eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
12.6هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃💞🍃 تــــــــــــღــــــــرنجـ٨ـﮩـ۸ـﮩ ..... 🍃🍃💞🍃
دوستانه‌ها💞
#ترنج پسر خوشتیپ داره و از درخت توت بالا کشیدن و ... صدا در گلویم شکست. - بن بست هفده تموم شد.
- کنار نیومده فقط به روم نمیاره. اما مطمئنم اگه یه بار دیگه چشمش به میلاد بیفته محاله بذاره زنده بمونه. لیلا لبش را گاز گرفت و گفت: - وای ننه! من جای میلاد باشم کلاً از کهکشان راه شیری خارج میشم که حتی به احتمال یک درصد هم رو به روی یاسر در نیام. داره میادش. سریع گردنم را چرخاندم و با دیدن یاسر که ثامر را در آغوش و یک ساک در دست داشت و به سمت ساختمان ما می آمد ذوق زده شدم و دستم را تکان دادم. او هم در جواب سرش را تکان داد و بلند گفت: - اگه کارت تموم شده بیا بریم. عجله دارم. حتماً باز از آن جلسه‌های سری داشتند چون تازه از ماموریت برگشته بود. صورت لیلا را بوسیدم و برای آخرین بار به هر چه که دلبستگی داشتم نگاه کردم و شانه به شانه‌ی یاسر قرار گرفتم. بن بست هفده تمام شد! **یاسر پاسی از شب گذشته بود که به خانه بازگشتم تا استراحت کوتاهی کنم و عازم شوم. ترنج قطعا معترض می شد چون تازه از ماموریت برگشته بودم اما چاره‌ای نبود. گروهکی شبه نظامی وارد خاک ایران شده و در کوه های مرزی سنگر گرفته بودند و باید قبل از این که داخل کشور می شدند و خسارت های جانی ایجاد می کردند جلویشان را می گرفتیم. استراتژی فرمانده بمباران هوایی بود و قرار شد من خلبان بمب افکن باشم. اول به اتاق ثامر رفتم آرام خوابیده بود. کنار تختش نشستم و دستان کوچکش را بوسیدم. تا قبل از به دنیا آمدن ثامر دنیا برای من سیاه و سفید بود. رنگ نداشت اما از وقتی چشمانش را گشود و انگشتم را توی دست کوچکش گرفت, دسته دسته پروانه در قلبم به پرواز درآمد و دلم گلستان شد. گلستانی که گاهی رو به خشکی می رفت اما نمی مرد چون باغبانی مثل ثامر داشت که خنده‌هایش باران بود و "بابا" گفتنش نور خورشید. هر بار با این فرض از خانه می رفتم که دیگر نمی بینمش. تا جا داشت نگاهش می کردم و می بوییدمش اما این بار فرصت محدود بود چون در کنار این گلستان گلخانه‌ی قشنگ و حساسی نیز داشتم که اگر به اندازه‌ی کافی به او رسیدگی نمی کردم می پژمرد. به همین خاطر برای بار سوم بوسه‌ای به صورت ثامر زدم و به اتاق خودمان رفتم. در کمال تعجب ترنج هم خوابیده بود. هميشه منتظر می ماند تا برگردم اما این اواخر اسباب کشی و رسیدگی به ثامر خیلی خسته‌اش کرده بود. کنار پنجره ایستادم و داشتم دکمه‌های لباسم را باز می کردم که ناگهان از خواب پرید و سر جایش نشست. به سمتش چرخیدم و قبل از او خودم را به پارچ آب رساندم و برایش آب ریختم و به دستش دادم. بی حال پرسید: - تازه اومدی؟ کنارش نشستم و گفتم: - اوهوم. خواب بد دیدی؟ لیوان را از دستم گرفت و تا آخرین قطره نوشید و سپس خودش را روی تخت رها کرد و گفت: - آره نمی دونم چه خوابی بود ولی اذیتم کرد. پیراهنم را در آوردم و کنارش دراز کشیدم و دستم را از زیر گردنش رد کردم و گفتم: - به خاطر اینه که بدون من خوابیدی. یه کم بیا ب...