🔷 «فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ». خدا اگر نمى دهد به خاطر اين است كه دادن هايش ما را تلف مى كند.
🔷 اما اگر داده ها را در مسير به جريان انداختيم، ديگر كوتاهى نمى كند، سپاس مى گويد، از آنچه كه سپاس او كرديم. و اضافه مى كند به آنچه كه در مسير، مصرفش كرديم.
🔷 وقتى كه بنّاها، آجرها را در جاى خودش كار گذاشتند، سپاسى كه از آنهاست اين است كه آجرهاى ديگر را به دستش بدهند.
🔷 در آن لحظه اى كه هنوز آجر قبل در دستان اوست، آجرهاى بعدى، جز اينكه بار او را سنگين كند، جز اينكه كمر او را خم كند، چه نتيجه اى مى تواند داشته باشد⁉️
🔷 ما بارى را به دوش گرفته ايم كه نه تنها بهره نبرده ايم، كه كمرمان را خرد كرده ايم. آگاهى هايى را با خودمان حمل كرده ايم، بدون اينكه از آن تغذيه كرده باشيم.
🔷 شناختهايى را انبار كرده ايم، بدون اينكه اين شناخت به احساس و عقيده اى گره خورده باشد. كتابهايى را به دوش كشيده ايم بدون اينكه از آنها بهره مند شده باشيم.
📚 حقیقت حج، ص 127
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ ما خيال مى كنيم همين كه چيزى نداشتيم تكليفى نداريم، در حالى كه انفاق، نه به ثروت، كه به توانايى ما بستگى دارد.
✅ جايى كه برادر من توان قرض ندارد و اعتبار ندارد، من كه توانايى دارم و اعتبارش را دارم، به قرض كردن سزاوارترم.
✅ او با اين قرض، كمرش مى شكند و فكرش مشغول مى شود، اما من كه وسيعتر و قوى ترم، نه كمرم مى شكند و نه فكرم مشغول مى شود، حداكثر از آبرويم مايه بگذارم.
✅ خوب! چه اشكالى دارد؟ مگر آبرو را براى چه مى خواهم؟ آبرويى كه كارى را از پيش نبرد و گرهى نگشايد، نبودنش بهتر.
📚 فقر و انفاق، ص 86
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 در قرض دادن، تو نمى توانى منّت بگذارى كه دست گيرنده، بالاتر از دست دهنده است؛ چرا كه تو در دست خدا مى گذارى: «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ ايْدِيِهِمْ». و خداست كه صدقات را مى گيرد: «وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ».
💟 كسى كه به تو يك ميليون تومان داده، اگر بخواهى پنج تومان آن را به او بدهى، نمى گويى بيا، اين مال تو!
💟 به همين خاطر كسانى كه با فقير مصافحه مى كردند، دست خود را مى بوسيدند كه با دست خدا پيوند خورده اند. «وَ مَا تُقَدِّمُوا لانْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ».
💟 تو آن ثروتها، آن فناها را به بقاء تبديل كرده اى، پس منّت هم مى پذيرى كه مى دهى، نه اينكه منّت بگذارى
💟 چون چيزى كه تمام مى شد و از دست مى رفت، تو با قرض دادن آن را به دست آورده اى و نه تنها آن را به دست آورده اى كه بيشتر هم شده و اجر بزرگترى به همراه دارد: «هُوَ خَيْرَاً وَ أَعْظَمَ أَجْرَاً».
💟 پستانهايى كه از آنها شير دوشيده مى شود، شير زيادترى مى آورند و گند هم نمى گيرند، اما كسانى كه در خودشان مى مانند و مى پوسند و راكد مى شوند، نه زياد شده اند و نه پاك كه آلوده اند و تمام شدنى.
📚 حرکت، ص 205
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ هيچ وقت نهرها و جويبارها بر كشتزارها منّت نمى گذارند كه از ما سپاسگذارى كنيد، براى ما تواضع كنيد، اين ماييم كه شما را سيراب كرده ايم! بل منّت هم مى پذيرند.
✅ اگر كشتزارها نبودند، نهرها، آبى نمى ديدند و فقط زباله دانى مى شدند كه هر كس در آن كثافتى مى ريخت.
