🎤👈 حاج آقا حیدری
💟 استاد صفایی رحمة الله علیه می گفت: عشق امام زمان علیه السلام، برداشتن بارهای اوست؛ چون عاشق، امر معشوق را عهده دار می شود.
💟 می گفت: اگر به من بگویند امام زمان علیه السلام در دو خیابان آن طرف تر ایستاده است و در همان حال جوانی از من پرسش داشته باشد، من نزد آن حضرت نمی روم.
💟 چرا که آن وقت حضرت مرا توبیخ میکند: چرا سر پست خودت نایستاده ای.
📚 مشهور آسمان ص ۹۵
🆔👉 @cheshmeyejarie
❇️ چنان که مرسوم است برخی اشکال می گیرند که چرا طلبه ها کار یدی نمی کنند و حال آنکه حضرت علی کار می کرد
✅ استاد صفایی فرمود:حضرت علی علیه السلام که روی زمین کار می کرد، به این خاطر بود که او را از کار کردن روی استعدادها محروم کرده بودند و گرنه هرگز آدم ها را رها نمی کرد.
❇️ یکی از برادران طلبه که گویا دل آزردگی زیادی از برخورد برخی بی انصاف ها داشت پرسید: راستی به نظر شما مفت خور کیست؟
✅ فرمود: مفت خور کسی که مشغول انجام تکلیف نباشد. اگر پزشکی بتواند پزشک تربیت کند، ولی تعلیم را رها کرده و مطب باز کند که خود را تأمین مالی کند، بر مسند وظیفه ننشسته است.
📚 مشهور آسمان ص ۱۶
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ چرا دنیا با غم قاطی شده است⁉️
🎤👈 استاد علی صفایی حائری
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ ما مسئوليم؛ چون داراييم. مسئوليت بر اساس توانايى است نه آگاهى؛ «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إلاّ وُسْعَها».
♦️ و نوع مسئوليت ما، وابسته به اهميت كارها و ضرورت نيازها و استعداد و توان ماست.
♦️ در اين قرن وحشى، شديدترين نيازها، نياز جهت دادن و شكل دادن و كشف كردن استعدادهاست. نياز رهبرى كردن و تربيت نمودن و بارور ساختن است.
♦️ تربيتى كه مسخ انسان نباشد و نفى او نباشد، داغ كردن، شاخ و برگ دادن و به آغوش كشيدن نباشد، بلكه روشنى دادن باشد و ريشه دادن و زمينه فراهم آوردن.
♦️ آن مربى و رهبرى كه فقط يك راه پيش پاى افرادش مى گذارد، هر چند اين راه، راه خوبى ها باشد، به آنها ستم كرده است، كه بايد دو راه را نشان داد و بايد زمينه انتخاب را فراهم نمود؛ «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ».
♦️ آنگاه با آنهايى كه راه را انتخاب كرده اند در برابر آنها كه سنگ راه شده اند، ايستاد.
📚 تربیت کودک، ص 18
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 آقای ری شهری
🔶 آیت الله سیّد عبدالجواد عَلَم الهدی گفتند: سیّد عبدالمهدی سِلمی نجفی، پسر دایی پدرم، که در زمان رضاخان پهلوی در تهران تبلیغ می کرد، به دستور طاغوت وقت دستگیر شد.
🔶 ایشان بعد از آزادی به ما گفت: بعد از یک سال زندان به شهر بیرجند تبعید شدم. یکی از شب ها که بسیار دلتنگ بودم، به حضرت عبدالعظیم حسنی متوسّل شدم و با چشم گریان به خواب رفتم.
🔶 در رؤیا دیدم وارد مجلسی شدم که جالسین همه روحانی بودند، و صدر مجلس سیّد عبدالعظیم با صورت نورانی و مجلّل نشسته است.
🔶 جلو رفتم و بعد از سلام شکایت حالم را به عرض رساندم. گفتند: وقتی در تهران بودی نزد ما نمی آمدی؛ ولی بعد از این به دیدار ما بیا.
🔶 از خواب بیدار شدم و تا صبح فکر می کردم. بعد از اذان صبح مأمور شهربانی در منزل آمد و گفت: عبدالمهدی سِلمی اینجاست؟ در منزل رفتم و خود را معرّفی کردم.
🔶 گفت: آزاد شدی، هر کجا می خواهی برو! بدون هیچ تعرّض و تعقیب به تهران آمدم و با خود عهد کردم تا آخر عمر زیارت آن حضرت را شب های جمعه ترک نکنم.
📚 خاطره های آموزنده، ص 72
💐🌹 سالروز میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام مبارک باد.
❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi
🔷 جامعه ى بشرى نيازمند بقال، بنا، مقنى، نجار، مهندس و طبيب و مربى است. اينها همه نيازهاى جامعه است اما شديدترين آنها نياز تربيتى است.
