✅ گرچه برخوردها و معاشرتها تو را از انس محبوب و لذت خلوت جدا مى كند، ولى بيدار كردن خفته ها و همراهى درمانده ها، براى آنها كه از محبت واسع حق و از رحمت گسترده ى او بهره مند شده اند، شيرين تر از تمامى خلوتهاى تمامى خلوتيان است.
✅ از ما بگذر كه اگر اشك چشممان را معاشرتى بگيرد دق مى آوريم. به رسول نگاه كن كه از خلوت انسى كه حتى جبرئيل هم بيگانه است، به كوچه هاى مكه سر كشيده و با پاى خسته و فرياد بلند، به درمانده ها و خفته ها نهيب مى زند كه از مائده هاى انس محروميد و به كم قانعيد و در لجن سر خوشيد و به بتهايى كه آتشهاى فردا و امروز شما هستند و آتشهاى سنگين جهنم شما هستند، دل داده ايد.
✅ آنچه رسول صلّی الله علیه و آله را از خلوت و لذتهاى انس جدا مى كند اين رحمت و رأفت و حرص بر هدايت خلقى است كه حتى قدر خود را نمى شناسد و به كم دلخوش است و خيال مى كند كه چيزى به چنگ آورده و حساب نمى كند كه حتى در برابر تمامى دنيا، باختن دل و عمر يك روز، خسارت است.
📚 تطهیر با جاری قرآن ج ۲ ص 371
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 كسى كه عاشق حق شد عاشق خلق مى شود. عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست.
🔷 و كسى كه عاشق شد، عاشق رشد و بهروزى و پيشرفت آنها مى شود.
🔷 پس بايد از عوامل رشد و عوامل انحطاط آگاه باشد، دردها و درمانها را بشناسد و از مزاجها و طبعها با خبر باشد تا بتواند كار خود را به انجام برساند.
🔷 و بايد از استعدادهاى انسان با خبر باشد؛ چون دردها چيزى جز كم كارى و يا پركارى، افراط و تفريط يك استعداد نيست.
🔷 كسى كه مى خواهد دردهاى يك اندام را بشناسد بايد از پيش اجزاء اين اندام، حد اعتدال و مايه ى هر يك را بشناسد و طرز كار هر يك را بداند، كه چشم كارش چيست و دردش كدام است و دست و پا و هر عضوى همين طور.
📚 استاد و درس، ص 28
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ آنها كه مى خواهند آدمها خوب شوند و دنيا گلستان شود، بايد مأيوس شوند، نه آنها كه مى خواهند زمينه ى انتخاب و امكان خوب شدن را فراهم كنند و نجدين را پيش پاى آدمها بگذارند.
✅ تماميت و ناتمامى در رابطه با هدفها مشخص مى شود. آنجا كه هدف تو گلستان شدن جهان و صالح شدن تمام آدمها باشد، هيچ وقت موفق نخواهى بود و به نتيجه نخواهى رسيد.
✅ اما آنجا كه ايجاد امكان و فراهم شدن زمينه و امكان انتخاب آدمها را بخواهى، هيچگاه مأيوس نخواهى شد؛ چون در شكم دستگاه فرعون مى توانى همچون موسى رشد كنى و در دل تاريكى مى توانى همچون چراغ بدرخشى، كه سياهى ها خود زمينه ساز و خواستگاه نور هستند.در بطن تاريكى چراغها بارور مى شوند.
📚 تطهیر با جاری قرآن ج ۲ ص 389
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 رسولان مى خواستند زمينه ى انتخاب انسان و زمينه ى خوب شدن او را فراهم كنند. آنها نيامده بودند كه آدمها را به سوى خوبى بغلطانند و به دوش بگيرند.
🔷 كه مى خواستند انسان خودش گام بردارد و پيش بيايد. رسولان روشنگرى ها داشتند و كسانى كه با آنها بودند، يا ابوذر مى شدند و يا ابوجهل.
🔷 وجود فياض، تو را همانطور نمى گذارد، كه پس از بينشها، تو يا در راه مى تازى كه ابوذرى و يا سنگ راه مى مانى كه ابوجهلى. اين مربوط به انتخاب توست.