✅ در اين هستى، چشمه اى هست (اللَّه) و كشتزارهايى (نيازمندها) و نهرها و واسطه هايى (داراها)
✅ اگر اين كشتزارها نبودند، نهرها زباله دانى شيطان مى شدند و جايگاه امن او.
✅ اين كشتزارها هستند كه آبها را به خويش مى خوانند و نهرها و جويبارها را به طراوت مى رسانند و سنگريزه هايش را مى شويند.
📚 فقر و انفاق، ص 69
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى أَسئَلُهُ فَيُعْطينى وَ إِنْ كْنُتَ بَخيلاً حينً يَسْتَقْرِضُنى». وقتى خدا از من قرض مى خواهد و از داده هاى خودش از من طلب مى كند، تا من به جريان بيفتم
♦️ و در جريان، بهره بدهم و بهره ببرم، بارور شوم و بارور كنم و همچون آبهاى راكد نگندم و همچون شير مانده در پستان، چرك و دمل نشوم.
♦️ من بخل مى ورزم و خيال مى كنم كه با دادن، كم مى شوم، در حالى كه پستانى را كه مى دوشى، رگ مى آيد و زياد مى شود و هنگامى كه رهايش كردى مى خشكد و حتى پيش از خشكيدن، چرك و دمل مى شود.
📚 بشنو از نی، ص 47
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 گاهى انفاق، انفاق ايثار است. فداكارى و توجه به ديگران است.
🔶 و زير بناى اين انفاق، عشق وسيع و ملاك آن، ملاك احتياج زيادتر و يا ظرفيت كمتر است.
🔶 حضرت على علیه السلام مى بيند گرچه خودش سه شب غذا نخورده، اما هنوز طاقت دارد و اين فقير شايد از ضعف بميرد و يا اين كه در برابر فقر از پاى در آيد و به فسادها و خود فروشىها و رذالتها گرفتار شود و بر اثر ظرفيت و گنجايش كم، به بى دينى ها و جاسوسگرى ها روى بياورد و يا اين كه خودكشى كند.
🔶 در اينجاست كه ايثار مى كنند و ديگران را جلو مى اندازند و مقدم مى دارند، هر چند خود تنگدست و قحطى زده و گرفتار باشند.«يُؤْثِرُونَ عَلى انْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ».
📚 فقر و انفاق، ص 66
🆔👉 @cheshmeyejarie
✴️ استادم بارها مرا نصحيت مى كرد كه جايى خودم را گرو نگذارم و مطلع شده بود كه ضامن كسى شده ام.
✴️ اين روايت را تذكر دادند كه «الضِّمانَةُ غَرامَةٌ». ضمانت غرامت است، غصه است.
✴️ گفتم با توجه به همين مسئله اقدام كرده ام؛ چون بايد حساب كرد كه چه كسى غرامت را بهتر مى تواند تحمل كند. و چه كسى تواناتر است.
✴️ من اگر به اين خاطر به زندان هم بيفتم، هيچ باكم نمى شود و نظام كارم از هم نمى پاشد در حالى كه آن طرف چه بسا به جنون برسد و يا قبرستان نقب بزند. و يا شيرازه ى زندگيش از هم بپاشد.
📚 انتظار، ص 122
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ تاجر پرشورى در مشهد از كارهايش مى گفت، كه چگونه با دست خالى توانسته است براى جبهه، قدمهايى بردارد.
♦️ و در ظرف يك ماه چندين گره بسته بگشايد و توانسته با همكارى و جمع شدن، به رقمهاى بزرگ برسد.
♦️ ديدم نبايد بماند. و در همين حد توقّف كند. اين نكته را مطرح کردم، كه اين حركت را مى توانى از دو زاويه نگاه كنى، يكى همين كه مى گويى، اين كارها انجام گرفته
♦️ و ديگر اين كه تو كه در يك ماه اين گامها را برداشتى، چرا يازده ماه پيش اقدام نكردى؟
♦️ با اين ديد تو يازده ماه، يازده برابر آنچه كه كرده اى بدهكارى. و اين است كه خوبى ها را زياد نمى بينى. به استقلال الخير و كم شمردن خوبى ها مى رسى.
📚 انتظار، ص 192
🆔👉 @cheshmeyejarie
❇️ در روايت آمده: يكى از اصحاب حضرت سجّاد علیه السلام نقل مى كند: شبى از شبها ديدم كه حضرت بار سنگينى را بر روى دوششان حمل مى كنند و مى روند.
