✅ استاد صفایی رحمة الله علیه به آقای شرعی که پیام فرستاده بود که بیا با ما همکاری کن، گفته بود: کار مى كنم اما همکاری نه!
✅ دلیلی ندارد همه زیر یک سقف و در یک سنگر کار کنیم. من برای شما نیرو تربیت مى كنم اما اینکه بیا مثلاً قاضی شوم، کار من نیست. من برای شما قاضی تربیت مى كنم.
✅ مى گفت: این انقلاب بر روی افراد تکیه دارد که امام راحل قبل از سال چهل و دو، آنها را ساخته است. باید حوزه ها نیروهای جدیدی بسازد که بتوانند بارهای انقلاب را به دوش کشند، آن هم بدون هیچ مزد و منت. «لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً».
📚 حکایت ها و هدایت ها، ص ۴۴
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 مشكلات موجود، نمى تواند دليل عدم لياقت باشد و شكست ولايت فقيه را شهادت دهد.
🔶 كه اينها با اين همه مشكل دارند عرابهاى را مىكشند، كه ديگران از زير بارش فرار كرده بودند و با تمام حمايتها، به خارج گريخته بودند.
🔶 ديگران حتّى با ائتلافشان و حتّى بدون كارشكنى و قيام مسلحانهى اينها نمىتوانند، كارگردانى كنند.
🔶 و اين مسئولان گرچه بايد از اشتباههايشان تجربه بگيرند و بهتر گام بردارند. ولى ما نمىتوانيم موضع تضعيف و توجيه را داشته باشيم كه بايد تكميل كنيم.
🔶 و كمبودها را پر كنيم هر چند اگر ما را نپذيرند و حتى كنار بزنند و حتّى اگر به چوب ببندند و به زندان بيفكنند.
🔶 كه ما نه با امر مسئولان كه با امر خدا مكلف هستيم. و نه در برابر اينها كه در برابر او مسئوليم.
📚 انتظار، ص ۱۵٠
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅👈 به اندازه نیاز محبّت کن
🔷 آتش دیدار عاشقانه در قلبم شعله می کشید و با این احساس که، دوران نامزدی را که یکی از بهترین دوران های زندگی یک جوان به حساب می آید، سپری می کردم.
🔷 به هر بهانه دوست داشتم به همراه همسرم و قدم زنان در کوچه پس کوچه ها قدم بزنم و با هم گفتگو کنیم.
🔷 بعضی شب ها تا بعد از نیمه شب مثل دیوانه ها در خیابان ها قدم می زدیم و مسیرهای طولانی را پیاده به سوی خانه طی می کردیم.
🔷 ولی با تمامی این عشق و علاقه ای که در وجودم بود این سؤال هم همیشه آزارم می داد که آیا این نوع برخوردها و رفت و آمدها و... از یک روند صحیح و منطقی برخوردار است هست یا نه؟
🔷 با این سؤال ها بود که سراغ استاد صفایی رحمة الله علیه رفتم و همین مسأله را با ایشان در میان گذاشتم و پرسیدم: میزان رفت و آمد، محبّت، صحبت و... با همسرم در چه حدی مطلوب و خوب است؟
🔷 ایشان در یک جمله گفتند: همیشه آنها ر ا کمی تشنه نگه دار تا با رفتن تو، طلب برگشت تو را داشته باشند.
📚 رد پای نور، ج ۱ ص ۱۵۸
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ محبّت مانند آبى است كه به گياه مى رسد، اگر نباشد گياه مى خشكد و اگر بيش از حد شود ريشه گياه مى گندد و خراب مى شود و گياه مى خشكد.
📚 تربیت کودک، ص ۶۹
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه
✅ اگر امام خمینی، روح الله بود، مقام معظم رهبری، روح الامین است.
✅ زیرا ایشان مردی خدا باور است، و در حاکمیت ایشان احساس امن می کنیم.
📚 چشمه در بستر، ص 26
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 پس از فوت آیت الله اراکی رحمة الله علیه، مهدی ماندگاری که از علاقه مندان به استاد صفایی رحمة الله علیه بود به دیدن ایشان آمد و پرسید: به نظر شما از کدام یک از کسانی که جامعه مدرسین نام آنها را اعلام کرده، تقلید کنیم؟
🔷 ایشان گفت: از هر کدام تقلید کنید کفایت مى كند و با تفکیک رهبری از مرجعیت در قانون اساسی مشکلی پیش نمى آيد.
