💟 تويى كه در برابر سوختن دست برادر و خواهر كوچكت آرام نيستى، چگونه مى توانى در برابر اين همه آتش خانمان سوز آرام باشى⁉️
💟 و بر اين همه جهل و فساد و تباهى و بر اين همه درگيرى و جنگ و خون، از خانه تا جامعه و تا جهان معاصر، چشم باز نكنى و همّت نگذارى⁉️
💟 پس نمى توانى به زندگى راحت و همسردارى و خانه دارى و رفاه گسترده و يا محدود، قانع باشى.
💟 چون در اين كشتى، كه تمامى ديوارهايش سوراخ شده، تو نمى توانى آرام بمانى؛ كه در نهايت در اتاق سالم و كابين زيبا، به زير آب مى روى و در دنياى رابطه ها، گرفتار مى شوى.
💟 تو با نظارت و بصيرت و طرح و برنامه، نمى توانى چشم پوش و سر در لاك بمانى.
💟 پس ناچارى كه صداى حادثه را بشنوى و پيش از آنكه حادثه بر تو وارد شود و در بكوبد و محكم بكوبد، تو اين قارعه را، استقبال كنى و به آن هجوم بياورى.
💟 آيا با اين همه كاستى و مشكل و فساد و تباهى، كارى نيست و مسؤوليتى نيست و جز زندگى محدود و شادى ها و رنجهاى حقير و روزمرّه، تكليفى نيست⁉️
💟 اگر هست، آيا اين كارهاى بزرگ و مستمر و مرتبط، بدون تمرين، بدون طرح، بدون بصيرت و بدون نظارت، دست يافتنى است.
📚 نامه های بلوغ، ص 175
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 امروز، تبليغ هدف اصيل خود را از دست داده. شايد يك مبلغ بيشتر به اين فكر كند كه جمعيت زياد باشد و شكوه و عظمت مجلس به اوج برسد و منبر را خوب تحويل بدهد.
💟 در حالى كه اين اهميت ندارد كه چند نفر جمع شده اند، اين مهم است كه چند نفر ساخته شده اند و به راه افتاده اند و بى نياز گرديده اند.
💟 ما نبايد بخواهيم آنهايى كه چند سال پاى منبر بوده اند، باز هم در همانجا جمع شوند و اگر جمع شدند، اين از ركود آنها خبر مى دهد.
💟 اين درست نيست كه يك شاگرد، هر سال در يك كلاس و با يك استاد بماند و اگر ماند، اين دليل رفوزگى و مردودى اوست.
💟 آخر كسى كه در يك كلاس ساخته شد، چاره اى ندارد جز آنكه به كلاس بالاتر بيايد و اگر نيامد، يا به خاطر اين است كه عشق به تحصيل ندارد و يا اينكه كلاس بالاترى تشكيل نگرديده است.
💟 و در هر حال بايد در او عشق آفريد و بالاترش آورد و همين كه اشباع شد و فارغ التحصيل شد، به تبليغش گماشت و به كارش واداشت.
📚 روحانیت و حوزه، ص 148
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 تو بايد علم را حفظ كنى! از چه چيزى؟ از زمينه هاى آلوده.
🔶 من اگر بخواهم مقدارى شير را در ظرفى بريزم، نگاه مى كنم تا آن ظرف آلوده نباشد.
🔶 پس اگر بخواهم آگاهى خود را به كسى منتقل كنم بايد ظرف آن را پاك كنم تا بتوانم علم را در آن بريزم.
🔶 وقتى مى خواهى علم را به ديگران منتقل كنى بايد زمينه هايش را آماده كنى؛ بايد از زمينه هاى ضلال و انحطاطى كه در آدمها هست.
🔶 از سوء استفاده ها و برداشتهاى غلطى كه بعدها ممكن است پيش بيايد و همچنين از ناسپاسى و بى اعتنايى هايى كه به وسيله علم تحقق پيدا مى كند، آن را حفظ كنى.
🔶 حضرت رسول م ىفرمايند: «حكمت را اگر از اهلش دريغ كنى، به آنها ظلم كرده اى و اگر به غير اهلش بسپارى، به حكمت ظلم كرده اى!»؛ «إِنَّ الْحُكَمَاءَ ضَيَّعُوا الْحِكْمَةَ لَمَّا وَضَعُوا عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهَا».
