✅👈 قلعه امن
💠 یکی از شاگردان خوب و قدیمی استاد صفایی رحمة الله علیه گفت: درس کفایه (کتاب درسی حوزه) را نزد استاد در منزلشان می خواندیم.
💠 یکی از روزهای زمستان که ایشان کرسی را هم به پا کرده بود، ناگهان کتاب را بست و نگاهش را به پنجره دوخت؛ برف در حال بارش بود، سپس با بیانی مشفقانه گفت: بچه ها قدر ایمان را بدانید، ایمان قلعه امن است.
💠 درست مثل حالا که بیرون برف می بارد و سرد است، ولی ما هرگز احساس ناراحتی نمی کنیم؛ چون در پناه گرمای کرسی هستیم و تازه هر چه بیشتر ببارد و سردتر سود، ما حس مطبوع تری داریم.
💠 ولی کسی که ایمان ندارد، زیر بارش ناراحتی ها و بن بست سرد کفر، درهم می شکند.
📚 مشهور آسمان، ص ۱۵۹
🆔 کانال👈چشمه جاری
✅👈 عامل اول: تقليد
💠 كودك اصولاً داراى غريزه تقليد است و اين غريزه از شعبات غريزه كمال جويى و قهرمان پرستى است. كودك وقتى كه چشم باز مىكند و پدر نيرومند و نان آور خود را مى بيند، خود به خود شيفته او مى شود و به تقليد از او مى پردازد، به شرط آن كه اين شخصيت پدر سوراخ برندارد و مورد تحقير مادر و ديگران قرار نگيرد و يا تا سطح شخصيت كودك پايين نيايد.
💠 پدرانى هستند كه خود را كوچك و خوار مى سازند و يا پدر و مادرانى هستند كه يكديگر را در مقابل چشم فرزند مى كوبند كه در نتيجه هيچ كدام نمى توانند قهرمان و الگوى محبوب كودك باشند، اينجاست كه كودك به ديگران رو مى آورد و يا به خود پناه مى برد.
💠 در صورتى كه به خود پناه برد، گرفتار روح انزوا و غرور و خود بينى مى شود و در صورتى كه به ديگران رو بياورد، خطر اشتباه در انتخاب الگو زياد است و چه بسا به هلاكت و نابودى و فساد بكشد. از اين رو پدر بايد شخصيت خود را حفظ كند و مادر بايد شخصيت پدر را نگه دارد و در اين الگو خدشه اى وارد نسازد.
💠 و البته اين به اين معنا نيست كه پدر مانند برج زهر مار باشد و ديگر لبخند نزند و حرفى نگويد كه نكند شخصيتش سوراخ شود، نه، پدر با شخصيت مى تواند حتى هنگام شوخى و بازى و بگو و بخند، عظمت خود را داشته باشد، حتى هنگامى كه فرزندش بر سر و رويش مى پرد اين عظمت را حس كند. پدر با شخصيت مانند كوه است، حتى هنگامى كه بر سر او پا مى گذاريم، در دل از او وحشت داريم و از بلنديش مى هراسيم.
💠 خلاصه اين روحيه تقليد مى تواند بزرگترين عامل تربيتى باشد كه كودك را به سوى خوبى ها و بدى ها بكشاند. در صورتى كه پدر خود تربيت يافته باشد و مؤدب باشد و معتقد و هدفدار باشد اين تربيتها و اعتقادها و هدفها به كودك منتقل مى شود.
📚 تربیت کودک، ص ۵۴
🆔 کانال👈 چشمه جاری
💠 مادام كه فرزند در خانه است، تنها با مراعات پدر و مادر كار تمام است و همين كه پا به بيرون مى گذارد و با ديگران محشور مى شود، پدر و مادر بايد به جز مراعات سابق، به بتها و مرجع تقليدها و الگوهاى ديگر كودك نيز توجه داشته باشند.
💠 از آنها كه مى توانند الگوى خوبى باشند، تمجيد كنند و از آنها كه نمى توانند، با زرنگى انتقاد كنند، تا اين كه وازدگى در فرزند به وجود بيايد.
💠 اين غلط است كه با زور كودك را از چنين شخصيتى محبوب جدا كنند؛ چون اين جدايى جز عطش و علاقه چيزى زياد نمى كند و هر چه فرزند بزرگتر شود، بيشتر به خود فرو مى رود و از پدر و الگوى سابقش فاصله مى گيرد.
💠 در اينجاست كه پدر بايد فرزند را با الگوهاى بزرگتر و شخصيتهاى عظيم تر آشنا كند و آنها را براى او ترجمه نمايد، وگرنه فرزند خود سرانه به اين كار دست مى زند و با اشتباههاى خود، فسادهايى به بار مى آورد و از دست مى رود.
💠 البته اين در صورتى است كه پدر يك شخصيت معمولى باشد وگرنه شخصيتهاى فوق العاده مى توانند تا آخر الگوى قابل اطمينان و محبوبى باشند.
