eitaa logo
چشمه جاری
522 دنبال‌کننده
722 عکس
143 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ گرچه برخوردها و معاشرت‏ها تو را از انس محبوب و لذت خلوت جدا مى ‏كند، ولى بيدار كردن خفته ‏ها و همراهى درمانده ‏ها، براى آنها كه از محبت واسع حق و از رحمت گسترده‏ ى او بهره ‏مند شده‏ اند، شيرين‏ تر از تمامى خلوت‏هاى تمامى خلوتيان است. ✅ از ما بگذر كه اگر اشك چشممان را معاشرتى بگيرد دق مى‏ آوريم. به رسول نگاه كن كه از خلوت انسى كه حتى جبرئيل هم بيگانه است، به كوچه ‏هاى مكه سر كشيده و با پاى خسته‏ و فرياد بلند، به درمانده‏ ها و خفته ‏ها نهيب مى‏ زند كه از مائده ‏هاى انس محروميد و به كم قانعيد و در لجن سر خوشيد و به بت‏هايى كه آتش‏هاى فردا و امروز شما هستند و آتش‏هاى سنگين جهنم شما هستند، دل داده ‏ايد. ✅ آنچه رسول صلّی الله علیه و آله را از خلوت و لذت‏هاى انس جدا مى‏ كند اين رحمت و رأفت و حرص بر هدايت خلقى است كه حتى قدر خود را نمى‏ شناسد و به كم دلخوش است و خيال مى‏ كند كه چيزى به چنگ آورده و حساب نمى‏ كند كه حتى در برابر تمامى دنيا، باختن دل و عمر يك روز، خسارت است. 📚 تطهیر با جاری قرآن ج ۲ ص 371 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 كسى كه عاشق حق شد عاشق خلق مى‏ شود. عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست. 🔷 و كسى كه عاشق شد، عاشق رشد و بهروزى و پيشرفت آنها مى‏ شود. 🔷 پس بايد از عوامل رشد و عوامل انحطاط آگاه باشد، دردها و درمان‏ها را بشناسد و از مزاج‏ها و طبع‏ها با خبر باشد تا بتواند كار خود را به انجام برساند. 🔷 و بايد از استعدادهاى انسان با خبر باشد؛ چون دردها چيزى جز كم كارى و يا پركارى، افراط و تفريط يك استعداد نيست. 🔷 كسى كه مى‏ خواهد دردهاى يك اندام را بشناسد بايد از پيش اجزاء اين اندام، حد اعتدال و مايه ‏ى هر يك را بشناسد و طرز كار هر يك را بداند، كه چشم كارش چيست و دردش كدام است و دست و پا و هر عضوى همين طور. 📚 استاد و درس، ص 28 🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ آنها كه مى ‏خواهند آدم‏ها خوب شوند و دنيا گلستان شود، بايد مأيوس شوند، نه آنها كه مى‏ خواهند زمينه‏ ى انتخاب و امكان خوب شدن را فراهم كنند و نجدين را پيش پاى آدم‏ها بگذارند. ✅ تماميت و ناتمامى در رابطه با هدف‏ها مشخص مى‏ شود. آن‏جا كه هدف تو گلستان شدن جهان و صالح شدن تمام آدم‏ها باشد، هيچ ‏وقت موفق نخواهى بود و به نتيجه نخواهى رسيد. ✅ اما آن‏جا كه ايجاد امكان و فراهم شدن زمينه و امكان انتخاب آدم‏ها را بخواهى، هيچگاه مأيوس نخواهى شد؛ چون در شكم دستگاه فرعون مى‏ توانى همچون موسى رشد كنى و در دل تاريكى مى‏ توانى‏ همچون چراغ بدرخشى، كه سياهى ‏ها خود زمينه ‏ساز و خواستگاه نور هستند.در بطن تاريكى چراغ‏ها بارور مى‏ شوند. 📚 تطهیر با جاری قرآن ج ۲ ص 389 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 رسولان مى‏ خواستند زمينه‏ ى انتخاب انسان و زمينه ‏ى خوب شدن او را فراهم كنند. آن‏ها نيامده بودند كه آدم‏ها را به سوى خوبى بغلطانند و به دوش بگيرند. 🔷 كه مى‏ خواستند انسان خودش گام بردارد و پيش بيايد. رسولان روشنگرى ‏ها داشتند و كسانى كه با آن‏ها بودند، يا ابوذر مى‏ شدند و يا ابوجهل. 🔷 وجود فياض، تو را همانطور نمى‏ گذارد، كه پس از بينش‏ها، تو يا در راه مى ‏تازى كه ابوذرى و يا سنگ راه مى ‏مانى كه ابوجهلى. اين مربوط به انتخاب توست. 