🔶 اگر ارزش آن را نمى داند و اهليت ندارد، به او نده. اگر اين گفتگوها به كسانى داده شود كه نمى توانند نتيجه بگيرند و بهره ببرند و قدرش را نمى دانند و برايشان مهم نيست، نبايد اين علم را به آنها منتقل كرد.
📚 خط انتقال معارف، ص 114
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 براى سازندگى و تربيت بايد از اعماق شروع كرد. هنگامى كه مى خواهيم رفتار و گفتار كسى را عوض كنيم، هنگامى كه مى خواهيم لباس كسى را دگرگون كنيم، بايد پيش از اين مرحله، عشقها و علاقه هايش را عوض كنيم
🔶 و ناچار شناختهايش را و ناچار فكرهايش را، كه ادامه ى تفكّر، شناخت است و ادامه ى شناخت، عشق و ادامه ى عشق، عمل.
🔶 ما عاشق آفريده شده ايم فقط معشوقها را انتخاب مى كنيم و براى اين انتخاب است كه بايد آنها را بسنجيم كه چه مى دهند و چه مى گيرند. با اين روش نتيجه هاى سريعترى بدست مى آيد.
🔶 اگر فقط لباس كسى را عوض كرديم و چادر بر سرش انداختيم و نمازخوانش نموديم و با شعارها و تلقينها و يا تشويقها و تهديدها، داغش كرديم.
🔶 بدون اينكه از درون روشنش كرده باشيم و عشقى در نهادش گذاشته باشيم، ناچار در محيطى ديگر سرد مى شود و يخ مى زند؛ همانطور كه آهن تفتيده در محيط ديگر، سرد و سخت مى شود.
🔶 اين برگهايى كه ما به افراد مى چسبانيم، در برابر نسيمى دوام نخواهند آورد، چه رسد به طوفانهاى كوه افكن اين قرن.
🔶 ريزش برگهاى پاييزى به من درسى داد كه در هنگام خوابِ ريشه ها، برگها مى ريزند حتى با نسيمى؛ اما در بهارهاى سبز و همراه بيدارى ريشه ها، از چوب خشك مرده، از چوب سخت و متراكم، جوانه ها و شكوفه ها مى جوشند و بارور مى شوند.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص 43
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ امتحان و بلاء و فتنه همانطور كه از اسمشان پيداست، محنت پذيرفتن و گرفتارى ديدن و در كوره نشستن است. و در اين كوره است كه پخته مى شوى، كه از خامى در مى آيى و راه مى افتى.
♦️ هزار خروار ادعا را نمى توان با بحث و گفتگو و تو بميرى و من بميرم، درمان كرد. آنها كه ادعاى توحيد و اطلاع از وجود ربطى چشمشان را گرفته، نمى توانى از توحيد و شرك برايشان بگويى كه آنها از تو بهتر مى دانند و از تو بهتر مى گويند.
♦️ اينها بايد زير فشار بروند و صدمه ببينند، فرزند دلبندشان و محبوب و نور چشمشان را زير تازيانه ببينند و ظرفيت خود را بشناسند و عمق و حجم فاجعه را احساس كنند.
♦️اين خداست كه می پرسد:«أَحَسِبَ النَّاسُ أنْ يُتْرَكُوا أنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون». آيا خيال مى كنيد كه با ادعاى ايمان رهايتان مى كنند، در حالى كه به كوره نرفته ايد و حرارت نديده ايد كه خالص بشويد و ناخالصى ها را از دست بدهيد.
♦️ و آنگاه از يك سنت حكايت مى كند: «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»، همه را به اين فتنه و به اين محك دچار كرديم. چرا؟ «فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلمَنَّ الْكاذِبين». تا اينكه خدا علامت بگذارد و نشانه بگذارد آنهايى را كه صادق بوده اند و آنهايى را كه دروغگو هستند.
📚 صراط، ص 114
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ ما از هنگامى كه به دنيا آمده ايم، پستانك به دهانمان گذاشته اند و لالايى در گوشمان خوانده اند و ما هم خيال كرده ايم كه دنيا خوابگاه است و آخور است و عشرتكده.
✅ بر اساس همين عادت قضاوت مى كنيم كه عجب خوابگاه بدى و عجب رستوران درهمى و عجب عشرتكده ى ماتمزده اى.
✅ ما با شناخت استعدادهاى عظيم خود مى يابيم كه كار ما حركت است و در نتيجه هستى راه است. «فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ»، و دنيا كلاس زندگى است. «عَلَّمَ الانْسانََ»، و زندگى كوره است. «دارٌ بِالِبَلاءِ مَحْفوُفةٌ»، و اين است كه دنيا را به غم بسته اند.