💠 اوائل بلوغ پدر و مادر بايد با آگاهى هاى كامل جاى تقليد كور كورانه را با شناختها و آگاهى ها عوض كنند و حتى فرزند را در تقليد كردن و بدون برهان و تحقيق پذيرفتن و دنبال كسى رفتن سرزنش كنند و به او حالى كنند كه تو بايد با شخصيت و بيدارى تمام، از آن چه مى شنوى و مى بينى استفاده كنى و نتيجه بگيرى و اگر دنبال حرفى و شخصيتى مى روى اين تقليد و پيروى، استدلالى و منطقى باشد، نه از روى ترس و عادت و يا نبود شخصيت و يا خامى و نپختگى.
📚 تربیت کودک، ص 54
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷👈 عامل دوم: رقابت
🔶 تقليد، شخصيت كودك را بزرگ كردن بود و رقابت شخصيت كودك را تحريك كردن است و اراده كودك را بارور كردن است. در نتيجه، تحريكهاى عقده آور و مقايسه هاى تحقير كننده را نمى توان به حساب رقابت گذاشت؛ مثل اين كه بگويند: خاك بر سرت! تو هيچى نمى شوى! تو خرى! تو بدبختى! تو نمى توانى فلان كار را انجام دهى، ولى محمود پسر خاله ات انجام داده و يا حسن برادرت فلان كار را كرده.
🔶 اين گونه گفتگوها شكستن شخصيت كودك است و جز ايجاد دشمنى و حسادت بين كودكان نتيجه اى ندارد و در واقع اين رقابت نيست، بلكه تلقين ضعف و زبونى و تحقير است. تو از فلانى زرنگ ترى، تو با استعدادترى، تو مى توانى بهتر از او باشى، ولى بى حال و سر به هوا و بازيگوش هستى.
🔶 ببين فلانى نصف لنگ تو نيست و اين كارها را انجام داده، تو كه به اين بزرگى و به اين زرنگى هستى، چرا اين جا نشسته اى؟ اين طرز گفتگوها كودك را با استعدادها و ظرفيتهايش آشنا مى كند و حركت مى دهد و جلو مى راند.
🔶 پدر و مادر آگاه مى توانند با داستانهايى كه از خود مى گويند، كودك را رقيب خود كنند و به حركت وا دارند و اين نوع رقابت؛ چون از تقليد هم كمك مى گيرد، كارگرتر است.
🔶 خلاصه، رقابت در كودك، كم يا زياد وجود دارد، مربى بايد اين حس را پرورش دهد و تحريك كند و براى كودك رقيبهايى بتراشد كه در تمام دوره ها با رقابت و به خاطر رقابت با آنها حركت و جنبش زيادترى از خود نشان دهد و قدمهاى بلندترى بردارد.
🔶 مربى بايد به كودك شخصيت بدهد و او را با شخصيتهاى بزرگ همانند كند تا اين كه كودك نيرو بگيرد و به خود مطمئن شود و از ركود خود وحشت كند و جلوتر بيايد.
🔶 اين شخصيت دادن از تعريف استعدادهاى كودك و يا عظمت دودمان و يا عشيره و فاميل و يا كشور و وطن مى تواند ريشه بگيرد و آن رقيب تراشيدنها نبايد با تحقير و نفى كودك آلوده شوند.
📚 تربیت کودک، ص 57
🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅👈 عامل سوم: ترس و مجازات
🔷 ترس احساسى است كه در انسان نيروهايى را به حركت وا مى دارد و او را به كارهايى وادار مى نمايد و به نيرنگها و فرارها و يا به حركت و پيشرفت و پرهيزكارى و كنترل هوسها مى انجامد، و گاهى اين احساس باعث از دست دادن نيروها و شكست روحيه و ظهور جنون است.
🔷 و به همين خاطر است كه عامل ترس پيچيدگى و مشكلاتى دارد و چه بسا دچار افراطها و تفريطهايى بشود. آنچه را كه نمى توان به طور كلى نفى كرد، لزوم اين احساس براى تكامل شخصيت است.
🔷 ترسها تا اندازه زيادى از اميدهاى دور و دراز و لوسگرى ها و تيز بازىها و خامى ها و سركشىها جلوگيرى مى نمايد. شخصيتى كه بى باك و نترس بار مى آيد و از هيچ چيز واهمه اى ندارد، شخصيتى فاسد و خطرناك خواهد شد كه حتى هلاكت خود و اجتماعش را به چيزى نمى گيرد.
📚 تربیت کودک، ص ۵۸
🆔 کانال👈 چشمه جاری
💠 اصولاً نبود ترس به خاطر نبودن تعلق و نبود علاقه است، به خاطر آزادى و وارستگى از همه مسائل است. كسى كه از هيچ چيز نمى ترسد، اگر برايش دلبستگى به چيزى آمد و علاقه به موضوعى پيدا شد، آنچه عامل از دست رفتن و جدايى از محبوب مورد علاقه اش مى شود، همان باعث و عاملِ تهديد و ترس و وعيد، مى گردد.