🔷 رسولان كار خود را انجام دادند و در برابر يك خط حاكم، خط دوم و راه دوم را گذاشتند تا آن‏ها كه زنده مى ‏شوند با آگاهى زنده شده باشند و آن‏ها كه هلاك مى‏ شوند با آگاهى به هلاك رسيده باشند. «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى‏ مَنْ حَىَّ عَنْ بَيِّنَةٍ». 📚 بررسی ص 75 🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ تو شكست و پيروزى را بايد با اهداف بسنجى. ♦️ اگر دين آمده باشد تا انسان‏ها همگى خوب بشوند و ساخته و پرداخته گردند، ناچار شكست خورده است. ♦️ اما اگر آمده باشد تا امكان خوب شدن را فراهم كند و زمينه‏ ى انتخاب را بسازد و در برابر خط حاكم، خط دوم را بكشد و «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَينِ» را تحقق بخشد، ديگر شكستى نيست. 📚 وارثان عاشورا، ص 112 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 گاهى مى‏ خواهيم كه به نتيجه برسيم و مى‏ كوشيم و با هجوم موانع مى‏ مانيم و يا با عصيان و ادبار و چشم پوشى‏ ها تنها مى ‏شويم 🔷 و گاهى مى‏ خواهيم كه زمينه‏ ى انتخاب و امكان خوب شدن را فراهم نماييم و اسير نتيجه و اقبال و ادبار نمى‏ شويم. 🔷 در اين مرحله حتى اگر يك نفر همراه نيابيم و تنها و تنها بمانيم، ولى حجت‏ها را روشن كرده باشيم و بينات را به دست‏ها داده باشيم، كار خود را كرده ‏ايم كه «إِنْ عَلَيْكَ إِلاَّ الْبَلاغ‏ ». 🔷 شايد اين نگاه خيلى سنگين و اين توجه خيلى سخت باشد. ولى جز همين مطلوب نيست كه دو راه مشخص شود و آدمى امكان انتخاب بيابد و به شكر و كفر راه بيابد. 🔷 كه؛ «انّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ امّا شاكِراً وَ امّا كَفُوراً» و «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَينِ». «مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجَاً»، همين نكته را تأييد مى ‏كند كه انتظار نتيجه را نداشته باشى. 🔷 مأموريت خود را انجام بده، و امر خدا را اطاعت كن. منتظر اطاعت و همراهى آن‏ها نباش، كه؛ «لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكيل‏»، و «لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِر» 🔷 اين نكته آدمى را از شرك وصال نتايج و سرور حاصل از دستيابى، خلاص مى ‏كند و اخلاص در عمل را حتى بدون نتيجه و بدون پذيرش فراهم مى‏ سازد. 🔷 چون در واقع نتيجه‏ ى عمل تو و اقدام تو همين بصيرت و آگاهى آن‏هاست، «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى‏ مَنْ حَىَّ عَنْ بَيِّنَةٍ»، تا با روشنى به هلاك و يا حيات دست بيابند، بيش از اين توقع داشتن رنج آور و بن‏ بست آفرين است كه از حوزه‏ ى امر حق و اطاعت او بيرون است. 🔷 توقع پذيرش، توقع نتيجه، توقع اقبال و اقدام، تحمل تو را مى‏ ربايد و گنجايش و ظرفيت تو را مى‏ گيرد و اين ناتوانى بن بست سنگين و يأس آورى است. 📚 وارثان عاشورا، ص 243 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 من هنگامى كه مى ‏شنوم: دى شيخ گرد شهر همى گشت با چراغ ... خنده‏ ام مى‏ گيرد، كه مگر آدم يافتنى است! اين اشتباه شيخ است كه دنبال آدم مى ‏گردد. 🔷 آدم را بايد ساخت. اين‏جا نمايشگاه نيست كه آدم نشانمان بدهند، بل كلاسى است كه آدم مى ‏سازند. 🔷 بايد آدم شد و آدم ساخت، كه آدم موش نيست تا با چراغ به دنبالش بيفتى و از سوراخى بيرونش بياورى. 🔷 اولين رسالت آدم، بيرون آمدن از ديوارها و شكستن محدوده‏ هاست. 🔷 آدم در سوراخ نمى‏ گنجد و در گوشه حبس نمى‏ شود. و اگر آدمى نبود، تو كه هستى، مى ‏توانى آدم بشوى و آدم بسازى. 