✅ و در اين كلاس هزارها زبان و هزارها پيام گذاشته اند تا هزار هزار گوش خود را باز كنيم و درسهايى بگيريم.
✅ و از هر آيه اى و از هر واقعيتى به هزار رمز، به هزار نكته، به هزار اشاره راه ببريم، كه هزار نكته ى باريكتر ز مو اينجاست.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص 261
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 مادر مهربان، كودك ضعيف و محبوب خود را، اگر بخواهد بيرون برود و يا زير باران بماند و يا غذاى كثيفى بخورد، آن چنان مى زند و مى كشد و مى بندد كه جاى انگشتهايش بر بدن او مى نشيند و مادر اينها را از مواظبت و مراعات و محبت مى داند.
🔷 پس چطور شكستن بتها و دور كردن شيطان و كنار زدن تعلقها را نمى فهمد و محبت را در تمامى چهره ها و نعمتها را در تمامى داد و ستدهاى خدا نمى بيند. كه؛ «أَسْبَغَ عَلَيكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً و باطِنَةً».
🔷 مشكل همين است. كه ما گل و شل باران و كثيفى بچه ها و آلودگى غذا را مى فهميم و فرزند دلبندمان را مى زنيم و نمى گذريم ولى گرفتارى بتها و اسارتها و آلودگى شهوات و جلوه هاى دنيا را نمى فهميم و صنايع و كارسازى خدا را نمى شناسيم.
📚 وارثان عاشورا، ص 184
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 هيچ مادر مهربانى، بچه هاى عزيزش را هميشه به بغل نمى كشد، كه اين كار با محبّت او سازگار نيست.
💟 بچه ها تا حركت نكنند و سينه بر خاك نكشند و زمين نخورند و درگير نشوند، نمى آموزند و به جايى نمى رسند و راه رفتن را فراموش مى نمايند.
💟 كجاست چشمى كه محبّت مادر را را در همين واگذاشتنها و نظارتها ببيند و نشانه هاى لطف و تدبير را در همين تكليفها و بلاءها و محروميتها بشناسد⁉️
📚 نامه هاى بلوغ، ص 108
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ با عبادت، با عمل، با حرف، آدمها مشخص نمى شوند و اندازه هاشان نمودار نمى گردد.
♦️ آنچه نهفته ها را مشخص مى كند و حالتها و آدمها را از يكديگر جدا مى سازد، بلاء است و اين بلاء، صنعت خدا و كار اوست.
♦️ كه مى فرمايد:«وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِى»؛ تو را براى خودم ساختم.
♦️ كسانى كه غرور علم و عشق و عمل گرفتارشان مى كند، غربال بلاء و گرفتارى ها نجاتشان مى بخشد و ضعفها و كفرهاشان را و نهفته ها و نفوذى ها را مشخص مى سازد.
♦️ كه امام حسين عليه السلام فرمود:«النَّاسُ عَبِيدُ الدُّنيا وَالدِّينُ لَعِقٌ عَلَى اَلسِنَتِهِم يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّت مَعَایِشُهُم فَاِذَا مُحِّصُوا بِالبَلاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون». آدمها آنجا كه با بلاء تمحيص مى شوند دينداريشان مشخص مى گردد.
📚 وارثان عاشورا، ص 68
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 نمى دانم كبوترها را ديده ايد كه چگونه به جوجه هايشان غذا مى رسانند و نوك در نوك هم مى كنند.
🔶 و باز همانها را ديده اى كه چگونه به جوجه هاى بزرگترشان نوك مى زنند و بيرونشان مى كنند.
🔶 راستى كدام يك از اينها محبت است و كدام دشمنى⁉️
🔶 امام سجاد علیه السلام مى گويد: «اللهم إجْعَلْ شُكْرى لك عَلى ما زَوَيْتَ عَنّى، أَوْفَرْ مَنْ شُكْرى إيّاك عَلى ما خَوَّلْتَني».
🔶 خداى من! سپاس مرا بر آنچه كه مرا از آن محروم كرده اى، بيشتركن از سپاسى كه من بر نعمتهاى تو دارم.
🔶 شكر بر محروميت بيشتر از شكر بر دارايى، اين شكرى است كه راه رفته ها دارند.
🔶 اينها كه مى دانند اگر او با محبت مى دهد، با محبت بيشتر مى گيرد و اگر عطاى او نعمت است، بلاى او نعمت بزرگتر است و اين است كه شكر بيشتر مى خواهد.
🔶 ما هنوز چشمى نداريم كه محبت را در تمامى چهره هايش بشناسيم و سپاس بگذاريم. و اين است كه در هنگام دارايى مغرور مى شويم و به وقت گرفتارى و بلاء مأيوس مى مانيم.
📚 صراط، ص 116
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 بدون ابتلا و گرفتارى هر كدام از ما خيلى راحت سير و سلوك مى كنيم. خيلى راحت! و خيلى هم خوبيم!
💟 مثل يك حوض لجنى هستيم كه چند سانت آب نو و قشنگ داخل آن جمع شده است و تا آن را به هم نزده اند، خيلى قشنگ است؛ مخصوصاً وقتى كه جلوه نور خورشيد هم در آن بيفتد و طلاى خورشيد و نقره آسمان هم در آن درخشش پيدا كند.
💟 درختها هم در آن جلوه كنند. صداى قورباغه ها هم برود و صداى بلبلها را هم بشنويم. در اين هنگام خيلى تجلّى مى كند، ولى وقتى يك دست به آن مى زنيم، مى بينيم كه همه چيز آشفته شد و همه چيز از توى اين آب بيرون آمد.
💟 ما آدمهايى هستيم كه تا بحرانها و گرفتارى ها شلوغمان نكرده و به قول خودمان تا كفرمان در نيامده است، خيلى آقاييم! ولى يك بحران، يك حرف، يك حديث، يك صداى زياد، حتى يك گنجشكى كه جيك جيك مى كند، كفرمان را درمى آورد. اينها حالتهاى ماست.
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ با يك فشار و درگيرى، چنان آه و ناله اى راه مى اندازيم كه روحيه ها را تضعيف مى كنيم. خيال مى كنيم نوبرش را آورده ايم.
✅ مايى كه مى خواهيم هستى را به دست آوريم، نمى خواهيم پوست بيندازيم⁉️ بايد گوشت و پوست و استخوانمان را هم بدهيم.
✅ امام صادق علیه السلام مى فرمايد: «يكى از صفات مؤمن اين است كه نحيف است و اضافى ندارد». آيا نمى خواهيم اين زايده ها را بدهيم⁉️
✅ مشهد بودم. جوانى پيش من آمد. گفت و گفت و گفت. با او شوخى كردم و خنديدم. خيلى ناراحت شد. گفت تو مرا درك نمى كنى. رنج مرا نمى فهمى.
✅ من هم خنده ام گرفته بود كه اگر رنج او قطره قطره بود، من جرعه جرعه سر كشيده بودم. او مى گفت من امروز پولم تمام شده، در حالى كه من يك سال در اين مشكل و بدبختى بودم.
✅ به او گفتم: بحث اين نيست كه تو را درك نمى كنم. تو خودت را درك نمى كنى.
✅ هنوز ظرفيت خودت را نمى شناسى. مگر درك كردن به اين است كه ما را در پنبه بخوابانند و حلوا حلوا كنند⁉️
📚 حرکت، ص 290
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 امروز در آشپزخانه نگاهم به صحنهی عجیبی جلب شد. کنار گاز آشپزخانه، لکهی از چربی غذا افتاده بود و روی آن را مورچههای بسیار زیادی پوشانده بود.
🔶 برخلاف همیشه که من مورچهها را در حال حرکت ،فعالیت و جنب و جوش دیده بودم ، این بار چشمم به دستهای مورچه افتاده بود که هیچ حرکتی نمی کردند و مانند مردگانی به سکون رسیده بودند.
🔶 با خودم فکر کردم شاید مرده باشند که اینطور ساکن هستند. مجبور شدم لحظاتی زیر نظر بگیرمشون.
🔶 کمی که سر و صدا کردم و دستم به میز خورد ، دیدم به حرکت در آمدهاند و از آن لذت و مستی و رخوت جدا شدهاند. اما برایم جالب بود که هنوز هم تعداد زیادی از آنها بی حرکت بودند.
🔶 شروع کردم میزان ضربهها را شدید کردن، این بار تعداد بیشتری به حرکت درآمدند و از سکون جدا شدند ، اما بازهم تعدادی مانده بودند.
🔶 آنهایی که بیشتر در این چربی دست و پایشان فرو رفته بود و بیشتر دل بستهبودند ، سخت تر جدا میشدند و با سکون و رخوت خو گرفته بودند.