🔷 رسولان كار خود را انجام دادند و در برابر يك خط حاكم، خط دوم و راه دوم را گذاشتند تا آنها كه زنده مى شوند با آگاهى زنده شده باشند و آنها كه هلاك مى شوند با آگاهى به هلاك رسيده باشند. «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَىَّ عَنْ بَيِّنَةٍ».
📚 بررسی ص 75
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ تو شكست و پيروزى را بايد با اهداف بسنجى.
♦️ اگر دين آمده باشد تا انسانها همگى خوب بشوند و ساخته و پرداخته گردند، ناچار شكست خورده است.
♦️ اما اگر آمده باشد تا امكان خوب شدن را فراهم كند و زمينه ى انتخاب را بسازد و در برابر خط حاكم، خط دوم را بكشد و «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَينِ» را تحقق بخشد، ديگر شكستى نيست.
📚 وارثان عاشورا، ص 112
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 گاهى مى خواهيم كه به نتيجه برسيم و مى كوشيم و با هجوم موانع مى مانيم و يا با عصيان و ادبار و چشم پوشى ها تنها مى شويم
🔷 و گاهى مى خواهيم كه زمينه ى انتخاب و امكان خوب شدن را فراهم نماييم و اسير نتيجه و اقبال و ادبار نمى شويم.
🔷 در اين مرحله حتى اگر يك نفر همراه نيابيم و تنها و تنها بمانيم، ولى حجتها را روشن كرده باشيم و بينات را به دستها داده باشيم، كار خود را كرده ايم كه «إِنْ عَلَيْكَ إِلاَّ الْبَلاغ ».
🔷 شايد اين نگاه خيلى سنگين و اين توجه خيلى سخت باشد. ولى جز همين مطلوب نيست كه دو راه مشخص شود و آدمى امكان انتخاب بيابد و به شكر و كفر راه بيابد.
🔷 كه؛ «انّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ امّا شاكِراً وَ امّا كَفُوراً» و «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَينِ». «مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجَاً»، همين نكته را تأييد مى كند كه انتظار نتيجه را نداشته باشى.
🔷 مأموريت خود را انجام بده، و امر خدا را اطاعت كن. منتظر اطاعت و همراهى آنها نباش، كه؛ «لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكيل»، و «لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِر»
🔷 اين نكته آدمى را از شرك وصال نتايج و سرور حاصل از دستيابى، خلاص مى كند و اخلاص در عمل را حتى بدون نتيجه و بدون پذيرش فراهم مى سازد.
🔷 چون در واقع نتيجه ى عمل تو و اقدام تو همين بصيرت و آگاهى آنهاست، «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَىَّ عَنْ بَيِّنَةٍ»، تا با روشنى به هلاك و يا حيات دست بيابند، بيش از اين توقع داشتن رنج آور و بن بست آفرين است كه از حوزه ى امر حق و اطاعت او بيرون است.
🔷 توقع پذيرش، توقع نتيجه، توقع اقبال و اقدام، تحمل تو را مى ربايد و گنجايش و ظرفيت تو را مى گيرد و اين ناتوانى بن بست سنگين و يأس آورى است.
📚 وارثان عاشورا، ص 243
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 من هنگامى كه مى شنوم: دى شيخ گرد شهر همى گشت با چراغ ... خنده ام مى گيرد، كه مگر آدم يافتنى است! اين اشتباه شيخ است كه دنبال آدم مى گردد.
🔷 آدم را بايد ساخت. اينجا نمايشگاه نيست كه آدم نشانمان بدهند، بل كلاسى است كه آدم مى سازند.
🔷 بايد آدم شد و آدم ساخت، كه آدم موش نيست تا با چراغ به دنبالش بيفتى و از سوراخى بيرونش بياورى.
🔷 اولين رسالت آدم، بيرون آمدن از ديوارها و شكستن محدوده هاست.
🔷 آدم در سوراخ نمى گنجد و در گوشه حبس نمى شود. و اگر آدمى نبود، تو كه هستى، مى توانى آدم بشوى و آدم بسازى.
🔷 اين بازى ماست كه به بهانه ى يافتن، از ساختن دست مى كشيم.
📚 تطهیر با جاری قرآن ج۲ ص 203
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ ما ياد گرفته ايم فقط بهانه بياوريم و غُر بزنيم كه نمى گذارند كار كنيم يا جامعه منحرف شده و ديگر نمى شود كارى انجام داد و ...
