eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
12.7هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدترین انتقامی که میتونید از یه آدم مریض بگیرید، دریغ کردن خودتونه ! یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بفرست برا همه تا بدونن❤️… خودت کدوماشو میدونستی؟ من ک بعضیاشو تازه کشف کردم😁 البته مادرم همیشه میکفت تار عنکبوت نزار ببنده تو خونه فقر میاره یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گردو و نعنا رو من خودم میدونستم😁 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 💎 👌 🔸وقتی که راه نمی روی زمین هم نمی خوری. این "زمین نخوردن" محصول سکون است نه مهارت. وقتی تصمیم نمی گیری وکاری نمی کنی،مسلما اشتباه هم نمی کنی؛ این "اشتباه نکردن" محصول انفعال است نه انتخاب. 🔸خوب بودن به این معنی نیست که درهای تجربه را برخود ببندی و فقط پرهیز کنی؛ خوب بودن در انتخاب های صحیح ماست که معنا پیدا کرده و شکل می گیرد. 🔸اشتباه کنید اما آن را مجددا تکرار نکنید!! 🔹املای ننوشته غلط هم ندارد... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
9.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حلوا رولتی مواد لازم برای ترحلوای زعفرانی: آرد گندم تفت داده ۲لیوان آرد برنج تفت داده ۱لیوان کره پاستوریزه ۱۰۰گرم روغن مایع ۱/۴لیوان پودرهل و زعفران مقداری نان ميكادو براي اين ميزان دوعدد كافي طرز تهیه: آردهارو نیم ساعت الی چهل دقیقه باحرارت خیلی کم تفت میدیم، حالا مجدد الک کرده داخل ماهیتابه با کره و روغن مایع حدودا نیم ساعت تفت میدیم بعد ۲لیوان شهد زعفرانی خنک رو به ترتیب خورد حلوا میدیم ، حلوا داغ هست شهد خنک و هم دمای محیط با حوصله حلوا رو مخلوط میکنیم تا وقتیکه خودشو بگیره و کمی شل تر از این حلوادرون کاسه باشه، چون یکم ک ازداغی بیفته خودبخود سفت میشه، بعد پودر هل رو اضافه و مخلوط میکنیم تا وقتیکه شهد کاملا جذب حلوا شه ادامه میدیم و تمام مواد لازم برای شهد حلوا: آب ۱لیوان شکر ۲لیوان گلاب نصف لیوان زعفران به میزان لازم آب و شکر مخلوط میشه و روی حرارت میزاریم تا بجوش بیاد بعد حرارت رو خاموش میکنیم گلاب و‌زعفران رو اضافه و مخلوط میکنیم در قابلمه رو میزاریم اجازه میدیم کاملا خنک شه ❌برای اینکه نان خوب رول بشه وقتی حلوا گرمه و از داغی اولیه افتاده یک لایه نارک بمالید و بعد نرم شدن نان رول کنید❌ ❌اگر میترسین نانتون بشکنه از قبل چند قطره آب پشت ورق نان اسپری کنید، زیاد نباشه که خمیر میشه❌ ❌شکلات تخته ای سفید با کاکائویی رو روی بخار کتری ذوب کنید و حلواهارو به کمک آن تزئین کنید❌ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
10.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایده تزئین سالاد 🤌🏻✨ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میشه ساده سر کرد و با حجاب بود یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ⭐پروردگارا با ایمان و شهامت ⭐راه‌های زندگی را در می نوردم ⭐و آگاهم که پیوسته با منی و هر جا ⭐که هستم محافظم تویی..... ⭐به راستی وقتی که تو اینقدر نزدیکی ⭐از چه بیم دارم؟ ⭐چگونه احساس تنهایی کنم... ⭐و چگونه راه را گم کنم...بینایم گردان تا ⭐وجودم به درک حضورت نایل آید.الهی آمین🙏🏻 ⭐شبتون آرام و در پناه خـــــداوند مهربان🌙 ‌‌‌‌‌‌     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
