فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بارها گفتیم این حجاب استایل ها و مذهبی صورتی ها دقیقا ضد دین رفتار می کنند و باید به شدت باهاشون برخورد کرد چون خطر اینها از یک بی حجاب بی دین بدتر است، چون در لباس مذهبی و دین داری با پنبه سر دینداری را می برند
#شبهات #حجاب_عفاف #حجاب #اعتقادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مجری منوتو: ما میخوایم مفهوم ناموس و غیرت از بین بره
🔹 شهید بابک نوری: ما از ناموس و غیرت دفاع می کنیم☺️
#هفته_دفاع_مقدس #جهاد_تبیین #حجاب_عفاف #شهدا #قهرمانان
#میلاد_پیامبر_اکرم
#میلاد_امام_صادق
🌸 امشب سخن از جان جهان باید گفت
🌸توصیف رسول انس و جان باید گفت...
🌸در شام ولادت دو قطب عالم
🌸تبریک به #صاحب_الزمان باید گفت...
✨میلاد پربرکت پیامبر صلح و رحمت #حضرت_محمد_مصطفی صلی الله علیه وآله و رییس مکتب تشیع حضرت #امام_صادق علیه السلام را به محضر مولایمان #امام_زمان ارواحنا فداه و مسلمین جهان تبریک میگوئیم.💐
#مناسبتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #مولودی
🌸 توی دلهرههای شهر، سحر شادی دمید
برای ختم شب سیاه، نبی خاتم رسید
🌱 برا شبهای تار دنیا ماه اومد
بتشکن از نسل خلیلالله اومد
پا به زمین زد و یک نفر اومد و
دین خدا رو کامل کرد
هرچی بدی بود و هرچی ستم بود و
یکجا همه رو باطل کرد
صلَّ الله، عَلی حیّ سرمد اباالقاسم احمد
اشهد انک قد اقمت الصلاة
جان همه عالم قربون قدمهات
نذر شکفتن نور تو صلوات
#تلاوت_قرآن
👈#صفحه ۱۵
#امروز👇
🙏 #سهشنبه #یازدهم_مهر ۱۴۰۲
👌در #هفته_وحدت
🤲ثواب قرائت امروز محضر مبارک #پیامبر_اکرم صلیاللهعلیهوآله و همه #شهدای_انقلاب، و اموات علیهمالسلام
🌷حدیث روز🌷
از #امام_جعفر_صادق (سلام الله علیه) پرسیدم که چگونه #صلوات فرستم بر (محمد و آل محمد)؟
فرمود: که میگویید:
صَلَواتُ اللهِ وَصَلَواتُ مَلائِکَتِهِ وَأنْبِیائِهِ وَرُسُلِهِ وَجَمیعِ خَلْقِهِ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَالسَّلامِ عَلَیْهِ وَعَلَیهِم وَرَحَمهُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ.
عرض کردم چه خواهد بود ثواب آن؟
فرمودند:
به خدا قسم از گناهان بیرون میآیی، مانند روزی که از مادر متولد شدهای.
معانی الأخبار، شیخ صدوق، ص۱۲۳ #حدیث
┅┅┄┄┅✾🌸🍃🌸✾┅┄┄┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موثرترین چهره تاریخ از بین ۱۰۰ شخصیت مهم کیست؟؟
♨️ مایکل اچ هارت در سال 1978 کتابی به نام " صد: رتبهبندی مؤثرترین چهرههای تاریخ " نوشته است. در کتاب او 100 شخص مهم و تأثیرگذار تاریخ معرفی شده است...
#دانستنیها #جهاد_تبیین #محمد #میلاد_پیامبر_اکرم
دو سه شب دیگر گذشت...
تا این که یک شب، وقتی همه منتظر شام بودند، هر چه صبر کردند فرحناز پایین نیامد! فرانک رفت تا فرحناز را با خود بیاورد. چند لحظه بعد با استرس برگشت و رو به مادر فرحناز گفت: «سوگل خانم! زود بیا... بدو لطفا!»
