eitaa logo
پژوهش‌های تاریخ اسلام
2.9هزار دنبال‌کننده
218 عکس
29 ویدیو
9 فایل
مرکز پژوهش های تاریخ اسلام لینک دعوت به کانال: @chsiqs قم، خیابان دورشهر، کوچۀ 15، پلاک 4 تلگرام: https://t.me/chsiqs جهت ارتباط با ادمین: @Chsi_qs لینک آپارات: www.aparat.com/chsiqs
مشاهده در ایتا
دانلود
❓ با توجه به ابهام‌هایی که گاه دربارۀ شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) مطرح می‌شود، نظر حضرتعالی چیست؟ ● بر اساس روایات، وفات امام حسن عسکری(علیه السلام) در هشتم ربیع الأول سال ٢٦٠ هجری، در ٢٨ سالگی، در زمان خلافت احمد بن جفعر ملقب به معتمِد عباسی (المعتمِد علی الله)، و در حصر خانگی و پس از یک بیماریِ هشت روزه بوده است. گروهی از محدثین و علمای شیعه بیماری حضرت را ناشی از مسمومیت غذایی، و مسبب آن را خلیفۀ وقت، معتمِد عباسی می‌دانند. و در این زمینه به روایتی از امام رضا(علیه السلام) استناد می‌کنند که می‌فرماید: «کسی از ما نیست جز اینکه مقتول یا مسموم باشد.». بی‌تردید حکام عباسی همچون دیگر حاکمان در طول تاریخ، نگران از دست دادن تاج و تخت‌شان بودند و چون پاکدستی، پاکدامنی و دانایی امامان اهل بیت(علیهم السلام) را موجب تقویت هرچه بیشتر جایگاه مردمی آنان، و در نتیجه این امامان را مهمترین رقیبان خود، و آزادی و حضور ایشان در بین مردم را مهترین خطر و تهدید برای زمامداری و تاج و تخت خود می‌دیدند لذا از هیچ تلاشی در جهت انزوا و حذف آنان و حفظ حکومت خود فروگذار نبودند. همچنین سخن‌چینی‌ها، بدگویی‌ها و افترائات مقرّبان حکومت و دیگر حاسدان که موقعیت و آینده خود را در گروی حفظ آن حکومتها می‌دیدند مزید بر علت بود و موجب هراس و و حشت بیشتر در حاکمان می‌شد. در مجموع، تردیدی در این نیست که حاکمان هر نوع محدودیت و اذیت و آزاری را بر امامان روا می‌داشتند. اما چون بعد از واقعۀ کربلا و نیز بعد از زندان رسمی امام موسی بن جعفر(علیه السلام)، اغلب این محدودیت‌ها علنی نبود و سرّی و محرمانه بود لذا نحوۀ شهادت ایشان و عامل آن با ابهام آمیخته است. در خصوص شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) از بین روایات و اخباری که به ما رسیده، معتبرتر از همه خبر احمد بن عُبیدالله بن خاقان است که دشمنی و بغض شدیدی نسبت به علی بن ابی طالب و اولادش(علیهم السلام) اظهار می‌کرد و گماشتۀ عباسیان بر املاک و خراج شهر قم بود و پدرش عبیدالله وزیر دو حاکم عباسی، متوکل و معتمِد بود. این خبر را مرحوم کلینی و مرحوم صدوق نقل کرده‌اند. او می‌گوید: «.. به هنگام وفات ابن الرضا -امام حسن عسکری(علیه السلام)- چیزی از سلطان و اطرافیانش دیدم که باعث شگفتی من شد و هیچ انتظارش را نداشتم؛ وقتی او بیمار شد به دنبال پدرم فرستادند که ابن الرضا مریض شد. پدرم به سرعت خود را به دارالخلافه رساند و شتابان و همراه پنج تن از خدمتکاران خلیفه برگشت که همگی از افراد مورد اطمینان و خواصّ خلیفه بودند. نحرير (خادم مخصوص خليفه) نیز در ميانشان بود. پدرم به آنها دستور داد كه در خانۀ [امام] حسن باشند و از حالش خبر گيرند. و دنبال چند تن از طبیبان نیز فرستاد و به آنها دستور داد که هر روز صبح و شب بر او وارد شوند و جویای حالش باشند. دو سه روز که گذشت به پدرم خبر دادند که حالش رو به ضعف گذاشته است. پس به طبیبان دستور داد در خانه‌اش بمانند. و دنبال قاضی القضات فرستاد و به او دستور داد ده تن از کسانی که از نظر دینی و درستکاری و پاکدامنی مورد اعتماد هستند را برگزیند. پس آنها را احضار کرد و به خانۀ [امام] حسن فرستاد و دستور داد شبانه روز آنجا باشند. پس این افراد همگی آنجا بودند تا زمانی که وفات کرد..» احمد بن عُبیدالله ادامه می‌دهد: وقتی خبر وفات آن حضرت پخش شد، سامرا یکپارچه عزا شد.. و شهر سامرا در آن روز همچون قیامت شده بود.. همه بر پیکر مطهر ایشان حاضر شدند و هنگامی که آمادۀ نماز شدند برادر خلیفه که به دستور خلیفه برای اقامۀ نماز بر پیکر امام آمد، صورت امام را نمایان کرد و اعلام کرد که این حسن بن علی بن محمد بن الرضاست و به مرگ طبیعی و در بستر خود فوت کرده است (بدون قتل یا زدن و شکنجه). و آن افرادی که به دستور حاکم در مدت بیماری در خانۀ امام بودند را به عنوان شهود و گواه به مردم معرفی کرد. چنین اقداماتی که حتی برای نزدیکان و خواصّ دربار هم دور از انتظار و موجب تعجب و حیرت است نشان می‌دهد که سرّی در کار بوده و همۀ این تمهیدات به منظور انحراف اذهان عمومی انجام گرفته است، و بیشتر گویای اینست که خلیفۀ عباسی از خون امام بریء نیست؛ زیرا اگر در این جنایت دست نداشت نیازی به این کارها نبود. 📓 مجموعۀ مصاحبه‌ها: ٨٢٧- ٨٢٨. @Yusufi_Gharawi