🔷 اين بازى ماست كه به بهانه ‏ى يافتن، از ساختن دست مى‏ كشيم. 📚 تطهیر با جاری قرآن ج۲ ص 203 🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ ما ياد گرفته‏ ايم فقط بهانه بياوريم و غُر بزنيم كه نمى‏ گذارند كار كنيم يا جامعه منحرف شده و ديگر نمى‏ شود كارى انجام داد و ... ♦️ در حالى كه هر چه مشكلات زيادتر شود، تكاليف بيشتر مى‏ شود. واقعيت امر اين است كه بايد از موانع و مشكلات مَرْكَب ساخت. ♦️ در جامعه ‏اى كه ابتلاءها آمده، امراض آمده، سياهى‏ ها آمده، همين‏ها موضوع كار تو هستند، كه مشكلات، بدى‏ ها و سياهى ‏ها، موضوع كار رسول است، نه مانع كار او. ♦️مرض براى مريض، مشكل و سخت است، ولى براى طبيب، موضوع كار اوست. ♦️ وقتى مريضى را پيش دكترى مى ‏آورند، طبيب نمى‏ گويد چرا مريض را پيش من آورده‏ ايد؟! نمى‏ تواند فرار كند، كه بايد از مريض استقبال كند. ♦️ بايد سعى كند ريشه مرض را بيابد و تمام عواملى كه اين مرض را ايجاد كرده، بررسى كند تا او را درمان نمايد. پس مرض موضوع كار است، نه عامل فرار! 📚 اخبات ص 107 🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ مبلغ، همانند طبيب است. كسى كه مى‏ خواهد به طبابت مشغول باشد بايد از پيش، داروها را بشناسد و خواص و آثار هر يك را بشناسد، بايد دردها و علايم هر يك را بشناسد، بايد طبايع افراد را بشناسد تا در هر طبع، داروى مفيد و مؤثر به كار گرفته شود. ✅ وقتى اين مراحل را طى كرد، به ميان اجتماع، ميان مريض‏ها سر مى‏ زند، با نگاه، با آزمايش، با شور و همفكرى، به امراض افراد پى مى‏ برد و طبيعت او را مى‏ سنجد و آنگاه داروى مفيد را به كار مى‏ برد. ✅ پيش از آنكه به مريضى برخورد كند و طبع و مرض او را بشناسد، نمى ‏شود به نوشتن نسخه و يادداشت آن بپردازد. ✅ مبلغ هم، بايد در دين تفقه كند؛ دردها و داروها و درمان‏ها و راه‏ حل‏ها را بشناسد، بايد درباره اجتماع و دردهاى آن، درباره افراد و گرفتارى ‏هاى آنها بينديشد و دردها را بشناسد، دسته ‏بندى كند و به درمان «الاَهَمُّ فَالاهَم» بپردازد. ✅ مبلغ بايد با دقت، دردها را تشخيص بدهد و ببيند در اجتماع او، در افراد اجتماع او، از جهل‏ها و جنگ‏ها و خيانت‏ها و رذايل و زشتى‏ ها و فقرها و اختلاف‏هاى طبقاتى و تبعيض‏ها چه دردى وجود دارد، آنگاه از علت و علت‏هاى آن جست‏وجو كند و به مبارزه يا درمان آنها برخيزد. ✅ و چه بسا كه براى درمان نهايى يك درد، بايد مدت‏ها مشغول بود و رفت و آمد داشت و دوستى‏ ها و صميميت‏ها به وجود آورد تا اينكه يك فرد ساخته شود و افرادى تهيّه شوند و بيدارى‏ ها و آگاهى‏ هايى به‏ وجود آيد و راه حل‏ها و طرح‏ها تقديم شوند و اصلاح فرد و اجتماع‏ تحقق پذيرد. 📚 روحانیت و حوزه، ص 125 🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ بايد مواظب بود كه مبلغ تا حدى عالى با محل اعزام خود، آشنايى قبلى داشته باشند و از روحيه افراد، اطلاع كافى داشته باشند. ♦️ چون همچنین سرپرستى مانند طبيب است كه بايد دردها و داروها و طبايع و روحيه‏ها را بشناسد. ♦️ چه بسا كه يك درد، در دو طبيعت، محتاج به دو طريق معالجه باشد؛ كه اگر طبايع در نظر گرفته نشود، گرفتارى ‏هايى پيش مى ‏آيد. ♦️ چه بسا كه يك عفونت گلو در يك طبيعت، با پنى‏ سيلين اصلاح شود ولى همان عفونت، در طبيعت ديگر به وسيله پنى‏ سيلين به فلج منتهى شود و گرفتارى‏ هايى پيش بياورد. 