تا این را گفت، همه از سر میز بلند شدند و پشت سر سوگل، به اتاقی سرازیر شدند که فرحناز در آنجا خوابیده بود. تا رسیدند بالای تخت فرحناز، دیدند فرحناز مثل کوره، بلکه مثل کوه آتشفشان دارد زیر تب میسوزد.
سوگل خانم به سوسن گفت: «بدو یخ و پارچه بیار!» رو کرد به فرانک و گفت: «لباسش خیسه از عرق! بدو یه لباس از کمد من واسش بیار!»
یک ساعت گذشت. اما خبری از پایین آمدن تبِ فرحناز نبود. مهرداد رو به سوگل خانم گفت: «مامان اینجوری درست نمیشه. من میرم ماشینو روشن کنم. فرحنازو بیارین پایین تا بریم بیمارستان!»
میخواست از در اتاق برود بیرون که پدر فرحناز گفت: «کار دکتر نیست!»
تا این حرف را زد، مهرداد خشکش زد و به پدرزنش زل زد. سوگل هم که داشت شربت عسل درست میکرد، به پدر فرحناز نگاه کرد. مهرداد گفت: «پس چی کار کنیم آقاجون؟! زنم داره از دستم میره!»
پدر گفت: «درد این دختر، دوا و دکتر و شربت عسل و یخ و این چیزا نیست. این داره از درون میسوزه. نگاش کن! ببین خودت!»
همه برگشتن و به فرحناز نگاه کردند. سوگل خانم که معلوم بود خیلی عصبی شده و دلش میسوزد، با حرص و ناراحتی گفت: «این چه بلایی بود که سرمون اومد! دخترم داشت زندگیشو میکرد. الان دو هفته است که هممون از خواب و خوراک افتادیم.»
سوسن که خیلی فرحناز را دوست داشت، صدای گریه اش بلند شد. مهرداد اینقدر حرص خورد که صدای فشار دادن کلید و ریموتِ در از وسط انگشتاش میآمد.
پدر گفت: «آروم باشین. با همتونم.» بلند شد و کنار تخت فرحناز نشست. دستش را روی پیشانی و صورتِ قرمز شده فرحناز گذاشت. فرحناز از وسطِ چشم های نیمه بازش پدرش را تار میدید. قطره اشکی از گوشه چشمش جاری شد و زیر لب و آرام گفت: «آقاجون!»
پدر لبخندی زد و با خریدنِ نازِ فرحناز جواب داد: «جون آقا جون!»
فرحناز وسطِ بی حالی و تبش، لب های خشکش را باز کرد و گفت: «بهار!»
پدر این شعر حافظ شیرازی را خواند که: «بیانِ شوق چه حاجت؟ که سوزِ آتشِ دل... توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد»
سپس رو کرد به سوگل و گفت: «امشب چشم ازش برندارین. تا ببینم فردا چی میشه.»
صبح شد. اما نه معمولی. بلکه آن شب، به اندازه ده سال بر همه آنان گذشت. مخصوصا به فرحناز. با صدای زنگ در، فرحناز از خواب پرید. دید مهرداد هم که آن شب، پایینِ پایش خوابیده بوده، هم از خواب پریده و دارد چشمش را میمالد.
داداش فرحناز رفت در را باز کرد. چند لحظه معطل شد. هنوز کسی نمیدانست چه خبر است. تا این که سراسیمه برگشت. رو به مهرداد کرد و گفت: «مهرداد... پلیس... پلیس اومده درِ خونه!»
مهرداد که خواب از کله اش پریده بود با تعجب گفت: «پلیس؟! چی شده؟ چی میگن؟»
جواب داد: «نمیدونم. اما ... حکم جلب دارن!»
ادامه👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
👌 به مناسبت #میلاد_پیامبر_اکرم صلیاللهعلیهوآله و #هفته_وحدت
✅ #دشمن_شناسی و #دفاع_از_قرآن
#وحدت #قرآن
#تلاوت_قرآن
👈#صفحه ۱۶
#امروز👇
🙏 #چهارشنبه #دوازدهم_مهر ۱۴۰۲
👌در #هفته_وحدت
🤲ثواب قرائت امروز محضر مبارک #پیامبر_اکرم صلیاللهعلیهوآله و همه #شهدای_انقلاب، و اموات علیهمالسلام