5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭐️میخوای تو زندگیت موفق بشی پس تمرکز کن
خیلی جالبه تا آخر ببین 🌸🌿✔️
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫داستانهای زیبا و آموزنده
شهريارى بود که زنى داشت و دختري. روزى زن بيمار شد و سپس مرد.
پادشاه سالها بدون زن ماند تا اينکه دخترش به او گفت: بهتر است زن بگيرى تا مايهٔ دلخوشى تو باشد.
پادشاه گفت: هر کس را تو انتخاب کنى من بهزنى مىگيرم.
دختر، همسرى براى پادشاه پيدا کرد که زن مهربان و خوبى بود.
پادشاه با او عروسى کرد.
پس از مدتى زن بيمار شد و پزشکان هر کارى کردند نتوانستند او را خوب کنند. زن سکته کرده بود و يک دست و پايش از کار افتاده بود.
پادشاه که فهميد کارى از پزشکان ساخته نيست، عصبانى شد و آنها را تهديد کرد که اگر تا چهل روز نتوانند همسرش را سالم کنند بايد لخت و پتى از شهر بيرون بروند. پزشکان به فکر افتادند که چه کنند و چه نکنند. اما عقلشان به جائى نرسيد.
تا اينکه يکى از آنها گفت: در نزديکى شهر ما جوانى هست که هم از پزشکى سردرمىآورد و هم چيزهائى مىداند که ما نمىدانيم. اسمش هم بوعلى است.
نامهاى به بوعلى نوشتند و او را به شهر خود دعوت کردند.
بوعلى بههمراه چند پزشک به قصر پادشاه رفت. پادشاه که قبلاً اسم بوعلى را شنيده بود، با ديدن او خيلى خوشحال شد و خانهاى با دو کنيز و دو غلام به او داد.
بوعلى پس از اينکه بيمارى زن را تشخيص داد گفت: گرمابه را روشن کنيد و زن را به حمام بفرستيد.
سپس به يکى از کنيزان گفت: لباس مردان بپوش و ريش و سبيل مصنوعى بگذار و به سراغ زن پادشاه در حمام برو. کنيز اين کار را کرد. زن پادشاه که برهنه بود با ديدن يک مرد در حمام تکان سختى خورد و خواست در برود که کنيز دستش را گرفت، اين کشيد و آن کشيد. از اين تکان سخت، زن پادشاه تندرست شد.
پادشاه که ماجرا را فهميد بسيار خوشحال شد و از بوعلى خواست هرچه مىخواهد بگويد. بوعلى از پادشاه خواست که اجازه دهد او به دفترخانهٔ پادشاه رفته و از کتابهائى که در آنجا هست استفاده کند. پادشاه پذيرفت و بوعلى به دفترخانه رفت و از کتابهاى آن بسيار بهره برد.
روزى پيش پادشاه آمد و گفت که قصد ديدار مادر خود را دارد و مىخواهد برود. پادشاه قبول نکرد.
گفت: هميشه بايد پيش من بماني. مدتى گذشت. دختر پادشاه به او گفت: مرا به عقد بوعلى درآوريد تا هميشه اينجا بماند.
پادشاه گفت: اين کار را نمىکنم چون بزرگزادهها و شاهزادهها مرا سرزنش مىکنند.
اين خبر به گوش بوعلى رسيد.
ناراحت شد و براى پادشاه پيغام فرستاد: در شهرى که بزرگزادهاى نادان را بالاتر از دانشمند مىدانند نمىمانم.
و نيمههاى شب از آن شهر گريخت.
پادشاه از پيغام بوعلى خيلى ناراحت شد و دستور داد او را دستگير کنند. وقتى فهميد بوعلى فرار کرده است با راهنماى دخترش به صورتگرها دستور داد تا چهل پرده از صورت بوعلى تهيه کنند و بر دروازههاى شهر بياويزند تا دروازهبانها با ديدن بوعلى او را دستگير کنند.
بوعلى از اين ماجرا خبردار شد و به آن شهرها نرفت و در دامنهٔ الوند چادر زد و زندگى کرد.
آنچه که از سفر خود به آن شهر بهدست آورد پنج دفتر دانش بود...