📚 روحانیت و حوزه، ص 79 🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 تويى كه در برابر سوختن دست برادر و خواهر كوچكت آرام نيستى، چگونه مى ‏توانى در برابر اين همه آتش خانمان‏ سوز آرام باشى⁉️ 💟 و بر اين همه جهل و فساد و تباهى و بر اين همه درگيرى و جنگ و خون، از خانه تا جامعه و تا جهان معاصر، چشم باز نكنى و همّت نگذارى⁉️ 💟 پس نمى ‏توانى به زندگى راحت و همسردارى و خانه‏ دارى و رفاه گسترده و يا محدود، قانع باشى. 💟 چون در اين كشتى، كه تمامى ديوارهايش سوراخ شده، تو نمى‏ توانى آرام بمانى؛ كه در نهايت در اتاق سالم و كابين زيبا، به زير آب مى‏ روى و در دنياى رابطه‏ ها، گرفتار مى‏ شوى. 💟 تو با نظارت و بصيرت و طرح و برنامه، نمى ‏توانى چشم ‏پوش و سر در لاك بمانى. 💟 پس ناچارى كه صداى حادثه را بشنوى و پيش از آن‏كه حادثه بر تو وارد شود و در بكوبد و محكم بكوبد، تو اين قارعه را، استقبال كنى و به آن هجوم بياورى. 💟 آيا با اين همه كاستى و مشكل و فساد و تباهى، كارى نيست و مسؤوليتى نيست و جز زندگى محدود و شادى ‏ها و رنج‏هاى حقير و روزمرّه، تكليفى نيست⁉️ 💟 اگر هست، آيا اين كارهاى بزرگ و مستمر و مرتبط، بدون تمرين، بدون طرح، بدون بصيرت و بدون نظارت، دست يافتنى است. 📚 نامه های بلوغ، ص 175 🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 امروز، تبليغ هدف اصيل خود را از دست داده. شايد يك مبلغ بيشتر به اين فكر كند كه جمعيت زياد باشد و شكوه و عظمت مجلس به اوج برسد و منبر را خوب تحويل بدهد. 💟 در حالى كه اين اهميت ندارد كه چند نفر جمع شده ‏اند، اين مهم است كه چند نفر ساخته شده‏ اند و به راه افتاده‏ اند و بى ‏نياز گرديده‏ اند. 💟 ما نبايد بخواهيم آنهايى كه چند سال پاى منبر بوده ‏اند، باز هم در همان‏جا جمع شوند و اگر جمع شدند، اين از ركود آنها خبر مى ‏دهد. 💟 اين درست نيست كه يك شاگرد، هر سال در يك كلاس و با يك استاد بماند و اگر ماند، اين دليل رفوزگى و مردودى اوست. 💟 آخر كسى كه در يك كلاس ساخته شد، چاره ‏اى ندارد جز آنكه به كلاس بالاتر بيايد و اگر نيامد، يا به خاطر اين است كه عشق به تحصيل ندارد و يا اينكه كلاس بالاترى تشكيل نگرديده است. 💟 و در هر حال بايد در او عشق آفريد و بالاترش آورد و همين كه اشباع شد و فارغ‏ التحصيل شد، به تبليغش گماشت و به كارش واداشت. 📚 روحانیت و حوزه، ص 148 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 تو بايد علم را حفظ كنى! از چه چيزى؟ از زمينه ‏هاى آلوده. 🔶 من اگر بخواهم مقدارى شير را در ظرفى بريزم، نگاه مى‏ كنم تا آن ظرف آلوده نباشد. 🔶 پس اگر بخواهم آگاهى خود را به كسى منتقل كنم بايد ظرف آن را پاك كنم تا بتوانم علم را در آن بريزم. 🔶 وقتى مى‏ خواهى علم را به ديگران منتقل كنى بايد زمينه ‏هايش را آماده كنى؛ بايد از زمينه‏ هاى ضلال و انحطاطى كه در آدم‏ها هست. 🔶 از سوء استفاده ‏ها و برداشت‏هاى غلطى كه بعدها ممكن است پيش بيايد و همچنين از ناسپاسى و بى‏ اعتنايى‏ هايى كه به وسيله علم تحقق پيدا مى ‏كند، آن را حفظ كنى. 🔶 حضرت رسول م ى‏فرمايند: «حكمت را اگر از اهلش دريغ كنى، به آنها ظلم كرده ‏اى و اگر به غير اهلش بسپارى، به حكمت ظلم كرده ‏اى!»؛ «إِنَّ الْحُكَمَاءَ ضَيَّعُوا الْحِكْمَةَ لَمَّا وَضَعُوا عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهَا». 🔶 اگر ارزش آن را نمى‏ داند و اهليت ندارد، به او نده. اگر اين گفتگوها به كسانى داده شود كه نمى ‏توانند نتيجه بگيرند و بهره ببرند و قدرش را نمى ‏دانند و برايشان مهم نيست، نبايد اين علم را به آنها منتقل كرد. 