eitaa logo
چه جوری شد سر گرفت ؟
634 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
197 ویدیو
25 فایل
☆ بسمه تعالی ☆ ازدواج آسان ، آگاهانه ، بهنگام عشق پایدار 🌈 ارتباط با ادمین : 🔸🔸🔸🔶 با ما همراه باشید 🔶🔸🔸🔸
مشاهده در ایتا
دانلود
❤#دلبرانه ❤ ❗اما تنها تو بودی که به من آموختی هیچ چیز را سخت نگیرم به جز دستهایت ...☺ #پدرام_مسافری @chejorishod❣
سر و سامان بدهی😍 یا سر و سامان ببری🤕 دل من سوی شما میل تپیدن دارد💗 @chejorishod
دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی که بیایی و در این تنگیِ دل جا بشوی تو فقط آمده بودی که دل از من ببری؟ بروی، دور شوی، قصه و رویا بشوی؟ انقلابی شده در سینه ی من، فتنه ی توست سبزیِ چشم تو باعث شده رسوا بشوی من پس انداز دلم را به تو دادم که تو هم بیمه ی عمر دلم روز مبادا بشوی غرق عشق تو شدم، بلکه تو شاید روزی دل به دریا بزنی، عازم دریا بشوی حیف ما نیست که یک زوج موفق نشویم؟ حیف از این نیست که تو این همه تنها بشوی؟ نم باران، لب دریا، غم تو، تنگ غروب دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی "احسان نصری" @chejorishod
#ازدواج حالا ما نمے گوییم دختر هاے ما مثل حضرت فاطمہ (س) جهیزیہ بگیرند، نہ دختر هاے ما مثل ایشان هستند و نہ خود ماها مثل پدر ایشان! . . ❇️ما ڪجا و آنها ڪجا؟ زمین تا آسمان با هم فرق داریم! . . 🛣اما معلوم میشود راہ ،همان راہ است! جهت، همان جهت است! جهیزیہ را مختصر بگیرید! بہ این و آن نگاہ نڪنید! خرج زیادے نڪنید! 🚫ڪار را براے ڪسانے ڪہ ندارد مشڪل نڪنید!🚫 . : 💟امام خامنہ ای‌⇦خطبه‌ے عقد مورخه‌ے ۵/فروردین/۱۳۷۲ #ازدواج_آسان #عشق_پایدار
خانومی تعریف می‌کرد: بعد از عقدم برای اولین بار در سالن با شوهرم گرم صحبت بودیم💑 مادرم اومد و یک کیک خوشگل خونگی برامون آورد، بعد از اینکه کیک رو خوردیم، از شوهرم پرسیدم کیک چطور بود؟ از لبخندش فهمیدم که از کیک خیلی خوشش آمده😋 بهش گفتم: اینو خودم درست کرده ام و انشالا بعد از عروسی خیلی از اینها درست می کنم☺️ شوهرم نگاهی بهم انداخت و چیزی نگفت! بخودم گفتم چه پر رو حتی تعریفی ازم نکرد😒 رفتم از مادرم پرسیدم، مامان اون کیکو از کجا آوردی؟ مادرم گفت شوهرت با خودش آورده بود😬 دیگه به سالن برنگشتم و به مادرم گفتم بجای من ازش خداحافظی کن و بگو روز عروسی می بینمت🙈🖐😂😂😂
🌜🌙⭐️💫🌟✨💫⭐️🌟✨🌙🌛 قسمت اول ... آقای حیدری و خانواده تشریف آوردند بعد از سلام علیک و آوردن چای خانواده ها سرگرم صحبت شده بودند که ناگهان خواهر کوچکم با موهای ژولیده از اتاق بیرون آمد و یک راست رفت و روی پای آقای حیدری کوچک نشست 😳 باورم نمیشد انگار با ما غریبه بود هر چه می گفتیم زینب جان بیا ، بیا بهت غذا بدهیم انگار نه انگار 😒 🌱بلاخره بعد از بلند شدن زینب برای صحبت به اتاق رفتیم . 