هر درختی که به دست خاک می سپاری ، لبخند عمیقِ آسمان و حال خوب زمین را در پی دارد.
۱۵ اسفند روز درختکاری گرامی باد.
╲\╭┓
╭🌳🌿 🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه.mp3
4.11M
#قصه_صوتی
"سه پروانه"
با صدای (خاله شادی)
👆👆👆
🦋
🎨🦋
🦋🎨🦋
╲\╭┓
╭🦋🎨 🆑 @childrin1
┗╯\╲
هدایت شده از دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
کانال دردونه... ... .mp3
4.67M
#لالایی_صوتی
"گل نرگس"
👆👆👆
🌺
✨🌺
🌺✨🌺
╲\╭┓
╭ 🌺✨ 🆑 @childrin1
┗╯\╲
🌼عصر زیبـاتـون
🌈بـخیر و شــادی
🌼لحظه هاتون قشنگ
🌈فنجون عشقتون پر مهر
🌼دلاتون گرم از محبت
🌈زندگیتون زیبـا
🌼عصرتـون شـاد و دلپذیر
🌼
🌈🌼
╲\╭┓
╭ 🌈🌼🆑 @childrin1
┗╯\╲
22.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون_سینمایی
تپه عقاب ها
(قسمت سوم ) آخر
👆👆👆
🌻
❤️🌻
🌻❤️🌻
join🔜 @childrin1
#نکته_تربیتی
⭐️گاز گرفتن كودكان
✳️گاز گرفتن کودک از رفتارهای آزاردهنده ای محسوب میشه که اگر یکی دو بار در ماه رخ بده جای نگرانی نداره.
❇️ولی اگر رفتاری هست که بصورت مکرر در بچه میبینید باید اقدام فوری انجام بدین.
👈بعد از سه سالگی گاز گرفتن به خاطر اینه که بچه احساس ترس و ناکامی میکنه و یا نمیتونه احساس منفی رو در قالب کلمات بگه در نتیجه با گاز گرفتن این احساس رو تخلیه میکنه.
🌼بهش یاد بدین که با کلمات احساسش رو بگه در غیر این صورت تنبیه میشه. یعنی از دوستانش دور میشه و تنها در اتاقی میمونه.
🌈مثلا اگر بچه چهارسالشه چهار دقیقه باید در اتاق بمونه. دقت کنید اتاق نباید تاریک و ترسناک باشه.
نکته بعد فهم کار بچه است مثلا بهش بگید ببین سارا داره گریه میکنه چون تو گازش گرفتی. نکته آخر: وقتی میبینید بین دو بچه دعوا شد اول از همه از هم جدا کنید و به بچه ای توجه نشون بدین که گاز گرفته شده. وقتی بچه تون رو گاز میگیرن چاره این نیست که اون هم گاز بگیره بهش بگید بینی اون بچه رو بگیره تا زودتر ولش کنه. و در نهایت با قاطعیت به بچه بگه اگر این کار تکرار بشه دیگه باهاش بازی نمیکنه.
🌼
🌈🌼
╲\╭┓
╭ 🌈🌼🆑 @childrin1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
🤩هدفدار
👀حافظه دیداری
🤓دقت توجه و تمرکز
🙌هماهنگی چشم و دست
🙌تقویت حرکات ظریف
🧠تقویت و عملکرد مغز
🤩هیجان و هدف
🌼
🌈🌼
╲\╭┓
╭ 🌈🌼🆑 @childrin1
┗╯\╲
عمو نوروز🌸🌈
یکی بود یکی نبود ، غیر از خدا هیچکی نبود. مردی بود به اسم عمو نوروز. هرسال، اول بهار ، عمو نوروز با کلاه نَمدی، ریش و زُلف حنابسته ، کمرچین آبی، شلوار گشاد سرمه ایی و گیوه ی تخت نازکِ ملِکی، عصازنان به شهر می آمد.
بیرون دروازه ی شهر، باغ کوچک قشنگی بود. توی این باغ ، هر جور میوه یی که دلت می خواست پیدا می شد! و فراوان بوته های پر گل داشت ! هرسال ، اول بهار ، شاخه های درخت ها پر از شکوفه می شد: شکوفه های صورتی، شکوفه های سفید.
صاحب این باغچه ی کوچک، پیرزن سفیدموی خوش رویی بود. پیرزن، عمو نوروز را خیلی دوست داشت.هر سال، روز اول بهار ، صبح زود از خواب بیدار می شد. رختخوابش را جمع می کرد، وضو می گرفت و نماز می خواند. اتاق را جارو می کرد. قالیچه ی ابریشمی قشنگش را می آورد توی ایوان پهن می کرد و باغچه ی روبروی ایوان را آب پاشی می کرد. دور تا دور باغچه ، هفت بو ته ی گل هفت رنگ بود : نرگس و همیشه بهار ، بنفشه و گل سرخ، لاله و زنبق و نیلوفر.
جلوی باغچه یک حوض کاشی بود. توی این حوض چند تا ماهی رنگارنگی شیطان شنا می کردند.
پیرزن می رفت سر حوض، فوّاره را باز می کرد. آب برق برق می زد و روی گلها و بوته ها می ریخت. آنوقت می رفت و آینه ی پایه دار نقره اش را می آورد و روی قالیچه می نشست.
موهایش را شانه می زد و می بافت. چشم هایش را سرمه می کشید. لُپ هایش را گلی می کرد . روی پیراهن تافته اش نیم تنه ی زری می پوشید و چارقد زری سر می کرد. گلاب به موهایش می زد. عود روشن می کرد. منقل آتش را درست می کرد. کیسه ی مخمل اسفند را کنار منقل می گذاشت. توی کوزه ی قلیان بلوری ، چند تا برگ گل می انداخت. بعد، سینی هفت سین را می آورد روی قالیچه می گذاشت. تو چند ظرف بلور ، هفت جور شیرینی و نقل و نبات می چید و پهلوی هفت سین می گذاشت و می نشست روی قالیچه ، و چشم به راه عمو نوروز می شد.
پیرزن کم کم خوابش می گرفت، چرت می زد، پلکهایش سنگین می شد، به خواب می رفت و عمو نوروز را خواب می دید . در این میان، عمو نوروز سر می رسید ، می دید پیرزن خوابش برده و توی خواب ، لبخند می زند .
عمو نوروز دلش نمی آمد پیرزن را از خواب بیدار کند، یک گل همیشه بهار را از باغچه می چید و به موهای سفید پیرزن می زد.
نارنج سفره ی هفت سین را بر می داشت با چاقو نصف می کرد. نصفش را با قند و آب می خورد و نصف دیگرش را هم برای پیرزن می گذاشت. یک مشت اسفند از توی کیسه ی مخمل در می آورد و روی آتش می ریخت.
اسفندها می پریدند هوا، ترق و توروق صدا می کردند! بوی اسفند در هوا می پیچید . عمو نوروز چند گل آتش هم روی قلیان می گذاشت. قلیان را چاق می کرد ، چند پُکی به قلیان می زد و آنوقت ، پا می شد و می رفت تا عید را به شهر ببرد.
آفتاب ، کم کم ، از سر درختها پایین می آمد، در حیاط پهن می شد ، به ایوان می رسید و می افتاد روی صورت پیرزن . پیرزن از خواب می پرید ، چشم هایش را می مالید. تا نارنج نصف شده را می دید و بوی اسفند به دماغش می خورد، شستش خبردار می شد که :
« ای دل غافل! دیدی باز عمو نوروز آمد ، عید را آورد ، سال تحویل شد و من خواب ماندم و ندیدمش!»
دستی به زلفهایش می کشید ، گل همیشه بهار را از گوشه چارقدش در می آورد و می گفت :
« ای داد بیداد ! باز هم باید یک سال آزگار صبر کنم.»
و پیرزن یک سال دیگر هم صبر می کرد تا زمستان به سر بیاید. عمو نوروز همراه باد بهاری از راه برسد و چشم های پیرزن از دیدن عمو نوروز روشن شود. چون می گویند، هر کسی که عمو نوروز را ببیند ، تا دنیا دنیاست، مثل بهار ، تر و تازه می ماند.
هیچ کس نمی داند آخرش پیرزن توانست عمو نوروز را ببیند ، یا نه؟ شاید یک سال، موقع تحویل، پیرزن بیدار بماند. عمو نوروز را ببیند و جوان و تر و تازه بشود و همراه عمو نوروز، عید را به شهر ببرد .
«پایان»
🌸
🌈🌸
╲\╭┓
╭ 🌈🌸🆑 @childrin1
┗╯\╲
#بازی
بازی هیجانی
👀بالا بردن دقت و توجه و تمرکز به روش مونته سوری
💕
💜💕
╲\╭┓
╭ 💜💕 🆑 @childrin1
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
🤔یه کاردستی بامزه با لیوان کاغذی😍
🌼
🌈🌼
╲\╭┓
╭ 🌈🌼🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1؛کانال دُردونه.mp3
3.76M
#قصه_صوتی
"شیر و سه گاو"
با صدای (خاله شادی)
👆👆👆
🦋
🎨🦋
🦋🎨🦋
╲\╭┓
╭🦋🎨 🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه'.mp3
2.84M
#لالایی_صوتی
"بنیامین بهادری"
👆👆👆
💜
⭐️💜
💜⭐️💜
Join🔜 @childrin1
🌼سلام
🌈الهی نگاه پر مهر خدا
🌼هـمراه لحظههـاتـون
🌈سلامتی و نیکبختی
🌼گوارای وجودتون
🌈بارش برکت و نعمت
🌼جاری در زندگیتون
🌈یکشنبه 17 اسفند ماهتون بخیر و شادی
🌼
🌈🌼
╲\╭┓
╭ 🌈🌼🆑 @childrin1
┗╯\╲
17.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مجموعه_داستان_های_مهارت_های_زندگی
این داستان :♤عباس آقا مامور بهداشت♤
(نگه داشتن بخش های مشترک ساختمان)
👆👆👆
🍊
🍋🍊
🍊🍋🍊
🍋🍊🍋🍊
🍊🍋🍊🍋🍊
Join🔜 @childrin1
12.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون
پند پارسی
(تشخیص نادرست)
💕
✨💕
╲\╭┓
╭ ✨💕 🆑 @childrin1
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
برای انجام این بازی میتوانید از لیوان های رنگی استفاده کنید یا لیوان های یک بار مصرف را رنگ بزنید
این بازی برای #آموزش_رنگ و #الگو_یابی کودکان ۲ تا ۴ سال موثر است.
🌼
🌈🌼
╲\╭┓
╭ 🌈🌼🆑 @childrin1
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
کاردستی زیبای گل و گلدون با استفاده از مقوا و کاموا😍👍
🌼
🌈🌼
╲\╭┓
╭ 🌈🌼🆑 @childrin1
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
یک کاردستی فانتزی و جالب 🌈
🐸قورباغه کوچولو با استفاده از نی و لیوان کاغذی🐸
با ما همراه باشید😘
💕
🐸💕
╲\╭┓
╭ 🐸💕 🆑 @childrin1
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آموزش_ریاضی
#دست_سازه
➕جمع با انتقال
🔢ریاضی
ساخت یک وسیله جالب برای آموزش مفهوم انتقال در جمع➕
با کارتن یا تخته سه میل و... میشه این وسیله کاربردی را بسازید👌
💕
💜💕
╲\╭┓
╭ 💜💕 🆑 @childrin1
┗╯\╲
🎨 #نقاشی_ساده
#آموزش گام به گام #نقاشی
این قسمت: ماهی
با اموزش ساده و گام به گام نقاشی روش ساده نقاشی کردن را به فرزندانتان بیاموزید.
╲\╭┓
╭ 🌈🎨 🆑 @childrin1
┗╯\╲
#نکته_تربیتی
بچهای میتونه از خودش دفاع کنه؛ که اعتماد به نفس داشته باشه.
بچهای میتونه در مقابل زور " نه" بگه؛ که اعتماد به نفس داشته باشه.
بچهای میتونه حرفش را بزنه؛ که اعتماد به نفس داشته باشه.
بچهای میتونه سر کلاس دستش را بلند کنه و جواب معلمش را بده؛ که اعتماد به نفس داشته باشه.
بچهای میتونه بیاد به مامان باباش بگه که کسی اذیتش کرده؛ که اعتماد به نفس داشته باشه.
بچهای می تونه خواستهاش را بیان کنه؛ که اعتماد به نفس داشته باشه.
بچهای حقیقت را بیان میکنه؛ که اعتماد به نفس داشته باشه.
نوجوانی به خودش افتخار میکنه که در دوران کودکیش روی عزت نفس و اعتماد به نفس او کار شده باشه.
نوجوانی به سیگار نه میگه که عزت نفس و اعتماد به نفس داشته باشه.
.
اگه تمایل دارید فرزندتان این خصوصیات را داشته باشه، باید روی پرورش اعتماد به نفس و عزت نفس کودکتان کار کنید.
.
بهترین زمان شکل گیری و پرورش عزت نفس و اعتماد به نفس، در دوران کودکی و سپس نوجوانی.
.
پدر و مادر باید آموزش ببینند و روی بچه کار کنند.
آموزش از طریق کتاب، کلاس، کارگاه، تمرین.....
🌼
🌈🌼
╲\╭┓
╭ 🌈🌼🆑 @childrin1
┗╯\╲
🐜🍌مورچه کوچولو در مزرعه موز🍌🐜
{اهداف قصه: تقویت حس همدلی، مهربانی و همذاتپنداری}
روزی از روزها مورچهی کوچکی به نام سیاهدونه در مزرعه بزرگ زندگی میکرد. چند کشاورز در این مزرعه موز میکاشتند. موزهای خوشبو و خوشگلی که هرروز زیر نور آفتاب گرم میخوابیدند تا رنگ پوستشان زرد شود و رسیده شوند. سیاهدونه هرروز از خواب بیدار میشد و با دوستانش از روی موزها سر میخوردنند و بازی میکردند.
سیاهدونه با دوستانش روی سر موزها میایستادند و دوردستها را نگاه میکردند. آنها عاشق موزها بودند و وقتی رنگ موزها زرد میشد از بوی آنها لذت میبردند. مزرعه موزها بهترین خانهای بود که سیاهدونه و دوستانش داشتند.
اما یک روز که سیاهدونه و دوستانش مشغول سرسره بازی روی موزها بودند ناگهان صدای گریهای شنیدند. گوشهایشان را تیز کردند و دنبال صدا را گرفتند. سیاهدونه و دوستانش دیدند یک بچه موز کوچولو زخمی شده و شاخه بالای سرش کمی شکسته است.
سیاهدونه رفت کنار بچه موز و او را دلداری داد. بچه موز اما دائم گریه و زاری میکرد و گفت: اااااه…خدایا..پوست زرد و خوشگلم خراشیده شده. شاخهام درد میکند… کمکم کنید. سیاهدونه با دوستانش دست به کار شدند. آنها از شاخهها پایین آمدند و خیلی زود چند شاخه نی پیدا کردند. از آن برای ساختن یک سوزن بزرگ استفاده کردند.
بعد سیاهدونه و دوستانش رفتند پیش آقای عنکبوت و مقداری نخ از او گرفتند و یک سوزن و نخ درست کردند و دوباره رفتند پیش موز کوچولو که داشت گریه میکرد. سیاهدونه با کمک دوستانش خیلی آرام شروع کرد به دوختن شاخه موز کوچولو. دوستان سیاهدونه هم تند تند و با صدای بلند برای موز کوچولو آواز میخواندند تا حالش خوب شود و دردی متوجه نشود.
موز کوچولو تا خواست دوباره داد و فریاد راه بیاندازد، سیاهدونه و دوستانش گفتند، دیگر تمام شد. ما شاخهات را دوختیم. حالا حالت خوب میشود. بیا دوباره با هم آواز بخوانیم تا حالت بهتر و بهتر شود.
ᐸᐸپایان>>
🐜
🍌🐜
╲\╭┓
╭ 🍌🐜🆑 @childrin1
┗╯╲