🔷 زيرا صنعت و تكنيك پيشرفته در جامعه اى كه فقر تربيتى دارد جز به انهدام و نابودى آنان كمك نمى كند و همانند تيغ تيزى است كه در دست كودكى باشد.
🔷 هر چه تيغ تيزتر باشد دست كودك زودتر جدا شده و جانش بيشتر در خطر افتاده است. در اين زمينه هر چه انسان نيرومند و مجهزتر شود براى مرگ مجهز شده و به سوى نابودى شتاب كرده است.
🔷 براى انحطاط و انهدام جمعى لازم نيست كه آنها فاقد صنعت و تكنيك باشند، بلكه كافى است كه با صنعت پيشرفته از بار تربيتى خالى شوند، كه در اين صورت تيغ صنعت براى نابودى آنها كافى است.
🔷 و همين است كه كشورهاى عقب افتاده وقتى به صنعت و تكنيك مى رسند كه از درون پوسيده شده اند و از محتوا خالى شده اند و از اصالتهايشان تجريد شده اند.
🔷 و اين رشد صنعتى براى اينها نه تكامل است و نه خوشبختى كه همه اش مسأله است و درگيرى، همه اش گرفتارى است و سردرگمى و همه اش انحطاط است و انهدام.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص 14
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 اگر در مملكتى هستى كه تمامش تاريك است، اين نشان مى دهد كه تو يك كبريت هم روشن نكرده اى.
🔶 نبايد مسأله را توجيه كنيم و بگوييم ديگران اقدام نكرده اند، كه تو بايد فرض كنى، كسى جز تو در اين عالم نيست. بايد خود شروع كنى و هر مقدمه اى را كه مى خواهد، فراهم نمايى.
🔶 وقتى اهداف دور را تكّه تكّه و ريز كنى، زود به آنها مى رسى، ولى وقتى بخواهى قُلُمبه قُلُمبه كار كنى، اهداف نزديك را هم از دست مى دهى و محروم مى شوى.
🔶 جامعه امروز را نگاه كنيد! نيروهاى جوان راببينيد! به مدارس دقت كنيد! اين نيروهايى كه تا اين حد رشد كرده اند، چرا ايستاده اند؟ چرا عقبگرد كرده اند؟ چه سستىهايى صورت گرفته است؟
🔶 پوششها و حالتها، علامت از زمينه ها و ريشه هاى ديگرى دارد. شما در گذشته در سرزمينى شروع كرديد و از شكم مُرده ها، بچّه هاى زنده را بيرون كشيديد، اما امروز چه شده كه بچه هاى زنده شما هم، مرده مى زايند و يا سر زا م ىروند⁉️
🔶 ما با نيروهاى خود و مملكت وجودىِ خود چه كرده ايم؟ به مدارس شهرخود، به دبيرستانها، به دانشگاهها نگاه كنيم! چه كسى بايد براى اصلاح آنان قدم بردارد⁉️
🔶 چقدر تساهل و سستى به خرج داده ايم و بهانه آورده ايم كه فلانى بايد اين كار را مى كرد و يا به ما ربطى ندارد!
📚 اخبات، ص 111
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 نكته مهمتر، در امر و نهى، گذشته از ارشاد، عنصر نصيحت و دلسوزى دخالت دارد، بايد حرفها نه از روى بى خيالى و يا اداء تكليف كه از روى محبت و نصيحت و دلسوزى باشد، كه تكليف اين است.
🔶 نه فقط پراندن حرفها و انتشار انديشه ها، كه حرفها و انديشه هايى به گوش و دل راه مى يابد كه همراه نرمش و نصيحت و مهربانى و دلسوزى باشد.
🔶 آنچه كه باعث تذكر و يادآورى و پذيرش آن مى شود و يا خشيت و احساسى را در دل زنده مى كند، همين با نرمش و مهرآميز برخورد كردن است، به خصوص آنجا كه طرف در سنگر رفته باشد و براى خود حريم گرفته باشد و پرده هاى نخوت را فرو افكنده باشد.
🔶 خطاب اين است: «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى». به موسى و هارون كه نمونه اى از غضب و حلم و آتش و آب هستند، دستور مى دهد كه هر دو با خصوصيت متفاوتى كه داريد با فرعون حرف بزنيد آن هم نه از روى خشونت و يا زهد و دلزدگى كه با نرمش و لينت.
🔶 چه بسا ياد آورى شود و يا به خشيت برسد. آن هم نرمشى نه از روى مداهنه و سستى كه از روى رحمت و محبت، كه: «فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّه لِنتَ لَهُم»؛ تو به خاطر آنچه كه از رحمت و محبت خدا در دل دارى با اينها نرم شده اى.
