✴️💟 محاسبه و حسابرسى داشته باشيم، كه آيا از خاك و چوب كمتريم؟!
✴️💟 يك دانه گندم را وقتى به دل خاك مى دهند، هفتاد برابر برمى گرداند. پس حاصل من كو؟ شكوفه هاى من كو؟
✴️💟 جز كينه هاى متراكم، جز نفرتها، جز حسادتها و جز توقعها چيزى در دل من سبز نشده است.
📚📚 اخبات، ص 95
🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 هنگامى كه يك عمر براى دلم دويدم چه بازدهى دارد؟
✴️💟 هنگامى كه يك عمر براى هوسهاى مردم سوختم آنها به من چه مى دهند؟ جز چهار تا بارك اللّه و يك دقيقه كف زدن و چهار دقيقه سكوت.
✴️💟 اگر اين خلق، از فرزندم گرفته تا زنم، تا پدرم، تا مادرم و ديگران به من چيزى دادند و برايم لذتى آوردند بايد بسنجم كه چه چيز از من گرفته اند. آيا اينها بيش از آنچه داده اند، از من نگرفته اند؟
✴️💟 مغز من و دل من و عمر من به سوى آنها رفته، سرم شده مستراحشان و دلم شده انبار موجودها و بتخانه شان و عمرم شده چراگاه و جولانگاهشان، كه چى؟
✴️💟 خودم هم نمى دانم، فقط اسير عادتها و هوسها شده ام و از فكرم و سنجشم و اراده ام كارى نكشيده ام.
📚📚 رشد، ص 36
🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 در اين نكته تأمل كن، ببين در برابر آنچه به دست مى آورى، چه از دست مى دهى در اين محاسبه، خودت را در نظر بگير.
✴️💟 تمام باخت ما از اين جاست كه خودمان را به حساب نمى آوريم! فقط حساب مى كنيم چه به دست آورده ايم و نمى بينيم چه از دست داده ايم.
📚📚 نامه های بلوغ، ص 23
🆔 @cheshmeyejarie
✴️✅ یک آقایی تعریف کرد که یک بار شهید محسن حق بین نزد استاد صفایی آمده و گفته بود: چگونه است که وقتی نزد دیگران هستیم، از ما تعریف می کنند و به به و چه چه می گویند!
✴️✅ اما وقتی که نزد شما می آییم، خود را بدهکار هم می بینیم و کوله باری از گناه بر دوش خود احساس می کنیم؟
✴️✅ استاد فرمود: گاهی می خواهی ماشین را بفروشی در اینجا پیوسته تعریف می کنی که تازه رنگ زده ام. فلان قطعه اش را عوض,کرده ام و ... ولی وقتی می خواهی سفر کنی، از عیب احتمالی هم نمی گذری.
✴️✅ در تعبیر دیگر می گفت: گاهی می خواهی پیش دکتر بروی، آن وقت مرض های احتمالی را هم می گویی؛ چرا که قصد تو درمان است
✴️✅ ما نمی خواهیم خودنمایی و خودفروشی کنیم، تعریف و تمجید با مقصد تربیت و خودسازی، هماهنگ نیست.
📚 مشهور آسمان ص ۴۷
🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 من از خانه ى وسيع وجودم با قسمتهاى گوناگون و اطاقهاى متعدد، فقط به مستراحش چسبيده ام و به آن مشغول شده ام، در حالى كه بايد تمام اين اطاقها منظم مى شد.
✴️💟 همان طور كه دست و پا و موى و اندامم را منظم مى كنم و پرورش مى دهم، بايد دل و مغز و فكر و عقل و اراده ام و روحم را پرورش مى دادم و در جاى خود مى نهادم و در جاى خود به جريان مى انداختم.
📚📚 رشد، ص 37
🆔 @cheshmeyejarie
✴️✅ اين براى ما طبيعى است كه اگر فرشمان بدون هيچ گونه كوتاهى سوخت، يا ماشينمان آتش گرفت و يا موهاى سرمان ريخت و كچل شديم، صدمه مى خوريم
✴️✅ ولى مسأله از همين جا آغاز مى شود كه بايد اين طبيعتها و اين طبيعى ها محاكمه شوند.
✴️✅ چرا من به خاطر چيزهايى كه از لحاظ وجودى پايين تر از من هستند، صدمه مى خورم؟
✴️✅ آنچه كه بر روى من اثر مى گذارد، همان نشان دهنده ى جريان وجود من است
✴️✅ حضرت على علیه السلام مى فرماید: «قيمَةُ كُلِّ امْرِىءٍ ما يُحْسِنُهُ»، ارزش هر كسى برابر همان چيزى است كه آن را خوب مى شمارد. و رويش حساب مى كند.