📚 خط انتقال معارف، ص 114 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 براى سازندگى و تربيت بايد از اعماق شروع كرد. هنگامى كه مى‏ خواهيم رفتار و گفتار كسى را عوض كنيم، هنگامى كه مى ‏خواهيم‏ لباس كسى را دگرگون كنيم، بايد پيش از اين مرحله، عشق‏ها و علاقه‏ هايش را عوض كنيم 🔶 و ناچار شناخت‏هايش را و ناچار فكرهايش را، كه ادامه ‏ى تفكّر، شناخت است و ادامه ‏ى شناخت، عشق و ادامه ‏ى عشق، عمل. 🔶 ما عاشق آفريده شده ‏ايم فقط معشوق‏ها را انتخاب مى ‏كنيم و براى اين انتخاب است كه بايد آن‏ها را بسنجيم كه چه مى‏ دهند و چه مى‏ گيرند. با اين روش نتيجه ‏هاى سريع‏ترى بدست مى‏ آيد. 🔶 اگر فقط لباس كسى را عوض كرديم و چادر بر سرش انداختيم و نمازخوانش نموديم و با شعارها و تلقين‏ها و يا تشويق‏ها و تهديدها، داغش كرديم. 🔶 بدون اينكه از درون روشنش كرده باشيم و عشقى در نهادش گذاشته باشيم، ناچار در محيطى ديگر سرد مى‏ شود و يخ مى ‏زند؛ همان‏طور كه آهن تفتيده در محيط ديگر، سرد و سخت مى‏ شود. 🔶 اين برگ‏هايى كه ما به افراد مى ‏چسبانيم، در برابر نسيمى دوام نخواهند آورد، چه رسد به طوفان‏هاى كوه افكن اين قرن. 🔶 ريزش برگ‏هاى پاييزى به من درسى داد كه در هنگام خوابِ ريشه‏ ها، برگ‏ها مى ‏ريزند حتى با نسيمى؛ اما در بهارهاى سبز و همراه بيدارى ريشه ‏ها، از چوب خشك مرده، از چوب سخت و متراكم، جوانه‏ ها و شكوفه ‏ها مى‏ جوشند و بارور مى ‏شوند. 📚 مسئولیت و سازندگی، ص 43 🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ امتحان و بلاء و فتنه همان‏طور كه از اسم‏شان پيداست، محنت‏ پذيرفتن و گرفتارى ديدن و در كوره نشستن است. و در اين كوره است كه پخته مى‏ شوى، كه از خامى در مى‏ آيى و راه مى ‏افتى. ♦️ هزار خروار ادعا را نمى ‏توان با بحث و گفت‏گو و تو بميرى و من بميرم، درمان كرد. آنها كه ادعاى توحيد و اطلاع از وجود ربطى چشمشان را گرفته، نمى ‏توانى از توحيد و شرك برايشان بگويى كه آنها از تو بهتر مى ‏دانند و از تو بهتر مى‏ گويند. ♦️ اينها بايد زير فشار بروند و صدمه ببينند، فرزند دلبندشان و محبوب و نور چشمشان را زير تازيانه ببينند و ظرفيت خود را بشناسند و عمق و حجم فاجعه را احساس كنند. ♦️اين خداست كه می ‏پرسد:«أَحَسِبَ النَّاسُ أنْ يُتْرَكُوا أنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون». آيا خيال مى‏ كنيد كه با ادعاى ايمان رهايتان مى‏ كنند، در حالى كه به كوره نرفته ‏ايد و حرارت نديده‏ ايد كه خالص بشويد و ناخالصى ‏ها را از دست بدهيد. ♦️ و آنگاه از يك سنت حكايت مى ‏كند: «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»، همه را به اين فتنه و به اين محك دچار كرديم. چرا؟ «فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلمَنَّ الْكاذِبين». تا اينكه خدا علامت بگذارد و نشانه بگذارد آنهايى را كه صادق بوده‏ اند و آنهايى را كه دروغگو هستند. 