♦️ در حالى كه هر چه مشكلات زيادتر شود، تكاليف بيشتر مى شود. واقعيت امر اين است كه بايد از موانع و مشكلات مَرْكَب ساخت.
♦️ در جامعه اى كه ابتلاءها آمده، امراض آمده، سياهى ها آمده، همينها موضوع كار تو هستند، كه مشكلات، بدى ها و سياهى ها، موضوع كار رسول است، نه مانع كار او.
♦️مرض براى مريض، مشكل و سخت است، ولى براى طبيب، موضوع كار اوست.
♦️ وقتى مريضى را پيش دكترى مى آورند، طبيب نمى گويد چرا مريض را پيش من آورده ايد؟! نمى تواند فرار كند، كه بايد از مريض استقبال كند.
♦️ بايد سعى كند ريشه مرض را بيابد و تمام عواملى كه اين مرض را ايجاد كرده، بررسى كند تا او را درمان نمايد. پس مرض موضوع كار است، نه عامل فرار!
📚 اخبات ص 107
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ مبلغ، همانند طبيب است. كسى كه مى خواهد به طبابت مشغول باشد بايد از پيش، داروها را بشناسد و خواص و آثار هر يك را بشناسد، بايد دردها و علايم هر يك را بشناسد، بايد طبايع افراد را بشناسد تا در هر طبع، داروى مفيد و مؤثر به كار گرفته شود.
✅ وقتى اين مراحل را طى كرد، به ميان اجتماع، ميان مريضها سر مى زند، با نگاه، با آزمايش، با شور و همفكرى، به امراض افراد پى مى برد و طبيعت او را مى سنجد و آنگاه داروى مفيد را به كار مى برد.
✅ پيش از آنكه به مريضى برخورد كند و طبع و مرض او را بشناسد، نمى شود به نوشتن نسخه و يادداشت آن بپردازد.
✅ مبلغ هم، بايد در دين تفقه كند؛ دردها و داروها و درمانها و راه حلها را بشناسد، بايد درباره اجتماع و دردهاى آن، درباره افراد و گرفتارى هاى آنها بينديشد و دردها را بشناسد، دسته بندى كند و به درمان «الاَهَمُّ فَالاهَم» بپردازد.
✅ مبلغ بايد با دقت، دردها را تشخيص بدهد و ببيند در اجتماع او، در افراد اجتماع او، از جهلها و جنگها و خيانتها و رذايل و زشتى ها و فقرها و اختلافهاى طبقاتى و تبعيضها چه دردى وجود دارد، آنگاه از علت و علتهاى آن جستوجو كند و به مبارزه يا درمان آنها برخيزد.
✅ و چه بسا كه براى درمان نهايى يك درد، بايد مدتها مشغول بود و رفت و آمد داشت و دوستى ها و صميميتها به وجود آورد تا اينكه يك فرد ساخته شود و افرادى تهيّه شوند و بيدارى ها و آگاهى هايى به وجود آيد و راه حلها و طرحها تقديم شوند و اصلاح فرد و اجتماع تحقق پذيرد.
📚 روحانیت و حوزه، ص 125
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ بايد مواظب بود كه مبلغ تا حدى عالى با محل اعزام خود، آشنايى قبلى داشته باشند و از روحيه افراد، اطلاع كافى داشته باشند.
♦️ چون همچنین سرپرستى مانند طبيب است كه بايد دردها و داروها و طبايع و روحيهها را بشناسد.
♦️ چه بسا كه يك درد، در دو طبيعت، محتاج به دو طريق معالجه باشد؛ كه اگر طبايع در نظر گرفته نشود، گرفتارى هايى پيش مى آيد.
♦️ چه بسا كه يك عفونت گلو در يك طبيعت، با پنى سيلين اصلاح شود ولى همان عفونت، در طبيعت ديگر به وسيله پنى سيلين به فلج منتهى شود و گرفتارى هايى پيش بياورد.
📚 روحانیت و حوزه، ص 79
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 تويى كه در برابر سوختن دست برادر و خواهر كوچكت آرام نيستى، چگونه مى توانى در برابر اين همه آتش خانمان سوز آرام باشى⁉️
💟 و بر اين همه جهل و فساد و تباهى و بر اين همه درگيرى و جنگ و خون، از خانه تا جامعه و تا جهان معاصر، چشم باز نكنى و همّت نگذارى⁉️
💟 پس نمى توانى به زندگى راحت و همسردارى و خانه دارى و رفاه گسترده و يا محدود، قانع باشى.