🔷 او دوباره پرسید: کدام از بقیه اولی تر است؟
🔷 حاج شیخ گفت: آقای خامنه ای حفظه الله. ایشان به خاطر نگاه جامع و دید جهانی که دارد، اگر وقت بگذارد از بقیه اگر جلوتر نباشد کمتر نیست. من با ایشان از نزدیک گفت و گو داشته ام، بسیار باهوش است.
📚 حکایت ها و هدایت ها، ص 44
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا پورسید آقایی
🔶 با یکی از رفقای هم دانشگاهی که ماشین شیکی داشت، به دنبال استاد صفایی رحمة الله علیه رفتیم تا جایی برویم.
🔶 ایشان تا سوار ماشین شد، بلافاصله عمامه خود را برداشت.
🔶 دوست ما پرسید: چرا عمامه را برمی دارید⁉️
🔶 استاد در جواب گفتند: ما که نمی توانیم برای مردم کاری بکنیم، لااقل دل آنها را نسوزانیم.
🔶 سوار این ماشین های شیک شدن، دل مردم را می سوزاند و به روحانیت بدبین می کند.
📚 حکایت ها و هدایت ها، ص ۲۰
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا پورسید آقایی
🔷 سال ۵۹ یا ۶۰ بود، پیش از غروب روز آخر ماه شعبان و حلول ماه مبارک رمضان در بالا سر حرم امام رضا علیه السلام کنار استاد صفایی رحمة الله علیه نشسته بودم.
🔷 اعمال ماه مبارک رمضان را از مفاتیح می خواند. به من اشاره کرد که من هم با او بخوانم، با انگشتش خط می برد.
🔷 خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در فضیلت ماه رمضان در آخرین جمعه ماه شعبان بود که صاحب مفاتیح بخش هایی از آن را آورده بود.
🔷 قطرات اشکش روی مفاتیح می ریخت. سال های بعد هم شاهد همین ماجرا بودم.
🔷 گویا عادت همه ساله ایشان بود که آنچه در فضیلت ماه مبارک رمضان در ابتدای اعمال ماه رمضان در مفاتیح آمده، بازخوانی کند.
📚 حکایت ها و هدایت ها، ص ۳۴
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ من عادت کرده ام همیشه در اوایل ماه رمضان یک جمع بندی از دلم داشته باشم، ببینم بغض ها، کینه ها و خستگی هایم از چیست؟ به چی دل خوش کرده ام؟
♦️ بنابراین کسی که میخواهد از ماه رمضان بهره ای بگیرد، باید در اوّل ماه بنشیند و این دل و تَهِ کیسه را بتکاند، تا اگر رنجی از برادری، از دوستی، از کسی دارد، به یک حسابی آن را بتکاند و خالی کند و ببیند که در آن چیست؟
♦️ به خدا قسم! وقتی که آدم به دلش سر کشی می کند، دل او از انبار جحودها، از انبار یهودی ها، از انبارهایی که گاهی چهل یا پنجاه سال نمی دانند چه چیزی در آن هاست، از همه این ها پست تر است. این دل آدمی، رنج و ملالش، شادی و شَعَفش، از چیز هایی است که بیا و ببین!
📚 فوز سالک، ص 205
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 این شب ها، شب های بررسی و محاسبه است و این ماه، ماهی است که آدمی باید به حسّ اش، به چشمش، به دستش، به پایش، و به موجودی اش نگاهی بکند.
🔶 واقع قضیه این است که ما اصلاً اینها را جزء موجودی خودمان نمیدانیم.
🔶 ما گاه گاهی سال به سال که می شود، یک خانه تکانی ای میکنیم، پرده ها را بر می داریم و می شوییم، چرک هایش را پاک میکنیم. فرش، گلیم، زیر و زبر، همه را شست و شو می دهیم.
