیر نشدم.» 🦋امام حسن علیه‌السلام در مجلسی فرمود: «آیا معاویه کسی نیست که وقتی پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم کسی را به دنبالش فرستاد و او مشغول خوردن غذا بود؛ تا سه بار پیام‌آور پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم رفت و برگشت و او همچنان مشغول خوردن بود. پس پیامبر او را این‌طور نفرین کرد که: خداوند هیچ‌گاه شکم او را سیر نگرداند.» 📚تتمه المنتهی، ص 32 -ثمرات الاوراق ✨‌داستان آموزنده مذهبی☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
وسیله‌ خدا روزی‌ می‌رساند 💬مى نويسند سلطانى بر سر سفره خود نشسته غذا مى خورد، 🕊مرغى از هوا آمد و ميان سفره نشست و آن مرغ بريان كرده كه جلو سلطان گذارده بودند برداشت و رفت، 👑سلطان متغير شد، با اركان و لشكرش سوار شدند كه آن مرغ را صيد و شكار كنند. 🕊دنبال مرغ رفتند تا ميان صحرا رسيدند، يك مرتبه ديدند آن مرغ پشت كوهى رفت، سلطان با وزراء و لشكرش بالاى كوه رفتند و ديدند پشت كوه مردى را به چهار ميخ كشيدند و آن مرغ بر سر آن مرد نشسته و گوشت ها را با منقار و چنگال خود پاره مى كند و به دهان آن مرد مى گذارد تا وقتى كه سير شد، پس برخواست و رفت و منقارش را پر از آب كرد و آورد و در دهان آن مرد ريخت و پرواز كرد و رفت. 👑سلطان با همراهانش بالاى سر آن مرد آمدند و دست و پايش را گشودند و از حالت او پرسيدند؟ 🔹گفت: من مرد تاجرى بودم، جمعى از دزدان بر سر من ريختند و مال التجاره و اموال مرا بردند و مرا به اين حالت اينجا بستند، اين مرغ روزى دو مرتبه به همين حالت مى آيد، چيزى براى من مى آورد و مرا سير مى كند ومى رود. 👑سلطان از شنیدن این وضع شروع به گریه کرده گفت در صورتی که خداوند ضامن روزی بندگان است و برای آنها حتی در همچنین موقعیتی میرساند. ⁉️پس حاجت به این زحمت و تکلف سلطنت و تحمل آن همه گناه راجع به حقوق مردم و حرص بیجا داشتن برای چیست؟ ترك سلطنت كرد و رفت در گوشه اى مشغول عبادت شد، تا از دنيا رفت. 📚منبع: قصص الله الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم📿 =صَــــدَقِه جاریِه📲☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
🌹داستانک: (بد اخلاقی) آیت الله مظاهری،در کتاب ارزشمند «تربیت فرزند ، از دیدگاه اسلام» به نقل از یکی از بزرگان، می آورند: فردی را می شناختم که آدم خیلی خوبی بود. در خواب دیدم روز قیامت شده و او به شکل سگ درآمده است. به او گفتم تو که آدمی خوب، با ایمان و با تقوا بودی، چرا سگ شده ای؟ گفت: وای از بداخلاقی در خانه! وای از بداخلاقی در خانه! وای از بداخلاقی در خانه! بعد به من گفت : بیا برویم قبرم را نگاه کن جلو رفتم و دیدن ته قبرش سوراخ است گفت:وقتی مرا داخل قبر گذاشتند ، قبر چنان مرا فشار داد که تمام روغن من گرفته شد و رفت در این سوراخ. اگر سوراخ تنگ نبود ، روغنها را نشانت می دادم 📚کتاب تربیت فرزند از نظر اسلام صفحه ۱۰۱☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎
✨﷽✨ مراقب امضاهایمان باشیم جوانی روستایی ظرفی عسل برای فروش به سمرقند آورد. مامور تفتیش دروازه شهر، بار او را گشت و چون از جوان خوشش نیامد، حس کرد چیزی برای رشوه ندارد، به عمد درب ظرف عسل او را باز نگه داشت تا مگس‌ها بر آن بنشینند. جوان هرچه اصرار کرد که او را رها کند، مامور رهایش نکرد. پس از آنکه مگس‌ها در داخل ظرف عسل گرفتار شدند، مامور درب عسل را بست و اجازه ورود به شهر را به جوان داد.عسل به قدری به مگس آلوده شده بود که کسی در شهر آن را نخرید. جوان خشمگین شد و شکایت به قاضی سمرقند برد. قاضی گفت: مقصر مگس‌ها هستند، مامور به مگس‌ها امر نکرده که در عسل بنشینند و وقتی می‌نشستند قدرت مقابله را نداشته است. برو و هر جا مگس دیدی بکش.جوان روستایی وقتی فهمید که قاضی، با مامور در اخذ رشوه هم‌دست است، گفت: آقای قاضی لطف کنید یک نوشته بدهید تا من هر جا مگس دیدم، انتقام خود را بگیرم. قاضی نوشته‌ای داد. روز بعد جوان روستایی در خیابان، دید مگسی روی صورت قاضی نشسته است. نزدیک شد و با سیلی محکمی مگس را کشت. قاضی از ترس از جا پرید و همه به او خندیدند. قاضی دستور داد او را زندانی کنند. جوان بی‌درنگ نوشته را از جیب خود درآورد و به قاضی نشان داد و گفت: حکمی است که خودتان امضا فرمودید. ✨‌داستان آموزنده مذهبی☀️ به ما بپیوندید 👇 ‌‌ ‌‎‌🕌 @karbalaisho 🕌 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