💟 چون در اين كشتى، كه تمامى ديوارهايش سوراخ شده، تو نمى توانى آرام بمانى؛ كه در نهايت در اتاق سالم و كابين زيبا، به زير آب مى روى و در دنياى رابطه ها، گرفتار مى شوى.
💟 تو با نظارت و بصيرت و طرح و برنامه، نمى توانى چشم پوش و سر در لاك بمانى.
💟 پس ناچارى كه صداى حادثه را بشنوى و پيش از آنكه حادثه بر تو وارد شود و در بكوبد و محكم بكوبد، تو اين قارعه را، استقبال كنى و به آن هجوم بياورى.
💟 آيا با اين همه كاستى و مشكل و فساد و تباهى، كارى نيست و مسؤوليتى نيست و جز زندگى محدود و شادى ها و رنجهاى حقير و روزمرّه، تكليفى نيست⁉️
💟 اگر هست، آيا اين كارهاى بزرگ و مستمر و مرتبط، بدون تمرين، بدون طرح، بدون بصيرت و بدون نظارت، دست يافتنى است.
📚 نامه های بلوغ، ص 175
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 امروز، تبليغ هدف اصيل خود را از دست داده. شايد يك مبلغ بيشتر به اين فكر كند كه جمعيت زياد باشد و شكوه و عظمت مجلس به اوج برسد و منبر را خوب تحويل بدهد.
💟 در حالى كه اين اهميت ندارد كه چند نفر جمع شده اند، اين مهم است كه چند نفر ساخته شده اند و به راه افتاده اند و بى نياز گرديده اند.
💟 ما نبايد بخواهيم آنهايى كه چند سال پاى منبر بوده اند، باز هم در همانجا جمع شوند و اگر جمع شدند، اين از ركود آنها خبر مى دهد.
💟 اين درست نيست كه يك شاگرد، هر سال در يك كلاس و با يك استاد بماند و اگر ماند، اين دليل رفوزگى و مردودى اوست.
💟 آخر كسى كه در يك كلاس ساخته شد، چاره اى ندارد جز آنكه به كلاس بالاتر بيايد و اگر نيامد، يا به خاطر اين است كه عشق به تحصيل ندارد و يا اينكه كلاس بالاترى تشكيل نگرديده است.
💟 و در هر حال بايد در او عشق آفريد و بالاترش آورد و همين كه اشباع شد و فارغ التحصيل شد، به تبليغش گماشت و به كارش واداشت.
📚 روحانیت و حوزه، ص 148
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 تو بايد علم را حفظ كنى! از چه چيزى؟ از زمينه هاى آلوده.
🔶 من اگر بخواهم مقدارى شير را در ظرفى بريزم، نگاه مى كنم تا آن ظرف آلوده نباشد.
🔶 پس اگر بخواهم آگاهى خود را به كسى منتقل كنم بايد ظرف آن را پاك كنم تا بتوانم علم را در آن بريزم.
🔶 وقتى مى خواهى علم را به ديگران منتقل كنى بايد زمينه هايش را آماده كنى؛ بايد از زمينه هاى ضلال و انحطاطى كه در آدمها هست.
🔶 از سوء استفاده ها و برداشتهاى غلطى كه بعدها ممكن است پيش بيايد و همچنين از ناسپاسى و بى اعتنايى هايى كه به وسيله علم تحقق پيدا مى كند، آن را حفظ كنى.
🔶 حضرت رسول م ىفرمايند: «حكمت را اگر از اهلش دريغ كنى، به آنها ظلم كرده اى و اگر به غير اهلش بسپارى، به حكمت ظلم كرده اى!»؛ «إِنَّ الْحُكَمَاءَ ضَيَّعُوا الْحِكْمَةَ لَمَّا وَضَعُوا عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهَا».
🔶 اگر ارزش آن را نمى داند و اهليت ندارد، به او نده. اگر اين گفتگوها به كسانى داده شود كه نمى توانند نتيجه بگيرند و بهره ببرند و قدرش را نمى دانند و برايشان مهم نيست، نبايد اين علم را به آنها منتقل كرد.