🔶 ما هم که شیطونیامون گُل کرده بود ، شروع کردیم فوت کردن این مخلوقات خدا و به قولی بلای شدیدتری از خودمان را به سرشان نازل کردیم. این بار دیگه تقریبا همه به حرکت در آمده بودند و از این رخوت و سکون جدا شده بودند.
🔶 یاد حرف استاد صفایی افتادم؛ فلسفهی بلاها در این دنیا این هست که زیر پای ما را داغ کنند که در این دنیا اسیر و گرفتار نشویم.
🔶 چون کار ما انسانها حرکت هست ، آنهم حرکت به سمتی که بالاترین باشد، بعضی وقتها زیباییهای مسیر ما را میفریبد و از کار اصلیامان باز میمانیم و به سکون میرسیم.
🔶 بماند وقتی بلا تمام شد و بعد از لحظاتی برگشتم ، باز دیدم که برخی از مورچهها برگشتهاند و باز ساکن و بیحرکت شدهاند.
🔶 به خودم گفتم راستی بد نیست یه سری هم به خودت بزنی و ببینی دست و پایت تو چه پیتی از روغن گیر کرده که اینطوری ماندهای⁉️
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 ما خيال مى كنيم كه آمده ايم تا خانه بسازيم، بزمى بسازيم و همين كه خانه مان راخراب مى كنند و بزممان را به هم مى زنند ناله مى كنيم و بانگ برمى داريم كه مسلمانى نيست، كه خدا نيست.
🔶 بى خبر! آنها مى خواهند تو را بسازند و تو را آورده اند كه بسازند و اين است كه بزمت را مى سوزانند، كه خانه ات را خراب مى كنند، كه محبوبهايت را مى شكنند، كه مگر برخيزى. خرابت مى كنند، تا آباد شوى. ديوارهايت را مى ريزند تا به وسعت برسى.
🔶 و اين است كه تو بايد خودت بخواهى و طلب كنى و اگر نخواهى و كردند، شكر كنى و يا لااقل صبر داشته باشى كه بارور شوى، نه آنكه جزع بزنى و فرياد، كه فرياد خريدارى ندارد و در زير اين گنبد كبود، بازارى ندارد، كه دنيا با درد همراه است و با غم مخلوط و با رنج پيچيده.
🔶 دنيا راه است، كلاس است، كوره است. آنقدر مى سوزاندت كه آماده ى درسها شوى و گام بردارى.
🔶 لوس بازى بس است، كه دستگاه هستى، با تربيت آمريكايى، هماهنگ نيست. اين واقعيتها، با اين لوس بازى ها نمى خواند. اين دستگاه مى خواهد آدم تحويل دهد؛ آدمى كه با كوله بار رنج، راه دراز هستى را طى كرده و به هست آفرين رسيده است. «يا ايُّهَا الْانْسان انَّكَ كادِحٌ الى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه».
🔶 و اين بلاء و فشار براى آنهايى كه آماده ترند، شديدتر و برنده تر است.«انَّ اشَدَّ الناسِ ابْتِلاءً الْانْبياء ثُمَّ الامثَلُ فَالأَمْثَلُ». سخت ترين آدمها، در گرفتارى پيامبران بودند و سپس به ترتيب، آنها كه نمونه بودند.
🔶 كسانى كه ايمان بيشترى دارند، رنجشان بيشتر است، كه: «الْبَلاءُ لِلْوِلاء». مادامى كه در گيره ى عشق جايى نگرفته اى، سوهانى نمى خورى.
🔶 هر چه اين گيره محكمتر شد، اين سايش و فرسايش زيادتر مى شود. «فَمَنْ قَوى ايمانُهُ وَ كَثُرَ عَمَلُهُ، كَثُرَ بَلاؤه». چون گرفتارى ها بايد هماهنگ با ظرفيتها باشد، كه از راه باز نگردند و منحرف نشوند و از آن طرف بتوانند كارى را با خود شروع كنند و پيش بيايند.
📚 صراط، ص 121
🆔👉 @cheshmeyejarie
✴️ حاج محمد رضا سقا زاده: از آیتالله ملاعلی همدانی درباره مرقد حضرت زینب سلام الله علیها پرسیدم
✴️ گفتند: آیت الله آقا ضیاء عراقی فرمودند: شخصی شیعه از شهر قطیف عربستان به قصد زیارت امام رضا علیه السلام حرکت می کند، در راه پول خود را گم می کند.