❇️ در مسيرى كه مى رفتند، بار به زمين افتاد و ايشان نمى خواستند كه كسى متوجه شود. من آمدم و كمك كردم.
❇️ ديدم مقدار نان و خرمايى است كه حضرت آماده كرده اند تا تقسيم كنند. به ايشان گفتم اجازه بدهيد من بردارم.
❇️ حضرت اجازه ندادند و فرمودند:«هر كس بايد بارِ خودش را خودش بردارد».
❇️ شخص مى گويد با حضرت تا اطراف شهر آمديم. ديدم ايشان نان و خرما را بدون سر و صدا بالاى سرِ عدّه اى كه از اهل سنّت بودند و شيعه نبودند، گذاشتند.
❇️ به ايشان گفتم:«يابن رسول اللَّه، ايشان كه از شيعيان نيستند؟!» حضرت فرمودند:«اگر از شيعيان بودند كه نمك غذايمان را هم تقسيم مى كرديم».
📚 روزهاى فاطمه، ص 40
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 براى بعضى از دوستان كه براى ايتام كارگشايى مى كرد، حكايتى نقل كردم از جوانمردى كه در كار ماشين بود و از تبار بنى هندل، ولى لوطى بود و دريا دل.
💟 اين جوانمرد دوستى داشت كه در تصادفى رفت و خانواده ى سنگينى باقى گذاشت با فقر و نياز و آبرودار. جوانمرد با خود فكر كرد كه چطور به اين عزيزان امكانى برساند كه ذليل نشوند و بر خاك نيفتند؟
💟 به نتيجه اى رسيد و تصميمى گرفت. پس از مدتى به سراغ آنها آمد و با سخنى براى آنها از سرّى پرده برداشت، كه پدر شما پول زيادى به من قرض داده بود و بر من منّت گذاشته بود كه هر وقت دستم باز شد بازگردانم.
💟 حال رفته است و از من هم سندى ندارد، من گرفتارم از شما خواهش مى كنم كه آبرويم را نگهداريد و اين بدهى و دين سنگين را ماهيانه از من بگيريد، من هم جبران مى كنم و بعدها از خجالت شما بيرون مى آيم.
💟 آن خانواده هر ماه باعزّت و حتى خشونت بر سر جوانمرد بانگ مى زدند كه معطل نكن و مردانگى را به نامردى پاسخ مده.
💟 و هنوز هم پس از سالهاى سال نمى دانند كه جوانمرد هيچ بدهى نداشته و بخاطر راحتى يتيمها و خانواده ى بى سرپرست اينگونه خود را وامدار نشان داده بود و در گرو گذاشته بود.
📚چهل حدیث، ص 134
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 اين سفسطه و اين منطق كه اگر خدا مى خواست خودش به اينها مى داد:«أَنُطعِمُ مَن لَو يَشاءُ اللّهُ أطعَمَهُ»؛ آيا كسانى را خوراك بدهيم كه اگر خدا مى خواست به آنها مى خورانيد؟
🔷 اگر خدا مى خواست كه شكمها را سير كند، خودش بهتر مى توانست و اين سفسطه درست بود، اگر هدف در انفاق همين بخور و بخوران، بنوش و بنوشان بود، اين حرف جوابى نداشت.
🔷 اما، نه هدف اين است كه شكمى سير شود و نه خدا اين را مى خواهد. او مى خواهد دو دسته، خودشان را بارور كنند، يكى با دادن و ديگرى با روى نينداختن. يكى با شكر و ديگرى با صبر.
📚 فقر و انفاق، ص 82
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌👈 او منتظر ماست.
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 دل باغبانمان را شاد نکردیم
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ استاد صفایی رحمة الله علیه هنر زیادی در بهره بردن از فرصتهای کوچک برای هدایت داشت.
♦️ دوستی می گفت: برای بازی فوتبال به بیرون شهر می رفتیم.
♦️ یک بار زمین بازی عوض شده بود و ایشان احتیاج به راهنمایی داشت.
♦️ من سر دو راهی ایستاده بودم و بچه ها را راهنمایی می کردم که از کدام طرف بروند.
♦️ ناگاه حاج شیخ سوار بر ترک موتوری از راه رسید و توقف کرد. گفتم: از این طرف.