💠 و چون انسان با عشق آفريده شده است، پس يك شخصيت معتدل نمى تواند بدون محبوب و بدون علاقه باشد؛ علاقه به نفس، به حيات، به خوبى ها و به كمالها و جمالها. و در نتيجه اين شخصيت وابسته و متعلق، نمى تواند بدون ترس و خالى از اين احساس باشد.
💠 و اين ترس باعث كنترل و پرهيزكارى و خوددارى از كارهايى است كه محبوب را از دست مى گيرد و باعث آمادگى و سازندگى عواملى است كه به محبوب مى رساند.
💠 البته اين سازندگى ها و اين خود دارى ها و كنترلها، وابستگى كاملى به نوع ترس و مقدار ترس و شخص دارند؛ اگر ترس از جرم و مخالفت قانون باشد، نه از شخص و از قلدر و از ظلم و اگر ترس در زمينه وابستگى و علاقه باشد و اگر به مقدار طبيعى و لازم باشد و اگر شخص ترساننده هميشه يك بعدى و خشن و شخص ترسانده شده، هميشه تو سرى خور و تحقير شده نباشد، اين ترس جز حركت و كنترل و خوددارى و سازندگى، نتيجه اى ندارد.
💠 آنجا ترس باعث فرار و نيرنگ و خيانت و دروغ مى شود كه مداوم بوده و ترساننده يك بُعدى باشد و ترسانده شده، علاقه اى نداشته باشد و محبتى نديده باشد.
💠 لذا دستور است كه هنگام تهديد، يكى بترساند و ديگرى اين ترس را توجيه كند و اين عمل را توضيح دهد و كودك را از جرم خود آگاه كند و به او محبت نمايد. و باز دستور است كه اگر ترس و كتك مفيد نيفتاد، از عامل ديگرى استفاده شود.
📚 تربیت کودک، ص ۵۹
🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ كتك و مجازات نبايد به عنوان دل خنك كردن باشد، بلكه بايد به عنوان ايجاد ترس و ايجاد يك عامل تربيتى باشد، لذا كتك زدن و مجازات، مطلوب نيست، بلكه كيفيت و چگونگى مجازات مورد نظر است.
✅ بايد صحنه كتك زدن و مجازات، رعب آور با حركات تند و فريادهاى بلند و زياد و حتى از دور باشد و بايد اين صحنه با شخص ديگرى كه او هم با صدايى كوتاه و ريز مسأله را توجيه مى كند و ترس را بيشتر مى نمايد همراه شود تا تأثير مطلوب به دست آيد.
📚 تربیت کودک، ص ۶۰
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔶 گاهى از موارد، كتك زدن براى ترساندن نيست، به خاطر نقش هم نيست، بلكه به عنوان ترمز و جلوگيرى از يك تعدّى و آگاهى به كار زشت و تذكر لازم است كه بعد از تذكرهاى متعدد پيش آمده و يا براى شكستن غرور بى جا و گردن كشى بى موردى است كه ابراز شده است، در اين قسمت، حضور افراد و طرز كتك زدن و سرعت و تعداد ضربات، صاحب تأثير است.
🔶 پس از يك ضربه، بازگو كردن همان تذكرهاى سابق با صلابت و تُن گرفته، كودك را متوجه و محافظ بار مى آورد و باعث تداعى معانى در وقايع بعد مى گردد.
🔶 خلاصه در اين زمينه، مسائلى است كه مربى بايد خود با آگاهى و با تجربه به دست بياورد و نمى توان يك كلام كلّى صد در صد، صادر كرد؛ چون همانطور كه عرض شد، روحيه ها و زمينه ها و طرز ترساندنها تفاوت زيادى دارد و عكس العملهاى گوناگونى دارد كه مربى بايد در هر زمينه خود را ارزيابى كند و از تجربه ها استفاده نمايد.
🔶 آنچه را كه نمى توان به طور كلى نفى كرد، اصل اين عامل ترس و لزوم اين احساس در تربيت و تكامل شخصيت كودك است. نفى اين احساس و عوامل ايجاد كننده آن، باعث همان خودسرى ها، لوس گرى ها و خامى هايى است كه در تربيت آمريكايى بروز كرده است.
🔶 البته عواملى كه اين احساس را ايجاد مى كنند، متفاوت است؛ گاهى كتك و گاهى سكوت و گاهى ترسها و حركتهاى تند و گاهى نگاههاى تيز و گاهى فريادهاى بلند و دور است.