تقویم نجومی اسلامی ✴️ جمعه 👈 20 بهمن / دلو 1402 👈28 رجب 1445 👈9 فوریه 2024 🏛مناسبت های اسلامی و دینی. 🌹اولین نماز جماعت در اسلام توسط پیامبر و علی علیهما السلام. هفت سال این جماعت ادامه یافت و تنها دو نفر به پیامبر صلی الله علیه و آله اقتدا می کردند علی و خدیجه سلام الله علیهما. 🐪 خروج امام حسین علیه السلام از مدینه به سوی مکه "۶۰ هجری ".و آغاز نهضت حسینی (بوی کربلا و محرم از امروز به مشام می رسد)😭 🔵 امور دینی و اسلامی. ❇️امروز روز مبارک و خوبی برای همه امور است خصوصا امور زیر شایسته است: ✅آغاز عمارت و بنایی. ✅خوستگاری عقد و ازدواج. ✅تهیه ضروریات و لوازم منزل. ✅انواع دیدارها. ✅درختکاری. ✅و خرید رفتن خوب است. 👶 مناسب زایمان و نوزاد زیبا و خوشرو و محبوب است و عقیقه و صدقه نیز برایش لازم است. 🚖سفر: مسافرت همراه صدقه باشد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓امروز قمر در برج دلو و برای امور زیر مناسب است: ✳️به خانه نو نقل مکان کردن. ✳️حفر چاه و کندن قنات. ✳️ختنه کودک. ✳️تاسیس شرکت. ✳️معامله خانه و آپارتمان. ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️و درختکاری نیک است. 🔵نگارش ادعیه و حرز و نماز و بستن حرز خوب است. 💑مباشرت امشب :شب شنبه ممکن است فرزند سبک سر و کم عقل باشد. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت)،خوب نیست. 💉حجامت. خون دادن فصد و زالو انداختن... یا حجامت ،باعث قوت دل می شود. حجامت هنگام ظهر جمعه کراهت دارد. ✂️ ناخن گرفتن. جمعه برای ، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد. 👕👚 دوخت و دوز. جمعه برای بریدن و دوختن، روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود... ✴️️ وقت استخاره. در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است. 😴 تعبیر خواب... خواب و رویایی که امشب. (شبِ شنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 29 سوره مبارکه "عنکبوت" است. قال رب انصرنی علی القوم المفسدین... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده مامور شود به اصلاح گروهی که اگر با آنها جنگ و ستیز کند پیروز شود و همه احوالات او شاید نیک شود و چیزی همانند آن قیاس گردد... کتاب تقویم همسران صفحه 115 ❇️️ ذکر روز جمعه.   اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد . 💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌸زندگیتون مهدوی 🌸
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 چـــــــــــکـاوکـــ٨ـﮩـ۸ـﮩــــــــ...... 🍃🍃🍂🍃
دوستانه‌ها💞
و سریع دستی به پیراهنش کشید و مشغول بستن دکمه های آن شد. بعد بدون اینکه به روی خود بیاورد چه اتفاقی
این احساسات نورسته و نوظهور با اندیشیدن قوت میگرفتند؛جان میگرفتند؛ و بعد مدعی میشدند برای قلب آدمی! اگر به آنها از همان ابتدا بها نمیدادم؛ بعد از مدتی حساب کار دستشان می آمد؛رخت بر می بستند و میرفتند!و من دختر عاقلی بودم! احساساتی نبودم! یعنی نباید احساسات را دخیل میکردم.و گرنه که با این رویکردی که من در پیش گرفته بودم؛معلوم نبود قلبم از کجا سر در میاورد و در کدام ناکجا آباد عرض اندام میکرد.و به احساساتم چه ضربات سهمگینی وارد میشد و روحم چگونه میشکست من باید این احساسات نوظهوری که نسبت به این مرد پیدا کرده بودم را پای سال ها محبت ندیدن پدرانه میگذاشتم.البته من محبت های پدرانه را از عمویم دیده بودم.اما محبتِ این مرد فرق داشت! یک جور دیگر بود! نمیدانم چه طور بود .