✴️ متوسل به امام زمان علیه السلام می شود. در همان حال سید نورانی را می بیند که به اومبلغی مرحمت کرده و می گوید: این مبلغ تو را به سامرا می رساند.
✴️ در آنجا پیش وکیل ما میرزا حسن شیرازی برو و بگو: سید مهدی می گوید: پولی از ما در پیش توست، فلان مقدار بدهد تا به زیارت جدم امام رضا علیه السلام بروی.
✴️ اگر او نشانه خواست، بگو: امسال در فصل تابستان، شما با حاج ملا علی کنی، حرم عمه ام مشرف بودید
✴️ ازدحام جمعیت باعث شده بود که در حرم عمه ام آشغال ریخته شود، شما عبا از دوش گرفته و با آن حرم را جارو کردی و ملا علی کنی نیز آشغال ها را بیرون می ریخت و من در کنار شما بودم!
✴️ شیعه قطیفی می گوید: چون به خدمت آیتالله شیرازی رسیدم، جریان را نقل کردم
✴️ بی اختیار در حالی که اشک شوق می ریخت، دست در گردنم افکند و چشمهایم را بوسید و تبریک گفت و مبلغی مرحمت کرد.
✴️ چون به تهران آمدم خدمت حاج آقا کنی رسیدم و جریان را برای او نیز تعریف نمودم. تصدیق کرد، ولی بسیار متاثر گشت که ای کاش این نمایندگی و افتخار نصیب او می شد.
📚 شیفتگان حضرت مهدی، ج ۳ ص ۱۴۲
♥️👈 خوشا به حال #مدافعان حرم
💐 میلاد عقیلة العرب حضرت #زینب کبری مبارک
❌👈 کپی با ذکر منبع کانال👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi
🔶 دردها، چه آنها كه از خود ما هستند و چه آنها كه از ديگران است و چه آنها كه از حركت هستى است مى تواند عامل حركت ما باشد.
🔶 در اينجا بايد توضيح بدهم تا اشتباه نشود. نمى گويم بايد درد و رنج را پذيرفت كه مى گويم بايد از آن بهره برداشت و نبايد از آن ترسيد. درگيرى و فرار غلط است؛ مهم بهره بردارى است.
🔶 مسأله ى ما، بررسى عامل رنجها نيست، بل تلقى و برداشت و موضعگيرى ما در برابر رنج، موضوع بحث است.
🔶 رنجها از كجا و چرا برخاسته اند، مسأله نيست، چگونه با آنها كنار بياييم اين مسأله ى ماست.
🔶 آنها كه در سطح برترى هستند، از رنجها، حركتها را بهره مى گيرند و راه مى افتند. نه عقده مى گيرند و نه خُرد و شكسته مى شوند.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص 283
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 به پدرى كه فرزندش را از دست داده بود و هرگونه تسليتى را به تمسخر مى گرفت، كه «هنوز دامنت آتش نگرفته كه درد من دلسوخته را بدانى».
🔷 گفتم راستى كه مصيبت تو، مصيبت بزرگى است و از بزرگى مصيبتش شمّه اى گفتم و آخر سر به مقايسه پرداختم كه مصيبت تو بزرگ است ولى تو از اين مصيبت بزرگترى و همين است كه نبايد بلرزى.
🔷 آنها كه فقط به بزرگى حوادث و موانع و دردهايشان اشاره مى كنند و حتّى گاهى رنج مى برند كه كسى درد ما را درك نكرده، اينها خوب است كه نيم نگاهى هم به خودشان مى انداختند و مى فهميدند كه اگر كسى رنج اينها را درك نكرده، خودشان هم خودشان را درك نكرده اند و فقط درد را احساس كرده اند.
📚 انتظار، ص 90
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 «إِلَهِي عَلِمْتُ بِاخْتِلاَفِ الآثَارِ وَ تَنَقُّلاَتِ الأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَكَ مِنِّي أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى لاَ أَجْهَلَكَ فِي شَيْءٍ».
💟 خداى من! من از رفت و آمد آثار تو و از تحوّل و نقل و انتقال جلوه هاى تو، دانستم تو مى خواهى كه براى من در هر چيزى رخ بنمايى تا تو را در هيچ چيز جاهل نباشم و با تو بيگانه نمانم.
