eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
142 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
@childrin1کانال دُردونه.mp3
4.11M
"سه پروانه" با صدای (خاله شادی) 👆👆👆 🦋 🎨🦋 🦋🎨🦋 ╲\╭┓ ╭🦋🎨 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
کانال دردونه... ... .mp3
4.67M
"گل نرگس" 👆👆👆 🌺 ✨🌺 🌺✨🌺 ╲\╭┓ ╭ 🌺✨ 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼عصر زیبـاتـون 🌈بـخیر و شــادی 🌼لحظه هاتون قشنگ 🌈فنجون عشقتون پر مهر 🌼دلاتون گرم از محبت 🌈زندگیتون زیبـا 🌼عصرتـون شـاد و دلپذیر 🌼 🌈🌼 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌼🆑 @childrin1 ┗╯\╲
22.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تپه عقاب ها (قسمت سوم ) آخر 👆👆👆 🌻 ❤️🌻 🌻❤️🌻 join🔜 @childrin1
⭐️گاز گرفتن كودكان ✳️گاز گرفتن کودک از رفتارهای آزاردهنده ای محسوب میشه که اگر یکی دو بار در ماه رخ بده جای نگرانی نداره. ❇️ولی اگر رفتاری هست که بصورت مکرر در بچه میبینید باید اقدام فوری انجام بدین. 👈بعد از سه سالگی گاز گرفتن به خاطر اینه که بچه احساس ترس و ناکامی میکنه و یا نمیتونه احساس منفی رو در قالب کلمات بگه در نتیجه با گاز گرفتن این احساس رو تخلیه میکنه. 🌼بهش یاد بدین که با کلمات احساسش رو بگه در غیر این صورت تنبیه میشه. یعنی از دوستانش دور میشه و تنها در اتاقی میمونه. 🌈مثلا اگر بچه چهارسالشه چهار دقیقه باید در اتاق بمونه. دقت کنید اتاق نباید تاریک و ترسناک باشه. نکته بعد فهم کار بچه است مثلا بهش بگید ببین سارا داره گریه میکنه چون تو گازش گرفتی. نکته آخر: وقتی میبینید بین دو بچه دعوا شد اول از همه از هم جدا کنید و به بچه ای توجه نشون بدین که گاز گرفته شده. وقتی بچه تون رو گاز میگیرن چاره این نیست که اون هم گاز بگیره بهش بگید بینی اون بچه رو بگیره تا زودتر ولش کنه. و در نهایت با قاطعیت به بچه بگه اگر این کار تکرار بشه دیگه باهاش بازی نمیکنه. 🌼 🌈🌼 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌼🆑 @childrin1
9.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤩هدفدار 👀حافظه دیداری 🤓دقت توجه و تمرکز 🙌هماهنگی چشم و دست 🙌تقویت حرکات ظریف 🧠تقویت و عملکرد مغز 🤩هیجان و هدف 🌼 🌈🌼 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌼🆑 @childrin1 ┗╯\╲
‍ عمو نوروز🌸🌈 یکی بود یکی نبود ، غیر از خدا هیچکی نبود. مردی بود به اسم عمو نوروز. هرسال، اول بهار ، عمو نوروز با کلاه نَمدی، ریش و زُلف حنابسته ، کمرچین آبی، شلوار گشاد سرمه ایی و گیوه ی تخت نازکِ ملِکی، عصازنان به شهر می آمد. بیرون دروازه ی شهر، باغ کوچک قشنگی بود. توی این باغ ، هر جور میوه یی که دلت می خواست پیدا می شد! و فراوان بوته های پر گل داشت ! هرسال ، اول بهار ، شاخه های درخت ها پر از شکوفه می شد: شکوفه های صورتی، شکوفه های سفید. صاحب این باغچه ی کوچک، پیرزن سفیدموی خوش رویی بود. پیرزن، عمو نوروز را خیلی دوست داشت.