🔶 واقع قضیه این است که ما خودمان را جزء موجودی ها نمیدانیم. یک پارچه و گلیم پاره ای را مواظبیم، به یک فرش دقت داریم ولی خود ما پر از کدورت و رنج ایم و پر از ضعف ایم
🔶 این ضعفها چه بسا هزار بحران در ما ایجاد کنند، هزار درگیری بیاورند و با خدا درگیر شویم اما بی خیالیم.
🔶 دل هایمان پر از کینه و سوءظن نسبت به یکدیگر شده است. آیا حسادت ها در ما نیست؟ یعنی ما نعمتها را ملاک ارزش نمیدانیم؟
🔶 اینکه او از من زیباتر است، رنج نمی برم؟ اینکه او از من امکانات، ارتباطات و شرایطش بیشتر و بهتر است مرا نمی سوزاند؟ یعنی ته دلم بحرانی ندارم؟
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 چه خوب است که انسان به خودش مروری کند و ببیند در ماهی که این همه ریزش بوده، برای ما چه رویشی بوده و در ما چه روییده و چه زنده شده است؟
🔶 آیا ضعفهای ما بزرگ تر شده اند؟ آیا ترس ها و جهل های ما آب دیده تر شده اند؟ آیا شقاوت بارورتری پیدا کرده ایم و یا اینکه ترس های ما توشه هایی از امن، از ایمان و ازعافیت برای ما به همراه آورده اند؟
🔶 در رمضان اگر كسى دعايى مى كند، طلب عافيت بكند. عافيت يعنى بهره بردارى از نعمتها؛ يعنى به گونه اى از نعمتها بهره بردارى كنى كه رنج و شقاوت و حرمان تو را به دنبال نداشته باشد.
🔶 بايد ببينيم چه چيزى در ما روى داده است؟ آيا امنى آمده است؟ آيا سينه هاى تنگ ما وسعتى پيدا كرده است؟ آيا كينه ها و رنجهايى كه در دل ما بوده، كنده شده است؟ «و نَزَعْنا ما فِى صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍ»، آيا زنجيرها از دست و پاى ما افتاده و اغلال عقب رفته است؟
🔶 آيا سينه اى كه تا قبل از اين ماه، تحمل خودش را هم نداشت و بر خودش سنگينى مى كرد و ضعف اعصاب مى آورد، امروز آن وسعتى را پيدا كرده كه دشمنها را در خود بگيرد و موج هم بر ندارد؟
📕📚 بهار رویش ص 125
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 ماجرای استاد صفایی رحمة الله علیه و دو جوان موتوری‼️
🎤👈 حاج آقا راجی
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری
🔷 یک روز به استاد صفایی رحمة الله علیه گفتم: من وقتی از بعضی افراد گستاخ در کوچه و خیابان، حرفی می شنوم، پاسخ می دهم. شما چطور؟
🔷 استاد گفتند: من پاسخ نمی دهم؛ چون آدم ها انگیزه های گوناگون دارند؛ یا نمی دانند، یا از نفرت هایی انباشته اند و یا بدبین اند. من یا می گذرم «مَرُّوا كِرَامًا» یا با آنها حرف می زنم.
🔷 تعریف کرد: روزی در تهران می رفتم. جوان موتور سواری به همراه سواری بر ترک، اشاره ای کردند که فهمیدم می خواهند زیر عمامه ام بزنند. برای همین به پیاده رو رفتم.
🔷 وقتی به کنارم رسیدند، از کارشان مأیوس شدند. توقف کوتاهی کردند و یکی از آن دو حرفی گفت که مفهوم آن تغوط به عمامه ام بود. دستی به عمامه ام کشیده و گفتم: خبری نشد⁉️
🔷 ناگهان ایستادند و موتور را روی جک گذاشته و به طرفم آمدند. سرها را پایین گرفته و با شرم گفتند: آقا عفو کنید. کلام مظلومانه و از سر خیرخواهی چنین اثر می گذارد.
🔷 با آن دو نفر صحبت هایی شد، بعد استاد نگاهش را به من دوخت و گفت: یکی از آنها به حوزه آمد و طلبه شد و دیگری به جبهه رفت و میان بر زد.
🔷 چه نفسی و چه نفوذ کلامی که از فحاشان، طلبه و شهید بیرون می کشید.