تاکنون اینگونه به این شدت دچار احساسات ضد و نقیض و سردرگم نشده بودم.جدید بود!عجیب بود!غریب بود! این جدید وعجیب و غریب بودن مرا میترساند! و من تنها بودم! و آدمِ تنها،باید حواسش به خودش میبود! باید قدم به قدم پاهایی که برمیداشت را از قبل محاسبه میکردتا اشتباه قدم بر ندارد! چون پشت و تکیه گاهش یعنی پدرش را نداشت تا از او حمایت کند و اگر زمین خورد؛ دستش را بگیرد و بلندش کند. من بیست و دو سال از خدا عمر گرفته بودم و در این بیست و دو سال هم محل زندگی و هم در دانشگاه و هم اکنون در محل کار با مردان زیادی آشنا شده بودم .این گونه نبود که با جنس مخالف ارتباط نداشته باشم و تحت تاثیر ناگهانی یک مرد قرار بگیرم .اما این مرد فرق میکرد.خاص بود دلنشین بود! مهربان بود!چشمانش ! وای چشمان آبی پرتلاطم اش! شاید اصلی ترین چیزی که در این مرد مرا به خود جذب میکرد؛ نقطه ی مشترکمان بود! تنهایی هایش! و قصه ی ناگفته ای که در پشت چشمانش میتوانستم ببینم و احساسش کنم! این مرد راز داشت! این مرد غم داشت! و منِ درد کشیده و غم دیده ،منِ تنها که هیچ وقت و هیچ وقت این تنهایی و غم و غصه را به روی خود نیاورده بودم.به گونه ای که هر کس مرا میدید؛ به اینکه من تا این حد احساس تنهایی میکنم ،پی نمیبرد،جنس تنهایی هایش را درک میکردم! من آن احساسِ تنهایی که پشت چشم های شیشه ای اش خانه کرده بود را خوب درک میکردم. یکی از عوامل تاثیرگذار در روابط آدم ها ،پیش آمدن مسائل و اتفاقات مشترک و در پی آن همدیگر را خوب درک کردن هست! که باعث میشود به خود اجازه دهند در احساسات چندگانه دیگرشان نیز یکدیگر را شریک کنند. به این علت که در مقایسه با آدم های دیگر اطراف شان ،با فرد مقابل خود احساس نزدیکی بیشتری میکنند. حال من هم اینگونه بود. من به این مرد احساس نزدیکی بیشتری میکردم. حتی با این سطح از اختلافاتی که بین ما وجود داشت؛ من از بین تمام آدم های اطرافم ،حتی از بین تمام خانم هایی که همدرد من بودند؛ با این مرد احساس نزدیکی و درک شدن بیشتری می کردم ساعت را نگاه کردم.خدای من! از نصف شب گذشته بود.الان دقیقا چهار ساعت بود که من داشتم پی در پی به او فکر میکردم. این خوب نبود.این تخریب کننده بود و آرامش و آسایش را از من گرفته بود!استراحت برای من نگذاشته بود! بالش ام را روی سرم فشردم .با این تصور که تمام افکار عجیب و غریبی که در اطراف سرم چرخ میزنند از من دور شوند و اجازه دهند اندکی آرام گیرم .آن شب ساعت سه نصف شب به خواب رفتم و به سختی برای دانشگاه بیدار شدم. تا دوازده ظهر دانشگاه بودم و بعد از آن به کارخانه رفتم.روزهایی که صبح دانشگاه داشتم ؛ بعد از کلاس به کارخانه میرفتم و تا دیروقت در کارخانه میماندم تا بتوانم کارهایم را به انجام برسانم .هنوز نیم ساعت از رسیدنم نگذشته بود که تلفن اتاقم به صدا در آمد.تازه قصد کرده بودم به انبار بروم که دیدم تلفن زنگ میخورد.جواب دادم. قلبم یک لحظه سقوط کرد. -س... سلام رئیس! بله تازه رسیدم .امروز کلاس داشتم،بله حتما،مرا به اتاق فراخوانده بود. نمیدانم موضوع چه بود. کمی نگران شدم.امیدوار بودم که مسئله ی مهمی نباشد. به هر حال من داشتم سعی میکردم کمتر با او روبرو شوم تا این افکار مالی خولیایی دست از سرم بر دارند و این خاطره های پیش آمده ی اتفاقی و احساس مقطعی ،مرا رها کنند. لیست دیروز را با این فکر که شاید مشکلی در آن به وجود آمده باشد؛برداشتم .داریوش هم در اتاقش نبود .به سمت ساختمان مرکزی به راه افتادم. ادامه دارد ... 🍃🍃🍂🍃