🔴روایت تعظیم و جشن در نهم ربیع ساختگی است! 🔻آیت الله یوسفی غروی: در جلد 31 و 95 بحارالانوار به نشر دار الإحیاء التراث العربی، در کتاب های «فتن و محن» و «اعمال ایام و ماه ها» روایتی مبنی بر عید بودن نهم ربیع الاول به سبب هلاکت عمر بن خطاب آمده است که به دلایل فراوانی، این روایت ساختگی است. 🔻علامه مجلسی(ره) این روایت را از کتاب زوائد الفوائد نقل می کند که نویسنده این کتاب علی بن علی بن طاووس «پسر ابن طاووس» بوده و جز نامی از این کتاب و روایت فوق که مستند به این کتاب است، روایت دیگری از آن باقی نمانده و همین امر دلیل بر ضعف و ساختگی بودن این روایت است. 🔻همچنین وجود الفاظی عامیانه همچون الفاظ «یَرْتاس»، «رؤیا» و «جنیت» به جای «یَتَرَأصُ»‏، «ریاء» و «جنٌبت» و وجود عباراتی همچون اسفل الفیلوق، یوم الهدی، یوم انکسار شیعه، یوم التصفیح، یوم ظفرت به بنو إِسرائیل‏ در روایت فوق، دلیل بر ضعف و ساختگی بودن این روایت است. 🔻علاوه بر این، ثابت نبودن افعال ماضی و مضارع در روایت و نیز عدم ثبات منقول عنه میان پیامبر اکرم(ص) و امیر مؤمنان علی(ع) دلیل بر اضطراب گوینده چنین روایتی می کند و این اضطراب از شأن امام هادی(ع) به دور است. 🔻 احدی از مورخان مخالفت نکرده اند که عمر بن خطاب در روز 26 ذی الحجه ضربه و 28 این ماه از دنیا رفت، بنابراین شهرت قتل عمر در روز نهم ربیع الاول به علت تبلیغات کاذب پادشاهان صفویه برای تحریک احساسات مردم به جنگ با اهل سنت با کارهایی همچون جشن گرفتن در ایام قتل عمر بن خطاب است. صفویان نمی توانستند جشن قتل عمر بن خطاب را در ایام 26 ذی الحجه به بعد بگیرند چرا که جشن آنان با محرم الحرام و ایام شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) تداخل پیدا می کرد و مساجد سیاه پوش عزا می شد. همچنین گرفتن جشن قتل عمر بن خطاب در ایام کشته شدن عمر بن سعد می توانست صفویان را از خطرات احتمالی فرقه مقابل درامان دارد چرا که می توانستند با رعایت تقیه، جشن خود را به عنوان جشن قتل عمر بن سعد تلقی کنند. 🔻روایت فوق تنها از پسر ابن طاووس نقل شده و حتی شخص ابن طاووس هم که فردی متسامح است، این روایت را در کتب خود نیاورده و این امر هم دلیلی دیگر بر جعلی و ساختگی بودن چنین روایتی است. 🔻 فضائل فراوانی که در این روایت برای جشن گیرنده روز نهم ربیع الاول آمده، توهم عظیم بودن این روز را می آورد در صورتی که هیچ گونه روایت دیگری از هیچ یک از علما و اهل بیت(ع) درباره فضائل این روز وارد نشده است، بنابراین اگر این روایت صحیح باشد، می توان گفت که ائمه اطهار(ع) هم تا زمان امام هادی(ع) از فضایل این روز نا آگاه بودند. @Yusufi_Gharawi
🔴پیش‌قراول طلاب شیعه لبنان در حوزه علمیه قم 🔸یادداشت شفاهی آیت الله محمدهادی یوسفی غروی به مناسبت درگذشت علامه سید جعفرمرتضی عاملی 🔹بخش اول: 🔻مرحوم آسید جعفر مرتضی عاملی لبنانی از خانواده‌ای اهل علم بود، گرچه پدر ایشان ملبس نبود، اما از طلاب فاضل معمم چیزی کم نداشت، دارای کتابخانه بسیار مفصلی بوده و اهل مطالعه بود. لذا، توانسته بود که رضایت دو فرزندش را برخلاف محیط زمانی و مکانی آن زمان لبنان به دست آورد. به ویژه در دوره قبل از پیروزی انقلاب و پیش از آنکه مشوقاتی فراهم شود، طبعا عده زیادی تحت تاثیر جو پیروزی انقلاب اسلامی مایل به آمدن به حوزه‌های علمی، دینی، اسلامی و شیعی شدند. مرحوم آسید مرتضی عاملی لبنانی، اسم فرزند بزرگ را آسید جعفر و فرزند دوم را آسید مرتضی گذاشت، که فرزند بزرگ به اسم جعفر مرتضی بوده و «مرتضی» لقب فامیلی‌ ایشان است، اسم برادر دیگر، آسید مرتضی بود که غالبا با لقب «مرتضی» و به شکل «مرتضی مرتضی» امضاء می‌کرد، یعنی «مرتضی» اول نام و «مرتضی» دوم لقب یا نام فامیل ایشان بود. این دو فرزند هر دو به حوزه علمیه، آن هم در قم مقدس عازم شدند. 🔻طلاب لبنان یا به خصوص طلاب جبل عامل لبنان از میان دو حوزه قم و نجف، مایل به حوزه نجف بودند، چون زبانشان، زبان عربی است و غالبا در حوزه نجف، اساتید و مدرسین بیشتر به زبان عربی هستند، دیگر برایشان ضرورت ندارد که حتما مثلا بر زبان فارسی مسلط باشند، حتما در درس‌های غیر عربی حاضر شوند. طلاب می‌توانند در میان همشهری‌ها یا لااقل هم زبان‌هایشان، اعم از اینکه همشهری آنها باشند یا نباشند، وارد شوند. اما باید توجه داشت اوایلی که این دو برادر، البته یکی پس از دیگری، مایل به اشتراک در حوزه علمیه شیعه شدند، بعثی‌ها در عراق سر کار آمدند و بر سیاست و حکومت مسلط شدند. 🔻موسس حزب بعث، مسلمان نبود، یک شخص سوری از شهری به نام «حوران» -همان شهری که بنابر آنچه که در تاریخ آمده است، یزید بن معاویه هم در همانجا به هلاکت رسیده است- بود. این شخص از مسیحیان شهر «حوران» به نام «میشل عفلق» -«عفلق» اسم پدرش است- پدرش«عفلق» در زمان جنگ جهانی به عنوان سرباز به فرانسه برده شد، اما گویا در جنگ از سربازی معاف شد و در آنجا با یک زن فرانسوی ازدواج کرده و او را با خود به شهر «حوران» شام برد و پسر آنها به نام «میشل» موسس و بنیانگذار «حزب بعث» شد. 🔻«بعث» به معنای برانگیختگی است، یعنی نزدیک به همان اسم «رستاخیز» که محمدرضا شاه در همین اواخر حزبی به این نام در ایران تاسیس کرد و تعبیرات متعددی راجع به الزام به اجبار یا شبه اجبار به دخول در این حزب داشت. بعد از ملاقات محمدرضا با صدام حسین در کنفرانس الجزایر، گرچه صدام حسین در آن وقت رئیس جمهور عراق نبود، بلکه شخص دوم مملکت بعثی عراق بود- یعنی معاون و قائم مقام یا نائب رئیس جمهور وقت عراق به نام احمد حسن بکر بود- اما در تفاهمی که با محمدرضا شاه و با وساطت بومدین، رئیس جمهور سابق الجزایر انجام گرفت -چون کردهای شمال عراق سال‌ها با حکومت مرکزی درگیر بودند و مظنون سیاسی که واقعیت هم داشت، این بود که اینها از طرف ایران مسلح می‌شوند و ایران آنها را مجهز می‌کند، و به جان عراق می‌اندازد- اینها درصدد بودند که به گونه‌ای با شاه ایران مماشات و تفاهم کنند که شاه ایران کمک‌ها به کردهای شمال عراق را قطع کند و همینطور هم شد. 🔻زمانی که بعثی‌ها سرکار بودند، ماده پنجم اساسنامه آنها مبارزه با ارتجاع دینی بود و آنها به طور مطلق اصل ادیان و مخصوصا اسلام را هدف قرار داده بودند، چراکه موسس حزب بعث یک مسیحی بود و میشل عفلق هم در بغداد فوت کرد و ایام جبروت صدام بود و ادعا کرد که او دو سال قبل به دست خود من مسلمان شده است و به رسم مسلمان‌ها او را مجهز و تشییع رسمی نظامی کردند و در نزدیک مسجد بزرگی در بغداد به نام مسجد «ام الطبول بغداد» دفن شد که البته این یکی از جنایات صدام در این زمینه بود. 🔻حزب بعث ابتدا در سوریه پایه‌گذاری شد و بعد به عراق سرایت کرد، اما بعد حزب بعث سوری انشعاب پیدا کرد، در حدی که دادگاه غیابی برای میشل عفلق موسس حزب تشکیل دادند و او را محکوم به اعدام کرده و بر همین اساس تقسیم‌بندی چپ و راست حزب اتفاق افتاد، یعنی حزب بعث سوری مدعی چپی شده و حزب بعث عراق را متهم به دست راستی کردند، چون انگلیس در تاسیس حزب بعث عراق دخالت داشت. لینک خبر در سایت مباحثات: http://mobahesat.ir/22007 @Yusufi_Gharawi