🔶 «لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكََ»؛ اگر خشن و سنگ دل بودى، در زبان تو خشونت بود و يا در دل تو غلظت و سختى، از گرد تو پراكنده مى شدند و كنار مى رفتند و حتّى خشونت زبان، محبت و رحمت قلبى تو را آلوده مى كرد و از كار مى انداخت.
📚 قیام، ص 20
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ خيال مى كنيم اگر حركتى را آغاز كرديم و برنامه اى را شروع كرديم، بايد به نتيجه برسد و همه آدمهاى خوبى شوند. خيال مى كنيم مقصود اين است آدمها در عمل حركتى داشته باشند.
✅ اين توقع ما را بسته است و زنجير كرده؛ در حالى كه مقصد اين نيست. مقصد تفاهم است نه توافق.
✅ هدف اين است كه زمينه خوب شدن افراد فراهم شود نه اينكه همه خوب شوند؛ چرا كه عمل مربوط به انتخاب و اختيار آنهاست.
✅ مى خواهند عمل كنند يا نكنند. آنچه مطلوب است، تفاهم هاست نه توافقها، فهم است نه عمل. آنچه مهمّ است فهم در برخوردهاست و عمل وابسته به شخص است. مى خواهد خوب شود يا نشود.
✅ مقصود اين نيست كه همه ابوذر شوند، مقصود اين است كه همه شكل بگيرند؛ يا ابوذر شوند و يا ابوجهل. بيش از اين توقعى نيست.
✅ كه پيامبران نيز زمينه انتخاب انسان را فراهم مى كردند: «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيَى مَنْ حَىَّ عَنْ بَيِّنَةٍ»؛ تا آنهايى كه زنده شدند، با آگاهى براى زندگى آماده شده باشند و آنهايى كه به هلاكت رسيدند، با آگاهى و در روشنى هلاكت را انتخاب كرده باشند. مقصد همين است، نه چيزى بيش از اين.
📚 حرکت، ص 57
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 داستان ما، داستان چوپانى است كه از يك طرف به گوسفندش پوست خربزه مى داد و از طرف ديگر دنبه اش را وزن مى كرد تا ببيند چاق شده يا نه.
💟 ما مى خواهيم اگر امروز برخوردى كرديم، فردا به نتيجه برسيم، در حالى كه اين شتاب، در هيچ موقعيتى بهره نمى دهد؛ حتى غذا هم بلافاصله به رگها و سلولها منتقل نمى شود، بلكه بارها و بارها كنترل مى شود.
💟 بذرى كه تو امروز كاشته اى، بعد از ماهها سر از خاك در مى آورد و پس از مدت درازى ريشه مى دواند تا بار دهد تا سنبله شود.
💟 شكستهاى ما از اينجا شروع مى شود كه مى خواهيم در يك برخورد و در يك روز، تمام خلق را بسازيم، در حالى كه در تاريخ مى بينيم كه انبياء سالها ناليدند و نتيجه اى نگرفتند، ولى مأيوس هم نشدند.
💟 حال چه شده كه ما مأيوس مى شويم و صدمه مى خوريم⁉️
💟 اين نصيحتى است كه يعقوب به فرزندانش مى كند: «لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ»؛ از روح خدا و نيرويى كه خدا برايتان مى فرستد، مأيوس نشويد.
📚 حرکت، ص 58
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ كار اول من و تو اين است كه خود را بسازيم، زيرا ديگر سازى ممكن نيست تا خود سوزى صورت نگرفته باشد.
♦️ خود سازى نمى شود، مگر اين كه انسان، شهامت خود سوزى را بيابد و با دست تواناى خويش شعله اى برافروزد، كثافتها و آلودگى هاى وجوديش را بسوزاند و تولدى تازه بيابد.
♦️ افسوس كه ما، پيش از آن كه از آلودگى ها پاك شده باشيم بر خويش عطر پاشيده ايم و خويشتن را جز آن كه هستيم به ديگران معرفى كرده ايم.
♦️ ما به جاى آن كه رنگ خدا را گرفته باشيم، به خدا رنگ زده ايم.
♦️ چگونه مى خواهيم ديگران را بسازيم و از اسارتها رها سازيم، در حالى كه هنوز خويش را نساخته ايم⁉️
♦️ ما كه خود اسيريم، چگونه سخن از آزاد كردن ديگران مى گوييم⁉️
♦️ نمى توان بار رسالت اللَّه را بر دوش داشت تا زمانى كه بنده غير اوييم. پس بايد از حاكميت غير او آزاد شد.
