دوستانهها💞
#چکاوک -اگه این مشت دلتو خنک میکنه و حالتو بهتر میکنه؛ اشکال نداره!نوش جونم ! اما دیگه تمومش کن!ک
#چکاوک
با نگاهش به من میگفت "بیا اینهم دلیلی که میتوانی با آن چکاوک را رها کنی و او را طلاق دهی !بفرما!حالا دیگر دردت چیست؟! "و درد من، عشق بود !عشق به دختری کم سن و سال که این روزها بدجور تاب و توان از من میبرد !که همین دیروز تمام و کمال مال من شده بود و من... نمیتوانستم فراموشش کنم !پارسا مرا از اعماق تفکرات تخریب کننده و
دیوانه کننده ام بیرون کشید:
-داداش ضیاءالدین !من میرم !طاقت ندارم! نمیتونم صبر کنم !من زودتر میرم !
یوسف هم از آب گل الود ماهی گرفت و گفت:
-بهتره باهم برید .بالاخره خواهر تو ،همسر این آقا هم هست،من و چکاوک هم با هم بر میگردیم .من میخوام برم قشم !میخوام چکاوک رو هم با خودم ببرم! البته اگه خودش دلش برای خونه تنگ شده باشه !
و یوسف میدانست چه وقت مناسبی برای راضی کردن چکاوک در همراهی با خود،را انتخاب کرده هست معترضانه گفتم:
-لزومی به این کار نیست !من و چکاوک با هم...
-ضیاءالدین!
صدای ناز و لرزانش از ته چاه بیقراری و ناآرامی می آمد. نگران نگاهش کردم .نگران بابت حرفی که میخواست بزند.
-جونم عزیزم!
-من..من مزاحمت نمیشم .تو اگه بخوای معطلِ من بشی زود به پروانه نمیرسی.تو با کمیل برو.من هم ...من هم با یوسف میام و...از اون طرف میریم جزیره !دلم برای عموم و زن عموم هم تنگ شده! خیلی وقته ندیدمشون!
داشت کنار میکشید !به همین راحتی داشت کنار میکشید !دلم نمیخواست! اینگونه عقب کشیدنش را نمیخواستم !و یکی نبود به من بگوید "معلوم هست تو خودت با خودت چند چندی؟"
-گفتم که !با هم برمیگردیم .خودم
میبرمت قشم!در مقابلم ایستاد و درحالیکه سعی میکرد لرزش صدایش محسوس نباشد؛ آب دهانش را به سختی فرو برد تا بغض لعنتی اش سرباز نکند! بعد لبخندی زد و گفت:
-نگران من نباش !حال من خوبه !من با یوسف میرم قشم !شاید یک هفته ای موندم .تو هم راحت تر به کارت میرسی!
و تمام اصرارهای من برای همراهی اش بی فایده بود !نگران بودم!بی نهایت نگران بودم !نگران از دست دادنش!
🍁چکاوک🍁
دنیا چقدر میتواند تلخ و سنگی شود، آن قدر که بیدار شدن و خوب شدن یک نفر بعد از سالها ،تو را ناراحت و افسرده کند !و من این را نمیخواستم نمیخواستم برگشتن یک دختر ،یک
خواهر ،یک مادر ،یک همسر ،بعد از سالها به آغوش گرم خانواده اش ،اینگونه مرا به هم بریزد! اما بهم ریخته بود !دلیلش واضح بود! این زن ،همسر اول و عشق اول شوهرم بود!قلبم درد میکرد ! تمام وجودم آشوب بود ! آرام و قرار نداشتم !شبها نمیتوانستم بخوابم !روزها حواسم جمع نبود ! بیچاره زن عمو ماریه که هرچیزی را باید چندبار تکرار میکرد. حواسم پرت بود! پرتِ ضیاءالدین! پرتِ پروانه !پرتِ بندرعباس !پرتِ آثاری از من که در زندگی دریاسالارها باقی مانده بود !شب ها زمان خوبی بود برای اشک ریختن و مرثیه سرایی هایم ! برای واگویه کردن تمام غصه هایم شبها تا صبح اشک میریختم بخاطر از دست دادن ذره ذره و نمه نمه ی ضیاءالدین !همه ی دنیا ! همه ی آدمهای اطرافم دست به دست هم داده بودند تا او را از من جدا کنند !حالا دیگر روی نگاه کردن در چشمهای یوسف را هم نداشتم !بعد از آن شب در بیمارستان، از اوخجالت میکشیدم. یوسف اما با اینکه از دستم ناراحت بود و اخم های دائمی اش از هم باز نمیشد؛ باز حواسش به من بود. به حال و احوال و ناراحتی هایم !دوسه باری با من حرف زده بود و گفته بود دیگر بهتر است دور این مرد را خط بکشم! یک خط قرمز قطور! گفته بود خبر دارد که ضیاءالدین دارد کارهای طلاق را پی میگیرد ،نمیدانم چقدر راست میگفت .اما حرفهایش قلبم را سوراخ سوراخ میکرد. انگار تمام تلاشهای من تا آن روز برای بدست آوردن این مرد بی فایده بود! انگار پروانه برای او ،اول و آخر بود !خب پروانه عشق اولش بود.حق داشت اگر دلش بیشتر برای او برود !