🔴پیش‌قراول طلاب شیعه لبنان در حوزه علمیه قم 🔸یادداشت شفاهی آیت الله محمدهادی یوسفی غروی به مناسبت درگذشت علامه سید جعفرمرتضی عاملی 🔹بخش دوم: 🔻در هر صورت درصدد برآمده بودند که حوزه‌های علمیه، به ویژه حوزه علمیه شیعه را که امتیازش از ابتدای تاسیس آن استقلال از سیاست و حکومت به ویژه در کشوری مانند عراق بود، تحت تاثیر قرار دهند. ادعایشان این بود که چون دولت رسمی عراق مذاهب چهارگانه اهل سنت، به ویژه مذهب حنفی را به رسمیت می‌شناسد، حوزه‌های علمیه غیرشیعه، یعنی سایر مذاهب اسلامی تابع دولت هستند و استقلالی در برابر دولت ندارند. 🔻آن زمان شیخ حسن البکر به نجف آمده بود و در منازل علما و مراجع و از جمله مرحوم آیت الله شاهرودی صریحا این مطلب را مطرح کرده بود که ما نمی‌توانیم یک حوزه مستقلی را در اینجا بالاتر از اختیارات حوزه خودمان – حوزه اهل سنت- تحمل کنیم. همانطور که حوزه اهل سنت تابع حکومت است و هر قراری را که حکومت مرکزی بگذارد، حوزه علمیه اهل سنت تابع‌اند، حوزه علمیه شیعه هم باید تابع باشند. این گوشه‌ای از نحوه برخورد بعثی‌ها با حوزه علمیه شیعه بود. 🔻نسبت به طلاب عرب و مخصوصا طلاب لبنانی، من این مطلب را از خود آسید مرتضی، اخوی مرحوم آسید جعفر شنیدم که حرف اینها این بود که شما به عنوان عرب باید با ما همکاری داشته باشید، یعنی از آنها توقع این را داشتند که برایشان گزارشگر باشند، به تعبیر دیگر جاسوس آنها در حوزه علمیه شیعه باشند. لذا کسانی که حال چنین همکاری‌هایی را با بعثی‌ها نداشتند، نمی‌توانستند در آن وضعیت عراق باقی بمانند، لذا با اینکه طلاب شیعه لبنانی در نجف اشرف یک مدرسه خاصی داشته و حضور قابل توجهی در نجف اشرف داشتند، در این جریانات اقبالشان به حوزه علمیه شیعه در نجف منقطع شد. از جمله دو برادر عاملی لبنانی یکی پس از دیگری به حوزه قم منتقل شدند. 🔻آن ایام حتی هنوز بیرون کردن طلاب ایرانی عراق و نجف اشرف – سال پنجاه هجری- رخ نداده بود که مرحوم آقای آسید جعفر مرتضی به ایران آمدند. در آن زمان مدرسین به زبان عربی در ایران خیلی کمیاب بودند. به یاد دارم که مرحوم آسید جعفر مرتضی در آن ایام به فارسی مسلط نبودند، ایشان مرحوم علامه آیت الله سید محمدمهدی روحانی را پیدا کرده بودند که برای آسید جعفر درس‌های حوزوی را تدریس کند و حتی تا کفایتین مرحوم محقق آخوند خراسانی را برای ایشان تدریس می‌کردند. من که سال پنجاه/ پنجاه و یک به ایران رسیدم، -یعنی در امتداد بیرون کردن ایرانی‌های نجف- این وضعیت را درک کردم، چون از نظر منزل، همسایه منزل مرحوم آیت الله آسید محمدمهدی روحانی بودم و ایشان شب‌های پنجشنبه، روضه هفتگی داشتند که البته روضه علمی بود، علما جمع می‌شدند و بحث‌های علمی مطرح می‌شد، من اولین بار آسید جعفر مرتضی را در آنجا ملاقات کردم و متوجه شدم که ایشان درسشان را نزد چنین علمایی که نسبت به بقیه آقایان مدرسین و اساتید حوزه قم آشنای به عربی بودند، شروع کردند. 🔻بسیاری از فرزندان آقایان ایرانی مقیم عراق و عتبات مقدس و مخصوصا نجف و کربلا که تشویق شده بودند به حوزه وارد شوند، زبان عربی برای آنها زبان مادری بود و زبان عربی نسبت به زبان فارسی برای آنها آسان‌تر بود. لذا، دو- سه مدرسه برای این طبقه از جوانان یا نوجوانان که تازه به حوزه علمیه شیعه در قم وارد شده بودند، ایجاد شد. یکی مدرسه عربی مرحوم آیت الله گلپایگانی بود که مرحوم آقازاده ایشان آقای آسید محمدمهدی گلپایگانی در خیابان چهار مردان -که بعدها عنوان رسمی خیابان انقلاب را پیدا کرد- که در آنجا زمین نسبتا بزرگی به صورت کاروانسرایی بود را یک ساختمان دو طبقه جدید ساختند که طبقه هم‌کف آن را به طلاب عرب واگذار کرده بودند و با مدیریت مرحوم آسید عبدالغنی اشکوری اداره می‌شد و در طبقه بالا، طلاب فارسی زبان بودند. همچنین مدرسه دیگری در خیابان صفائیه نیز به این مدرسه ملحق شد و به تدریج توسعه پیدا کرد. 🔻همچنین مدرسه دیگری در دارالتبلیغ سابق به نام «معهد الدراسات الاسلامیه» یعنی مرکز درس‌های اسلامی بود که البته بعدها به اواخر خیابان چهارمردان و نزدیک گلزار شهدا منتقل شد که مقابل مسجد باب الجنه است. لینک خبر در سایت مباحثات: http://mobahesat.ir/22007 @Yusufi_Gharawi