📚 صراط، ص 114 🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ ما از هنگامى كه به دنيا آمده ‏ايم، پستانك به دهانمان گذاشته‏ اند و لالايى در گوشمان خوانده ‏اند و ما هم خيال كرده‏ ايم كه دنيا خوابگاه است و آخور است و عشرتكده. ✅ بر اساس همين عادت قضاوت مى‏ كنيم كه عجب خوابگاه بدى و عجب رستوران درهمى و عجب عشرتكده ‏ى ماتمزده ‏اى. ✅ ما با شناخت استعدادهاى عظيم خود مى ‏يابيم كه كار ما حركت است و در نتيجه هستى راه است. «فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ»، و دنيا كلاس زندگى است. «عَلَّمَ الانْسانَ‏َ»، و زندگى كوره است. «دارٌ بِالِبَلاءِ مَحْفوُفةٌ»، و اين است كه دنيا را به غم بسته ‏اند. ✅ و در اين كلاس هزارها زبان و هزارها پيام گذاشته ‏اند تا هزار هزار گوش خود را باز كنيم و درس‏هايى بگيريم. ✅ و از هر آيه‏ اى و از هر واقعيتى به هزار رمز، به هزار نكته، به هزار اشاره راه ببريم، كه هزار نكته‏ ى باريك‏تر ز مو اين‏جاست. 📚 مسئولیت و سازندگی، ص 261 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 مادر مهربان، كودك ضعيف و محبوب خود را، اگر بخواهد بيرون برود و يا زير باران بماند و يا غذاى كثيفى بخورد، آن‏ چنان مى ‏زند و مى‏ كشد و مى ‏بندد كه جاى انگشت‏هايش بر بدن او مى‏ نشيند و مادر اين‏ها را از مواظبت و مراعات و محبت مى‏ داند. 🔷 پس چطور شكستن بت‏ها و دور كردن شيطان و كنار زدن تعلق‏ها را نمى ‏فهمد و محبت را در تمامى چهره ‏ها و نعمت‏ها را در تمامى داد و ستدهاى خدا نمى ‏بيند. كه؛ «أَسْبَغَ عَلَيكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً و باطِنَةً». 🔷 مشكل همين است. كه ما گل و شل باران و كثيفى بچه ‏ها و آلودگى غذا را مى‏ فهميم و فرزند دلبندمان را مى ‏زنيم و نمى ‏گذريم ولى گرفتارى بت‏ها و اسارت‏ها و آلودگى شهوات و جلوه‏ هاى دنيا را نمى‏ فهميم و صنايع و كارسازى خدا را نمى‏ شناسيم. 📚 وارثان عاشورا، ص 184 🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 هيچ مادر مهربانى، بچه‏ هاى عزيزش را هميشه به بغل نمى ‏كشد، كه اين ‏كار با محبّت او سازگار نيست. 💟 بچه ‏ها تا حركت نكنند و سينه بر خاك نكشند و زمين نخورند و درگير نشوند، نمى ‏آموزند و به جايى نمى‏ رسند و راه رفتن را فراموش مى‏ نمايند. 💟 كجاست چشمى كه محبّت مادر را را در همين واگذاشتن‏ها و نظارت‏ها ببيند و نشانه‏ هاى لطف و تدبير را در همين تكليف‏ها و بلاءها و محروميت‏ها بشناسد⁉️ 📚 نامه‏ هاى بلوغ، ص 108 🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ با عبادت، با عمل، با حرف، آدم‏ها مشخص نمى‏ شوند و اندازه ‏هاشان نمودار نمى ‏گردد. ♦️ آن‏چه نهفته‏ ها را مشخص مى‏ كند و حالت‏ها و آدم‏ها را از يكديگر جدا مى ‏سازد، بلاء است و اين بلاء، صنعت خدا و كار اوست. ♦️ كه مى ‏فرمايد:«وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِى‏»؛ تو را براى خودم ساختم. ♦️ كسانى كه غرور علم و عشق و عمل گرفتارشان مى‏ كند، غربال بلاء و گرفتارى ‏ها نجاتشان مى‏ بخشد و ضعف‏ها و كفرهاشان را و نهفته‏ ها و نفوذى ‏ها را مشخص مى ‏سازد. ♦️ كه امام حسين عليه السلام فرمود:«النَّاسُ عَبِيدُ الدُّنيا وَالدِّينُ لَعِقٌ عَلَى اَلسِنَتِهِم يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّت مَعَایِشُهُم فَاِذَا مُحِّصُوا بِالبَلاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون». آدم‏ها آن‏جا كه با بلاء تمحيص مى‏ شوند دين‏داريشان مشخص مى‏ گردد. 📚 وارثان عاشورا، ص 68 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 نمى ‏دانم كبوترها را ديده ‏ايد كه چگونه به جوجه ‏هايشان غذا مى‏ رسانند و نوك در نوك هم مى ‏كنند. 🔶 و باز همان‏ها را ديده ‏اى كه چگونه به جوجه ‏هاى بزرگترشان نوك مى‏ زنند و بيرونشان مى‏ كنند. 