م که داغونم. سرش را روی بازویم گذاشت و گفت: - هیچ وقت روم نشد بهت بگم اما بعد از تصادفم مدت ها یه خواب عجیب می دیدم. یه خوابی که هر بار با تموم جزییاتش تکرار می شد. روزی که به من و لیلا حمله کردن و تو داخل ماشین ب...لم کرده بودی, فکر کردم خوابم تعبیر شده, اما الان می فهمم اشتباه کردم. تعبیر خوابم همین امشب و همین لحظه بود. ضربه‌ی آرامی به گردنش زدم و گفتم: - یعنی اون روزایی که فحشم می دادی شبش توی خواب می اومدی بغلم؟ دقیقا از کی در مورد من افکار مثبت هجده داشتی؟ در جواب او هم مشتی به پهلویم کوبید و گفت: - یه کم جنبه داشته باش. خیلی منتظرت بودم خودمم نمی دونم کی خوابم برد. پاشو بریم واست شام آماده کنم. در حریم خودم نگهش داشتم و موهایش را بوسیدم. - گشنه نیستم. انرژی لازم دارم. چند ساعت دیگه باید برم. ادامه دارد ... ❤️❤️
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥ اگه یکی رو پیدا کردی همه چیز تموم بود، باهاش ازدواج نکن و بهش شـ ـک بکن... ❤ .❣❤️💗❤️❣
🍃هشت خوراکی که برای فعالیت و سلامت مغز باید استفاده شود: ماهی گردو زغال اخته توت فرنگى کلم موز شکلات تلخ چاى .❣❤️💗❤️❣
اسکراب روشن کننده‌ی پا🦵 🍃2 ق غ آبلیمورا با ۳ ق غ عسل و یک ق چای خوری گلیسیرین ترکیب و مخلوط بدست آمده را به پاهایتان بمالید. 🍃30 دقیقه روی پاهایتان بماند .❣❤️💗❤️❣
🍃چیزهایی که خوردنشون باهم وحشتناکه: ماهی ودوغ نوشابه گازدار با آدامس نعناع خربزه و عسل هندوانه بعد از غذا انجیر با میوه های اسیدی مثل پرتقال. .❣❤️💗❤️❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه طعم و عطر دلنشینی میده به دمنوش ، بابونه و بهارنارنج و برگ به لیمو هم بارزترین خصلتشون ارامبخش بودنشونه که ترکیب اینا میشه یه دیازپام قوی ☺️ مواد لازم : ۱/۳ به بابونه ۱ق.غ برگ به لیمو ۵ ۶ عدد بهارنارنج ۱ق.غ کمتر توی ویدئو اشتباهی گفتم برگ بو به جای برگ به لیمو که البته برگ بو هم آرامبخش هست و میتونید جایگزین برگ به لیمو کنید 😊 . ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎ ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟ بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم ♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از قشنگ ترین شعرهای قروینی😍 میثم درویشان پور این طناز با تعصب قزوینی شعر ننه من عیال موخوام که قدیم الایام عزیزالله میرابی در رادیو با لهجه شیرین قزوینی اجرا می کرد را در تلویزیون به زیبایی اجرا کرد. دمت گرم بچه قزوین😍 .❣❤️💗❤️❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 💐🦋‌ جمعه‌ ها را باید قاب گرفت درست مثل همان عکس های قدیمی و خاک گرفته ی روی دیوار... انگار جمعه ها💐🌹 ماندگار ترین روزهای آفرینش اند... تلخی ها و شیرینی هایش قاب می شود و می چسبد به دیوارِ خانه ی دلت.... 🦋💖مثلِ لبخند های مادر بزرگ در آن عکسِ قدیمی یا مثلِ گریه های من در آغوشِ مادر که با دیدنش در عکس های قدیمی همیشه لبخند می زنم... جمعه ها را باید عاشقانه گذراند تا غروبش دلگیرت نکند...♥️    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88