eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.7هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
142 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
شگفتی های حیوانات/ پرنده🕊 امروز پرواز کردم و اومدم پیش شما کوچولوهای عزیزم تا از خودم براتون بگم من یه پرنده هستم🕊 خدا من رو سبک آفریده جالبه بدونید به جای دو دست و دو پا، فقط دو تا پا دارم. به جای پنج انگشتی که شما دارید، چهار انگشت دارم بال‌ها و دم من پرهای بلند دارد که می‌تونم با اونها پرواز کنم.🦅 حتما منو دیدید که تمام بدنم از پر پوشیده شده به خاطر این هست که هوا در بدنم بیاد و به راحتی بتونم اون بالاها تو آسمون❄️ پرواز کنم و همه جا را ببینم. من دانه و گوشت می‌خورم.🌾 اینم جالبه بدونید که من مثل شما لب و دندان ندارم عوضش منقاری تیز و سخت دارم که غذام رو با اون می‌گیریم و می‌خورم🍃 البته اینم بگم که ما پرنده ها انواع مختلفی داریم که باید هر کدوم و جداگانه براتون اسم ببرم و بگم... 🌼 🌈🌼 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌼🆑 @childrin1 ┗╯\╲
‍ 🌳🦋آزادی پروانه ها🦋🌳 بهار بود ، پروانه های قشنگ و رنگارنگ در باغ پرواز می کردند. حسام ، پسر کوچولوی قصه ما توی این باغ ، لابه لای گلها می دوید وپروانه ها را دنبال می کرد . هر وقت پروانه زیبایی می دید و خوشش می آمد آرام به طرف او می رفت تا شکارش کند . بعضی ازپروانه ها که سریعتر و زرنگتر بودند ، از دستش فرار می کردند، اما بعضی از آنها که نمی توانستند فرار کنند ، به چنگش می افتادند . حسام ، وقتی پروانه ها را می گرفت، آنها را در یک قوطی شیشه ای زندانی می کرد . یک روز چند پروانه زیبا گرفته بود و داخل قوطی انداخته بود ، قصد داشت که پروانه ها را خشک کند و لای کتابش بگذارد و به همکلاسی هایش نشان بدهد. پروانه ها ترسیده بودند ، خود را به در و دیوار قوطی شیشه ای می زدند تا شاید راه فراری پیدا کنند . حسام همین طور که قوطی شیشه ای را در دست گرفته بود و به پروانه ها نگاه می کرد خوابش برد . در خواب دید که خودش هم یک پروانه شده است و پسر بچه ای او را به دست گرفته و اذیت می کند . تمام بدنش درد می کرد و هر چه فریاد و التماس می کرد کسی صدایش را نمی شنید . بعد پسر بچه ، حسام را ما بین ورقهای کتابش گذاشت و کتاب را محکم بست و فشار داد . دست و پای حسام که حالا تبدیل به یک پروانه نازک و ظریف شده بود ، ترق ترق صدا می داد و می شکست و حسام هم همین طور پشت سر هم جیغ بلند می کشید …. حسام آنقدر جیغ کشید که از صدای فریاد خودش از خواب پرید و تا متوجه شد که تمام این ها خواب بوده است دست به آسمان بلند کرد و از خدا تشکر کرد . ناگهان به یاد پروانه هایی افتاد که در داخل قوطی شیشه ای، زندانی شده بودند..! او به سرعت قوطی پروانه ها را به باغ برد ، در قوطی را باز کرد و پروانه ها را آزاد کرد . پروانه ها خیلی خوشحال شدند و از قوطی بیرون پریدند و شروع به پرواز کردند . حسام فریاد زد : پروانه های قشنگ مرا ببخشید که شما را اذیت می کردم. قول می دهم این کار زشت را هرگز تکرار نکنم.  🌳 🦋🌳 🌳🦋🌳 join🔜 @childrin1