🔶 راستى كدام يك از اينها محبت است و كدام دشمنى⁉️ 🔶 امام سجاد علیه السلام مى ‏گويد: «اللهم إجْعَلْ شُكْرى لك عَلى‏ ما زَوَيْتَ عَنّى، أَوْفَرْ مَنْ شُكْرى إيّاك عَلى‏ ما خَوَّلْتَني». 🔶 خداى من! سپاس مرا بر آنچه كه مرا از آن محروم كرده‏ اى، بيشتركن از سپاسى كه من بر نعمت‏هاى تو دارم. 🔶 شكر بر محروميت بيشتر از شكر بر دارايى، اين شكرى است كه راه رفته‏ ها دارند. 🔶 اينها كه مى ‏دانند اگر او با محبت مى ‏دهد، با محبت بيشتر مى ‏گيرد و اگر عطاى او نعمت است، بلاى او نعمت بزرگتر است و اين است كه شكر بيشتر مى‏ خواهد. 🔶 ما هنوز چشمى نداريم كه محبت را در تمامى چهره‏ هايش بشناسيم و سپاس بگذاريم. و اين است كه در هنگام دارايى مغرور مى‏ شويم و به وقت گرفتارى و بلاء مأيوس مى ‏مانيم‏. 📚 صراط، ص 116 🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 بدون ابتلا و گرفتارى هر كدام از ما خيلى راحت سير و سلوك مى‏ كنيم. خيلى راحت! و خيلى هم خوبيم! 💟 مثل يك حوض لجنى هستيم كه چند سانت آب نو و قشنگ داخل آن جمع شده است و تا آن را به هم نزده‏ اند، خيلى قشنگ است؛ مخصوصاً وقتى كه جلوه نور خورشيد هم در آن بيفتد و طلاى خورشيد و نقره آسمان هم در آن درخشش پيدا كند. 💟 درخت‏ها هم در آن جلوه كنند. صداى قورباغه ‏ها هم برود و صداى بلبل‏ها را هم بشنويم. در اين هنگام خيلى تجلّى مى‏ كند، ولى وقتى يك دست به آن مى ‏زنيم، مى ‏بينيم كه همه چيز آشفته شد و همه چيز از توى اين آب بيرون آمد. 💟 ما آدم‏هايى هستيم كه تا بحران‏ها و گرفتارى ‏ها شلوغ‏مان نكرده و به‏ قول خودمان تا كفرمان در نيامده است، خيلى آقاييم! ولى يك بحران، يك حرف، يك حديث، يك صداى زياد، حتى يك گنجشكى كه جيك جيك مى‏ كند، كفرمان را درمى ‏آورد. اين‏ها حالت‏هاى ماست. 🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ با يك فشار و درگيرى، چنان آه و ناله‏ اى راه مى ‏اندازيم كه روحيه‏ ها را تضعيف مى‏ كنيم. خيال مى‏ كنيم نوبرش را آورده‏ ايم. ✅ مايى كه مى‏ خواهيم هستى را به دست آوريم، نمى‏ خواهيم پوست بيندازيم⁉️ بايد گوشت و پوست و استخوانمان را هم بدهيم. ✅ امام صادق علیه السلام مى‏ فرمايد: «يكى از صفات مؤمن اين است كه نحيف است و اضافى ندارد». آيا نمى‏ خواهيم اين زايده‏ ها را بدهيم⁉️ ✅ مشهد بودم. جوانى پيش من آمد. گفت و گفت و گفت. با او شوخى كردم و خنديدم. خيلى ناراحت شد. گفت تو مرا درك نمى‏ كنى. رنج مرا نمى‏ فهمى. ✅ من هم خنده ‏ام گرفته بود كه اگر رنج او قطره قطره بود، من جرعه جرعه سر كشيده بودم. او مى ‏گفت من امروز پولم تمام شده، در حالى كه من يك سال در اين مشكل و بدبختى بودم. ✅ به او گفتم: بحث اين نيست كه تو را درك نمى‏ كنم. تو خودت را درك نمى‏ كنى. ✅ هنوز ظرفيت خودت را نمى‏ شناسى. مگر درك كردن به اين است كه ما را در پنبه بخوابانند و حلوا حلوا كنند⁉️ 📚 حرکت، ص 290 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 امروز در آشپزخانه نگاهم به صحنه‌ی عجیبی جلب شد. کنار گاز آشپزخانه، لکه‌ی از چربی غذا افتاده بود و روی آن را مورچه‌های بسیار زیادی پوشانده بود. 🔶 برخلاف همیشه که من مورچه‌ها را در حال حرکت ،فعالیت و جنب و جوش دیده بودم ، این بار چشمم به دسته‌ای مورچه افتاده بود که هیچ حرکتی نمی کردند و مانند مردگانی به سکون رسیده بودند. 🔶 با خودم فکر کردم شاید مرده باشند که اینطور ساکن هستند. مجبور شدم لحظاتی زیر نظر بگیرمشون. 