📚 تربیت کودک، ص 12
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ خدا چه می خواهد⁉️
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ گرچه برخوردها و معاشرتها تو را از انس محبوب و لذت خلوت جدا مى كند، ولى بيدار كردن خفته ها و همراهى درمانده ها، براى آنها كه از محبت واسع حق و از رحمت گسترده ى او بهره مند شده اند، شيرين تر از تمامى خلوتهاى تمامى خلوتيان است.
✅ از ما بگذر كه اگر اشك چشممان را معاشرتى بگيرد دق مى آوريم. به رسول نگاه كن كه از خلوت انسى كه حتى جبرئيل هم بيگانه است، به كوچه هاى مكه سر كشيده و با پاى خسته و فرياد بلند، به درمانده ها و خفته ها نهيب مى زند كه از مائده هاى انس محروميد و به كم قانعيد و در لجن سر خوشيد و به بتهايى كه آتشهاى فردا و امروز شما هستند و آتشهاى سنگين جهنم شما هستند، دل داده ايد.
✅ آنچه رسول صلّی الله علیه و آله را از خلوت و لذتهاى انس جدا مى كند اين رحمت و رأفت و حرص بر هدايت خلقى است كه حتى قدر خود را نمى شناسد و به كم دلخوش است و خيال مى كند كه چيزى به چنگ آورده و حساب نمى كند كه حتى در برابر تمامى دنيا، باختن دل و عمر يك روز، خسارت است.
📚 تطهیر با جاری قرآن ج ۲ ص 371
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 كسى كه عاشق حق شد عاشق خلق مى شود. عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست.
🔷 و كسى كه عاشق شد، عاشق رشد و بهروزى و پيشرفت آنها مى شود.
🔷 پس بايد از عوامل رشد و عوامل انحطاط آگاه باشد، دردها و درمانها را بشناسد و از مزاجها و طبعها با خبر باشد تا بتواند كار خود را به انجام برساند.
🔷 و بايد از استعدادهاى انسان با خبر باشد؛ چون دردها چيزى جز كم كارى و يا پركارى، افراط و تفريط يك استعداد نيست.
🔷 كسى كه مى خواهد دردهاى يك اندام را بشناسد بايد از پيش اجزاء اين اندام، حد اعتدال و مايه ى هر يك را بشناسد و طرز كار هر يك را بداند، كه چشم كارش چيست و دردش كدام است و دست و پا و هر عضوى همين طور.
📚 استاد و درس، ص 28
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ آنها كه مى خواهند آدمها خوب شوند و دنيا گلستان شود، بايد مأيوس شوند، نه آنها كه مى خواهند زمينه ى انتخاب و امكان خوب شدن را فراهم كنند و نجدين را پيش پاى آدمها بگذارند.
✅ تماميت و ناتمامى در رابطه با هدفها مشخص مى شود. آنجا كه هدف تو گلستان شدن جهان و صالح شدن تمام آدمها باشد، هيچ وقت موفق نخواهى بود و به نتيجه نخواهى رسيد.
✅ اما آنجا كه ايجاد امكان و فراهم شدن زمينه و امكان انتخاب آدمها را بخواهى، هيچگاه مأيوس نخواهى شد؛ چون در شكم دستگاه فرعون مى توانى همچون موسى رشد كنى و در دل تاريكى مى توانى همچون چراغ بدرخشى، كه سياهى ها خود زمينه ساز و خواستگاه نور هستند.در بطن تاريكى چراغها بارور مى شوند.
📚 تطهیر با جاری قرآن ج ۲ ص 389
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 رسولان مى خواستند زمينه ى انتخاب انسان و زمينه ى خوب شدن او را فراهم كنند. آنها نيامده بودند كه آدمها را به سوى خوبى بغلطانند و به دوش بگيرند.
🔷 كه مى خواستند انسان خودش گام بردارد و پيش بيايد. رسولان روشنگرى ها داشتند و كسانى كه با آنها بودند، يا ابوذر مى شدند و يا ابوجهل.
🔷 وجود فياض، تو را همانطور نمى گذارد، كه پس از بينشها، تو يا در راه مى تازى كه ابوذرى و يا سنگ راه مى مانى كه ابوجهلى. اين مربوط به انتخاب توست.
🔷 رسولان كار خود را انجام دادند و در برابر يك خط حاكم، خط دوم و راه دوم را گذاشتند تا آنها كه زنده مى شوند با آگاهى زنده شده باشند و آنها كه هلاك مى شوند با آگاهى به هلاك رسيده باشند. «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَىَّ عَنْ بَيِّنَةٍ».
📚 بررسی ص 75
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ تو شكست و پيروزى را بايد با اهداف بسنجى.
♦️ اگر دين آمده باشد تا انسانها همگى خوب بشوند و ساخته و پرداخته گردند، ناچار شكست خورده است.
