eitaa logo
"چشمک"
948 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
462 ویدیو
2 فایل
کپی از رمان و عکس هایی که آیدی چشمک داره راضی نیستم. رگباری کپی نشه بعد دو یه بار کپی یه فور هم بزنید یکی از پیام های کانال رو... تولد کانال ۱۴۰۲/۳/7
مشاهده در ایتا
دانلود
نوشته‌بود: رفیق‌اونی‌هست‌‌ك‌به‌رشد دینت‌کمک‌کنه‌،نه‌اینکه تورونسبت‌به‌دینت‌بی‌تفاوت‌کنه:)! "شهیدآرمان‌علی‌وردی"
پایان فعالیت
شبتون بخیر🌸
"چشمک"
-بسمِ‌الله‌الرحمن‌الرحیم❤️‍🩹!' #رمان🫀 #او_وجودِ_من #پارت_دوم بعد از اون پیام تقریبا دوروز می‌گذشت
-بسمِ‌الله‌الرحمن‌الرحیم❤️‍🩹!' 🫀 ﴿حنانه﴾ داشتم حاضر میشدم که صدای آیفون به گوشم خورد و خواستم برم ببینم کیه داداشم زودتر آیفون و برداشت و از حال داد زد حنانه ثنا آمده دنبالت. دویدم سمت آیفون و به ثنا گفتم الان میام الان میام به الهه هم گفتم بدو حاضر شو ثنا پایین منتظره.. زود حاضر شد و دو تایی کفشامون و پوشیدیم رفتیم پایین محکم ثنا رو بغل کردم و راه افتادیم سمت مدرسه...😇 مدرسه که رسیدیم یه دختر خانم خوشگل و دیدیم که آمد سمت مون اسمش زینب بود دوست کلاس اول الهه،با الهه سلام احوال پرسی کرد و به ما هم سلام کرد و هم رو معرفی کردیم و کم کم با اونم صمیمی شدیم...😁🫂 البته یه پرانتز باز بگم اینجا من قبل اینکه با ثنا و زینب دوست بشم یه رفیق دیگه داشتم اسمش زهرا بود...☺️ بگذریم....😔 داشتیم همینجور چهار نفره حرف میزدیم که صدای مدیر به گوش مون رسید🚶‍♀... دانش آموزان عزیز تشریف بیارید سر صف. با عجله رفتیم سر صف هامون که یکی از بچه های پارسال رو دیدم و وقتی دید من و ثنا انقدر با هم صمیمی ایم کنجکاو شد و پرسید: _حنانه شما و ایشون از قبل هم رو میشناختید؟ قبل اینکه من جواب بدم ثنا گفت: به قلم ✍🏻: ܩ‍ـح‌ــی‍ـصــا , رایـــــحــ‌ـہ‌ ‹این داستان بر اساس واقعیت است / با اندکی بازنویسی>
.اونایی که بیشتر باهم قهر میکنن، بیشتر همو دوست دارن؛)
-بسمِ‌الله‌الرحمن‌الرحیم❤️‍🩹!' 🫀 ﴿ثنا﴾ ما از محرم همو میشناسیم😅 _ یعنی تو سه ماه انقد با هم صمیمی شدید😳😄؟ +اره... بعد از رفتن ملیکا خانم مدیر شروع کردن به صحبت کردن و اعلام افرادی که داخل کلاس باید برن 😟😬 خیلی استرس داشتم که باهم تو یه کلاس میوفتیم یا نه , اول کلاس ۹/۱ و خوند که من داخل اون کلاس بودم بعد از اتمام لیست رفت سراغ کلاس بعدی 😔 متاسفانه تو کلاس هم نبودیم بدجوری دپ شدم که...😕😢 با حنانه قرار گذاشتیم فعلا بریم سر کلاسامون تا زنگ تفریح ببینیم چی میشه 😞 زنگ اول علوم داشتیم کل زنگ،توضیحات معلم و می‌فهمیدم اما حواسم جای دیگه ای بود .... تک و تنها روی صندلی نشسته بودم بدون بغل دستی 🥺 هی ساعت و نگاه میکردم تا موقع زنگ بشه😟 نزدیک ساعت ۲ونیم بود که صدای زنگ و شنیدم 😃 رفتم سمت کلاس بغلی با حنانه دوییدم از پله ها پایین تا اینکه با مدیرمون حرف بزنیم،با هزار اصرار و التماس ایشون اجازه دادن کلاس مون رو عوض کنیم با خوشحالی اومدیم بالا و نشستیم میز اول ردیف وسط حالا.... به قلم ✍🏻: ܩ‍ـح‌ــی‍ـصــا , رایـــــحــ‌ـہ‌ ‹این داستان بر اساس واقعیت است / با اندکی بازنویسی>
-بسمِ‌الله‌الرحمن‌الرحیم❤️‍🩹!' 🫀 حالا منو حنانه در کلاس ۹/۲ با هم همکلاس بودیم 😎✌️😃 حنانه خیلی خوشحال بودم که دیگه مثل پارسال تک چادری کلاس مون نیستم و یه رفیق خیلی خوب دارم،وقتی هم تو یه کلاس افتادیم خوشحالیم چند برابر شد.😃 وارد کلاس ۹/۲ شدیم و نشستیم نیمکت اول ردیف وسط؛گرم صحبت بودیم و تعریف از زنگ پیش که دیدیم یه معلم تقریبا قد کوتاه ولی خیلی خوشگل وارد کلاس شد،صحبت مون و قطع کردیم و به احترامش پاشدیم. وقتی خودش و معرفی کرد فهمیدیم معلم ریاضی مونه ولی از قوانینش معلوم بود خیلی سخت گیره.همون روز اول شروع کرد به درس دادن.😫 با هر سختی ای بود این زنگ و دو زنگ بعدم گذشت و حالا ۵ دقیقه بیشتر تا زنگ خونه نمونده بود..😇 من و ثنا چادرمون و سر کردیم و کیف هامون ام انداختیم رو دوش مون و آماده باش بودیم زنگ بخوره و بودوییم بیرون...🥹 خوشبختانه ثنا با خودش ساعت می‌آورد و تند تند ازش ساعت و می‌پرسیدم...🫠 و حالا یه دیقه بیشتر نمونده بود...🥱 بالاخره زنگ خورد چه پنج دیقه طولانی ای بود🥴😵‍💫 من و ثنا دست مون و دادیم به هم و رفتیم دنبال الهه تا برگردیم خونه،کلی منتظر الهه خانم موندیم و با بچه های هیئت بالاخره امدن‌...🤲 خلاصه همه با هم راهی خونه شدیم.🏠 برای رفتن به خونه باید از سه ایستگاه می  گذشتیم😂 ایستگاه اول فجر دوم ایستگاه دوم فجر سوم و ایستگاه آخر فجر چهارم بود حالا ما تو هر کدوم ایستگاه ها با بعضی بچها خدافظی می کردیم و با تعداد کمتری به سمت ایستگاه بعدی حرکت میکردیم.💘 به قلم ✍🏻: ܩ‍ـح‌ــی‍ـصــا , رایـــــحــ‌ـہ‌ ‹این داستان بر اساس واقعیت است / با اندکی بازنویسی>
پارت چهارم و پنجم تقدیم نگاه تون...
چهار نفر بهمون میدید رند شیم؟
هدف‌تو این‌نیست‌ڪھ بهتࢪ‌از‌بقیھ‌باشی هدف‌تو‌اینھ‌ڪہ‌بهتࢪ از‌چیزی‌باشی‌ڪھ‌قبلا‌بود؎👌