📚 خط انتقال معارف، ص 114
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 براى سازندگى و تربيت بايد از اعماق شروع كرد. هنگامى كه مى خواهيم رفتار و گفتار كسى را عوض كنيم، هنگامى كه مى خواهيم لباس كسى را دگرگون كنيم، بايد پيش از اين مرحله، عشقها و علاقه هايش را عوض كنيم
🔶 و ناچار شناختهايش را و ناچار فكرهايش را، كه ادامه ى تفكّر، شناخت است و ادامه ى شناخت، عشق و ادامه ى عشق، عمل.
🔶 ما عاشق آفريده شده ايم فقط معشوقها را انتخاب مى كنيم و براى اين انتخاب است كه بايد آنها را بسنجيم كه چه مى دهند و چه مى گيرند. با اين روش نتيجه هاى سريعترى بدست مى آيد.
🔶 اگر فقط لباس كسى را عوض كرديم و چادر بر سرش انداختيم و نمازخوانش نموديم و با شعارها و تلقينها و يا تشويقها و تهديدها، داغش كرديم.
🔶 بدون اينكه از درون روشنش كرده باشيم و عشقى در نهادش گذاشته باشيم، ناچار در محيطى ديگر سرد مى شود و يخ مى زند؛ همانطور كه آهن تفتيده در محيط ديگر، سرد و سخت مى شود.
🔶 اين برگهايى كه ما به افراد مى چسبانيم، در برابر نسيمى دوام نخواهند آورد، چه رسد به طوفانهاى كوه افكن اين قرن.
🔶 ريزش برگهاى پاييزى به من درسى داد كه در هنگام خوابِ ريشه ها، برگها مى ريزند حتى با نسيمى؛ اما در بهارهاى سبز و همراه بيدارى ريشه ها، از چوب خشك مرده، از چوب سخت و متراكم، جوانه ها و شكوفه ها مى جوشند و بارور مى شوند.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص 43
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ امتحان و بلاء و فتنه همانطور كه از اسمشان پيداست، محنت پذيرفتن و گرفتارى ديدن و در كوره نشستن است. و در اين كوره است كه پخته مى شوى، كه از خامى در مى آيى و راه مى افتى.
♦️ هزار خروار ادعا را نمى توان با بحث و گفتگو و تو بميرى و من بميرم، درمان كرد. آنها كه ادعاى توحيد و اطلاع از وجود ربطى چشمشان را گرفته، نمى توانى از توحيد و شرك برايشان بگويى كه آنها از تو بهتر مى دانند و از تو بهتر مى گويند.
♦️ اينها بايد زير فشار بروند و صدمه ببينند، فرزند دلبندشان و محبوب و نور چشمشان را زير تازيانه ببينند و ظرفيت خود را بشناسند و عمق و حجم فاجعه را احساس كنند.
♦️اين خداست كه می پرسد:«أَحَسِبَ النَّاسُ أنْ يُتْرَكُوا أنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون». آيا خيال مى كنيد كه با ادعاى ايمان رهايتان مى كنند، در حالى كه به كوره نرفته ايد و حرارت نديده ايد كه خالص بشويد و ناخالصى ها را از دست بدهيد.
♦️ و آنگاه از يك سنت حكايت مى كند: «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»، همه را به اين فتنه و به اين محك دچار كرديم. چرا؟ «فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلمَنَّ الْكاذِبين». تا اينكه خدا علامت بگذارد و نشانه بگذارد آنهايى را كه صادق بوده اند و آنهايى را كه دروغگو هستند.
📚 صراط، ص 114
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ ما از هنگامى كه به دنيا آمده ايم، پستانك به دهانمان گذاشته اند و لالايى در گوشمان خوانده اند و ما هم خيال كرده ايم كه دنيا خوابگاه است و آخور است و عشرتكده.
✅ بر اساس همين عادت قضاوت مى كنيم كه عجب خوابگاه بدى و عجب رستوران درهمى و عجب عشرتكده ى ماتمزده اى.
✅ ما با شناخت استعدادهاى عظيم خود مى يابيم كه كار ما حركت است و در نتيجه هستى راه است. «فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ»، و دنيا كلاس زندگى است. «عَلَّمَ الانْسانََ»، و زندگى كوره است. «دارٌ بِالِبَلاءِ مَحْفوُفةٌ»، و اين است كه دنيا را به غم بسته اند.