♦️ اما اگر آمده باشد تا امكان خوب شدن را فراهم كند و زمينه ى انتخاب را بسازد و در برابر خط حاكم، خط دوم را بكشد و «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَينِ» را تحقق بخشد، ديگر شكستى نيست.
📚 وارثان عاشورا، ص 112
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 گاهى مى خواهيم كه به نتيجه برسيم و مى كوشيم و با هجوم موانع مى مانيم و يا با عصيان و ادبار و چشم پوشى ها تنها مى شويم
🔷 و گاهى مى خواهيم كه زمينه ى انتخاب و امكان خوب شدن را فراهم نماييم و اسير نتيجه و اقبال و ادبار نمى شويم.
🔷 در اين مرحله حتى اگر يك نفر همراه نيابيم و تنها و تنها بمانيم، ولى حجتها را روشن كرده باشيم و بينات را به دستها داده باشيم، كار خود را كرده ايم كه «إِنْ عَلَيْكَ إِلاَّ الْبَلاغ ».
🔷 شايد اين نگاه خيلى سنگين و اين توجه خيلى سخت باشد. ولى جز همين مطلوب نيست كه دو راه مشخص شود و آدمى امكان انتخاب بيابد و به شكر و كفر راه بيابد.
🔷 كه؛ «انّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ امّا شاكِراً وَ امّا كَفُوراً» و «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَينِ». «مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجَاً»، همين نكته را تأييد مى كند كه انتظار نتيجه را نداشته باشى.
🔷 مأموريت خود را انجام بده، و امر خدا را اطاعت كن. منتظر اطاعت و همراهى آنها نباش، كه؛ «لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكيل»، و «لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِر»
🔷 اين نكته آدمى را از شرك وصال نتايج و سرور حاصل از دستيابى، خلاص مى كند و اخلاص در عمل را حتى بدون نتيجه و بدون پذيرش فراهم مى سازد.
🔷 چون در واقع نتيجه ى عمل تو و اقدام تو همين بصيرت و آگاهى آنهاست، «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَىَّ عَنْ بَيِّنَةٍ»، تا با روشنى به هلاك و يا حيات دست بيابند، بيش از اين توقع داشتن رنج آور و بن بست آفرين است كه از حوزه ى امر حق و اطاعت او بيرون است.
🔷 توقع پذيرش، توقع نتيجه، توقع اقبال و اقدام، تحمل تو را مى ربايد و گنجايش و ظرفيت تو را مى گيرد و اين ناتوانى بن بست سنگين و يأس آورى است.
📚 وارثان عاشورا، ص 243
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 من هنگامى كه مى شنوم: دى شيخ گرد شهر همى گشت با چراغ ... خنده ام مى گيرد، كه مگر آدم يافتنى است! اين اشتباه شيخ است كه دنبال آدم مى گردد.
🔷 آدم را بايد ساخت. اينجا نمايشگاه نيست كه آدم نشانمان بدهند، بل كلاسى است كه آدم مى سازند.
🔷 بايد آدم شد و آدم ساخت، كه آدم موش نيست تا با چراغ به دنبالش بيفتى و از سوراخى بيرونش بياورى.
🔷 اولين رسالت آدم، بيرون آمدن از ديوارها و شكستن محدوده هاست.
🔷 آدم در سوراخ نمى گنجد و در گوشه حبس نمى شود. و اگر آدمى نبود، تو كه هستى، مى توانى آدم بشوى و آدم بسازى.
🔷 اين بازى ماست كه به بهانه ى يافتن، از ساختن دست مى كشيم.
📚 تطهیر با جاری قرآن ج۲ ص 203
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ ما ياد گرفته ايم فقط بهانه بياوريم و غُر بزنيم كه نمى گذارند كار كنيم يا جامعه منحرف شده و ديگر نمى شود كارى انجام داد و ...
♦️ در حالى كه هر چه مشكلات زيادتر شود، تكاليف بيشتر مى شود. واقعيت امر اين است كه بايد از موانع و مشكلات مَرْكَب ساخت.
♦️ در جامعه اى كه ابتلاءها آمده، امراض آمده، سياهى ها آمده، همينها موضوع كار تو هستند، كه مشكلات، بدى ها و سياهى ها، موضوع كار رسول است، نه مانع كار او.
♦️مرض براى مريض، مشكل و سخت است، ولى براى طبيب، موضوع كار اوست.
♦️ وقتى مريضى را پيش دكترى مى آورند، طبيب نمى گويد چرا مريض را پيش من آورده ايد؟! نمى تواند فرار كند، كه بايد از مريض استقبال كند.
♦️ بايد سعى كند ريشه مرض را بيابد و تمام عواملى كه اين مرض را ايجاد كرده، بررسى كند تا او را درمان نمايد. پس مرض موضوع كار است، نه عامل فرار!