هر سال، روز اول بهار ، صبح زود از خواب بیدار می شد. رختخوابش را جمع می کرد، وضو می گرفت و نماز می خواند. اتاق را جارو می کرد. قالیچه ی ابریشمی قشنگش را می آورد توی ایوان پهن می کرد و باغچه ی روبروی ایوان را آب پاشی می کرد. دور تا دور باغچه ، هفت بو ته ی گل هفت رنگ بود : نرگس و همیشه بهار ، بنفشه و گل سرخ، لاله و زنبق و نیلوفر. جلوی باغچه یک حوض کاشی بود. توی این حوض چند تا ماهی رنگارنگی شیطان شنا می کردند. پیرزن می رفت سر حوض، فوّاره را باز می کرد. آب برق برق می زد و روی گلها و بوته ها می ریخت. آنوقت می رفت و آینه ی پایه دار نقره اش را می آورد و روی قالیچه می نشست. موهایش را شانه می زد و می بافت. چشم هایش را سرمه می کشید. لُپ هایش را گلی می کرد . روی پیراهن تافته اش نیم تنه ی زری می پوشید و چارقد زری سر می کرد. گلاب به موهایش می زد. عود روشن می کرد. منقل آتش را درست می کرد. کیسه ی مخمل اسفند را کنار منقل می گذاشت. توی کوزه ی قلیان بلوری ، چند تا برگ گل می انداخت. بعد، سینی هفت سین را می آورد روی قالیچه می گذاشت. تو چند ظرف بلور ، هفت جور شیرینی و نقل و نبات می چید و پهلوی هفت سین می گذاشت و می نشست روی قالیچه ، و چشم به راه عمو نوروز می شد. پیرزن کم کم خوابش می گرفت، چرت می زد، پلکهایش سنگین می شد، به خواب می رفت و عمو نوروز را خواب می دید . در این میان، عمو نوروز سر می رسید ، می دید پیرزن خوابش برده و توی خواب ، لبخند می زند . عمو نوروز دلش نمی آمد پیرزن را از خواب بیدار کند، یک گل همیشه بهار را از باغچه می چید و به موهای سفید پیرزن می زد. نارنج سفره ی هفت سین را بر می داشت با چاقو نصف می کرد. نصفش را با قند و آب می خورد و نصف دیگرش را هم برای پیرزن می گذاشت. یک مشت اسفند از توی کیسه ی مخمل در می آورد و روی آتش می ریخت. اسفندها می پریدند هوا، ترق و توروق صدا می کردند! بوی اسفند در هوا می پیچید . عمو نوروز چند گل آتش هم روی قلیان می گذاشت. قلیان را چاق می کرد ، چند پُکی به قلیان می زد و آنوقت ، پا می شد و می رفت تا عید را به شهر ببرد. آفتاب ، کم کم ، از سر درختها پایین می آمد، در حیاط پهن می شد ، به ایوان می رسید و می افتاد روی صورت پیرزن . پیرزن از خواب می پرید ، چشم هایش را می مالید. تا نارنج نصف شده را می دید و بوی اسفند به دماغش می خورد، شستش خبردار می شد که : « ای دل غافل! دیدی باز عمو نوروز آمد ، عید را آورد ، سال تحویل شد و من خواب ماندم و ندیدمش!» دستی به زلفهایش می کشید ، گل همیشه بهار را از گوشه چارقدش در می آورد و می گفت : « ای داد بیداد ! باز هم باید یک سال آزگار صبر کنم.» و پیرزن یک سال دیگر هم صبر می کرد تا زمستان به سر بیاید. عمو نوروز همراه باد بهاری از راه برسد و چشم های پیرزن از دیدن عمو نوروز روشن شود. چون می گویند، هر کسی که عمو نوروز را ببیند ، تا دنیا دنیاست، مثل بهار ، تر و تازه می ماند. هیچ کس نمی داند آخرش پیرزن توانست عمو نوروز را ببیند ، یا نه؟ شاید یک سال، موقع تحویل، پیرزن بیدار بماند. عمو نوروز را ببیند و جوان و تر و تازه بشود و همراه عمو نوروز، عید را به شهر ببرد . «پایان» 🌸 🌈🌸 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌸🆑 @childrin1 ┗╯\╲
بازی هیجانی 👀بالا بردن دقت و توجه و تمرکز به روش مونته سوری 💕 💜💕 ╲\╭┓ ╭ 💜💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