💟 ولى اين آشنايى آسان نيست، آنجا كه تو بتهاى من را مى شكنى و تعلقهاى مرا مى زنى اين نكته ديرتر برايم جا مى افتد كه تو مى خواهى به محدودها و محكومها، بسته نشوم وروى موج خانه نسازم و بدليل تحول بُتها، بت پرست نمانم.
💟 در اول كار خيال مى كنم كه تو با من دشمنى كه تو با من لجاجت دارى، ولى از تحوّل مستمر و نقل و انتقال مداوم مى يابم كه تو بر من جلوه مى كنى و با شكست بتها، تماميت خود را برايم آشكار مى سازى.
💟 من از شكسته شدن جام محبوبم مى توانم غصه و قصه ببافم كه از پدرم بود و از نياكانم رسيده بود. مى توانم بياموزم كه ديدى شكستنى بود و دل بستنى نبود.
💟 اين درسى است كه تو با اختلاف و رفت و آمد آثار و با نقل و انتقال اطوار و جلوه ها، به من آموختى تا تو را در هر چيزى ببينم.
📚 چهل حدیث، ص 32
🆔👉 @cheshmeyejarie
✴️ آنجا كه نمى توان غمها را كم كرد بايد ظرفيتها را گسترده تر ساخت تا بتوان از همانچه كه ما را مى شكند، نيرو بدست آورد.
✴️ بازوهاى تو مى توانند از همان وزنه هايى كه خستگى مى آوردند و زحمت داشتند، به قدرت برسند و نيرو بگيرند.
✴️ همانطور كه وزنه ها بدن تو را شكل مى دهند و نيروى تو را زياد مى كنند، همان رنجها هم روح تو، سينه ى تو، ظرفيت تو را زيادتر و گسترده تر و نيرومندتر مى سازند.
✴️ با اين بينش، تو تراكم غم را هرز نمى كنى و هدر نمى دهى، كه از اين تراكم بهره برمى دارى و قدرت مى سازى.
✴️ تو در برابر بلاء و رنج، در برابر بارهاى سنگين، جزع ندارى. بالاتر، تحمل و صبر ندارى، كه به بهره بردارى و شكر رسيده اى و از درد درسهايش را گرفته اى و از غمها قدرتها را بيرون آورده اى.
✴️ تو ديگر چه تسليتى مى خواهى كه بايد سرقفلى هم بدهى و خوشحال هم باشى.
✴️ كسى كه مى خواهد به قدرت بيشتر برسد، ديگر از برداشتن وزنه ها خسته نمى شود، كه قدرت مى گيرد. رنج نمى برد كه راحت است.
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 3، ص 81
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 يكى از نكته هايى كه آدمى را توانا مى كند و رنج او را مى برد، ظرفيّت زياد اوست؛ چون ما كه غمها را نمى توانيم كم كنيم، پس بايد خود به وسعتى برسيم.
🔶 هر كدام از ما غصّه هاى زيادى در متن زندگى مان داشته ايم. گريه ها كرده ايم. با تمام صميميّتِ دلمان هم گريه كرده ايم.
🔶 ما اين گريه ها و رنجها را داشته ايم، حالا هر كس به گونه اى. يك روزى هم آدم با خنده به گريه هاى ديروزش برمى گردد.
🔶 چيزهايى كه ديگر امروز خيلى مسخره است، ولى يك روزى آدم براى آنها اشكها ريخته است.
🔶 اين نكته مهم است كه ما غمها را نمى توانيم كم كنيم. پس چاره و راهى جز اين نداريم كه به ظرفيّت خود روى بياوريم و وسعتى پيدا كنيم و تلقّى جديدى از خودمان و از زندگى به دست بياوريم.
🔶 اين رفعتِ ذكر ماست كه وسعت صدر ما را به دنبال مى آورد و در نتيجه در متن رنجهايى كه قرار گرفته ايم، راحت خواهيم بود.
📚 فوز سالک، ص 240
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 بلاء موجب مى شود انسان بشكند و انكسار پيدا كند و الاّ رياضتها غرور ايجاد مى كنند.
🔷 اين درست است كه تمركزها قدرت مى آورند. ملائكه را نازل مى كنند. جن را مسخر مى كنند. ما فى الضمير را مى خوانند. پشت ديوار را مى بينند و ...
🔷 همه اينها هست و تحقق پيدا مى كند، ولى اين قدرتها يك مشكل ايجاد مى كنند و آن مشكل اين است كه انسان را طلبكار مى كنند.