📚 اخبات ص 107
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ مبلغ، همانند طبيب است. كسى كه مى خواهد به طبابت مشغول باشد بايد از پيش، داروها را بشناسد و خواص و آثار هر يك را بشناسد، بايد دردها و علايم هر يك را بشناسد، بايد طبايع افراد را بشناسد تا در هر طبع، داروى مفيد و مؤثر به كار گرفته شود.
✅ وقتى اين مراحل را طى كرد، به ميان اجتماع، ميان مريضها سر مى زند، با نگاه، با آزمايش، با شور و همفكرى، به امراض افراد پى مى برد و طبيعت او را مى سنجد و آنگاه داروى مفيد را به كار مى برد.
✅ پيش از آنكه به مريضى برخورد كند و طبع و مرض او را بشناسد، نمى شود به نوشتن نسخه و يادداشت آن بپردازد.
✅ مبلغ هم، بايد در دين تفقه كند؛ دردها و داروها و درمانها و راه حلها را بشناسد، بايد درباره اجتماع و دردهاى آن، درباره افراد و گرفتارى هاى آنها بينديشد و دردها را بشناسد، دسته بندى كند و به درمان «الاَهَمُّ فَالاهَم» بپردازد.
✅ مبلغ بايد با دقت، دردها را تشخيص بدهد و ببيند در اجتماع او، در افراد اجتماع او، از جهلها و جنگها و خيانتها و رذايل و زشتى ها و فقرها و اختلافهاى طبقاتى و تبعيضها چه دردى وجود دارد، آنگاه از علت و علتهاى آن جستوجو كند و به مبارزه يا درمان آنها برخيزد.
✅ و چه بسا كه براى درمان نهايى يك درد، بايد مدتها مشغول بود و رفت و آمد داشت و دوستى ها و صميميتها به وجود آورد تا اينكه يك فرد ساخته شود و افرادى تهيّه شوند و بيدارى ها و آگاهى هايى به وجود آيد و راه حلها و طرحها تقديم شوند و اصلاح فرد و اجتماع تحقق پذيرد.
📚 روحانیت و حوزه، ص 125
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ بايد مواظب بود كه مبلغ تا حدى عالى با محل اعزام خود، آشنايى قبلى داشته باشند و از روحيه افراد، اطلاع كافى داشته باشند.
♦️ چون همچنین سرپرستى مانند طبيب است كه بايد دردها و داروها و طبايع و روحيهها را بشناسد.
♦️ چه بسا كه يك درد، در دو طبيعت، محتاج به دو طريق معالجه باشد؛ كه اگر طبايع در نظر گرفته نشود، گرفتارى هايى پيش مى آيد.
♦️ چه بسا كه يك عفونت گلو در يك طبيعت، با پنى سيلين اصلاح شود ولى همان عفونت، در طبيعت ديگر به وسيله پنى سيلين به فلج منتهى شود و گرفتارى هايى پيش بياورد.
📚 روحانیت و حوزه، ص 79
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 تويى كه در برابر سوختن دست برادر و خواهر كوچكت آرام نيستى، چگونه مى توانى در برابر اين همه آتش خانمان سوز آرام باشى⁉️
💟 و بر اين همه جهل و فساد و تباهى و بر اين همه درگيرى و جنگ و خون، از خانه تا جامعه و تا جهان معاصر، چشم باز نكنى و همّت نگذارى⁉️
💟 پس نمى توانى به زندگى راحت و همسردارى و خانه دارى و رفاه گسترده و يا محدود، قانع باشى.
💟 چون در اين كشتى، كه تمامى ديوارهايش سوراخ شده، تو نمى توانى آرام بمانى؛ كه در نهايت در اتاق سالم و كابين زيبا، به زير آب مى روى و در دنياى رابطه ها، گرفتار مى شوى.
💟 تو با نظارت و بصيرت و طرح و برنامه، نمى توانى چشم پوش و سر در لاك بمانى.
💟 پس ناچارى كه صداى حادثه را بشنوى و پيش از آنكه حادثه بر تو وارد شود و در بكوبد و محكم بكوبد، تو اين قارعه را، استقبال كنى و به آن هجوم بياورى.
💟 آيا با اين همه كاستى و مشكل و فساد و تباهى، كارى نيست و مسؤوليتى نيست و جز زندگى محدود و شادى ها و رنجهاى حقير و روزمرّه، تكليفى نيست⁉️
💟 اگر هست، آيا اين كارهاى بزرگ و مستمر و مرتبط، بدون تمرين، بدون طرح، بدون بصيرت و بدون نظارت، دست يافتنى است.