🔶 کمی که سر و صدا کردم و دستم به میز خورد ، دیدم به حرکت در آمده‌اند و از آن لذت و مستی و رخوت جدا شده‌اند. اما برایم جالب بود که هنوز هم تعداد زیادی از آنها بی حرکت بودند. 🔶 شروع کردم میزان ضربه‌ها را شدید کردن، این بار تعداد بیشتری به حرکت درآمدند و از سکون جدا شدند ، اما بازهم تعدادی مانده بودند. 🔶 آنهایی که بیشتر در این چربی دست و پایشان فرو رفته بود و بیشتر دل بسته‌بودند ، سخت تر جدا می‌شدند و با سکون و رخوت خو گرفته بودند. 🔶 ما هم که شیطونی‌امون گُل کرده بود ، شروع کردیم فوت کردن این مخلوقات خدا و به قولی بلای شدید‌تری از خودمان را به سرشان نازل کردیم. این بار دیگه تقریبا همه به حرکت‌ در آمده بودند و از این رخوت و سکون جدا شده بودند. 🔶 یاد حرف استاد صفایی افتادم؛ فلسفه‌ی بلاها در این دنیا این هست که زیر پای ما را داغ کنند که در این دنیا اسیر و گرفتار نشویم. 🔶 چون کار ما انسان‌ها حرکت هست ، آنهم حرکت به سمتی که بالاترین باشد، بعضی وقت‌ها زیبایی‌های مسیر ما را می‌فریبد و از کار اصلی‌امان باز می‌مانیم و به سکون می‌رسیم. 🔶 بماند وقتی بلا تمام شد و بعد از لحظاتی برگشتم ، باز دیدم که برخی از مورچه‌ها برگشته‌اند و باز ساکن و بی‌حرکت شده‌اند. 🔶 به خودم گفتم راستی بد نیست یه سری هم به خودت بزنی و ببینی دست و پایت تو چه پیتی از روغن گیر کرده که اینطوری مانده‌ای⁉️ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 ما خيال مى‏ كنيم كه آمده ‏ايم تا خانه بسازيم، بزمى بسازيم و همين كه خانه‏ مان راخراب مى ‏كنند و بزممان را به هم مى ‏زنند ناله مى‏ كنيم و بانگ برمى ‏داريم كه مسلمانى نيست، كه خدا نيست. 🔶 بى‏ خبر! آنها مى‏ خواهند تو را بسازند و تو را آورده ‏اند كه بسازند و اين است كه بزمت را مى‏ سوزانند، كه خانه ‏ات را خراب مى ‏كنند، كه محبوب‏هايت را مى‏ شكنند، كه مگر برخيزى. خرابت مى‏ كنند، تا آباد شوى. ديوارهايت را مى‏ ريزند تا به وسعت برسى. 🔶 و اين است كه تو بايد خودت بخواهى و طلب كنى و اگر نخواهى و كردند، شكر كنى و يا لااقل صبر داشته باشى كه بارور شوى، نه آنكه جزع بزنى و فرياد، كه فرياد خريدارى ندارد و در زير اين گنبد كبود، بازارى ندارد، كه دنيا با درد همراه است و با غم مخلوط و با رنج پيچيده. 🔶 دنيا راه است، كلاس است، كوره است. آنقدر مى‏ سوزاندت كه آماده‏ ى درس‏ها شوى و گام بردارى. 🔶 لوس بازى بس است، كه دستگاه هستى، با تربيت آمريكايى، هماهنگ نيست. اين واقعيت‏ها، با اين لوس بازى‏ ها نمى‏ خواند. اين دستگاه مى‏ خواهد آدم تحويل دهد؛ آدمى كه با كوله بار رنج، راه دراز هستى را طى كرده و به هست آفرين رسيده است. «يا ايُّهَا الْانْسان انَّكَ كادِحٌ الى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه‏». 🔶 و اين بلاء و فشار براى آنهايى كه آماده ‏ترند، شديدتر و برنده ‏تر است.«انَّ اشَدَّ الناسِ ابْتِلاءً الْانْبياء ثُمَّ الامثَلُ فَالأَمْثَلُ». سخت ‏ترين آدم‏ها، در گرفتارى پيامبران بودند و سپس به ترتيب، آنها كه نمونه بودند. 🔶 كسانى كه ايمان بيشترى دارند، رنجشان بيشتر است، كه: «الْبَلاءُ لِلْوِلاء». مادامى كه در گيره‏ ى عشق جايى نگرفته ‏اى، سوهانى نمى‏ خورى. 🔶 هر چه اين گيره محكم‏تر شد، اين سايش و فرسايش زيادتر مى ‏شود. «فَمَنْ قَوى‏ ايمانُهُ وَ كَثُرَ عَمَلُهُ، كَثُرَ بَلاؤه». چون گرفتارى‏ ها بايد هماهنگ با ظرفيت‏ها باشد، كه از راه باز نگردند و منحرف نشوند و از آن طرف بتوانند كارى را با خود شروع كنند و پيش بيايند. 📚 صراط، ص 121 🆔👉 @cheshmeyejarie