✅ و در اين كلاس هزارها زبان و هزارها پيام گذاشته اند تا هزار هزار گوش خود را باز كنيم و درسهايى بگيريم.
✅ و از هر آيه اى و از هر واقعيتى به هزار رمز، به هزار نكته، به هزار اشاره راه ببريم، كه هزار نكته ى باريكتر ز مو اينجاست.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص 261
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 مادر مهربان، كودك ضعيف و محبوب خود را، اگر بخواهد بيرون برود و يا زير باران بماند و يا غذاى كثيفى بخورد، آن چنان مى زند و مى كشد و مى بندد كه جاى انگشتهايش بر بدن او مى نشيند و مادر اينها را از مواظبت و مراعات و محبت مى داند.
🔷 پس چطور شكستن بتها و دور كردن شيطان و كنار زدن تعلقها را نمى فهمد و محبت را در تمامى چهره ها و نعمتها را در تمامى داد و ستدهاى خدا نمى بيند. كه؛ «أَسْبَغَ عَلَيكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً و باطِنَةً».
🔷 مشكل همين است. كه ما گل و شل باران و كثيفى بچه ها و آلودگى غذا را مى فهميم و فرزند دلبندمان را مى زنيم و نمى گذريم ولى گرفتارى بتها و اسارتها و آلودگى شهوات و جلوه هاى دنيا را نمى فهميم و صنايع و كارسازى خدا را نمى شناسيم.
📚 وارثان عاشورا، ص 184
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 هيچ مادر مهربانى، بچه هاى عزيزش را هميشه به بغل نمى كشد، كه اين كار با محبّت او سازگار نيست.
💟 بچه ها تا حركت نكنند و سينه بر خاك نكشند و زمين نخورند و درگير نشوند، نمى آموزند و به جايى نمى رسند و راه رفتن را فراموش مى نمايند.
💟 كجاست چشمى كه محبّت مادر را را در همين واگذاشتنها و نظارتها ببيند و نشانه هاى لطف و تدبير را در همين تكليفها و بلاءها و محروميتها بشناسد⁉️
📚 نامه هاى بلوغ، ص 108
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ با عبادت، با عمل، با حرف، آدمها مشخص نمى شوند و اندازه هاشان نمودار نمى گردد.
♦️ آنچه نهفته ها را مشخص مى كند و حالتها و آدمها را از يكديگر جدا مى سازد، بلاء است و اين بلاء، صنعت خدا و كار اوست.
♦️ كه مى فرمايد:«وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِى»؛ تو را براى خودم ساختم.
♦️ كسانى كه غرور علم و عشق و عمل گرفتارشان مى كند، غربال بلاء و گرفتارى ها نجاتشان مى بخشد و ضعفها و كفرهاشان را و نهفته ها و نفوذى ها را مشخص مى سازد.
♦️ كه امام حسين عليه السلام فرمود:«النَّاسُ عَبِيدُ الدُّنيا وَالدِّينُ لَعِقٌ عَلَى اَلسِنَتِهِم يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّت مَعَایِشُهُم فَاِذَا مُحِّصُوا بِالبَلاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون». آدمها آنجا كه با بلاء تمحيص مى شوند دينداريشان مشخص مى گردد.
📚 وارثان عاشورا، ص 68
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 نمى دانم كبوترها را ديده ايد كه چگونه به جوجه هايشان غذا مى رسانند و نوك در نوك هم مى كنند.
🔶 و باز همانها را ديده اى كه چگونه به جوجه هاى بزرگترشان نوك مى زنند و بيرونشان مى كنند.
🔶 راستى كدام يك از اينها محبت است و كدام دشمنى⁉️
🔶 امام سجاد علیه السلام مى گويد: «اللهم إجْعَلْ شُكْرى لك عَلى ما زَوَيْتَ عَنّى، أَوْفَرْ مَنْ شُكْرى إيّاك عَلى ما خَوَّلْتَني».
🔶 خداى من! سپاس مرا بر آنچه كه مرا از آن محروم كرده اى، بيشتركن از سپاسى كه من بر نعمتهاى تو دارم.
🔶 شكر بر محروميت بيشتر از شكر بر دارايى، اين شكرى است كه راه رفته ها دارند.