📚 مشهور آسمان، ص ۵۷
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 بعضى وقتها ابرى مى آيد، امّا نمى بارد. برق مى زند، امّا نمى بارد. فرصتها را مى دهند، امّا ما بهره نمى گيريم.
💟 رمضانها آمده و رفته، اما جز خيس خوردن چركها چيزى برايمان باقى نمانده است.
💟 در همين شبهاى ماه رمضان، كه ما دور هم مى نشينيم و مى گوييم ماه رمضان جديد آمد. بايد مواظب باشيم و به خودمان فكر كنيم
💟 ولى مانند كسى هستيم كه به حمام آمده است، ولى نه براى تطهير، كه براى بازى.
💟 وقتى بچه بوديم، نزديك عيد كه مى شد، ما را به حمام مى فرستادند. چند تا بچه بوديم، بدجنس و بازى گوش.
💟 گاهى سه ساعت در حمام مى مانديم؛ آن هم حمامهاى قديمى كه خزينه داشت. همديگر را مى زديم و پوست همديگر را مى كنديم و صاحب حمامى چقدر ما را دعوا مى كرد! بعضى وقتها هم بيرونمان مى كرد
💟 ولى وقتى مى آمديم خانه، پشت گوشها و پاهامان همه كثيف مانده بود. مادر ما هم كه خيلى دقيق بود، پشت گوشها و آرنجهاى ما را نگاه مى كرد و مى پرسيد: اينها چيه؟! ما را تنبيه مى كرد و گريه مى كرديم.
💟 ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم. در مقام تطهير نبوديم. رمضانها آمده و رفته، امّا ما لَعْبِ به رمضان داشته ايم و جدّى نبوده ايم.
💟 ماه رمضان كه شهر طهور، شهر تمحيص، ماه طهارت، ماه شستشو است، اما ماه شستشوى ما نبوده است. پس اين شما و اين هم امكانى كه فراهم شده است: ماه پاكى و طهارت، ماه تمحيص و آزمايش.
💟 اگر در اين حمام رفتيد، ديگر بازى ها را كنار بگذاريد، كه يك عمر بازى كرده ايم! بايد اين چركى كه روى تنمان است، قبل از اينكه شپش شود، قبل از اينكه تيفوس شود و ما را بسوزاند، پاكش كنيم.
📕📚 اخبات ص 30
🆔👉 @cheshmeyejarie
❇️ در خطبه 176 نهج البلاغه، أمیر المؤمنین علیه السلام مى فرمايد: قرآن دلسوزى است دور از خيانت و راهنمايى است بركنار از گمراهى.
❇️ هيچ كس همنشين قرآن نگرديد، مگر آنكه با زيادت يا نقصانى برخاست؛ زيادتى در هدايت و نقصانى در كورى و نابينايى.
❇️ با قرآن كمبودى نخواهد بود و بدون آن، بى نيازى براى هيچ كس فراهم نخواهد شد.
❇️ از قرآن، براى دردهاى خود درمان بخواهيد و از آن برگرفتارى هاى خود كمك بگيريد.
❇️ به راستى در قرآن، درمان درد بزرگتر هست؛ درد كفر و چشم پوشى و نفاق و دورويى و غىّ و خسارت و ضلال و سرگشتگى.
❇️ آنگاه مى فرمايد: هر كشاورزى در كشت خود گرفتار خواهد بود، جز كشاورز قرآن. «أَلاَ إِنَّ كُلَّ حَارِثٍ مُبْتَلًى فِي حَرْثِهِ وَ عَاقِبَةِ عَمَلِهِ غَيْرَ حَرَثَةِ الْقُرْآنِ فَكُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ اسْتَدِلُّوهُ عَلَى رَبِّكُمْ وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ اتَّهِمُوا عَلَيْهِ آرَاءَكُمْ وَ اسْتَغِشُّوا فِيهِ أَهْوَاءَكُم».
❇️ پس، از كشاورزان و همراهان قرآن باشيد. بر پروردگار خود، از قرآن راهنمايى بگيريد. بر خودتان دلسوزى قرآن را بخواهيد.
❇️ رأى خود را در برابر آن متّهم كنيد و خيانت هوسهاى خود را در آن به دست بياوريد.