🔴پیش‌قراول طلاب شیعه لبنان در حوزه علمیه قم 🔸یادداشت شفاهی آیت الله محمدهادی یوسفی غروی به مناسبت درگذشت علامه سید جعفرمرتضی عاملی 🔹بخش سوم: 🔻قرار بود برای طلاب معهد الدراسات درس تاریخ اسلام را تدریس کنند، به مرحوم آسید جعفر مرتضی پیشنهاد کردند که ایشان این درس را به عهده بگیرد، اما ایشان ابا داشت و مایل بود که به کارهای علمی و درس‌های دیگرش برسد، چون تدریس این درس نیازمند صرف وقت زیادی بود. آقای آشیخ علی اصغر اوحدی کشمیری در آن زمان متصدی اداره این مدرسه بود، برای اینکه این کار را به ایشان آسان نشان دهد، پیشنهاد کردند که کتاب «فروغ ابدیت» را که آیت الله سبحانی نوشته‌اند، برای تدریس در تاریخ صدر اسلام و تاریخ سیره نبوی خوب است و عمده روایات آن هم روایات عربی و از منابع عربی است، بنابراین، با توجه به منبع روایت، شما می‌توانید این روایات را به صورت عربی تنظیم کنید و به صورت جزوه درسی تدریس کنید. اما آسید جعفر یک مقداری که به این روش کار کرد، ذوقش متفاوت شد و تهیه جزوه درسی کم‌کم به اینجا منتهی شد که -آن وقت یک چاپخانه‌ای به نام «چاپخانه خیام» در اوایل منطقه نیروگاه راه افتاده بود که مربوط به آقای آسید احمد حسینی اشکوری بود- ایشان این جزوه‌های درسی تاریخ اسلام و صدر اسلام یعنی سیره نبوی را به آنجا محول کردند و این جزوه را در دو جلد کتاب منتشر کرد که هر جلد دو جزء از جزوه‌های تدریسی ایشان را به نام «الصحیح من سیره النبی الاعظم» چاپ کردند که این امور مربوط به دوره قبل از انقلاب است. بعد از پیروزی انقلاب چون با نظر مرحوم امام خمینی مرکز انتشارات حوزه علمیه تاسیس شد، لذا این کتاب هم به این مرکز محول و در آنجا در شش جلد چاپ و منتشر شد. 🔻خود مرحوم آقای آسید جعفر برای من نقل کرد که پدرم که جهت مسافرت به قم آمده بودند، از اینکه چرا من مشغول به تاریخ شدم، گله‌مند بود، توقع داشت که من بیشتر در همان رشته فقه و اصول مشغول باشم و مقصد اجتهاد باشد و نه کارهای دیگر یا درس‌هایی که در نظر حوزه غالبا به عنوان درس‌های جانبی به شمار می‌آیند. بنابراین، ایشان مدتی بنا به رعایت نظر مرحوم پدرشان، آماده کردن درس‌های تاریخ را کنار گذاشتند و مشغول درس‌های اصلی حوزه شدند. اما چیزی نگذشت که مرحوم پدرشان به رحمت خدا رفت، دیگر پرداختن به درس تاریخ، برای پدرشان ایجاد ناراحتی نمی‌کرد. لذا ایشان به بحث تحقیق در تاریخ بازگشتند و دو یا سه کتاب از ایشان پیرامون سه معصوم به طور تحقیقی و مفصل تدوین شد. 🔻کتاب «الصحیح من سیره النبی الاعظم» که به صورت ترجمه و تلخیص و به زبان فارسی و در ۲۰ جلد توسط آقای دکتر محمد سپهری منتشر شد. البته نسخه عربی آن نیز به ۳۶ جلد رسید. همچنین ایشان شبیه این اثر نیز در ۳۵ جلد راجع به امیر المومنین با عنوان «الصحیح من سیره المرتضی»، یا «مرتضی من سیره المرتضی» نوشتند. ایشان کتاب دیگری نیز درباره امام حسین(ع) دارند که ظاهرا بیش از ۲۰۰ جلد آن منتشر شده است. 🔻کتاب‌های دیگر ایشان غالبا به صورت تدریجی در ضمن همین کتاب‌هایی که توسعه پیدا کرد، مندرج شد. مثلا ایشان کتابی راجع به سلمان فارسی داشتند که کتاب نسبتا مفصلی بود، این اثر در ضمن کتاب الصحیح ایشان آمده است. البته به عکس هم می‌توان گفت که همان اخباری را که راجع‌به سلمان در ضمن الصحیح آورده بودند، اینها جمع‌آوری و به صورت کتاب مستقلی منتشر شد. 🔻ایشان کتاب دیگری نیز با عنوان «حقائق هامه حول القرآن الکریم» دارند که این اثر نیز به فارسی ترجمه شده است که حقیقت‌های مهم راجع‌ به علوم قرآن کریم بوده و کتاب نسبتا مفصلی است و حدود سیصد صفحه دارد که بسیاری از محتوای آن در ضمن کتاب الصحیح آمده و مستقلا هم چاپ شده است. 🔻بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وقتی که جهاد سازندگی و از جمله جهاد دانشگاهی تاسیس شد، آشیخ رسول جعفریان اصفهانی از سوی جهاد دانشگاهی اصفهان برای تدریس تاریخ اسلام دعوت شده بودند، برای این امر به قم آمده و خدمت مرحوم آسید جعفر مرتضی رسیده بودند، لذا اینکه ایشان الان یک شخصیت تاریخ‌نویس و مورخ معروفی شناخته شده هستند را نتیجه پیگیری و استفاده از محضر آسید جعفر مرتضی می‌دانند. همچنین چند سال قبل آقای جعفریان جلسه بزرگداشت و تجلیلی را برای آسید جعفر مرتضی برپا کردند. لینک خبر در سایت مباحثات: http://mobahesat.ir/22007 @Yusufi_Gharawi
🔴پیش‌قراول طلاب شیعه لبنان در حوزه علمیه قم 🔸یادداشت شفاهی آیت الله محمدهادی یوسفی غروی به مناسبت درگذشت علامه سید جعفرمرتضی عاملی 🔹بخش آخر: 🔻آسید جعفر مرتضی از پیش قراولان طلاب شیعه لبنانی در حوزه قم بودند. به طور ویژه بعد از پیروزی انقلاب، عده زیادی از طلاب لبنانی به حوزه قم سرازیر شدند. آنهایی که پیش‌قراول و پیش‌قدم بودند، زمینه‌ساز دیگران شدند و آنهایی که بعدا وارد حوزه قم شدند، نسبت به پیش‌قدمان و پیش‌قراولان خودشان در حوزه قم چشم امید و توقع داشتند. آقای آسید جعفر مرتضی در این زمینه، یعنی تاسیس مدارس یا مراکز درسی برای این طلاب اقداماتی کردند و اسم آن را «منتدی جبل عامل» جبل عاملیان قرار دادند. منزل بزرگی در کوچه ارک-یعنی در امتداد دفتر مجله مکتب اسلام و قبل از حسینیه ارک- با سعی و تلاش آسید جعفر مرتضی خریداری شد و این به عنوان اولین مرکز درسی طلاب لبنانی بود. 🔻بعدها در خیابان بهار-خیابان شهید محمد منتظری- هم مدرسه دیگری، با عنوان مدرسه جبل عاملی‌ها ایجاد شد و مدیریت آنجا مرحوم آشیخ عباس کورانی بود. مدارس بزرگ دیگری هم در انتهای کوچه ارک و پشت حسینیه ارک ساخته شد. تا به الان مراکز تجمع طلاب، مدرسین و اداره درس‌ها به صورت حلقه‌ای، در این مدارس بوده و در بسیاری از این مدارس، آسید جعفر مرتضی سهیم بوده و برای برپایی این موسسه‌ها تشریک مساعی داشته‌اند. این مراکز همچنین پاتوق بسیاری از علمای لبنان که وارد ایران و قم می‌شدند نیز بودند و مورد استقبال آسید جعفر مرتضی قرار می‌گرفتند. منزل ایشان در این اواخر، بین دو مدرسه لبنانی‌ها در کوچه ارک بود، که بعد به دفتر آیت الله آسید کاظم حسینی حائری منتقل شد. 🔻از نظر خصوصیات اخلاقی ایشان هم شهادت می‌دهیم که ایشان مرد مسلمان، مومن، متدین، مخلص و متقی بودند. اخلاص مهمترین سمت اخلاقی ایشان بود. البته متواضع و خاکی هم بودند و با اینکه شهرتی پیدا کرده بودند و نامشان در همه جا به عنوان شخصیت اول جهان تشیع و حتی حوزه‌های علمیه شیعه در تاریخ اسلام، تاریخ تشیع یا تاریخ اسلام از دیدگاه تشیع برده می‌شد، اما هیچ گونه تکبری نداشتند. لینک خبر در سایت مباحثات: http://mobahesat.ir/22007 @Yusufi_Gharawi