میدونید چرا بچه ها از بازی دالی موشه لذت می برند؟ این بازی علاوه بر شادی و سرگرمی کودک ذهن او را نیز فعال می کند کودک هنگامی که شی یا شخصی را که ناپدید شده دوباره می بیند متعجب و شگفت زده می شود کودک از طریق این بازی یاد میگیرد که اشیا و یا اشخاصی در اطراف او هستند که هر چند آنها را نمی بیند اما همچنان وجود دارند از طریق این بازی کودک به تدریج متوجه می شود که وقتی شمارا نمی بیند دچار اضطراب نشود به دلیل اینکه می دانند شما به زودی برمی‌گردید بازی دالی پیش بینی کردن را که یکی از از مهم ترین مهارت ها در مسیر رشد کودک است به او می آموزد این بازی به کمتر شدن اضطراب جدایی در کودک کمک می کند. 🌼 🌈🌼 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌼🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1.کانال دُردونه.mp3
3.98M
"قار قاری" با صدای (خاله شادی) 👆👆👆 🦋 🎨🦋 🦋🎨🦋 ╲\╭┓ ╭🦋🎨 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه.mp3
2.45M
‍ ‍ ‍ ‍ (لالایی محلی تالشی) 👆👆👆 💚 🌼💚 💚🌼💚 Join🔜 @childrin1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸الهی ظهرتون 🌺شادمان تر از هر روز 🌸دلتون پراز شادی 🌺خونتون پراز عشق 🌸عشقتون پراز صداقت 🌺نونتون پراز برکت 🌸زندگيتون پراز صمیمیت 🌺و امیدتون به خدا باشه 🌸عزیزان ظهر زیباتون بخیر🌸 ╲\╭┓ ╭🌸 🌺 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
35.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای شاه 👑 (قسمت اول) 👑 🌈👑 ╲\╭┓ ╭ 🌈👑🆑 @childrin1 ┗╯\╲
"" برای پختن گوشت در شیشه و بدست آوردن عرق گوشت که بسیار بسیار مقوی است و خاصیتهای فراوان ، به روش زیر عمل کنید: گوشت تازه گوسفند را تیکه کرده و در یک شیشه کنسروی که در محکمی دارد بریزید قبلش شیشه را با آب جوش بشورین تا یه وقت بعدش نشکنه. کمی نمک و فلفل و جعفری تازه و اگر دوست داشتین هویج هم بریزید به علاوه یک پیاز خوشگل و سالم مواظب باشید حجم مواد از دو سوم حجم کل شیشه بیشتر نشه! درب شیشه را بسته و انرا درون آب جوش توی یک دیگ یا حتی کتری قرار بدین به مدت 4 ساااااااااااااااااعت ناقابل بگذارید با شعله متوسط بجوشد و بپزد و بعد نوش جان شما و مخصوصا نی نی های ضعیف بالای 7 ماهه 😍 در این غذا گوشت با تعریق خودش میپزه و برای همین آبی که میندازه حسابی غنی از مواد مغذی گوشته. 😱موقع باز کردن در شیشه یه وقت آب سرد نریزینااااااااا!😁 🌼 🌈🌼 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌼🆑 @childrin1 ┗╯\╲
تشخیص صداهای یکسان 💭این بازی به کودک شما آموزش می دهد تا نسبت به تفاوت صداها حساس باشد. رشد و تقویت ادراک شنیداری 💭شش شیشه ی پلاستیکی هم اندازه بر دارید و با کاغذ روی آن ها را بپوشانید تا داخلشان دیده نشود . 💭مقداری نمک در دو بطری اول، ودر دوتای دیگر کمی برنج ودر دوتای آخر مقداری دانه خشک حبوبات بریزید . 💭بطری ها را بصورت نامرتب بچینید .حالا از کودک بخواهید بطری ها به نوبت تکان دهد و سپس آن ها را جفت جفت بچیند 💭هنگامی که کارش به پایان رسید ، به او اجازه دهید کاغذ ها را بردارد تا ببیند کارش را درست انجام داده است یا نه ؟ ۳_سال_به_بالا 🌼 🌈🌼 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌼🆑 @childrin1 ┗╯\╲
‍ 🍃🐣 جوجه تخم مرغی🐣🍃 یه جوجه بود هنوز تنش پر نداشت تو خونه ای بود که اونم در نداشت خونه ش چی بود؟ یه تخم مرغ بسته با دیواری تَرک تَرک شکسته می خواست از این خونه هه بیرون بیاد دیدنِ مامان و بابا جون بیاد گفت به خودش جام دیگه خیلی تنگه ولی پاهام بیل و نوکم کلنگه جوجه رو این بیل و کلنگ حساب کرد دیوارهای خونه شو زد خراب کرد بیرون پرید گفت به مامان و بابا سلام سلام من اومدم به دنیا 🐣 🍃🐣 🐣🍃🐣 🍃🐣🍃🐣 join🔜 @childrin1
کردن تطابق ╲\╭┓ ╭🌈💜 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
🖊📙فردوسی یک شاعر بزرگ است از شاعرانِ ایران سی سال شعر گفته فردوسیِ سخندان در شاهنامه‌ی او دیوِ سفید‌رنگ است سیمرغ و زال و رستم هر قصه‌اش، قشنگ است در مورد کتابش از مادرم شنیدم آرامگاهِ او را در شهرِ توس دیدم 📙 🌈📙 ╲\╭┓ ╭ 🌈📙🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋آموزش علوم 🦋 "چرخه زندگی پروانه" 👆👆👆 💜 🔆💜 💜🔆💜 ╲\╭┓ ╭🔆💜 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
‍ قصه ای کودکانه و آموزنده درباره کمک کردن کفاش و سه کوچولو🌈🌼 ♡قسمت اول♡ کفاش ماهری بود که هر نوع کفشی را می دوخت و تعمیر می کرد، اما مشتری زیادی نداشت. چون چند کفاش دیگر هم بودند که خیلی از کارشان تعریف می کردند و به همین دلیل مردم هم از آنها کفش می خریدند. همسر کفاش از این بابت ناراحت بود و می گفت:”تو هم از کار خودت تعریف کن تا مشترهای زیادی داشته باشی.” اما کفاش جواب می داد که :”کار خوب کردن که تعریف ندارد.” روزها می گذشت و مشترهای مرد کفاش کم و کمتر می شدند تا این که دیگر هیچکس به مغازه نیامد. مرد بیکار شده بود. روزها کنار پنجره دکانش می نشست و بیرون را نگاه می کرد. روزی کفاش سه نفر را دید که قد بسیار کوتاهی داشتند. آنها لباسهای عجیبی پوشیده بودند. کفاش با تعجب به آنها نگاه کرد. سه کوچولو بازی می کردند و از این طرف به آن طرف می دویدند. با اینکه هوا خیلی سرد بود و معلوم بود که مردان کوچک هم از سرما یخ زده اند، اما با این حال شاد بودند. آنها گاه گاه به پای خودشان نگاهی می کردند، ولی دوباره سرگرم بازی می شدند. در این موقع چشم کفاش به پاهای برهنه آنها افتاد. آنها کفش نداشتند. مرد کفاش ناراحت شد و دلش سوخت و تصمیم گرفت برای آنها کفش بدوزد. اما اندازه پاهای آنها را نمی دانست، پس آنها را صدا زد، ولی آنها از صدا ترسیدند و پا به فرار گذاشتند. کفاش از اینکه آنها را ترسانده بود ناراحت شد و به دنبال آنها رفت تا ببیند کجا رفته اند اما آنها ناپدید شده بودند. ناگهان چشمش به جای پای آنها افتاد. خوشحال شد و جاپاها را اندازه گرفت و به مغازه رفت و شروع به کار کرد. دو روز طول کشید تا کفشها آماده شد. روز سوم کفش ها را کنار بوته گل سرخ در باغچه جلوی مغازه اش گذاشت. سه کوچولو آمدند و به اطراف خود نگاهی کردند و دوباره مشغول بازی شدند. یکی از آنها کفش ها را دید و فریادی زد و دو نفر دیگر را با خبر کرد. سه مر کوچک کفشها را پوشیدند و با خوشحالی دویدند، اما کفش ها بزرگ بودند و باعث شد تا آنها زمین بخورند. آنها غمگین شدند و کفشها را بیرون آوردند و به کناری انداختند. کفاش تعجب کرد و آنها را صدا کرد تا اندازه دقیق پاهایشان را بگیرد، اما آنها دوباره ترسیدند و فرار کردند. مرد کفاش رفت و کفش ها را برداشت و به مغازه آمد و شروع کرد به دوختن کفش های به اندازه یک انگشت. دو روز بعد کفش ها آماده شد. دوباره آنها را در باغچه گذاشت و منتظر شد. سرو کله سه کوچولو پیدا شد. آنها تا کفشها را دیدند با خوشحالی کفش ها را به پایشان کردند. کفشها درست اندازه پایشان بود. آنها تا عصر دویدند و بازی کردند و بعد به خانه هایشان برگشتند. ادامه دارد... 🌼 🌈🌼 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌼🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼برای امروزتون 🌈دلی آرام 🌼تنی سالم 🌈لبی خندان 🌼وعاقبتی بخیر 🌈خواهانم 🌼آفتاب عمرتون همیشه 🌈سبزو برقرار 🌼و زندگیتون سرشار 🌈از عشق و دوستی 🌼 🌈🌼 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌼🆑 @childrin1 ┗╯\╲
19.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای شاه 👑 (قسمت دوم) 👑 🌈👑 ╲\╭┓ ╭ 🌈👑🆑 @childrin1 ┗╯\╲
اولین اصل ، در تنبیه کودکان این است که هرگز فرزندتان را در حضور نفر سوم تنبیه نکنید حتی اگر نفر سوم خواهر و برارش باشد . شرمندگی ،خجالت و تحقیر شدن یا باعث میشود فرزندتان طغیان کرده و برای اثبات خود با شما بجنگد ؛ یا او را تبدیل به کودکی مضطرب و خجالتی میکند. 🌼 🌈🌼 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌼🆑 @childrin1 ┗╯\╲
14.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارت پستال فانتزی 💌 💌 ⭐️💌 ╲\╭┓ ╭ ⭐️💌🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به همین سادگی یه خرگوش جورابی خوشگل بساز😍 🐰 🌈🐰 ╲\╭┓ ╭ 🌈🐰🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"چرخه زندگی جانوران" آموزش چرخه زندگی جانوران با استفاده از کلاه🐸🐮🦁 👆👆👆 💜 🔆💜 💜🔆💜 ╲\╭┓ ╭🔆💜 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
🐥🍃 زیر بال مادر 🍃🐥 صبح یک روز قشنگ با مقوا ساختم جوجه ای زبر و زرنگ خانه ی ما پرشد از نغمه های جیک و جیک هرکجا دنبال من می دوید او تیک و تیک با تکان دست من زود بالا می پرد روی دست مادر و پای بابا می پرد  شب که شد او گریه کرد  چشم هایش را نبست  گفت: مادرجای او  زیر بال مادر است  با مقوا مرغکی  ساختم فردای آن  مرغ من با جوجه اش  بود خیلی مهربان ╲\╭┓ ╭ 🐥🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
🎨 گام به گام این شماره: بزبزی این روزها که کوچولوهاتون تو خونه موندن و بیشتر حوصله شون سر میره میتونید با استفاده از این الگوها باهم نقاشی های ساده بکشید و بچه ها رنگش کنن و از لحظات شادی که براشون رقم میزنید لذت ببرن 💕 💜💕 ╲\╭┓ ╭ 💜💕 🆑@childrin1 ┗╯\╲