📚 نامه های بلوغ، ص 175
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 امروز، تبليغ هدف اصيل خود را از دست داده. شايد يك مبلغ بيشتر به اين فكر كند كه جمعيت زياد باشد و شكوه و عظمت مجلس به اوج برسد و منبر را خوب تحويل بدهد.
💟 در حالى كه اين اهميت ندارد كه چند نفر جمع شده اند، اين مهم است كه چند نفر ساخته شده اند و به راه افتاده اند و بى نياز گرديده اند.
💟 ما نبايد بخواهيم آنهايى كه چند سال پاى منبر بوده اند، باز هم در همانجا جمع شوند و اگر جمع شدند، اين از ركود آنها خبر مى دهد.
💟 اين درست نيست كه يك شاگرد، هر سال در يك كلاس و با يك استاد بماند و اگر ماند، اين دليل رفوزگى و مردودى اوست.
💟 آخر كسى كه در يك كلاس ساخته شد، چاره اى ندارد جز آنكه به كلاس بالاتر بيايد و اگر نيامد، يا به خاطر اين است كه عشق به تحصيل ندارد و يا اينكه كلاس بالاترى تشكيل نگرديده است.
💟 و در هر حال بايد در او عشق آفريد و بالاترش آورد و همين كه اشباع شد و فارغ التحصيل شد، به تبليغش گماشت و به كارش واداشت.
📚 روحانیت و حوزه، ص 148
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 تو بايد علم را حفظ كنى! از چه چيزى؟ از زمينه هاى آلوده.
🔶 من اگر بخواهم مقدارى شير را در ظرفى بريزم، نگاه مى كنم تا آن ظرف آلوده نباشد.
🔶 پس اگر بخواهم آگاهى خود را به كسى منتقل كنم بايد ظرف آن را پاك كنم تا بتوانم علم را در آن بريزم.
🔶 وقتى مى خواهى علم را به ديگران منتقل كنى بايد زمينه هايش را آماده كنى؛ بايد از زمينه هاى ضلال و انحطاطى كه در آدمها هست.
🔶 از سوء استفاده ها و برداشتهاى غلطى كه بعدها ممكن است پيش بيايد و همچنين از ناسپاسى و بى اعتنايى هايى كه به وسيله علم تحقق پيدا مى كند، آن را حفظ كنى.
🔶 حضرت رسول م ىفرمايند: «حكمت را اگر از اهلش دريغ كنى، به آنها ظلم كرده اى و اگر به غير اهلش بسپارى، به حكمت ظلم كرده اى!»؛ «إِنَّ الْحُكَمَاءَ ضَيَّعُوا الْحِكْمَةَ لَمَّا وَضَعُوا عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهَا».
🔶 اگر ارزش آن را نمى داند و اهليت ندارد، به او نده. اگر اين گفتگوها به كسانى داده شود كه نمى توانند نتيجه بگيرند و بهره ببرند و قدرش را نمى دانند و برايشان مهم نيست، نبايد اين علم را به آنها منتقل كرد.
📚 خط انتقال معارف، ص 114
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 براى سازندگى و تربيت بايد از اعماق شروع كرد. هنگامى كه مى خواهيم رفتار و گفتار كسى را عوض كنيم، هنگامى كه مى خواهيم لباس كسى را دگرگون كنيم، بايد پيش از اين مرحله، عشقها و علاقه هايش را عوض كنيم
🔶 و ناچار شناختهايش را و ناچار فكرهايش را، كه ادامه ى تفكّر، شناخت است و ادامه ى شناخت، عشق و ادامه ى عشق، عمل.
🔶 ما عاشق آفريده شده ايم فقط معشوقها را انتخاب مى كنيم و براى اين انتخاب است كه بايد آنها را بسنجيم كه چه مى دهند و چه مى گيرند. با اين روش نتيجه هاى سريعترى بدست مى آيد.
🔶 اگر فقط لباس كسى را عوض كرديم و چادر بر سرش انداختيم و نمازخوانش نموديم و با شعارها و تلقينها و يا تشويقها و تهديدها، داغش كرديم.
🔶 بدون اينكه از درون روشنش كرده باشيم و عشقى در نهادش گذاشته باشيم، ناچار در محيطى ديگر سرد مى شود و يخ مى زند؛ همانطور كه آهن تفتيده در محيط ديگر، سرد و سخت مى شود.
🔶 اين برگهايى كه ما به افراد مى چسبانيم، در برابر نسيمى دوام نخواهند آورد، چه رسد به طوفانهاى كوه افكن اين قرن.