👱... آقای حیدری بعد از حرف های اولیه شروع به معرفی خود کردند 🏡بنده خانه ی جدا ندارم به خاطر همین چند سال اول باید در طبقه بالای خانه ی پدری ام زندگی کنیم 💵 لحاظ مالی هم به حمدالله خوب است اما چون کار ما آزاد است هر ماه ثابت نیست مثلا در ایام نزدیک عید فروش بالا می رود و گاهی هم فقط به اندازه ی کرایه مغازه و شاید کمتر روزی می رسد درکل با برنامه ریزی میشود زندگی خوبی را داشت . ⚙🔩این چندسال بیشتر به دنبال خرید دستگاه های لازم برای کار بوده ام لذا تمام سرمایه را در این مسیر هزینه کرده ام الان فصل باردهی سرمایه هاست و به همین خاطر تصمیم به ازدواج گرفته ام 📌درست است که الان خانه و ماشین و امکانات زیاد نیست اما خداوند وعده داده است که کمک می کند من هم دیدم اگر منتظر همه ی اینها بمانم ممکن است این فریضه قضا شود لذا بعد از اتمام زمینه سازی کار به سراغ ازدواج آمده ام . ... @chejorishod
❤️بدون شرح ... @chejorishod
#ازدواج دلـواپســـےاَم😍🎈 دلهــــره‌اَمـ🙈✨ واهـــمہ‌اَم تُــ😋🙏 ٺوعیـــن منے🙂👑 عشـــــق منــے😻💛 اے هــــمہ‌اَم |تُ|😌
🌜🌙⭐️💫🌟✨💫⭐️🌟✨🌙🌛 قسمت دوم ... بعد از شنیدن شرایط آقای حیدری شروط خودم را مطرح کردم ... 🚗بعد از رفتن آنها خانواده راهی خانه خاله شدند و قرار شد من کمی دیرتر بروم تا فکرهایم را بکنم . 🌠به نظرم کمبودهایش را طبع بلند و هدف های والایی که داشت ، پوشانده بود ... 🍰قندم افتاده بود یک شیرینی برداشتم وو به سمت درب خانه رفتم هنگام بستن درب فردی را دیدم که به سمت خانه ی ما می آید . 🍩توجه نکردم و شیرینی را در دهانم فرو کردم بعد از رسیدن آن آقا و گفتن سلامش شیرینی در گلویم گیر کرد که این دیگر که بود !!! دقیق که نگاه کردم دیدم برادر بزرگ آقای حیدری بود .😅 🍪برادرشان گفتند یکی از بچه های همسایه گریه می کرده و من از صندوق عقب ماشین بسکویت درآوردم به او دادم که یک هو حواسم پرت شد و صندوق را بستم ناگهان متوجه شدم که کلید را در صندوق گذاشته بودم ، مجبور شدم بروم کلید یدک را بیاورم بفرمایید برسانمتان ؟ -ممنون ، نزدیک است خودم میروم . ... @chejorishod
بانو جان! آدم‌ها دو دسته‌اند: آن‌ها که تو را ندارند... و آن‌ها که غلط می‌کنند تو را داشته‌باشند...! #زوجین💟😍💟 #بانو_جان☺️😌 @chejorishod❣
🌜🌙⭐️💫🌟✨💫⭐️🌟✨🌙🌛 قسمت پایانی 🌼خدا رو شکر همه چیز داشت خوب پیش میرفت و به روز عقد کنون نزدیک میشدیم . 💍قرار شد برای خرید انگشتر با همسرم به بیرون برویم . گفتنش خیلی سخت بود 😖 رسیدیم در طلا فروشی 👑💍 از این طلا فروشی به آن طلا فروشی -یعنی از هیچکدام خوشت نیامد ؟😕 -راستش یه پیشنهاد دارم 😍 در جریان هستید من هر هفته به یکی از مدارس مناطق محروم میرم اگه شما موافقید بجای انگشتر طلا یه انگشتر نقره بخریم و مابقی هزینه رو به اون مدرسه هدیه بدیم .🎁 -بله، حتما ❤️ خیلی هم عالی حالا که نیت خیره ، پس منم کت و شلوار نمیخرم هزینه را میزاریم روی هزینه مدرسه ...🕴 مراسم عقد ما در کمال سادگی برگزار شد 😇 🌟 دعای خیر ما بدرقه راه شما🌟 @chejorishod
|☘|●تاکِے به تمــــــــــناےِ(😕) ●|🌼|وصالِ تو یـــــــگانهـ(😍) |☘|●نذرےبپزم‌پخش‌کنم(😢) ●|🌼|خانهـ به خـــــــــانهـ(😄)