♦️ ایشان تأملی کرد و گفت: چه خوب است انسان بر سر دو راهی بایستد و آدم ها را راهنمایی و هدایت کند.
📚 مشهور آسمان ص ۱۰۰
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 سعى كن با آنچه يافته اى زندگى كنى و با شكر، باعث زيادى نعمت معرفت خود گردى.
🔶 چون در حديث است:«مَنْ عَمِلَ بِما يَعْلَمُ عَلَّمَهُ اللَّه ما لَمْ يَعْلَم»؛ كسى كه به آنچه آموخته، عمل كند، خدا به او، آنچه را كه نمى توانست بياموزد، مى آموزاند.
🔶 امّا اگر كفر كردى و ناسپاس شدى، مطمئن باش كه از آگاهى ها و معرفتهاى موجودت هم بهره مند نخواهى شد؛ كه در اين آيه آمده:«خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ».
🔶 دل و گوش و چشم تو، كه منابع معرفت و آگاهى تو هستند، بر اثر كفر و ناسپاسى، مختوم مى شوند و مُهر مى خورند و از كار مى افتند تا آنجا كه تو ديگر از آنچه مى بينى و احساس مى كنى، بهره مند نمى شوى و استفاده نمى كنى.
🔶 نامه های بلوغ، ص 70
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ تنها دود چراغ خوردن و خواندن و بلعيدن كتابها كارگشا نيست.
♦️ بايد با آنچه كه يافته اى زندگى كنى. و بايد بر روى آگاهى و شهادتت به پا بايستى. «وَالَّذينَ هُمْ بِشَهاداتِهِم قائِمُون».
♦️ هدايتى كه براى محسنهاست به متقين نمى رسد. و هدايتى كه براى متقين است به مؤمنين نمى رسد.
♦️ هر كدام هنگامى كه جارى شدند و با شكر به مرحله ى بالاتر رسيدند، مى توانند برداشت بيشترى داشته باشند.
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 1، ص 25
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ مايى كه آگاهى يك عمر را داريم هنگامى كه حركت يك لحظه را نداشته باشيم، در نتيجه با نعمتها بازى كرده ايم، در حالى كه بايد با نعمتها كار مى كرديم.
♦️ و نكته اين است كه بازیگرى با نعمتها نه تنها باعث محروميت توست كه ديگران را هم زده مى كند.
♦️ كسانى كه با دارو بازى مى كنند نه تنها خود شفا نمى گيرند، كه اين داروها را از ديگران هم جدا مى سازند.
♦️ بازى با كلمه ها و حرفهاى خوب همين تكاثر و بازيگرى است كه ديگران را زده و محروم مى كند و تو را مسؤول، كه:«لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ».
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 3، ص 223
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 كسانى كه به اندازه تمامى عمرشان آگاهى به دست آورده اند، ولى به اندازه يك لحظه هم گامى برنداشته اند، بدانند كه همين آگاهى ها، اغلال و زنجيرهاشان مى شود و آنها را خُرد و خسته مى كند.
💟 اينكه مى بينيد با بارى از معلومات و مطالعات و آگاهى ها، هر كدام فرعونى شده ايم و آشكار و پنهان، دعواها داريم، به همين خاطر است كه آگاهى يك عمر را به دوش گرفته ايم، ولى حركت يك لحظه را هم نداشته ايم. بارى كه بازده نداشته باشد، چه كمرها كه نمى شكند!
📚 حرکت، ص 23
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 اگر انسان با شناخت و بينشى كه يافته است، زندگى كند؛ يعنى با آنچه فهميده، حركت و تمرين كند، مى تواند بارهاى سنگين را بردارد.
🔷 ما آگاهى يك عمر را پيدا مى كنيم، ولى حركت يك روز را هم نداريم. اينجاست كه اين آگاهى، خود بار و وبال ماست، غل و زنجير ماست: «وَ جَعَلْنَا الاغْلالَ فِى أعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا»؛با اين چشم پوشى از آگاهى، زنجيرها بر گردن انسان انداخته مى شود.
🔷 آدمى، از لحظه اى كه به «آگاهى» مى رسد، بايد با آن كار كند، «تمرين» كند.