🔶 به كار گرفتن اين عوامل، احتياج به تسلّط و آگاهى و تجربه دارد و چه بسا هر كدام از اين عوامل در غير مورد خود، اثر مخالف بگذارد و نتيجه معكوس بدهد و چه بسا روحهاى تندى كه از كتك و ترس، آرام نگيرند، اما با محبّت يا قهر يا خواهش، رام شوند و آرام بگيرند.
🔶 و چه بسا روحيه هاى طماع و سركش كه با جايزه و پاداشى كه به ديگرى مى دهى، تنبيه شوند و به تسليم، وادار گردند كه در كلام على علیه السلام است كه بدكار را با پاداشى كه به نيكوكار مى دهى، سرزنش و توبيخ كن! و چه بسا روحيه هايى كه با طعنه و كنايه، زودتر ادب شوند.
📚 تربیت کودک، ص ۶۱
🆔 کانال👈 چشمه جاری
💠 مى گويند يكى از شاگردان، هميشه ديرتر از وقت به كلاس مى آمد، يك روز استاد، همين كه ديد به كلاس قدم مى گذارد، خودنويس زيبايى را به عنوان جايزه به او داد.
💠 دانش آموز كه جهتى براى دريافت جايزه نمى ديد، منتظر توضيح بود.
💠 استاد آرام گفت: اين جايزه فقط به خاطر اين است كه شما هميشه سر وقت حاضر مى شويد. دانش آموز تكانى خورد و منفعل شد و ديگر دير به سر كلاس نيامد.
📚 تربیت کودک، ص ۶۲
🆔کانال👈 چشمه جاری
🔶 و چه بسا مربى احتياج به واسطه اى هم داشته باشد كه مطلب را توضيح دهد و كودك را به اقرار بياورد و از بدى جدا نمايد. و اين واسطه خواه مادر يا ديگرى، بايد زرنگ و تعليم ديده باشد، با توضيح و تلقين به طفل، او را به جرم خويش آشنا كند و به اعتراف وادار نمايد و با اين جمله كه: «قول داده ديگر اين كار را انجام ندهد» و يا اين كه: «بگو ديگر نمى كنم، اشتباه كردم، متوجه نبودم و ديگر تكرار نمى كنم»، پا در ميانى كند و شفاعت كند و واسطه شود.
🔶 و بعد هم در خلوت با طفل صحبت كند كه چرا تو، كودكِ به اين خوبى، يك چنين كارى را انجام دهى؟! چرا بايد پدر يا مادرت را كه اين همه به تو علاقه دارند و براى تو چه ها و چه ها كرده اند، اذيت كنى و ناراحت نمايى كه آنها مجبور شوند با تو چنين كنند⁉️
🔶 و خلاصه با صحبتهايش عقده بچه را بگشايد و عكس العمل او را كنترل كند و به قرار و اعتراف و تصميم وادارش نمايد.
🔶 واى به روزى كه واسطه، خام و نفهم باشد و با جانب دارى از طفل و اين كه چرا او را مى زنيد، چرا اذيتش مى كنيد، چرا بچه به اين خوبى را شما گرگها آزار مى دهيد؟ و ... با اين حرفها بچه را فاسد كند و زحمات را به باد دهد و كودك را با جرئت و پُر رو و صاحب حق و مربى را ظالم و ستمگر و گرگ معرفى كند.
🔶 مربى بايد اين آگاهى را داشته باشد كه در حضور چنين واسطه هاى نفهم و بى ظرفيتى كه اغلب علاقه زيادى به بچّه دارند و محبّت خاله خرسى دارند، تنبيه به راه نيندازد و از آن طرف، مسأله را نديده بگيرد و اين طور وانمود كند كه متوجه قضيه نشده و نفهميده است.
🔶 چون اگر خود را متوجه نشان دهد و تنبيه نكند، بچه به قدرت واسطه و ضعف مربى پى مى برد و تازه تنبيه هاى بعدى هم نتيجه اى ندارد؛ چون ذهن كودك چندان قدرتى ندارد كه قضايا را به هم ربط دهد و تنبيه را با جرم سابق تطبيق دهد و چه بسا كودك تنبيه هاى بعد از مدتى فاصله را، يك نوع ظلم و ستمگرى در حق خود تلقى كند و سركشى و عصيان را شروع نمايد.
📚 تربیت کودک، ص 58
🆔 کانال👈 چشمه جاری
هدایت شده از حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 حاج آقا انصاریان
✴️ وقتى حضرت زينب سلام الله علیها به دنيا آمد، قنداق مباركش را كه به دست رسول خدا صلّی الله علیه و آله دادند، حضرت فرمودند:«مَنْ بَكى عَلى مَصائِبِ هذِهِ الْبِنْتِ كانَ كَمَنْ بَكى عَلَى أَخَوَيْهَا الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ».
✴️ هرچشمی در اين دنيا براى مصائب اين دختر گريه كند، ارزش گريه او، مساوى با گريه بر امام حسن و حسين علیهما السلام است.