🔷 سالكى كه بر اساس تمركز و رياضت حركت مى كند، مبتلاست. مغرور است و متوقع.
🔷 بچه كه بوديم بعد از اينكه چندين بار دستمان را حركت مى داديم و ورزش مى كرديم، به ماهيچه هامان دست مى زديم تا ببينيم چقدر قوى شده است!
🔷 سالكى كه ده مرتبه ذكرى را مى گويد، ده مرتبه عملى را مرتكب مى شود، خيال مى كند كه كارى كرده است و در برابر كارش بايد حاصلى داشته باشد. لذا متوقع مى شود، ولى بلاء، شكننده و منكسر است و همه بساط او را بر باد مى دهد.
📚 اخبات، ص 55
🆔👉 @cheshmeyejarie
❇️ بلاء يك چهره ندارد، كه تمامى داده هاى خدا بلاء است. ندادنهاى او بلاء است. گرفتن و بخشيدن، محروميت و دارايى، همه اش ابتلاء است.
❇️ موقعيتها مهم نيست، عكس العملى كه نشان مى دهى و موضعى كه مى گيرى، نشان دهنده ى عمق تو، ظرفيت تو، ايمان تو، صدق تو، كذب و نفاق و سطحى بودن توست. و تو تا ندانى كه چه هستى و در كجايى، نمى توانى با خودت كار كنى و جلوتر بيايى.
❇️ در سوره ى فجر آمده كه انسان، داشتنها و محروميتها را معيار افتخار و ملاك اكرام و اهانت مى شمارد، در حالى كه تمامى نعمتها و سختگيرى ها به خاطر ابتلاء و آزمايش انسان است.
❇️ اين ماييم كه نعمتها را فقط در يك چهره مى شناسيم، ولى نعمتها گاهى آشكار و مشخص هستند و گاهى پنهان و نهفته. «أَسْبَغَ عَلَيكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً و باطِنَةً».
❇️ و در نتيجه آنها كه نمى دانند، با خدا به جدال بر مى خيزند: «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِى اللَّهِ بِغَيرِ عِلْمٍ و لا هُدىً و لا كِتابٍ مُنيرٍ».
❇️ ما خيال مى كنيم كه اگر نعمتى را گرفتند، اين دشمنى است. نمى دانم كبوترها را ديده ايد كه چگونه به جوجه هايشان غذا مى رسانند و نوك در نوك هم مى كنند.
❇️ و باز همانها راديده اى كه چگونه به جوجه هاى بزرگترشان نوك مى زنند و بيرونشان مى كنند. راستى كدام يك از اينها محبت است و كدام دشمنى⁉️
📚 صراط، ص 116
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ بلاء عامل تمحيص است. آدمها و حالتها را غربال مى كند و از يكديگر جدا مى سازد. غربال كفر از ايمان، و كافر از مؤمن و غربال حالتها و ذلتها و عزتها و تعلق و فراغت و توجه و غفلت.
♦️دنياى ما، دنياى آميزشها و اختلاطهاست، دنياى بَلبَله و درهم شدنها و در يكديگر فرو رفتنهاست. در اين آميزشها، نفوذى ها و جاهلهاى مغرور، مياندار هستند.
♦️ با بلاء و ابتلاء، هم نفوذى ها مشخص مى شوند و كافرها از مؤمن جدا مى گردند و هم جاهلها به وضع خويش و اندازه ى خويش واقف مى گردند.
♦️ و اگر بخواهند با خود كارى را آغاز كنند و در خود طرحى پيدا كنند، مى توانند و اگر مديرى بخواهد آنها را در پستى بگذارد و جايگاه و منزلتى ببخشد مى فهمد و مى شناسد و مى تواند تحول در جايگاهها و پستها را دنبال نمايد.
📚 وارثان عاشورا، ص 66
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ در برابر هر رنجى سه راحت دارى؛ دو تا همراه و يكى در پايان.
♦️ همراه رنج جريان است و ورزيدگى و نشاط است و قدرت و در پايان هم بهره است و مزد پاداش.
♦️ كارگرى كه بارها را به دوش گرفته دو خوشحالى همراه گرفتارى هايش دارد و يك خوشحالى هم پس از گرفتارى.
♦️ همراه كارش از بى كارى و ركود رهيده و با كارش ورزيده تر و نيرومندتر شده و آخر كارش هم مزد و پاداش دارد.
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 3، ص 82
🆔👉 @cheshmeyejarie