✴️✅ آنچه بر روى من اثر مى گذارد، مرا به خودم نشان مى دهد. من اگر خودم را فرش و ماشين و مو مى دانم، حق دارم كه ناراحت شوم، وگرنه اين طبيعى نيست و بايد محاكمه بشوم.
📚📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 1، ص 151
🆔 @cheshmeyejarie
توصیف مهر حق-استاد صفایی از زبان استاد عالی.mp3
4.5M
✴️✅ توصیف مهر حق
استاد صفایی از زبان استاد عالی
🆔 @cheshmeyejarie
✴️✅ بچه ها كه خودشان را عروسك و توپ مى دانند، با از دست رفتن اينها مى سوزند، ولى همين كه بزرگتر شدند و درجه ى وجودى خودشان را احساس كردند، ديگر از اين چيزها ناراحت نمى شوند و همان طبيعى ها برايشان غير طبيعى مى شود.
✴️✅ انسان كه خودش را از جماد و نبات و حيوان جلوتر مى يابد، چطور مى تواند به خاطر اينها، كه دنيا چيزى جز همين ها نيست، ناراحت بشود و يا شاد بشود؟
✴️✅ بى حساب نيست كه حد زهد و آزادى را اين آيه مى شمارد: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ». انسان نمى تواند با دست يافتن به تمامى نعمتها، شاد بشود و يا با رفتن آنها برنجد.
✴️✅ اين حالت طبيعى براى انسانى كه در «وجود» و «قدر» خودش را بيشتر از اينها مى شناسد، ديگر طبيعى نيست.
📚📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 1، ص 152
🆔 @cheshmeyejarie
✴️❇️ مى گويند دنيا بد است، آن را رها كن. دنيا رنج است، از آن بگذر. دنيا مردار است، از آن فرار كن.
✴️❇️ در حالى كه دنيا بد نيست، كه كم است، بايد آن را زياد كرد. بايد با آن تجارت كرد. گندمى است كه بايد به خاكش سپرد و آبياريش كرد و خرمنش را برداشت.
✴️❇️ بعضى، گندم را نگه مى دارند و فقط به آن عشق مى ورزند و به آن افتخار مى كنند. بعضى گندم را رها مى كنند و از آن مى گذرند. اما آنها كه وسعت خسيس زمستان را ديده اند، يك گندم را بارور مى كنند، آن را به خاك مى دهند تا از خاك برخيزند و زمستان را گرسنه نمانند. چند كيلو گندم كم است، خوراك چند روز بيشتر نيست. پس بايد زيادش كرد. بايد به كارش گرفت.
📚📚 روش نقد، ج 3، ص 70
🆔 @cheshmeyejarie
♦️♦️ خاصیت بلاء
✴️❇️ هنگامی که می خواهی نقطههای ضعف خودت را بشناسی و بر روی آنها کار کنی
✴️❇️ هنگامی که میخواهی در کشاکش مبارزه و جهاد، از وابستگیها و علاقهها آزاد شوی، در این دو مرحله تو قدر بلا را میشناسی.
✴️❇️ بلاء، فتنه و امتحان، اين دو خاصيت را دارد: هم نقطههاى ضعف تو را نشان میدهد و هم از وابستگی ها و دلبستگی ها آزادت می كند.
✴️❇️ تويى كه فهميدهاى از تمامى هستى بزرگترى، مادامى كه از دوست، از خويشان، از خودت و از ثروت و رياست و از دنيا ضربه نبينى، اين فهم در دلت گل نمیدهد و شكوفه نمیآورد و علم اليقين تو به عين اليقين نمیرسد و پيش نمیرود، حتى رياضتهايى كه خود میسازيم و ورزشهايى كه خودمان شروع میكنيم، اين دو خاصيت را ندارند.
✴️❇️ تو نمیتوانی برای خودت جراح خوبی باشی. نمیتوانی دملهای چرکین را کاملاً فشار بدهی. بیشتر بازی میکنی. این اوست که میداند بر کجا فشار بیاورد و در کدام بزنگاه تو را گرفتار کند. این است که باید بلا را از بالا بفرستند و این است که با تاکید می گوید:«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ ...»
📚 صراط، صفحه ۱۲۳
🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 تمامى هستى به تو منتهى مىشود و تو بايد به خداى هستى منتهى شوى.«انَّ الى رَبَّكَ الْمُنْتَهى» كه اين آيه درخور تأمل بسيار است.
✴️💟 در اين نكته تأمل كن، ببين در برابر آنچه به دست میآورى، چه از دست میدهى.
✴️💟 در اين محاسبه، خودت را در نظر بگير. تمام باخت ما از اينجاست كه خودمان را به حساب نمىآوريم! فقط حساب مىكنيم چه بهدست آوردهايم و نمىبينيم چه از دست دادهايم.
📚 نامه های بلوغ ص۲۳
🆔 @cheshmeyejarie