✴️ يعنى يك قطره اشك براى زينب كبرى، مساوى است با گريه كردن بر دو امام معصوم. نفرمودند، ثواب گريه بر اين دختر، مساوى گريه بر أباعبدالله علیه اسلام است.
✴️ بلكه فرمودند گريه بر او، مساوى است با گريه بر دو امام معصوم؛ يعنى اگر در قيامت، گريه بر امام مجتبى علیه السلام كه درباره آن پيغمبر فرمود: هر كس براى حسن من گريه كند، قيامت كه همه چشمها گريان است، چشم او گريان نخواهد بود
✴️ و گريه بر اباعبدالله علیه السلام كه سبب شفاعت، رحمت و مغفرت است، اين دو گريه را اگر در يك كف ترازو بگذارند و گريه بر زينب كبری را در يك كف ديگر، با هم مساوى مى شود.
📚نگاهى به مقام حضرت زينب، ص 9
❌ نشر با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
هدایت شده از حاج شیخ جعفر توسلی
✅ آيت اللّه حاج ميرزا احمد سيبويه از آقا شيخ حسين سامرائى كه از اتقياء اهل منبر در عراق بودند، نقل کردند: در ايّامى كه در سامراء مشرّف بودم روز جمعه اى طرف عصر به سرداب مقدس رفتم.
✅ ديدم غير از من کسی نيست و من حالى پيدا كرده و متوجه مقام صاحب الامر صلوات اللّه عليه شدم.
✅ در آن حال صدايى از پشت سر شنيدم كه به فارسى فرمود:«به شيعيان و دوستان ما بگوييد كه خدا را قسم دهند به حق عمه ام حضرت زينب عليها السّلام كه فرج مرا نزديك گرداند».
📚 میر مهر، ص ۵۱
❌ نشر با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
💟 عامل چهارم: قهر
💠 روحيه ها يكسان نيستند و چه بسا بعضى ها از ترس و رقابت و تقليد، تأديب نشوند و ساخته نشوند. از اين گذشته هميشه نمى شود به طور دائم از يك عامل استفاده كرد و بچه را ترساند و يا به رقابت انداخت.
💠 در اين موارد بايد از راه قهر وارد شد و چنان وانمود كرد كه ديگر فلانى را دوست ندارم؛ چون فلان كار را انجام داده يا فلان برنامه را اجرا نموده يا فلان حرف را زده است. در صورتى كه كودك با اين شخص وابستگى و آشنايى و انس داشته باشد و يا توقع كار و يا چيزى را داشته باشد، ناچار تحت تأثير در مى آيد و ادب مى شود.
💠 و اين راهى است كه خود بچه ها در ميان خود، از آن استفاده مى كنند و براى به دست آوردن يك چيز يكديگر را به قهر تهديد مى نمايند و به نتيجه هم مى رسند.
💠 پس مربى بايد از اين عامل هم استفاده كند، ولى باز نه براى هميشه و مداوم كه در روايت آمده است: شخصى مى گويد يا ابا الحسن! از پسرم شكايت دارم. حضرت فرمود: «او را كتك مزن، با او قهر كن و از او فاصله بگير، اما باز هم طولش نده»؛ چون اين طول دادن يا بچه را مى شكند و تنهايى و شكست، او را فرارى مى دهد و يا اين كه بى تفاوتى و بى خيالى كودك، كار را خراب مى كند.
💠 پس در هر دو صورت، ناراحتى و بى تفاوتى نبايد زياد به طول بينجامد. در اين جاست كه باز نقش واسطه لازم است و بايد واسطه اى در ميان افتد و پا در ميانى كند و صلح و صفا راه بيندازد و همانطور كه در بحث «ترس» گفتيم بايد واسطه از رموز و فوت و فن واسطه گرى با اطلاع باشد تا كار را خراب ننمايد و مربى را از چشم نيندازد و زحماتش را بر باد ندهد.
✅👈 عامل پنجم: تهديد و وعده و وعيد
🔷 بچه ها علاقه هاى فراوانى دارند، آرزوهاى طول و دراز دارند و اين هم يكى از نقاط ضعف آنهاست كه از اين راه مى شود به تربيت و تأديب آنها پرداخت و به نتيجه رسيد.
🔷 در اين كار هم بايد دقيق بود تا اينكه دروغ و تخلف پيش نيايد؛ چون همين كه يك تهديد و يا يك وعده عملى نشود، ديگر تهديدها و وعده ها كاربردى ندارند، گذشته از اين كه عملاً درس دروغ و فريب را هم ياد گرفته اند و آموخته اند.
🔷 مربى بايد آگاه باشد كه قول ندهد و اگر هم داد حتماً وفا كند تا همين راستگويى او، در اين مورد هم يك درس باشد. مربى بايد متوجه باشد كه جايزه ها به صورت باج در نيايد و كودك، سوداگرى نشود كه در برابر هر كار خوبى، طلبكار جايزه اى باشد؛ چون اين روحيه بچه را فاسد مى كند و اين نقطه ضعف، او را خود فروش كرده و ارزان قيمت بار مى آورد كه زود مى توان خريداريش كرد و به هر كارى وادارش نمود.
