21.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌤🌈#صبحانه_خفن🤩
بكى از بى نظيرترين املت هايى كه تو زندگيم خوردم اين املت قارچ و اسفناج بوده( كه البته اگه اسفناج دوست ندارى ميتونى حذفش كنى و چيزى از خوشمزه گى اين املت كم نميكنه🫠)
تخم مرغ ٣ عدد،خامه ى صبحانه ١ الى ٢ ق غ خ،نمك و فلفل،پنير پارمسان ٢ ق غ خ
مواد مواد ميانى:پياز(ترجيحا بنفش) ١ عدد ،قارچ ٥ ٦ عدد،سير ١ حبه،اسفناج ١ مشت،پنير خامه اى ٢ ق غ خ
.
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 دعا های توصیه شده برای عاقبت بخیری فرزند
🎙 سخنران: حجت الاسلام #رفیعی
✅سلام علیکم در مورد خانمی که گفتن شوهر و پسرشون با هم مشکل دارن خواندن این نماز برای اصلاح فرزند بسیار مجرب است
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند لحظه #آرامش
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️❄️❄️☃️
تازگیا مد شده همه میگن:
میخوام آدمهای سمی زندگیمو کنار بزارم
ولی هیچکس نمیگه:
میخوام روی خودم کار کنم تا آدم بهتری باشم
همه به شکل نارسیستی تصور میکنن
بهترینن و بقیه مقصر و گناهکار...!
شاید خودت آدم سمی دیگرانی، روی خودت کار کن...
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️❄️❄️☃️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ورزش صبح گاهی😁
دراز نشست کنم شکمم بره تو😍😂
.
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
مُضطَر میدونی یعنی چی⁉️
مدل دعاهای امام زمان اینه که باید از خواب بیدار بشی: دعای ندبه، دعای عهد... یعنی تو خوابی. یعنی بفهمیم بیپدریم. مُضطر بشیم. کما اینکه مضطر نیستیم. به خدا نیستیم!
مُضطر میدونی یعنی چی؟ مُضطر اونیه که عزیزش تو سیسییو باشه. خبر بیارن دکتر ازش قطع امید کرده. نمیبینیش دیگه. چطور میشی؟ غذا بیارن جلوت، میتونی بخوری؟
اون موقع صبح جمعه نیاد، دیوانهای.
این اضطراره که امام زمان رو میکشه پایین. به والله قسم، سهشنبه شب مضطر بشیم، چهارشنبه ما امام زمان رو کشیدیم آوردیم.
ول کن جمعه رو! ول کن سفیانی رو!
تو مُضطر نیستی. تو در عطش مهدی نمیسوزی. تا نخوایش، هزار جمعه بگذره، هزار سفیانی ظهور کنه، او نخواهد آمد؛ چون امام رو باید خواست.
📎استاد علیاکبر رائفیپور
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
☑️شما هم تجربه شو داشتید؟
#سکوت
حس خوب
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
دوستانهها💞
🍃🍃🍃🌸🍃 #ثریا مشغول ناهار پختن بودن که فرامرز اومد تو آشپزخونه و گفت میگم مهراده تو جدی دلت میخواد
🍃🍃🍃🌸🍃
#ثریا
گفتم سهراب تکلیف آذر چی میشه پس؟ سهراب گفت من تا آخر عمر مجرد بمونم اذرو نمیگیرم ، زنی که دلش با من نیست به درد زندگی من نمیخوره . خندیدم و گفتم این دختره اسمش چیه؟ دلش با تو هست ؟ گفت فکر کنم هست ولی چیزی بهش نگفتم ، اسمش لعیاست . بهم نگاه کرد و گفت به مامان اینا یه وقت حرفی نزنی ها ، دلم نمیخواد هنوز هیچی نشده حرفی بیفته تو فامیل .رفتیم و نشستیم سرسفره ، مامان گفت تا کی هستی سهراب ؟ سهراب گفت چند روز بیشتر نیستم باید برم ، مامان دیس برنج گذاشت جلوی فرامرز و گفت کاش بیشتر میموندی، یه ماهه ای میموندی چون قراره برای بهار خواستگار بیاد شاید جفت و جور شد و ازدواج کردن . سهراب با تعجب به مامان نگاه کرد و گفت همش هفده سالشه ها ، دوتا دوتا میخواد شوهر کنه ؟ مامان گفت خوبیت نداره مجرد بمونه ، اسمش افتاده تو دهن مردم میگن شوهرش گذاشته رفته لابد دختره عیب و ایرادی داشته ، چند روز پیش شنیدم که میگفتن دختر نبوده و برای همین پسره بهش مهریه هم نداده و گذاشته رفته . فرامرز با ناراحتی گفت حرف مردم همیشه هست ،از کجا معلوم شوهرش الانش آدم حسابی باشه که با حرفایی که پشتش افتاده بهش شک نکنه و اذیتش نکنه ؟ مامان گفت چه میدونم والا . سهراب گفت حالا پسره کیه آدم حسابیه؟ مامان گفت پسر که نیست ، یخ بچه داره . زن اولش مریض بوده و غش میکرده و از هم جدا شدن .
سهراب گفت مردی که زن مریضشو طلاق بده آخر و عاقبتش مشخصه ، حالا اگر شوهر نکنه زمین به آسمون میاد مگه ؟مامان میخواست یه چیزی بگه ولی حرفشو خورد و گفت شامتونو بخورید .
یکی دو روز بعد همه خونه عمه ثریا بودیم .بعد ماجرای رضا ،آذر خیلی ساکت شده بود و اکثرا مهمونیا رو نمیومد یا اگرم میومد باهامون سرسنگین بود کنارش نشسته بودم و گفتم خوبی آذر روبراهی؟ خندید و گفت بد نیستم . مامان با ذوق گفت قربونت برم بدنیستم چیه ، بگو خوبم بعدشم رو کرد به مامان و گفت احسان کجاست؟ عمه خندید و گفت نمیدونم والا این پسر بچهی منه یا پسر مهناز ، دم به دقیقه میره اونجا . خانم جان با ناراحتی گفت میره خونه داییش اونجا هم بازی داره بمونه اینجا ور دل تو خوبه ؟ عمه چیزی نگفت و رو کرد به زن عمو و گفت مبارک باشه شنیدم خواستگار خوب اومده برای دخترت؟ زن عمو گفت سلامت باشی ولی هنوز که هیچی مشخص نیست ،خواهرش اومده خونمون و خود پسره رو هنوز ندیدیم .
بهار همچنان ناراحت و سرد بود ، از قبل گوشه گیر تر شده بود و موهای سرش کم پشت شده بود ، مامان میگفت از غصه زیاد اینجوری شده
🌼🌼🌼🌼🌼