خواستن توانستن است حتی در دل کوه هم میتوانی موفق باشی❤️👌
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پاپیون🎀
روبانش رومیتونی با هر نوع روبانی استفادتکنی اما روبان های حریر خیلی کلوه ی کار رو جذابتر میکنن😍
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
دوستانهها💞
🍃🍃🍃🌸🍃 #ثریا فرامرز برگشت و نگام کرد و گفت تو یه نگاه به سر و وضع خودت بکن ، صورت نشسته اومدی منو
🍃🍃🍃🌸🍃
#ثریا
مامان گفت کجا میخوای بری زن عموت اینا میان اینجا بمون دور هم باشیم ، گفتم تو خونه کلی کار دارم لباسمو عوض کردم و با سهراب نشستیم تو ماشین ، بین راه سهراب گفت ببین مهزاده این دختره بهار خیلی بچس الآنم که شوهرش ولش کرده رفته فکر میکنه عالم و آدم بهش بدهکارن ، تو خودتو ناراحت نکن زندگیتو بکن و هوای شوهرتو داشته باش. اصلا به بحثای خاله زنکی اینا کاری نداشته باش. از سهراب خدافظی کردم و رفتم خونه ، لباسامو که درآوردم رفتم سراغ آشپزخونه و غذای مورد علاقه فرامرز پختم ، با شوق میز و صندلیا رو دستمال کشیدم و رفتم پای آینه و یکم آرایش کردم ، به رژ قرمزی که فرامرز برام از تهران آورده بود و هنوز ازش استفاده نکرده بودم نگاه کردم و یکم مالیدم رو لبام ، خوشگل شده بودم ولی خجالت میکشیدم . رژمو با دستمال پاک کردم و با سر انگشت یکم دوباره مالیدم به لبام که یکم رنگ داشته باشه . رو تخت نشسته بودم و تو فکر بودم ، به بهار فکر میکردم به حرفای سهراب ، با خودم گفتم نکنه بخواد کاری که زن شوهرش باهاش انجام داده اون با زندگی من بکنه . عصبی که میشدم گرمم میشد ، عادتم بود ولی هیچوقت انقد عصبی نشده بودم و فشار روم نبود ، پنجره رو باز کردم و به کوچه نگاه میکردم که زن و شوهر طبقه پایینی رو دیدم که باهم از سرکوچه میومدن و میگفتن و میخندیدن . فرامرز میگفت جفتشون تحصیل کردن و دختره دانشگاه درس خونده و میخوان برن تهران ، جز یکی دو بار در حد سلام و علیک بیشتر ندیده بودمشون رسیدن دم در خونه و کلید انداختن تو در . تا حالا دور و برم از این چیزا ندیده بودم ، دلم میخواست همسایه پایینی رو بیشتر بشناسم ، دلم میخواست بدونم چه شکلی راه میره و حرف میزنه که شوهرش حتی تو کوچه هم اینجوری کنار خودش نگهش میداره.رفتم تو آشپزخونه و گفتم کاش براشون اش میپختم به بهونه اش ، یکم باهاش حرف میزدم . تو فکر و خیال خودم بودم که فرامرز اومد داخل ، رفتم جلو و بهش سلام دادم یه سلام سرد داد و نشست رو مبل . گفتم فرامرز چایی میخوری ؟ سر تکون داد و گفت آره ، رفتم تو آشپزخونه تا چایی بریزم که فرامرز از سرجاش پاشد و رفت پنجره اتاق بست .اومد نشست و گفت مهزاده تب داری؟ چرا انقد در و پنجره ها رو باز میکنی؟ حرفی نزدم و لیوان چایی رو گذاشتم جلوش ، از حرف بهار یادم افتاد که میگفت مهزاده گفته پولکی دوست دارین . رفتم تو آشپزخونه و دنبال پولکی گشتم ولی نداشتیم ، یه پیاله رو نقل ریختم و گذاشتم جلوی فرامرز و گفتم پولکیمون تموم شده بیا با نقل بخور ، فرامرز خندید
🌼🌼🌼🌼🌼
18.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کته کباب محلی یکی از اصیل ترین و لذیذ ترین غذاهای شماله که در کنار مخلفاتی مثل اشپل شور (تخم ماهی سفید)، گردو، باقالی خام و زیتون پرورده سرو میشه
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خانه_داری #ترفند
این راز ها رو هیچ کس بهت نمیگه........
نکته های کپشن هم بخون حتما♥️
❌۱) برای از بین بردن لکه میوه از لباس یا هر لکه دیگری بهتره پاک کردن و شستشو رو از پشت لکه شروع کنید. باعث می شه که بتونید لکه رو بهتر پاک کنید و علاوه بر آن جلوی بزرگ شدن لکه را بگیرید.
❌۲) لکه ها رو به صورت ضربه ای پاک کنید
کشیدن دستمال یا حوله روی لکه فقط باعث عمیق تر شدن آلودگی میشه
حوله یا دستمال تمیز و مرطوب رو به صورت ضربه ای روی لکه بزنید تا کم کم محو بشه.
❌۳) از اطراف لکه شروع کنید
سعی کنید سریع به اصل ماجرا وارد نشید و فرآیند پاک کردن لکه میوه از لباس را از اطراف لکه شروع کنید.
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir