19.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌كالكباب مزه بهشتي گيلاني👌
يك پست قديمي گذاشتم كه ببينيد چند ساله كه اينجا خانواده شديم گذر زمان رو حس كردين با تصوير يانا؟؟؟؟
در واقع كله كباب به سبك آشپزي سبز😍کله به جایی که آتیش میکردن میگفتن
بادمجون كبابي
مغز گردو
سير
انار ترش يا آب انار
نمك و گلپر
گل سرسبد طعمش كه چوچاق
كالكباب يك چاشني و مزه كنار غذا كه البته يك غذاي كامل هم به حساب مياد
مثل زيتون پرورده در كنار غذاهاي محلي سرو ميشه به نظرم كه امتحان كن👌
همه رو ميتونيد تو دستگاه آسياب كنيد
❤️❤️
دوستانهها💞
🍃🍃🍃🌸🍃 #ثریا مامان تلفن که قطع کرد گفت خاک بر سر و بی آبرو شدیم ، گفتم چی شده مامان جان ؟ با ناراح
🍃🍃🍃🌸🍃
#ثریا
شب از نیمه گذشته بود همه با غصه یه یه وری نشسته بودن و تو فکر بودن ، هیچکس جرات نداشت سکوت خونه رو بشکنه تا این که سهراب گفت اینا یه کاسه ای زیر نیم کاسشون دارن ، مطمئن باشید یه زن و بچه ای هست .
عمه ثریا گفت خدا ازش نگذره یعنی واسه یه ماه که اینجا باشه اومده زن گرفته و دختر ما رو بی آبرو کرده ؟
سهراب گفت نه عمه جان لابد مجبورش کرده بودن ، اصلا پاشین برین دم خونشون تکلیف دخترتونو یه سره کنید .
عمو پاشد و گفت اگر دو تا مثل تو داشتیم سهراب وضعیت ما این نبود امان از دست عقل ناقص این زنا. چند دقیقه بیشتر طول نکشید که هممون سوار چند تا ماشین شدیم و رفتیم خونه پدر شوهر بهار ، بهار با گریه تو ماشین نشسته بود که خانم جان گفت تو چرا گریه میکنی مادر ، الان میریم تکلیفتو مشخص میکنیم جوری گریه نکن که فکر کنن از غم بی شوهری به این وضع افتادی.
وارد خونه که شدیم تقریبا کسی نبود ، یه خونه خیلی بزرگ کلنگی با وسیله های اعیونی قدیمی ، پدر شوهرش اومد استقبالمون و خوش آمد گفت ، عمو با داد گفت چه خوش آمدی چه سلام و علیکی کو پسرتون که قرار بود غروب بیاریدش خونه ؟ کو اون بی وجدان؟
با وجود فحشا و توهینای عمو پدر شوهر بهار سرشو انداخته بود پایین و حرفی نمیزد، همش میگفت میارمش شما فرصت بدین . ولی عمو طاقت نداشت و صداشو برد بالا با داد و فریاد گفت اگر پسرتونو آوردین الان که هیچ وگرنه انقد داد و فریاد میکنیم که خبرش برسه به در و همسایه . ما ابرو داریم بریم به فامیل بگیم دخترمون یه ماه نشده شوهرش فراری شده ؟
عمو داد میزد و رضا میگفت گیرش بیارم خودم تیکه تیکش میکنم .
یهو مادر شوهرش از اتاق در اومد و گفت گیرش نمیاری که تیکه تیکش کنی خودتونو خسته نکنید اون برنمیگرده اگرم این آقا داره میگه برمیگردونمش دروغ میگه . همین دیروز قبل رفتن به من زنگ زد و قسمم داد حرفی نزنم ، زنش حاملس .
همین که اینو گفت بهار غش کرد و افتاد رو زمین . عمو پدر شوهرشو هل داد وگفت بی صفت پسرت زن داشته ؟
ناله های اون شب بهار دل سنگ آب میکرد ، فهمیدیم شوهرش تو خارج از ایران زن داشته و پدرش گفته اونو نمیخوایم اگر پول میخوای و مال و اموال میخوای باید از اینجا زن بگیری اونم از مجبوری اولین جایی که براش میان خواستگاری ازدواج میکنه وقتی مال و اموالشو میگیره میذاره و میره تو ماشین سر بهار رو شونه من بود و اشک میریخت آهسته گفت مهزاده من میدونم از مجبوری گذاشته رفته چون منو خیلی دوسم داشت
🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
اندر حکایات حاج آقا موسوی واعظ 😂
💵رزق بدون حساب
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
9.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خواستگاری
سیبیلاتو بزن !!!
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
تقویم نجومی اسلامی
✴️ شنبه 👈 6 بهمن / دلو 1403
👈24 رجب 1446👈25 ژانویه 2025
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛صبح روز اول هفته را با صدقه آغاز کنید.