🔷 لذا آنجا كه خود كودك مى گويد اگر فلان چيز را بدهى فلان كار را به خوبى انجام مى دهم، نبايد از اين عامل استفاده كرد؛ چون اين پيشنهاد، از يك نيرنگ كودكانه و يك پلتيك شيطنت آميز خبر مى دهد و اين خود علامت فساد در روحيه و قابل خريدارى بودن روحيه كودك را مى رساند.
🔷 در اينجا بايد با سكوت و همچنين تهديدها، بچه را نااميد كرد، البته نه تا حدى كه اميد كودك را قطع كند و او را به دامان راهزنها و به فرار بكشاند.
📚 تربیت کودک، ص 67
🆔 کانال👈 چشمه جاری
May 11
💟👈 عامل ششم: محبت و احسان
💠 انسان اسير محبت است. محبتها در روح كودك شكست و يك نوع زبونى ايجاد مى كند و او مى خواهد با پاسخ دادن به محبت، جبران آن شكستها و خوارى ها را بنمايد و از قيد اسارتها نجات پيدا كند. ناچار اين جوابگويى مطابق با خواسته و ميل احسان كننده مى شود.
💠 اگر در اين حالت، مربى ميل و خواست خود را تشريح نمايد و آشكار كند، كودك به طور طبيعى به سوى خواسته ها و ميل او و حتى گاهى بدون گفتگو و تشريح و فقط با توجه و با نگاه مربى، كودك را به سوى كار مورد توجه مى رود و همين او را به آن سمت مى كشاند و انجام مى دهد، لذا از اين عامل مى توان براى تربيت كودك استفاده كرد.
💠 با محبتها او شرمنده و اسير مى شود. محبتها و احسانها گذشته از اين حالتِ اسارت و شكست، يك نوع عشق و علاقه در كودك به وجود مى آورند كه خود اين علاقه و عشق، براى تربيت پذيرى او بى نهايت مؤثر هستند. عشق نيرويى است كه كارها را آسان مى كند و مشكلات را حل مى نمايد و راهها را نزديك مى سازد.
💠 با اين وصف، وقتى كه اين عامل به طور مداوم و هميشگى مورد استفاده قرار بگيرد، از تأثيرش كاسته مى شود و يك امر عادى تلقى مى گردد و حتى يك نوع وظيفه فرض مى شود و ديگر اثر نمى گذارد و نتيجه اى به بار نمى آورد.
💠 چون در برابر انجام وظيفه، ديگر نه شكست و اسارتى هست و نه تشكر و سپاسى و نه علاقه و محبتى و چه بسا زياده روى در احسان و محبت باعث خراب شدن روحيه كودك و لوس و نُنُر شدن شخصيت او و سطحى و خام ماندن فكر او مى گردد و فسادهاى ديگرى هم به بار مى آورد.
💠 محبّت مانند آبى است كه به گياه مى رسد، اگر نباشد گياه مى خشكد و اگر بيش از حد شود ريشه گياه مى گندد و خراب مى شود و گياه مى خشكد.
📚 تربیت کودک، ص 68
🆔 کانال👈 چشمه جاری
💙👈 عامل هفتم: تشويق و توجه و پاداش
🔶 همانطور كه ترس و مجازات مى توانست در تربيت كودك مؤثر باشد، تشويق و پاداش هم از عواملى است كه كودك را جلو مى آورد و به هدف مربى نزديك مى نمايد.
🔶 يكى از نيازهايى كه در انسان وجود دارد، همان نياز مقبوليت و مورد توجه واقع شدن و جالب بودن است. پاداشها و جايزه ها در سطح بالايى اين نياز را اشباع و برآورده مى كنند؛ چون جايزه و پاداش گذشته از توجه، مسائل زيادترى را در بر دارد، در نتيجه انسان را كه نياز مقبوليت در او شعله مى كشد، با اين وسيله مى توان رام كرد و به بند كشيد و جلو آورد و از اين نقطه ضعف مى توان به صورت يك عامل تربيتى استفاده كرد.
🔶 اما تشويق يك نوع تلقينى است كه از خارج القا مى شود و كاربرد زيادترى دارد؛ مخصوصاً آنجا كه شخص تشويق كننده، با شخصيتى بزرگ و محبوب باشد و در دل كودك محبوبيتى داشته باشد، باعث حركت و پيشرفت كودك است و حتى تصميم و اراده در او ايجاد مى نمايد و بر مى انگيزد و حركت مى دهد.