بسم الله الرحمن الرحیم ‼️ اطلاعیه‼️ ادامه درس خارج تاریخ اسلام و سيره اهلبيت (عليهم السلام) استاد: آیة الله یوسفی غروی از: شنبه(فردا) ١٨ آبان مصادف با ١١ ربیع الأول. 🛑 ساعت: 10. 🛑 مکان: مدرس ساحلی مدرسه فیضیه. مرکز پژوهشهای تاریخی حوزه علمیه @Yusufi_Gharawi
● اولین شعله‌های حسادت قریشیانِ مسلمان نسبت به علی بن ابی طالب، همزمان با هجرت پیامبر و رسیدن ایشان به مدینه؛ 🔻بروز حسادت و دشمنی ابوبکر: خروج پیامبر(صلّی الله علیه وآله) از مكه در شب اول ماه ربيع الاول سال سيزدهم بعثت، و ورود ایشان به مدينه در ظهر روز دوازدهم ربيع الاول بود. پیامبر چند روز پیش از روز دوازدهم به منطقۀ قُباء❋ رسید و در آنجا چشم به راه امیرالمؤمنین(علیه السلام) ماند تا با هم وارد مدینه شوند. امیرالمؤمنین در روز جمعه دوازدهم ربیع الاول هنگام طلوع خورشید به محل اقامت پیامبر در منطقۀ قُباء رسید، و پیامبر در ظهر همان روز همراه امیرالمؤمنین مسیرش بسوی مدینه را ادامه داد و سوار بر همان شترى كه از مكه با آن آمده بود، و در میان استقبال و خوش‌آمدگویی قبایل مختلف انصار، وارد مدينه شد در حالی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) همراه ایشان می‌رفت و از ایشان جدا نمی‌شد. اما ابوبکر که از مکه در رکاب پیامبر بود در هنگام ورود پیامبر به مدینه همراه ایشان نبود و چند روز جلوتر خود را به مدینه رسانده بود. سعید بن مسیب در ضمن گفتگویی با امام سجاد(علیه السّلام) از ایشان پرسید: فدایت گردم، ابوبكر كه همراه رسول الله(صلّی الله علیه وآله) در هجرت ایشان به مدینه بود پس كجا از ایشان جدا شد؟ امام فرمود: «هنگامى كه رسول الله(صلّی الله علیه وآله) به قُبا وارد شد در انتظار رسیدن على(علیه السلام) چند روزی در آنجا توقف نمود. ابوبكر به پیامبر گفت: برخيزیم بسوی مدينه که مردم از آمدن شما خوشحالند و براى ورود شما لحظه‌شمارى می‌كنند. بشتاب تا برويم و در اينجا به انتظار رسیدن على نمان كه گمان نکنم او تا یک ماه دیگر برسد! رسول الله(صلّی الله علیه وآله) به ابوبکر فرمود: هرگز! او به زودى مى‌آید. و من اینجا را ترک نخواهم کرد تا پسرعمویم، و کسی که برادرم در راه خداى عزَّ وجلَّ است، و محبوب‌ترین فرد خاندانم، به من ملحق شود؛ زیرا او جان خود را سپر من در برابر مشركان قرار داد.» امام سجاد(علیه السلام) می‌فرماید: «پس ابوبكر با این پاسخ پیامبر خشمناک شد و چهره درهم کرد(نگاه نفرت‌آمیز و کینه‌توزانه‌ای انداخت) و حسدى از على(علیه السلام) به دل گرفت.» امام ادامه می‌دهد: «و این نخستین بروز عداوت و بغض ابوبکر نسب به على(علیه السلام) بود که برای رسول الله(صلّی الله علیه وآله) آشکار کرد، و اولین مخالفت و سرپیچی او نسبت به فرمان رسول الله(صلّی الله علیه وآله) بود. پس ابوبكر شتابان حرکت کرد تا وارد مدينه شد حال آنکه رسول الله(صلّی الله علیه وآله) در قُبا چشم به راه على(علیه السلام) ماند.» 📚 موسوعة التاريخ الإسلامي ٢: ٩- ١٠. از: روضة الكافي: ٣٣٩- ٣٤٠، ح٥٣٦. ــــــــــــــــــــ ❋ قُبا در آن زمان دِهی خارج از شهر مدینه(یثرب) و در مسافت ٢ میلی(٣.٥ کیلومتری) مدینه از سمت جنوب غربی بود، و بین مسجد قُبا تا مسجدالنبی حدود نیم ساعت پیاده رویِ معمولی است. @Yusufi_Gharawi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 نمونه‌هایی از تقارب و احترام ائمۀ مذاهب چهارگانۀ اهل سنت نسبت به اهل بیت(علیهم السلام)، و اعترافشان به برتری مطلق امام جعفر صادق(علیه السلام) در علم و خداترسی و عبادت (۲۹ آبان ۱۳۹۷) @Yusufi_Gharawi
بسمه تعالی درس تاریخ استاد از امروز (شنبه) برقرار است. ساعت 10 مدرس ساحلی فیضیه
💠 ولادت امام حسن عسکری(علیه السلام) (٨ ربیع الآخِر سال ٢٣٢ق) مادر امام حسن عسکری(علیهما السلام) در دوران کنیزی نامش «سَلیل»1️⃣ بود. هنگامی که در مدینه خریداری و به محضر امام هادی(علیه السلام) وارد شد، امام اینچنین از او استقبال نمود: «سليلٌ، مسلولةٌ من الآفات والعاهات والأرجاس والأنجاس.» سلیل، خالص و پاک شده از آسیب‌ها و تباهی‌ها و پلیدی‌ها و آلودگی‌ها. و سپس بشارتش داد: «وسَيهَب اللهُ [منكِ] حجّتَه على خلقه يملأ الأرض عدلاً كما مُلئتْ جَوراً.»2️⃣ و به زودی خدا [از نسل تو] حجتش بر آفریدگانش را عطا می‌کند که زمین را از عدل و انصاف پر می‌کند به همان گونه که از ستم پر شده باشد. ❇️ در تعیین تاریخ ولادت امام حسن عسکری(علیه السلام)، طبریِ امامی در «دلائل الإمامة» با سندی متصل به خود امام(ع) روایت نموده که ایشان فرموده است: «ولادتم در مدینه، در ربیع الآخر سال ٢٣٢ بوده است.»3️⃣ و طبرسی در «إعلام الوری» روز آن را هشتم ربیع الآخر گفته.4️⃣ 📚 موسوعة التاريخ الإسلامي ٨: ٣٢٨. ــــــــــــــــــــ 1️⃣ «سلیل» و همچنین «رحیق» در لغت بمعنای نوشیدنی صاف و خالص و شفاف است که هر ناپاکی و ناخالصی را به آرامی و با ظرافت از آن خارج کرده باشند. 2️⃣ إثبات الوصية (المسعودي، ٣٤٦ق): ٢٠٧. 3️⃣ دلائل الإمامة (الطبري الإمامي، بعد از ٤١١ق): ٤٢٣/ ح٣٨٤ ؛ الكافي (الكليني، ٣٢٩ق) ١: ٥٠٣ بلا رواية ؛ الإرشاد (المفيد، ٤١٣ق) ٢: ٣١٣. 4️⃣ فتّال نیشابوری(٥٠٨ق) در روضة الواعظين: ٢٧٦، شیخ طبرسی(٥٤٨ق) در إعلام الوری٢: ١٣١ و در کتاب دیگرش تاج الموالید: ٥٧ و نیز برخی منابع دیگر روز ولادت امام حسن عسکری(علیه السلام) را روز هشتم ربیع الآخر گفته‌اند. شیخ عباس قمی نیز در الأنوار البهية: ٣٠٣ پس از ذکر اقوال مختلف، همین قول هشتم ربیع الآخر را ترجیح داده و نیز از شیخ حُرّ عاملی نقل کرده که قول رایج در زمان ایشان هم روز هشتم است. @Yusufi_Gharawi