📛برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران "را در تلگرام یا ایتا و سروش جستجو کنید و به ما بپیوندید.
🚘مسافرت: مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه انجام شود.
👶 مناسب زایمان نیست.
💑مباشرت امشب شب یکشنبه : دلیل خاصی وارد نشده است.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج قوس و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️و آغاز تعلیم و آموزش نیک است.
📛ولی فروش طلا.
📛وام و قرض دادن و گرفتن.
📛و فروش حیوان خوب نیست.
🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب نیست.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث اصلاح امور می شود.
💉💉 حجامت:
فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، باعث دفع صفرا می شود.
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 25 سوره مبارکه "فرقان" است.
یوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکه...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را خصومت یا گفتگویی ناشایست پیش آید صدقه بدهد تا رفع گردد و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
کتاب تقویم همسران صفحه ۱۱۶
💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
8.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
.
امشب؛
هوایت بی هوا به سرم زده
امشب را با نام تو تا صبح فردا هر لحظه می پیمایم
تا جان تازه ای بگیرد این جان بی جان من
تویی که تمام منی و با یاد تو زنده ام
جانِ دلم...
#محسن_شفیعی_فریاد
شبتون بخیر خواهرای گلم ممنون که همراه من هستین🙏❤️❤️❤️❤️
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
دوستانهها💞
🍃🍃🍃🌸🍃 #ثریا شب از نیمه گذشته بود همه با غصه یه یه وری نشسته بودن و تو فکر بودن ، هیچکس جرات نداش
🍃🍃🍃🌸🍃
#ثریا
حال و احوال بهار اصلا خوب نبود ، پدر شوهرش میگفت هرجور شده برش میگردونم ولی مادرش میگفت پسرمون دیگه برنمیگرده طلاق دخترتونو بگیرین و خودتونو راحت کنید ، روزای سختی بود برای همه هیچکس حوصله عروسی منو نداشت ، زن عمو میگفت به دامادتون نگین که داماد خانواده فراری شده وگرنه شما هم بی آبرو میشین و ممکنه عروسی بهم بخوره ، همه خانواده با هم مشورت کردن و به این نتیجه رسیدن که تا عروسی من خبر رفتن شوهر بهار جایی درز نکنه .
آخر هفته عروسی من بود و مامان مدام برای بهار گریه میکرد ، تو حیاط مینشست و براش اشک میریخت . رفتم پیشش و گفتم مامان جان خیر سرتون عروسی منه ، داریم برای من جهیزیه میبریم اون از شوهرم که باز واسه ماموریت رفته تهران اینم از شما که انگار نه انگار من دخترتونم نه بهار . مامان با ناراحتی گفت واسه بخت بهار گریه میکنم چون شبیه بخت خودمه ، به الان نگاه نکن که بچه هامون بزرگ شده و گهگاهی به هم حسادت میکنیم . من و ثریا و مهناز خواهرای نداشته هم بودیم ، همین مهناز بچه اولشو سر طرفداری از من از دست داد، خدا نخواد برام اگر بد زندگیشو بخوام یا غصه اون شادی من باشه .
عروسی من بیشتر شبیه عزا بود دو سه روز به عروسیم جهیزیهمو بردن تو خونه ای که فرامرز خریده بود ، برعکس تمام خونه هایی که تو زندگیم دیده بودم این خونه آپارتمانی بود ، یه خونه دو طبقه که طبقه اولش یه زن و شوهر جوون زندگی میکردن و قرار بود من و فرامرز طبقه دوم زندگی کنیم . خانم جان مدام غر میزد که بچمو آوردین اینجا نفسش تو این چار دیواری میگیره نه درختی نه یه حوض آبی ، نه دو تا بوته گل سرخی . ولی مامان میگفت دل آدم به زندگیشه که خوشه ، یه زمانی بهترین خونه شهر واسه من بوده ولی زندگیم خوش نبوده ، فرامرز صبح روز جهاز برونم از تهران رسید ، خستگی از چهرش میبارید ولی مثل همیشه گله و شکایتی نداشت و معذور بود واسه دیر اومدنش .
وقتی تقریبا تمام وسیله هامو آوردیم خونه جدید ، مادر فرامرز اومد خونم . خانم جان گفت در کمدا رو باز بزارید ببینه چی دادیم چی ندادیم فکر نکنه از اون چیزی که تو برگه نوشتیم کمتر دادیم .
مادر شوهرم با یه جعبه شیرینی و یه سکه که کادو کرده بود اومد و اصلا به وسیله ها نگاه نکرد فقط تعریف میکرد و از مامان تشکر میکرد ، میگفت شما همین که همچین دختری برای ما تربیت کردین از صدتا اتاق جهیزیه ارزشش بیشتره .
🌼🌼🌼🌼🌼🌼