🔷 منى كه امروز فهميدم بايد اين لقمه را بدهم، اگر ندهم، فردا كه بايد از سر سفره ام بگذرم، نمى توانم. بعد نوبت اين مى رسد كه خانه ام را بدهم، نمى توانم. جانم را بدهم، نمى توانم.
🔷 و چون قبول دارم و مى خواهم آن را انجام دهم، ولى نمى توانم، رنج مى برم و زير فشار وجدان، خرد مى شوم. شوخى نيست!
🔷 كسى مى تواند از يك لقمه بگذرد كه تمرين داشته باشد. اينجاست كه رفته رفته، توانايى گذشت از لقمه اى ديگر را هم پيدا مى كند و مى تواند سفره اش را بدهد، مى تواند از سر هستى اش بگذرد. مى تواند در متن معركه ها پا بر جا و استوار باشد.
🔷 و كسى هم كه فهميد، ولى اقدامى نكرد، اين چشم پوشى و كفر، در او فسادى به وجود مى آورد و او را آماده مى سازد تا رفته رفته، حتى از لقمه دوست هم نگذرد و به او هجوم آورد و از او بگيرد.
🔷 كه داستان آدمى، داستان لحظه است. داستان تصميم اوست. داستان انتخاب اوست. وقتى يك آگاهى برايت مى آيد، اگر اعتنا نكنى، سياهى مى آيد و رفته رفته افت مى كنى تا حدى كه مى توانى سر ميز مشروب هم بنشينى.
💟 آگاهى بدون علاقه، عامل حركت نيست و حركت بدون تمرين هم امكان پذير نيست.
💟 اين سه؛ يعنى آگاهى و علاقه و تمرين، پشت سر هم قرار مى گيرند.
💟 كسى كه آگاهى و فهمى را پيدا كرده، اين آگاهى در او عشق و علاقه اى به وجود مى آورد و اين عشق، در او حركت و عمل را محقق مى سازد.
💟 البته اين حركت و عمل، تمرين مى خواهد و كار با عجله و شتاب، به سامان نمى رسد.
📚 حرکت، ص 163
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 خيال مى كنيم خيلى مهم هستيم؛ چون فقط مى دانيم، در حالى كه دانستن، مسأله اى را حل نمى كند.
🔶 خيال مى كنيم همين كه مى دانيم كسانى بالاى كوه رفته اند، ما هم مى توانيم برويم.
🔶 دانستن را با توانستن خلط مى كنيم. در اين هنگام است كه غرور ما را مى گيرد و مى گوييم: «ما با بزرگان بوديم، با كسانى كه شبها اين جور بودند، روزها اين جور بودند».
🔶 بايد پرسيد: تو آنها بودى، يا با آنها؟ همين كه با آنها بودى، مانع تو شده؛ چون باعث غرور تو شده است.
📚 حرکت، ص 165
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 ما چشمان خود را باز نمى كنيم؛ چون مى دانيم اگر باز كنيم، اول درگيرى و بحران است. مى گوييم: «حالا ولش كن، بگذار نفهميم».
🔷 غافل از اينكه كسى كه مى داند نفهميده، ديگر نمى تواند نفهم برود، ديگر مستضعف نيست.
🔷 مستضعف كسى است كه در باطل است، ولى خيال مى كند آنچه دارد، حق است.
🔷 مستضعف كسى است كه اختلافها را نشنيده يا اختلافها را شنيده و دنبال آنها رفته، ولى به نتيجه غلط رسيده؛ مثل مسيحى و يهودى و مشركى كه خيال مى كنند حق همان است كه آنها دارند.
📚 حرکت، ص 198
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 معرفت و علم آدمى بر فرض كه ريشه بگيرد و سر بر دارد مى تواند با غفلت، كفران، با كفر به نابودى باز گردد و مختوم و مغفول شود.
💟 كسانى كه با آگاهى خود كار نكرده اند گرفتار محروميت مى شوند.
💟 در روايتى از أميرالمؤمنين علیه السلام آمده است كه بسيارى از مردم ستاره ها را مى بينند ولى از آن راهياب نمى شوند.
💟 كسانى راهياب مى شوند كه دراسة داشته باشند و با ذكر مستمر و حفظ آن، مجارى و منازل آنها را بشناسند. علم با ذكر مستمر، به عهد و به عمل منتهى مى شود.
📚 وارثان عاشورا، ص 182
🆔👉 @cheshmeyejarie