با سلام درس خارج تاریخ اسلام و سیره اهلبیت علیهم السلام فردا شنبه 1398.9.16 برقرار است.
عج 1 یکی از شبهات در زمینه وقت کلی ظهور امام زمان (عج) است «یظهر فیملا الارض قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»، «ظهور می کند و جهان را پر از عدل و داد می کند همچنان که پر از ظلم و ستم شده است». آیا معنای این حدیث این است که یکی از لوازم ظهور حضرت حجت این است که جهان پر از ظلم و ستم شود؟ پس هر کس خواهان ظهور یا تعجیل ظهور امام باشد نباید نهی از منکر و امر به معروف کند، نباید در راه خدا جهاد کند چرا که بگذارد تا جهان پر از ظلم و ستم شود! نه اینطور نیست یعنی اوامر اساسی اسلام در جهت امر به معروف و نهی از منکر و نشر اسلام، از اسلام استثنابردار نیست؛ بنابراین واجبات اساسی اسلام ادامه دارد و احدی نمی تواند به بهانه اینکه در علامت ظهور حضرت گفته شده است که زمین پر از جور و ستم خواهد شد ظلم و ستم کند؛ این کار مغالطه ای بیش نیست که اگر هر انسان منصفی قضاوت کند این مساله را قبول نمی کند. https://eitaa.com/Yusufi_Gharawi
کتاب «کلیات تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی» از ۸ فصل تشکیل شده است. ✏️فصل اول به فرهنگ و تمدن و ارتباط آن دو می پردازد و مباحثی چون ارتباط تمدن با فرهنگ، عوامل موثر در زایش و اعتلای تمدن ها (عامل انسانی، فرهنگ، دین، عامل مادی و طبیعی) بیان می شود. ✏️در فصل دوم به ویژگی‏های فرهنگ و تمدن اسلامی و عوامل پیدایی و شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی و همچنین سهم حضرت علی (ع) و اهل بیت (ع) در پیدایش و گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی می پردازد. ✏️شکوفایی علوم اسلامی، مظاهر تمدن اسلامی، طبقه بندی علوم اسلامی (قرائت، تفسیر، حدیث، فقه، اصول فقه، کلام) و علوم غیراسلامی (ریاضیات، نجوم، فیزیک و مکانیک، طب، کیمیا، فلسفه، منطق، تاریخ و تاریخ نگاری، جغرافیا و ادبیات) در فصل های سوم و چهارم بیان می شود. ✏️فصل پنجم به تشکیلات سیاسی و اقتصادی و قضایی و هنر در فرهنگ اسلامی می پردازد. ✏️تاثیر تمدن و فرهنگ اسلامی بر تمدن غرب در فصل ششم تبیین می شود ✏️نویسنده در فصل هفتم به عوامل انحطاط تمدن اسلامی اشاره می کند و در فصل پایانی به احیای تمدن اسلامی و نقش امام خمینی (ره) به عنوان بزرگ احیاگر دوره معاصر می پردازد. @Yusufi_Gharaw
‏ 1 🖍التأريخ قبل الإسلام: لم يكن للناس قبل الإسلام مادّة للتأريخ، اللّهمّ إلّا ما توارثوه بالرواية، ممّا كان شائعا بينهم من أخبار آبائهم و أجدادهم و أنسابهم و شعوبهم و قبائلهم و ملوكهم، و ما في حياة اولئك من قصص فيها البطولة و الكرم و الوفاء، و ما كان من خبر الأسر الّتي تناوبت الإمرة على الناس و ما قاموا به من تجهيز الجيوش و إقامة الحروف و بناء المدن و القصور، إلى أمثال ذلك، ممّا قامت فيه الذاكرة مقام الكتاب و اللسان مقام القلم، يعي الناس منه و يحفظون ثم يؤدّونها كما هي أو بإضافة أو نقيصة، و كثيرا ما كان بإضافات و تحريفات. كان هذا عند الفرس المجوس، و اليهود الإسرائيليين، و العرب الجاهليين المشركين، و اختص هؤلاء بأخبار الجاهلية الاولى و أنسابها، و ما فيها من قصص عن البيت و زمزم و جرهم، و ما كان من أمرها، ثم ما كان من خبر الاسر الّتي تناوبت الزعامة و الإمرة على قريش، و ما جرى قبل‏ ذلك لسدّ مأرب في اليمن، و ما تبعه من تفرّق الناس في البلاد. 📗منبع: ج‏1،ص:14 ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ ✏️تاريخ قبل از اسلام‏ 📍عرب‏هاى پيش از اسلام چيزى به نام تاريخ نداشتند، مگر مطالبى را كه سينه به سينه براى يكديگر نقل مى‏ كردند. آنان درباره اخبار آباء و و انساب و اقوام و قبايل و پادشاهانشان صحبت مى‏ كردند و در قصه‏ هايى، پهلوانى و كرم و وفاى آنها را به تصوير مى‏ كشيدند. هم چنين در خصوص خاندانى كه إمارت را يكى بعد از ديگرى به دست گرفته و به تجهيز سپاه و برپايى جنگ‏ها و آبادانى شهرها و بنيان‏گذارى قصرها مى‏ پرداختند، حكايت‏ها بر جاى گذاشته‏ اند. در نقل اين داستان‏ها حافظه به جاى كتاب و زبان جانشين قلم بوده است و مردم آنها را جمع‏ آورى و حفظ كرده و سپس آن را به همان صورت يا با حذف و اضافه‏ هايى نقل كرده‏ اند. اين شيوه نزد ‏ها و و عرب‏هاى مشرك جاهليّت رايج بود و عرب‏ها به خصوص اخبار جاهليت و أنساب را نيز داشتند كه در آن قصه‏ هاى مربوط به و و قبيله جرهم و مسائل مربوط به آنها وجود داشت و اخبار خاندان‏ هايى كه يكى پس از ديگرى زعامت و رياست قريش را به عهده گرفته و حوادثى كه قبل از آن براى سدّ مأرب در رخ داده بود براى همديگر نقل مى‏ كردند. @Yusufi_Gharawi
🔶 نشست علمی 🔷موضوع : 🔶«بازخوانی شهادت معصومین (ع) با تکیه بر ملاک‌های نقد اخبار تاریخی» 🔷 با ارائه آیت الله یوسفی غروی 🔶زمان : دوشنبه 2 دی 98 ساعت 16 🔷مکان : دانشگاه ادیان و مذاهب قم سالن شهید بهشتی 👇 https://b2n.ir/890964 https://eitaa.com/Yusufi_Gharawi
📕تاریخ هجوم به خانه (س) ✍🏼نویسندگان: محمدهادی یوسفی غروی 🖍منبع: تاریخ در آینه پژوهش سال هفتم پاییز 1389شماره 3 (پیاپی 27) ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ در تاریخ 26/11/89 برابر با یازدهم ربیع الاول 1432 و هم زمان با ایام پس از رحلت رسول خدا…(ص)، به همت گروه تاریخ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، نشستی علمی با موضوع «بررسی تاریخ حمله به خانه حضرت فاطمه» با حضور استاد محترم حجت الاسلام والمسلمین محمدهادی یوسفی غروی برگزار شد. از آنجا که تاریخ نویسان درباره تاریخ این حادثه، سخن صریح و روشنی ندارند، استاد محترم با بررسی بعضی از شواهد و قراین، دیدگاه جدیدی در این باره ارائه کرد. آنچه پیش روست متن ویرایش شده این بحث است. طبیعی است مطالب ارائه شده، دیدگاه استاد محترم است که در این نشریه عرضه میشود و باب بحث و بررسی در بارة این موضوع همچنان باز است. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ 📕دانلود 👇🏻 http://ensani.ir/file/download/article/20130115083658-9712-1.pdf ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @Yusufi_Gharawi
علیهم السلام علیهم السلام سلام الله علیها 1 جمله اي كه راجع به مقام علمي و تعليمي و آموزگاري حضرت زينب (س) به دست ما رسيده از شخصي نقل شده است به نام نحوي مازني كه از قدماي نحويان كوفه بود. از زبان او نقل شده كه ما همسايه (ع) بوديم و وقتي كه اميرالمومنين (ع) از مدينه به بصره براي جنگ جمل رفته بودند - مي دانيد كه امام در بصره پيروز شدند اما در اين سفر خانواده را همراه خود نبريده بودند و بدون خانواده به كوفه وارد مي شوند اما بعد كساني را مي فرستند تا خانواده را از مدينه به كوفه بياورند. - در آن زمان هم حضرت زينب سلام الله عليها با همسرشان كه پسر عمويشان بود به نام عبدالله در مدينه زندگي مي كردند و به همراه خانواده و در ركاب اميرالمومنين (ع) از مدينه به كوفه آمدند. آن زمان كه خانواده اميرالمومنين (ع) به كوفه آمده بودند زنان كوفه براي پرسيدن مسايل خود به منزل (ع) و بانوي اين خانواده حضرت زينب (س) مراجعه مي كردند و حضرت زينب (س) پاسخگوي مسايل اين بانوان بوده و از طرف ديگر جلسات تفسير قرآن داشته اند. او در اين باره مي گويد در اين چهار پنج سالي كه خانواده اميرالمومنين (ع) در كوفه بودند ما قد و قامت حضرت زينب (س) را نديديم. معلوم مي شود كه اين طور نبوده كه حضرت مدام بيرون بروند و در ميان مردم به حشر و نشر بپردازند ادامه دارد 👇🏻 💯هر روز یک نکته تا چهارشنبه 11دی ماه مصادف با پنجم جمادي الاولي میلاد حضرت زینب سلام الله علیها ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @Yusufi_Gharawi
علیهم السلام علیهم السلام سلام الله علیها 2 🖍چرا نام حضرت، زينب بود و آيا اين قول مشهور كه زينب به معناي زينت پدر و زيب اب است قول درستي است؟ ✍🏼اول اين را بگويم كه چون در افواه مشهور است كه مي گويند زينب كبري برخي از اين صفت چنين برداشت مي كنند كه حضرت زينب (س) بزرگ تر از بوده اند در حالي كه در كتاب هاي تراجم صحابه - شرح حال صحابه پيامبر (ص) - آمده است كه زينب دختر دوم اميرالمومنين (ع) بعد از حسنين (ع) بودند. حالا اين كه چرا نام اين دو دختر اميرالمومنين، زينب و ام كلثوم گذاشته شد مي دانيم كه پيامبر (ص) چهار دختر به نام هاي زينب و ام كلثوم و رقيه و فاطمه داشتند كه فاطمه كوچك ترين دختر پيامبر بود و (س) وقتي دو خواهر خود را از دست داده بودند نام آن ها را بر روي دختران خود مي گذارند. اين كه به قول شما برخي زينب را زينت پدر و زينت اب مي گويند اين ها ريشه اي ندارد اين که گفته مي شود (ص) به پيشنهاد اسم حضرت را زينب گذاشتند مبنايي ندارد و پيش از حضرت زينب اين نام، نام دختر پيامبر و دختر بوده است و در زمان عرب، زينب نام درخت زيبايي در بيابان بوده كه عرب اين نام را براي دختران برگزيده بود. ادامه دارد 👇🏻 💯هر روز یک نکته تا چهارشنبه 11دی ماه مصادف با پنجم جمادي الاولي میلاد حضرت زینب سلام الله علیها ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @Yusufi_Gharawi
عجّل اللّه فرجه ۲ در ميان تمامي مسلمانان اين مساله كه پيامبر (ص) وعده داده است در آخر الزمان مردي از اهل بيت(ع) ظهور و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد، قابل قبول است با فرق اينكه چند نقطه مورد توافق بين شيعيان و غير شيعيان و چند نقطه هم مورد اختلاف است. نقطه هاي مورد اتفاق اين است كه مرد مسلمان مومني از عرب، از ميان قريشيان در ميان قريشيان از بني هاشم و از بني هاشم آل ابي طالب و در ميان آنها از فرزندان علي و فاطمه است. تا اينجا مورد اتفاق بين همه مسلمانان است اما از اينجا به بعد مورد اختلاف قرار مي گيرد به اين معنا كه فرزندان پسر علي و زهرا، بين حسن و حسين مورد اختلاف است. اهل سنت بيشتر قايل به اين هستند كه امام زمان(عج) از نسل امام حسن(ع) خواهد بود و شيعيان به پيروي از اهل بيت(ع) قايل به اين هستند كه امام زمان(عج) از نسل (ع) خواهد بود. اينكه اهل سنت، امام زمان (عج) را از نسل (ع) و شيعيان از نسل امام حسين (ع) مي دانند اما امام زمان(عج) هم از نسل امام حسن و هم از نسل امام حسين است؛ چون مادر امام محمد باقر، دختر امام حسن بوده كه به عقد امام زين العابدين در مي آيد پس فرزندان _باقر تا امام زمان همه از نسل هر دو امام حسن و حسين هستند. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @Yusufi_Gharawi