🔶 اينها كه مى دانند اگر او با محبت مى دهد، با محبت بيشتر مى گيرد و اگر عطاى او نعمت است، بلاى او نعمت بزرگتر است و اين است كه شكر بيشتر مى خواهد.
🔶 ما هنوز چشمى نداريم كه محبت را در تمامى چهره هايش بشناسيم و سپاس بگذاريم. و اين است كه در هنگام دارايى مغرور مى شويم و به وقت گرفتارى و بلاء مأيوس مى مانيم.
📚 صراط، ص 116
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 بدون ابتلا و گرفتارى هر كدام از ما خيلى راحت سير و سلوك مى كنيم. خيلى راحت! و خيلى هم خوبيم!
💟 مثل يك حوض لجنى هستيم كه چند سانت آب نو و قشنگ داخل آن جمع شده است و تا آن را به هم نزده اند، خيلى قشنگ است؛ مخصوصاً وقتى كه جلوه نور خورشيد هم در آن بيفتد و طلاى خورشيد و نقره آسمان هم در آن درخشش پيدا كند.
💟 درختها هم در آن جلوه كنند. صداى قورباغه ها هم برود و صداى بلبلها را هم بشنويم. در اين هنگام خيلى تجلّى مى كند، ولى وقتى يك دست به آن مى زنيم، مى بينيم كه همه چيز آشفته شد و همه چيز از توى اين آب بيرون آمد.
💟 ما آدمهايى هستيم كه تا بحرانها و گرفتارى ها شلوغمان نكرده و به قول خودمان تا كفرمان در نيامده است، خيلى آقاييم! ولى يك بحران، يك حرف، يك حديث، يك صداى زياد، حتى يك گنجشكى كه جيك جيك مى كند، كفرمان را درمى آورد. اينها حالتهاى ماست.
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ با يك فشار و درگيرى، چنان آه و ناله اى راه مى اندازيم كه روحيه ها را تضعيف مى كنيم. خيال مى كنيم نوبرش را آورده ايم.
✅ مايى كه مى خواهيم هستى را به دست آوريم، نمى خواهيم پوست بيندازيم⁉️ بايد گوشت و پوست و استخوانمان را هم بدهيم.
✅ امام صادق علیه السلام مى فرمايد: «يكى از صفات مؤمن اين است كه نحيف است و اضافى ندارد». آيا نمى خواهيم اين زايده ها را بدهيم⁉️
✅ مشهد بودم. جوانى پيش من آمد. گفت و گفت و گفت. با او شوخى كردم و خنديدم. خيلى ناراحت شد. گفت تو مرا درك نمى كنى. رنج مرا نمى فهمى.
✅ من هم خنده ام گرفته بود كه اگر رنج او قطره قطره بود، من جرعه جرعه سر كشيده بودم. او مى گفت من امروز پولم تمام شده، در حالى كه من يك سال در اين مشكل و بدبختى بودم.
✅ به او گفتم: بحث اين نيست كه تو را درك نمى كنم. تو خودت را درك نمى كنى.
✅ هنوز ظرفيت خودت را نمى شناسى. مگر درك كردن به اين است كه ما را در پنبه بخوابانند و حلوا حلوا كنند⁉️
📚 حرکت، ص 290
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 امروز در آشپزخانه نگاهم به صحنهی عجیبی جلب شد. کنار گاز آشپزخانه، لکهی از چربی غذا افتاده بود و روی آن را مورچههای بسیار زیادی پوشانده بود.
🔶 برخلاف همیشه که من مورچهها را در حال حرکت ،فعالیت و جنب و جوش دیده بودم ، این بار چشمم به دستهای مورچه افتاده بود که هیچ حرکتی نمی کردند و مانند مردگانی به سکون رسیده بودند.
🔶 با خودم فکر کردم شاید مرده باشند که اینطور ساکن هستند. مجبور شدم لحظاتی زیر نظر بگیرمشون.
🔶 کمی که سر و صدا کردم و دستم به میز خورد ، دیدم به حرکت در آمدهاند و از آن لذت و مستی و رخوت جدا شدهاند. اما برایم جالب بود که هنوز هم تعداد زیادی از آنها بی حرکت بودند.
🔶 شروع کردم میزان ضربهها را شدید کردن، این بار تعداد بیشتری به حرکت درآمدند و از سکون جدا شدند ، اما بازهم تعدادی مانده بودند.