🔶 ريزش برگهاى پاييزى به من درسى داد كه در هنگام خوابِ ريشه ها، برگها مى ريزند حتى با نسيمى؛ اما در بهارهاى سبز و همراه بيدارى ريشه ها، از چوب خشك مرده، از چوب سخت و متراكم، جوانه ها و شكوفه ها مى جوشند و بارور مى شوند.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص 43
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ امتحان و بلاء و فتنه همانطور كه از اسمشان پيداست، محنت پذيرفتن و گرفتارى ديدن و در كوره نشستن است. و در اين كوره است كه پخته مى شوى، كه از خامى در مى آيى و راه مى افتى.
♦️ هزار خروار ادعا را نمى توان با بحث و گفتگو و تو بميرى و من بميرم، درمان كرد. آنها كه ادعاى توحيد و اطلاع از وجود ربطى چشمشان را گرفته، نمى توانى از توحيد و شرك برايشان بگويى كه آنها از تو بهتر مى دانند و از تو بهتر مى گويند.
♦️ اينها بايد زير فشار بروند و صدمه ببينند، فرزند دلبندشان و محبوب و نور چشمشان را زير تازيانه ببينند و ظرفيت خود را بشناسند و عمق و حجم فاجعه را احساس كنند.
♦️اين خداست كه می پرسد:«أَحَسِبَ النَّاسُ أنْ يُتْرَكُوا أنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون». آيا خيال مى كنيد كه با ادعاى ايمان رهايتان مى كنند، در حالى كه به كوره نرفته ايد و حرارت نديده ايد كه خالص بشويد و ناخالصى ها را از دست بدهيد.
♦️ و آنگاه از يك سنت حكايت مى كند: «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»، همه را به اين فتنه و به اين محك دچار كرديم. چرا؟ «فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلمَنَّ الْكاذِبين». تا اينكه خدا علامت بگذارد و نشانه بگذارد آنهايى را كه صادق بوده اند و آنهايى را كه دروغگو هستند.
📚 صراط، ص 114
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ ما از هنگامى كه به دنيا آمده ايم، پستانك به دهانمان گذاشته اند و لالايى در گوشمان خوانده اند و ما هم خيال كرده ايم كه دنيا خوابگاه است و آخور است و عشرتكده.
✅ بر اساس همين عادت قضاوت مى كنيم كه عجب خوابگاه بدى و عجب رستوران درهمى و عجب عشرتكده ى ماتمزده اى.
✅ ما با شناخت استعدادهاى عظيم خود مى يابيم كه كار ما حركت است و در نتيجه هستى راه است. «فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ»، و دنيا كلاس زندگى است. «عَلَّمَ الانْسانََ»، و زندگى كوره است. «دارٌ بِالِبَلاءِ مَحْفوُفةٌ»، و اين است كه دنيا را به غم بسته اند.
✅ و در اين كلاس هزارها زبان و هزارها پيام گذاشته اند تا هزار هزار گوش خود را باز كنيم و درسهايى بگيريم.
✅ و از هر آيه اى و از هر واقعيتى به هزار رمز، به هزار نكته، به هزار اشاره راه ببريم، كه هزار نكته ى باريكتر ز مو اينجاست.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص 261
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 مادر مهربان، كودك ضعيف و محبوب خود را، اگر بخواهد بيرون برود و يا زير باران بماند و يا غذاى كثيفى بخورد، آن چنان مى زند و مى كشد و مى بندد كه جاى انگشتهايش بر بدن او مى نشيند و مادر اينها را از مواظبت و مراعات و محبت مى داند.
🔷 پس چطور شكستن بتها و دور كردن شيطان و كنار زدن تعلقها را نمى فهمد و محبت را در تمامى چهره ها و نعمتها را در تمامى داد و ستدهاى خدا نمى بيند. كه؛ «أَسْبَغَ عَلَيكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً و باطِنَةً».
🔷 مشكل همين است. كه ما گل و شل باران و كثيفى بچه ها و آلودگى غذا را مى فهميم و فرزند دلبندمان را مى زنيم و نمى گذريم ولى گرفتارى بتها و اسارتها و آلودگى شهوات و جلوه هاى دنيا را نمى فهميم و صنايع و كارسازى خدا را نمى شناسيم.
📚 وارثان عاشورا، ص 184
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 هيچ مادر مهربانى، بچه هاى عزيزش را هميشه به بغل نمى كشد، كه اين كار با محبّت او سازگار نيست.
💟 بچه ها تا حركت نكنند و سينه بر خاك نكشند و زمين نخورند و درگير نشوند، نمى آموزند و به جايى نمى رسند و راه رفتن را فراموش مى نمايند.
💟 كجاست چشمى كه محبّت مادر را را در همين واگذاشتنها و نظارتها ببيند و نشانه هاى لطف و تدبير را در همين تكليفها و بلاءها و محروميتها بشناسد⁉️
📚 نامه هاى بلوغ، ص 108
🆔👉 @cheshmeyejarie