🔶 پاداش گذشته از آن كه در شخص پاداش گيرنده اثر مى گذارد، در اشخاص ديگر هم مؤثر است، عده اى را تحريك مى كند و جلو مى آورد و عده اى را تنبيه مى كند و توبيخ مى نمايد و در پيش نقل كرديم كه در كلمات امام امير المؤمنين علیه السلام آمده است: «بدكار را با پاداش نيكوكار توبيخ كن!».
📚 تربیت کودک، ص 69
🆔 کانال👈 چشمه جاری
❌👈 نکته مهمّ تربیتی
💠 راستى كه مسأله تربيت را نمى توان سرسرى گرفت و نمى شود با كتك و با ترساندن بى موقع، به نتيجه رسيد. مربى آگاه تمام عوامل يك عمل ناپسنديده و ناشايست را، مطالعه مى كند، ارزيابى مى كند و پس از توضيحات لازم و تذكرات لازم، از بهترين عوامل تربيتى؛ از تقليد و ترس و محبت، احسان و پاداش به نيكوكار و يا طعنه و كنايه، استفاده مى كند.
💠 و اين استفاده پس از بررسى و شناخت طبايع و روحيه افراد است. يك مربى بايد درد را بشناسد و عامل درد و طبيعت مريض را بشناسد و سپس درمان را شروع كند و از عواملى كه با اين طبيعت و با اين زمينه هماهنگ است كمك بگيرد.
💠 اين مسلم است كه طبيعتها و روحيه ها با هم فرق مى كنند و هيچ گاه دو مريض مبتلا به يك درد و با طبيعتهاى مختلف، با يك دارو درمان نمى شوند، همانطور كه دو نفر كه مبتلا به گلو درد و عفونت هستند و از دو طبيعت برخوردارند با پنىسيلين درمان نمى شوند، چه بسا پنىسيلين عامل درمان يكى و فلج شدن ديگرى باشد.
💠 به همين خاطر است كه در روشهاى درمانى و تربيتى نمى توانيم صد در صد و «يك بُعدى» و «اين است و جز اين نيست» باشيم، بلكه بايد عوامل تربيتى و زمينه ها و علت يك عمل را بررسى كنيم و آنگاه شروع كنيم و تجربه نماييم، اگر نتيجه نداشت، به عوامل ديگرى دست بزنيم و از راههاى ديگرى وارد شويم، نه اين كه يك دنده و پا در يك كفش باشيم.
💠 اين يك دندگى و كلّه شقّى، بزرگترين عيب يك استاد، يك پدر و يك مادر است. مربى بايد بر اعصاب خود مسلّط باشد. با توجه و فراست باشد، نه اين كه از دل خود و غريزه خود الهام بگيرد و به خاطر «تسكين خود» كودك را به چوب بندد و يا با محبت فاسد نمايد.
📚 تربیت کودک، ص ۶۲
🆔 کانال👈 چشمه جاری
💠 مربى بايد در كودك سه خصوصيت را بارور كند و اين گونه او را واكسينه نمايد:
1 ـ شخصيت و استقلال
2 ـ حرّيّت و آزاد منشى
3 ـ تفكّر و تحليل.
💠 هنگامى كه كودك شخصيت داشته باشد تقليد نمى كند و تحت تأثير هر حرفى و هر مكتبى و هر عقيده اى قرار نمى گيرد و هر راهى او را به خود نمى كشد و هر سنّتى او را در خود هضم نمى كند.
💠 او در برابر هر مسأله، چرايى دارد و در برابر هر عقيده، سنگرى. او بر دريچه قلبش نشسته، نمى گذارد چيزى آن را اشغال كند و چيزى آن را پر كند و چيزى او را از خودش بگيرد.
💠 حرّيّت و آزاد منشى كودك را مى سازد تا اگر روزى به اشتباهى پى برد، پىگيرى نكند و لجاجت نورزد و عقيده اى را بر عقيده اى ترجيح ندهد مگر هنگامى كه از رحجان و امتيازى برخوردار باشد.
💠 در نتيجه عقيده هايى كه احياناً داخل مغز او شده اند و سنگرش را اشغال كرده اند، اين گونه دستگير مى شوند و كار آنها خنثى مى شود.
💠 تفكّر و تحليل آن هم در زمينه حرّيّت و آزادى و با خصوصيت شخصيت و استقلال، به نتيجه هاى بزرگى خواهد رسيد. تفكر ركودها را مى شكند و هر گونه عقيده سنّتى مهاجم را مهار مى زند و تحليل مى برد و هضم مى نمايد.
📚 تربیت کودک، ص 46
🆔 کانال👈 چشمه جاری
💠 استفاده از اين عوامل احتياج به شناخت روحيه كودك و مقدار لازم و اندازه، دارد. احتياج به تسلّط و مهارت و فوت و فن دارد. نمى توان هميشه يك بعدى و يك دنده و يك رأى بود.