🔶 آنهایی که بیشتر در این چربی دست و پایشان فرو رفته بود و بیشتر دل بستهبودند ، سخت تر جدا میشدند و با سکون و رخوت خو گرفته بودند.
🔶 ما هم که شیطونیامون گُل کرده بود ، شروع کردیم فوت کردن این مخلوقات خدا و به قولی بلای شدیدتری از خودمان را به سرشان نازل کردیم. این بار دیگه تقریبا همه به حرکت در آمده بودند و از این رخوت و سکون جدا شده بودند.
🔶 یاد حرف استاد صفایی افتادم؛ فلسفهی بلاها در این دنیا این هست که زیر پای ما را داغ کنند که در این دنیا اسیر و گرفتار نشویم.
🔶 چون کار ما انسانها حرکت هست ، آنهم حرکت به سمتی که بالاترین باشد، بعضی وقتها زیباییهای مسیر ما را میفریبد و از کار اصلیامان باز میمانیم و به سکون میرسیم.
🔶 بماند وقتی بلا تمام شد و بعد از لحظاتی برگشتم ، باز دیدم که برخی از مورچهها برگشتهاند و باز ساکن و بیحرکت شدهاند.
🔶 به خودم گفتم راستی بد نیست یه سری هم به خودت بزنی و ببینی دست و پایت تو چه پیتی از روغن گیر کرده که اینطوری ماندهای⁉️
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 ما خيال مى كنيم كه آمده ايم تا خانه بسازيم، بزمى بسازيم و همين كه خانه مان راخراب مى كنند و بزممان را به هم مى زنند ناله مى كنيم و بانگ برمى داريم كه مسلمانى نيست، كه خدا نيست.
🔶 بى خبر! آنها مى خواهند تو را بسازند و تو را آورده اند كه بسازند و اين است كه بزمت را مى سوزانند، كه خانه ات را خراب مى كنند، كه محبوبهايت را مى شكنند، كه مگر برخيزى. خرابت مى كنند، تا آباد شوى. ديوارهايت را مى ريزند تا به وسعت برسى.
🔶 و اين است كه تو بايد خودت بخواهى و طلب كنى و اگر نخواهى و كردند، شكر كنى و يا لااقل صبر داشته باشى كه بارور شوى، نه آنكه جزع بزنى و فرياد، كه فرياد خريدارى ندارد و در زير اين گنبد كبود، بازارى ندارد، كه دنيا با درد همراه است و با غم مخلوط و با رنج پيچيده.
🔶 دنيا راه است، كلاس است، كوره است. آنقدر مى سوزاندت كه آماده ى درسها شوى و گام بردارى.
🔶 لوس بازى بس است، كه دستگاه هستى، با تربيت آمريكايى، هماهنگ نيست. اين واقعيتها، با اين لوس بازى ها نمى خواند. اين دستگاه مى خواهد آدم تحويل دهد؛ آدمى كه با كوله بار رنج، راه دراز هستى را طى كرده و به هست آفرين رسيده است. «يا ايُّهَا الْانْسان انَّكَ كادِحٌ الى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه».
🔶 و اين بلاء و فشار براى آنهايى كه آماده ترند، شديدتر و برنده تر است.«انَّ اشَدَّ الناسِ ابْتِلاءً الْانْبياء ثُمَّ الامثَلُ فَالأَمْثَلُ». سخت ترين آدمها، در گرفتارى پيامبران بودند و سپس به ترتيب، آنها كه نمونه بودند.
🔶 كسانى كه ايمان بيشترى دارند، رنجشان بيشتر است، كه: «الْبَلاءُ لِلْوِلاء». مادامى كه در گيره ى عشق جايى نگرفته اى، سوهانى نمى خورى.
🔶 هر چه اين گيره محكمتر شد، اين سايش و فرسايش زيادتر مى شود. «فَمَنْ قَوى ايمانُهُ وَ كَثُرَ عَمَلُهُ، كَثُرَ بَلاؤه». چون گرفتارى ها بايد هماهنگ با ظرفيتها باشد، كه از راه باز نگردند و منحرف نشوند و از آن طرف بتوانند كارى را با خود شروع كنند و پيش بيايند.
📚 صراط، ص 121
🆔👉 @cheshmeyejarie