از ملاحت جویای احوال پروانه بودم !پروانه تکلم نداشت .حرکت دست و پایش محدود بود .اما چشمهایش را باز کرده بود و متوجه اتفاقات اطرافش میشد و با حرکت چشم پاسخ میگفت !ملاحت میگفت ضیاءالدین اصل ماجرا را درمورد همان بیست و پنج سال پیش تا الان ،برای همه ی شان تعریف کرده تا پروانه را از هر تهمت و افترایی مبرا کند.میگفت داریوش سر از پا نمیشناسد از خوشحالی و مثل پروانه ،دور پروانه ی زندگی اش میچرخد! میگفت پروانه همه چیز را به یاد آورده و از اینکه ضیاءالدین هنوز او را طلاق نداده؛ خیلی خوشحال شده است !و میگفت به خاطر اوضاع حساس پروانه کسی به او نگفته است که ضیاءالدین یک زن دیگر هم دارد، زن دیگر یعنی زن دوم یعنی من،چکاوک،اخ بیچاره چکاوک،یوسف میگفت قبل از اینکه شخصیتم له شود و مثل یه دستمال کاغذی از خونه و زندگی دریاسالارها پرت شوم،خودم دست بکار شوم و غرور و شخصیتم را حفظ کنم.
ادامه دارد ...
❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ ۖ وَإِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۷﴾
🔸 و اگر از خدا به تو ضرری رسد هیچ کس جز خدا نتواند تو را از آن ضرر برهاند، و اگر از او به تو خیری رسد (هیچ کس تو را از آن منع نتواند کرد) که او بر هر چیز تواناست.
🔅 وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ ۚ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ ﴿۱۸﴾
🔸 بگو: خداست که کمال اقتدار و توانایی را بر بندگان دارد و اوست که درستکار و آگاه است.
💭 سوره: انعام
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
بفرست برای بهترین دوستت😇❤️
الهی روزت قشنگ
شادی هات بی پایان
تو قلبت همیشه نور امید
لبت همیشه خندون🌷
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
16.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
👍این روایت زیبا تقدیم شما😍
دعا و حکمت یک کودک هم میتونه نتیجه ی زندگی یک شاه را تغییر دهد.
کافیست حق را باور داشته باشیم و بر اتفاقات و چالش های روزمره خود سختگیری نکنیم.
قرآن کتابی که هنوز همانند او نیامده و پر از رمز راز های زیاد است.
نشر از تو😍
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام خوبین؟من دوران دانشجوییم یه گوشواره خریدم که خیر سرم سلیقه خودم بود🤦♀️ بعدا پشیمون شدم از انتخابم آخه تا پامو گذاشتم خوابگاه هم اتاقیم گفت واه چرا واشر از گوشت آویزون کردی از اونروز تا الان که ده ساله میگذره و من مامان دوتا بچه هستم هنوز منو به اسم واشر میشناسن ☹ یعنی ما بین بچه ها دوتا هم اسم بودیم برای اینکه اشتباه نشه به من میگفتن فلانی واشر🙄☹😔😂
بعد ده سال الان بهم میگن سلام واشر
خوبی واشر
چه خبر واشر
به بچه هامم میگن واشر کوچولو
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترفند عالی برای کسایی که از مسافرت برگشتن و میخوان لباساشون بعد شستشو تمیز و بدون هیچ لک باشه
مطابق این دستور لباسارو بشورید میبینید لباسا چقدر تمیز میشن و هیچ زردی روی یقه و زیر بغل باقی نمیمونه🥰
۱_«نمک برای اینه که رنگ لباس حفظ بشه»
۲_«جوش شیرین برای اینه که زردی روی یقه و زیر بغل از بین بره»
۳_«بهتره برای شستشوی لباس های روشن و غیر مشکی از این ترفند استفاده کنید»
۴_«برای لکه های عمقی و زردی لباس ها از این ترفند استفاده کنید ، برای عمر طولانی مدت ماشین به طور مداوم از این ترکیب استفاده نشه»
⚒💡💡⚒💡💡⚒
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الوهیت و زیبایی در جهان هستی 😍
❣❤️💗❤️❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و شاید امید آخر این باشد:
خدایا،
خیالم راحت است که تو همه چیز را میبینی..
❣❤️💗❤️❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#طنزینه 🤣🤣🤣🤣
ارسالی اعضا
عروس موردپسند مادرا😂
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88