💠 اگر مربى ديد كه كودك در برابر يك عامل پايدارى نشان مى دهد و عصيان مى كند، بايد به عامل ديگر دست بزند و از راه ديگر وارد شود و حتى از واسطه استفاده كند و با كمك، كار را پيش ببرد.
💠 مربى نبايد از هوسها و خواسته هايش كمك بگيرد و كودك را با محبت بيش از حد و يا زجر بيش از حد، فاسد و خراب كند، بلكه بايد زمينه را بسنجد و روحيه ها را بشناسد و سپس از عامل مناسب، به مقدار لازم استفاده كند تا نتيجه بگيرد؛ چه بسا در تربيت كودك احتياج به شعور و همفكرى باشد، احتياج به تبادل نظر و همكارى باشد. مربى دلسوز از اين مسائل غافل نمى شود و بر خود ننگ و عار نمى شمارد؛ چون هدف تربيت و سازندگى مغز و قلب و عقل و احساس كودك است.
💠 مربى بايد از پاكى و دلسوزى و سياست و آگاهى و آينده نگرى برخوردار باشد و كودك را براى برخورد با مسائلى كه بعدها به وجود مى آيند آماده كند، نه اينكه فقط به مسائل بينديشد و نه اينكه كودك را از مسائل دور نگه دارد و بى خبر بگذارد.
💠 چون در جامعه هاى باز و آزاد نمى توان كودك را از طريق ديگر با آن مسائل آشنا كرد و چون كودك از آن طرف تعليم نديده و آگاهى نيافته، راه كنار آمدن با اين مسائل را نمى داند و در نتيجه با نادانى خود به فساد مى رسد و از دست مى رود.
💠 مربى بيدار از تمام فسادهايى كه در جامعه مى گذرد، كودك را آگاه مى كند و در ضمنِ داستانها، راه مبارزه و كنار آمدن و يا حتى استفاده كردن و بهره گرفتن را به كودك مى آموزد. به جاى آنكه كودك را محبوس كنند و از ميكربها دور نگه دارد، او را واكسن مى زند و آماده مى كند و با ميكربها تماس مى دهد و در تمام مراحل خود ناظر و مراقب است.
💠 آن هم نه از نزديك كه با استقلال كودك برخورد كند و شخصيت او را مانند درخت بار بياورد، بلكه از دور، با واسطه نظارت مى نمايد و كمكهاى لازم را در ضمن داستانها و يا به واسطه نفرات آگاه به كودك مى رساند.
💠 بايد در روح كودك نسبت به زشتى ها و آلودگى ها، وازدگى ايجاد كرد، نه تشنگى و كنجكاوى بيشتر. حبس و دور نگاه داشتن و فاصله انداختن از يك مسأله كودك را تشنه و كنجكاو و لجوج بار مى آورد، اما وازدگى كودك را مى سازد و جلو مى آورد و با تجربه و آگاه مى نمايد.
📚 تربیت کودک، ص72
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 فرزندان خود را راه رفتن بياموز، به دوش نكش. ميان آنها و مشكلاتشان حايل نشو. بگذار مشكل را تجربه كنند و راه حل را بياموزند.
🔷از دور به آنها راه بهتر را غير مستقيم بياموز، تا اعتماد به نفس و تجربه اندوزى آنها لطمه نبيند.
🔷 آنگونه باش كه اگر تو را نديدند، هوايت بى قرارشان كند و اگر حضورت را بدست آوردند، غنيمت بشمارند و اگر غايب شدى، به سراغت بيايند و اگر مُردى و رفتى، جاى خالى تو را احساس كنند.
📚 روابط متکامل،ص 26
کانال👈 چشمه جاری
🔷 بعضى ها، هرچه نازشان را بكشى و دنبالشان باشى، لجوج تر و سرسخت خواهند شد و شخصيت خويش را در حصار بلندى خواهند پيچيد.
🔷 در اين مرحله، هنگامى كه رهايشان كنى و محلشان نگذارى و بى اعتنا باشى، خود را مى بازند و آرام مى گيرند. اينها خود را جدا كرده اند تا مشخص شوند. اينها سرسخت ايستاده اند كه در چشمها بنشينند و با زبانها حكايت شوند؛ و هنگامى كه از آنها چشم برداشتى و نگاهشان نكردى، مى شكنند و به راه ديگرى فكر مى كنند.
🔷 اينها لجاجت را حربه اى براى خود ساخته اند؛ و هنگامى كه در برابر چنين روحيه اى بى اعتنا و نستوه قرار گرفتند، حربهى خويش را مىاندازند؛ چون مى بينند كسى به آنها ور نمى رود و كسى آنها را نمى بيند.
🔷 بچه هاى لجوج و نحس، هنگامى كه از آنها چشم برداشتى و در غوغاى حادثه اى فراموششان كردى، آرام مى شوند و از لجاجت كنار مى روند.
📚مسئولیت و سازندگی، ص 244
🆔 کانال👈 چشمه جاری