‏ 2 التأريخ بعد الإسلام: ثمّ ظهرت الرسالة المحمّدية بصفتها أعظم حادث في حياة البشر عامّة و العرب خاصّة، فكان محور تأريخ البشر عامّة و العرب خاصّة، فما اجتمع ملأ منهم أو تفرّق إلّا و حديثهم عنه، و لا تحرّكت جيوشهم و كتائبهم إلّا له أو عليه، حتّى تتوّجت جهوده بمعنى قوله سبحانه إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجاً فنبذوا ما كانوا فيه من الجاهلية الجهلاء و الضّلالة العمياء بهداية القرآن و الإسلام. و يومئذ و بظهور النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و ظهور دعوته، ظهر مورد جديد للتأريخ، و هي أحاديث الصحابة و التابعين و أهل بيته عليهم السّلام عن ولادته و حياته، و ما قام به صلّى اللّه عليه و آله من جهاد و جهود في سبيل اللّه، و اصطدام في ذلك مع المشركين، و دعوة إلى التوحيد، و ما كان فيها من أثر للسيف و السّنان و اللسان و البيان، و أصبحت هذه هي موادّ التأريخ الجديد بصورة عامّة و سيرة الرّسول بصورة خاصّة. ،ج‏1،ص:15 ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله كه بزرگ‏ترين حادثه براى جامعه بشريت به طور عام و براى جامعه عرب به طور خاص بود، رخ داد. هيچ جمعى نبود، مگر آن كه در مورد اين حادثه صحبت مى‏كردند و سپاه و لشكرى حركت نمى‏كرد، مگر آن كه به نفع يا عليه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بود تا اين كه تلاش‏هاى وى به نتيجه رسيد و به فرموده خداوند تبارك و تعالى: «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجاً» پيروزى نصيب آن حضرت صلّى اللّه عليه و آله شد و مردم با هدايت قرآن و اسلام از جاهليت و ضلالت آشكار نجات يافتند. بعد از ظهور صلّى اللّه عليه و آله و آشكار شدن دعوتش، صفحه جديدى از تاريخ گشوده شد و نقل احاديث به وسيله و و اهل بيت گرامى‏اش عليهم السّلام در مورد تاريخ ولادت و زندگانى و جنگ‏هايش با مشركان و دعوت به توحيد و اثرات شمشير و نيزه و زبان و بيان مورد اهتمام قرار گرفت. بيان اين حوادث، به تدريج تاريخ اسلام را به صورت عام و سيره رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله را به صورت خاص تشكيل داد. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @Yusufi_Gharawi
علیهم السلام سلام الله علیها (ص) فرمودند: «فاطمه مهتر زنان جهان است»، چون مسلمانان شنيده بودند كه فرشتگان به حضرت مريم خطاب كردند كه خداوند تو را بر زنان جهان برگزيده است لذا عرض كردند مگر پيش از ايشان مريم(س)، مادر (ع) از سوي فرشتگان در قرآن به برگزيده زنان جهان خطاب نشد، و پيامبر(ص) فرمودند: او برگزيده جهان خودش بوده، اما دخترم (س) برگزيده زنان جهان از اولين و آخرين است. در قرآن كريم از زبان فرشتگان نيز حكايت شده كه حضرت زهرا(س) از كل زنان جهان بالاتر است ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @Yusufi_Gharawi
‏ 3 تدوين السيرة النبويّة و تأريخ الإسلام: و لم يدوّن‏ في تأريخ الإسلام أو في سيرته صلّى اللّه عليه و آله شي‏ء، حتّى مضت أيام الخلفاء، لم يدوّن في هذه المدّة شي‏ء سوى القرآن الكريم و تقويم إعرابه بمبادئ و قواعد النّحو على يد أبي الأسود الدؤلي بإملاء أمير المؤمنين علي ابن أبي طالب عليه السّلام، و قد كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يحفّز المسلمين على كتابة القرآن حرصا على حفظه و صيانته، كما إنّ تفشي العجمة على ألسنة أبناء العرب على أثر اختلاطهم بغيرهم عند اتساع الرّقعة الإسلامية دفعت أبا الأسود الدؤلي إلى عرض ذلك على علي عليه السّلام فكان ذلك حافزا على تدوين النحو. و بهذا الاختلاط أيضا تفشّت فيهم أخبار الماضين من ملوك الفرس و بني إسرائيل، فلمّا كانت أيام معاوية أحبّ أن يدوّن في التأريخ القديم كتاب فاستقدم عبيد بن شرية من صنعاء اليمن فكتب له كتاب أخبار الماضين من ملوك اليمن من العرب البائدة و غيرهم و منهم الفرس و الحبشة. و قد كان المسلمون يحبّون أن يخلّدوا آثار ما يتعلق بسيرة الرسول صلّى اللّه عليه و آله، و قد كان هذا يحقّق ما في نفوسهم من تعلّق به- عليه الصلاة و السلام-، و لكنّهم- ببالغ الأسف- منعوا عن تدوين أحاديثه مخافة أن يختلط الحديث بالقرآن الكريم- كما زعموا-، بل منعوا حتّى عن التحديث بحديثه، حاشا أمير المؤمنين عليا عليه السّلام، فإنّه لم يشارك في هذا المنع و لم يؤيّده، بل كما أملى النحو على كاتبه أبي الأسود الدؤلي كتب هو أيضا بعض الكتب في الفقه و الحديث، و أمر كاتبه الراتب عبيد اللّه بن أبي رافع أن يكتب المهمّ من أقضيته، و أحكامه في فنون الفقه من الوضوء و الصلاة و سائر الأبواب ( انظر رجال النجاشي: 4- 7، ط. النشر الإسلامي.) و بهذا الموقف من أمير المؤمنين عليه السّلام، و بفعل حاجة المسلمين إلى أحاديث نبيّهم ظهر فيهم غير واحد من حملة الأحاديث العلماء الفقهاء، و لكن حيث استمر هذا المنع رسميّا من قبل الخلفاء بعد علي و ابنه الحسن عليهما السّلام إلى أيام عمر بن عبد العزيز، قام رجال كلّهم محدّثون. لم‏ يدوّنوا في الحديث و الفقه شيئا، و لكنّهم عوّضوا عن كتابة أحاديثه بكتابة شي‏ء من سيرته صلّى اللّه عليه و آله. ،ج‏1،ص:15-16 ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @Yusufi_Gharawi