📚 نامه هاى بلوغ، ص ۱۹۵
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ قرآن را گاهى براى رسيدن به تسلط و آشنا شدن با تمامش مى خوانيم، در اين مرحله بايد قرائت زياد باشد و مستمر تا آنجا كه قرآن همچون سرودى آشنا در تو جريان بگيرد.
✅ پس از مرحله ى تسلط، مرحله ى تثبيت و بهره بردارى، در هنگام تزلزلهاست، ناچار آنها كه بر آن همه آيه مسلط هستند، هنگام بحرانها آيهاى را مى بينند كه در آنها بزرگ شده و بر آنها جلوه كرده و تمام وجود آنها را گرفته است.
✅ آن آگاهى و تسلط مقدمه ى اين مرحله ى ترتيل، ثبات گيرى و تزلزل زدايى است.
📚 بشنو از نی، ص ۱۵
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً»؛ ترتيل؛ يعنى اينكه آيات را تقسيم كنى و هر روز را با يك آيه زندگى كنى.
🔷 هنگامى كه تمام آيات در تو جريان و حضور داشتند، وقتى در برخورد با يك حادثه و بحران قرار مى گيرى، آيه اى كه در رابطه با آن موضوع است، در تو زنده مى شود، گويى كه بر تو نازل شده است.
🔷 سيد قطب مى گويد: «قرآن را جورى مى خواندم كه گويا بر من نازل شده و لحظه نزول آن را احساس مى كردم».
🔷 اين احساس براى كسى نيست كه از دم شروع مى كند و قرآن را مى خواند.
🔷 براى كسانى است كه قرآن در وجودشان جريان دارد و با آن زندگى مى كنند يا لااقل همراه آن هستند تا در يك لحظه حساس، آيه اى را كه مربوط به آنهاست و رزق همان لحظه آنهاست، در وجودشان جان گيرد و زنده شود.
🔷 كافران مى گفتند: «وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً»؛ چرا قرآن يك دفعه نازل نمى شود؟! چرا قرآن يك كتاب منظم و داراى مقدمه و مؤخره و چند فصلِ مشخص در مورد انسان و جهان و تاريخ نيست؟ چرا اين طور پراكنده است؟
🔷 و خداوند مى فرمايد: «كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرتيلاً»؛ ما قرآن را اين گونه نازل مى كنيم تا به تو ثبات دهيم. وقتى رسول در هر برخورد و درگيرى، آيه ها بر او تلاوت مى شد و ترتيل قرآن را به دست مى آورد، نيرو مىگرفت و توان پيدا مى كرد.
📚 حرکت، ص 18۳
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 قرآن كتاب همه است، «هُدىً لِلناسِ». بايد با همه حرف بزند. هر چند كه حرفهاى بالاترش براى بالاترها و راه رفته هاست، كه: «هُدىً للمتقين» و «هُدىً للمؤمنين» و «هُدىً للمحسنين».
🔷 قرآن براى همه، براى تمام روحيه ها حرف دارد. و اين حرفها را به گونه اى مطرح مى كند كه آنها بيابند، آن گاه خود دانند كه بيايند يا بمانند. «انَّا هَدَيْناهُ السَبيلَ امّا شاكِراً وَ امَّا كَفُوراً»، «مَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنُ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ».
🔷 و همين است كه بايد در به كار بردن آيه ها، روحيه ها را در نظر گرفت و حالتها را شناخت و گرنه طنز و تمسخر پيش مىآيد و زبانها به شماتت دراز مى شوند.
🔷 و همين است كه راه رفته ها با خواندن آيه اى دلها را مى گرفتند و به راه مى كشيدند و ما با خواندن قرآنها، به راه نمى آييم و گمراه تر مى شويم و خود قرآن خواندنمان مى شود سنگ راهمان و مانع حركتمان و حجاب ديدارمان.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص 218
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 كسانى كه تمام قرآن را در خود جارى ساخته اند، در لحظه هاى مناسب، آيه هاى لازم، در آنها جان مى گيرد و آنها را جان مى دهد و زنده مى كند و گويا دوباره بر آنها نازل مى گردد.
🔶 قرائت مستمر قرآن و قرائت ترتيل قرآن دو مرحله ى نيازمند به يكديگر هستند، مادام كه آن تسلط بدست نيامده باشد، اين تثبيت و ترتيل آيه ها در تو شكل نمى گيرد و در اينجاست كه بايد ديگرى براى تو آيه ى مناسب را تلاوت كند و در هنگام مناسب آن را بر تو بخواند، كه تو خودت آن مرحله را نگذرانده اى.
📚 بشنو از نی، ص 17
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 اگر در این ماه، دو خواهش از خودمان داشته باشیم خوب است: یکی اینکه نه سلمان و نه ابوذر و نه حتی آدم، که خاک باشیم تا پس فردا حسرت خاک بودن بر دلمان نماند و این زمزمه را عظمت خدا روی لب های ما محو نکند که «يا لَيْتَني كُنْتُ تُراباً». به خاک، یک دانه میدهند، هفت صد دانه پس می دهد.
🔶 و دوم اینکه خودمان را بکاریم. ما بارها خودمان را در هر اذان دعوت میکنیم، «حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ»، وادار میکنیم به رویش. پس خودمان را بکاریم تا رویشی در ما به وجود بیاید.
🔶 ببینیم آیا این ریزش بی امان او تطهیری در دل ما آورده است؟ رویشی برای ما آورده است؟ آیا در دل ما امیدی، قدرتی، وسعتی روییده است؟ یا هنوز همان دلِ خسته و تنگ و تاریک را داریم؟ و هنوز ترس ها، خیال ها، وهم ها و یک جوری می شودها ما را گیر انداخته اند؟
🔶 هنوز قدرت اینکه هر جوری باشد و آماده اش باشیم در ما نیامده است؟ آیا ما هنوز همان قدریم؟ آیا هنوز لحافِ وجود ما فقط روی شکم مان افتاده و بقیه وجودمان رهاست؟! آیا لحاف وجودِ ما ـ با آن عظمت ـ بیش از شکم مان را نمی گیرد یا وسیع تر شده است؟!
🔶 که نه تنها شکم مان را که مغز و قلب و عقل و روحمان را و نه تنها خودمان را، که تمام خلق را و نه تنها یک نسل را که تمامی نسل ها را می توانیم زیر لحاف جا بدهیم.
🔶 این وجود را در این ماه باید رویش بدهیم. بیاییم در این ماه محصولمان را محاسبه کنیم، ببینیم اگر سِن خورده، اگر زیر خاک مانده و بیرون نیامده است، کاری بکنیم. اگر ما در بهار چیزی نکاریم، در زمستان چه حاصلی خواهیم داشت، جز سرما و مرگ!!
📚 بهار رویش، ص 129
🆔👉 @cheshmeyejarie
هدایت شده از حاج شیخ جعفر توسلی
✅👈 فضائل اُمّ المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها
✅ سلام خدا
روزی جبرئیل خدمت پیامبر اکرم رسید ولی حضرت خدیجه را آنجا ندید، جبرئیل گفت: هر وقت خدیجه آمد به او بگو: پروردگارت تو را سلام می رساند. (بحار الانوار ج 16 ص 8)
✅ بشارت خداوند
پیامبر اکرم فرمودند: خداوند به من دستور داد خدیجه را به قصر زمرّدی در بهشت که هیچ رنج و زحمتی در آن نیست، بشارت دهم. (بحار الانوار ج 43 ص 131)
✅ حاجت جبرئیل
پیامبر اکرم فرمودند: در شب معراج به جبرئیل گفتم: آیا حاجتی داری؟ جبرئیل گفت: حاجت من این است که سلام خدا و مرا به خدیجه برسانی. بانو در جواب سلام فرمود:«قَالَتْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلامُ وَ مِنْهُ السَّلامُ وَ إِلَيْهِ السَّلامُ وَ عَلَى جَبْرَئِيلَ السَّلام». (بحار الانوار ج 16 ص 7)
✅ گریه پیامبر
امّ سلمه می گوید: وقتی ما نام خدیجه را بردیم، آن حضرت گریان شد و فرمود«خدیجه! کجا مثل خدیجه پیدا خواهد شد؟! خدیجه در آن هنگام که مردم مرا تکذیب کردند، مرا تصدیق کرد و مرا در پیشرفت دین خدا یاری نمود و با ثروتش به آن کمک کرد» (بحار الانوار ج 43 ص 131)
✅ عصبانیّت شدید پیامبر
عائشه می گوید: هر وقت نام خدیجه برده می شد، پیامبر اکرم از مدح و ثنای او خسته نمی شد. روزی غيرت مرا گرفت و گفتم: پيره زنی بيش نبود و خدا بهترش را به شما داده است. حضرت به شدّت عصبانی شد به طوری که آنچه در دست داشتم به زمین افتاد. (سفینة البحار ج 2 ص 570)
✅ دوست خدیجه
أنس بن مالک می گوید: هرگاه برای پیامبر أکرم هدیه ای می آوردند، ایشان دستور می داد که آن هدیه را به خانه فلان خانم ببرید؛ چون دوست خدیجه بود و خدیجه را دوست می داشت. (سفینة البحار ج 2 ص 570)
✅ وسیله تقرب
حضرت علی علیه السلام می فرماید: روزی رسول خدا هنگامی که نزد همسرانشان بودند، از حضرت خدیجه یادی کردند و گریه کردند. عائشه گفت: چرا بر پیر زن سرخ رویی گریه می کنی: پیامبر فرمود: زمانی مرا تصدیق کرد که همه شما مرا تکذیب می کردید، زمانی به من ایمان آورد که همه شما کافر بودید و برای من فرزند آورد زمانی که همه شما عقیم بودید. عائشه گفت: از آن زمان به بعد، پیوسته با نام حضرت خدیجه به پیامبر، تقرب می جستم. (بحار الانوار ج 16 ص 8)
✅ برترین زنان بهشت
پيامبر اکرم چهار خط روی زمين كشيد، پرسيدند اينها چيست؟ فرمود:«فاضل ترين زنان بهشتند: خديجه، فاطمه بنت محمد صلّی الله علیه و آله، مريم بنت عمران، آسيه بنت مزاحم». (بحار الانوار ج 16 ص 2)
✅ جایگاه ابدی
امام صادق علیه السلام: وقتی حضرت خدیجه وفات کرد، حضرت فاطمه سلام الله علیها دور پیامبر اکرم می چرخید و از ایشان سؤال می کرد: مادرم کجاست؟ جبرئیل نازل شد و گفت: خداوند امر می کند به فاطمه سلام برسان و بگو: مادرت در بهشت و در کاخ طلایی که ستونش از یاقوت سرخ است و اطرافش آسیه و مریم هستند، جای دارد. (بحار الانوار ج 16 ص 1)
✅ گریه امام حسین علیه السلام
روزی امام حسین علیه السلام کنار قبر حضرت خدیجه، آمد و گریه کرد، آن حضرت به نماز ایستاد و در نماز این گونه مناجات می کرد:« يَا رَبِّ يَا رَبِّ أَنْتَ مَوْلاَه فَارْحَمْ عَبِيداً إِلَيْكَ مَلْجَاهُ». (سفینة البحار ج 2 ص 572)
✅ کفن بهشتی
حضرت خدیجه به پیامبر عرض کرد:خواهشی دارم اما شرم می کنم بگویم، به دخترم فاطمه می گویم تا به شما بگوید. به دخترش گفت:به پدرت بگو من از قبر می ترسم، مرا در عبای خودش کفن کند. پیامبر عبای خودشان را برای همسرش فرستاد. هنگام غسل و کفن، جبرئیل نازل شد و عرض کرد«در میان این بقچه، کفن خدیجه است از لباس های بهشتی که خداوند آن را به او هدیه نموده» پیامبر او را، هم با عبای خود و هم با کفن بهشتی، کفن کردند و خودشان وارد قبر شدند و مقداری خوابیدند سپس همسرشان را دفن نمودند. (نگاهی به مقام خدیجه، ص ۲۸)
❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi
✅ دعا حقيقت عبوديت است، روح عبادت است. در رواياتى اين آيه شريفه كه «إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ» را به دعا تفسير كرده اند.
✅ چرا كه در حقيقت، مخلوق هم در مقام خواستن است و هم در مقام اثبات فقر خويش و هم اثبات غناى پروردگارش و اين معنا كه پروردگار او فياض است، جواد، قريب، سميع، مجيب و ... است يعنى روح عبادت همين است كه تو فقر خودت و غناى او را، احاطهى او و ربوبيت او، وسع او و اجابت او را معتقد باشى. اين حقيقت دعا است.
📚 نظام اخلاقی اسلام، ص 47
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 در روايت است رسول خدا صلّی الله علیه و آله هنگامى كه به سمت مدينه مى آمدند بر مردى وارد شدند و بعدها وقتى كه حضرت به مدينه آمدند و به مقاماتى رسيدند به آن مرد گفته شد كه حضرت همان شخصى است كه بر تو وارد شده بود و الان به اين مقام رسيده، مرد با خود فكر كرد كه چه چيزى از حضرت بخواهد؟
🔶 آمد نزد رسول خدا و گفت يا رسول اللَّه مرا مى شناسيد؟ حضرت پرسيدند تو كيستى؟ گفت من همان كسى هستم كه فلان روز بر من وارد شديد. حضرت فرمودند چه مى خواهى؟ خوب فكر كرد، گفت: صد تا شتر با ساربان.
🔶 حضرت سر فرو انداختند و گفتند حاجتش را بدهيد. و بعد فرمودند چه شده كه اين مرد از آن پير زن يهودى همتش كمتر شده⁉️
🔶 و اشاره كردند كه وقتى برادرم موسى مى خواست از مصر بيرون بيايد مأمور شد كه جنازه ى يوسف را با خود ببرد. گفتند: اگر كسى آشنا باشد همان پيرزن بنى اسرائيل است.
🔶 موسى آمد و به او گفت مادر مى دانى آن جنازه كجاست؟ گفت: بله. موسى گفت بگو. پيرزن گفت چه بگويم؟ موسى گفت بگو هر چه بخواهى مى دهيم. بهشت؟ گفت: نه، عَلى شَرْطى؛ يعنى هر چه من مى خواهم.
🔶 موسى متحير بود. خطاب آمد قبول كن، تو نمى دهى ما مى دهيم. پيرزن گفت: اينكه در رتبه ى تو باشم. اين قدر همت و وسعت نگاه!
📚 دعاهاى روزانه حضرت زهرا، ص 28
🆔👉 @cheshmeyejarie
✴️ خدا رحمت كند پدرم را! قصه اى مى گفت كه: كسى را گفتند تو سه تا دعاى مستجاب دارى. آمد پيش عيالش و گفت: عيال! ما سه تا دعاى حسابى داريم، چه كار كنيم؟
✴️ گفت دعا كن من بشوم ماه! خيلى خوشگل بشوم. مرد گفت: خدايا! اين ماه بشود. خيلى زيبا شد. حالا او زيبا شده و بچه هاى دربدرش كثيف مانده اند و خود اين پيرمرد هم گرفتار است.
✴️ شاهزاده اى آمد رد شود، اين ماه را ديد كه نقره اى است. گوهرى است، انگشترى است در زباله دانى، برش داشت. اشاره اى كرد، زن هم پشت او نشست و رفت! بچه ها ماندند، پيرمرد مستجاب الدعوه هم ماند.
✴️ خيلى ناراحت شد، گفت: اين چه وضعى است؟! خدايا! اين زن سگ بشود. زن هم سگ شد و برگشت! بچه ها هم فهميدند كه مادرشان است. بعد گفت: خدايا! دوباره برش گردان به حالت اول!
✴️ يعنى ما مى بينيم دعاهاى آدم همينقدر است؛ يعنى آمدن و رفتن دعايش هيچ تحولى در او ايجاد نكرده. يكى ماه شده، سگ شده و آخر هم برگشته به حالت اول.
✴️ بنشينيم و جمع بندى كنيم! حرفم اين است كه آدم بايد هم تغيير و تحولى در همتش بيايد و هم در دعاهايش و هم در طرحش و هم در عملش و برنامه ريزى وسيع ترى كند.
📚 خط انتقال معارف، ص ۱۵۳
🆔👉 @cheshmeyejarie