eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
12.7هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
25.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نان شیرمال 🥯🥯🥯🥯🥯 مواد لازم: ارد: ۴۰۰ گرم شیر ۱۹۲گرم تخم مرغ: ۱ عدد نمک: ۳گرم شکر: ۵۰ گرم کره ۳۵ گرم خمیر مایه ۶ گرم مواد کرم: شیر: ۱۲۰ گرم شکر: ۵۰ گرم نشاسته ذرت: ۱۵ گرم تخم مرغ: یک عدد وانیل: ی پنس گلاب: ۵ ق.غ دمای فر ۱۸۵ . . ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎ ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟ بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم ♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه پف کاپشنت خوابیده و کهنه به نظر میرسه این ترفند رو انجام بده . ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎ ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟ بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم ♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
8.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیرینی نوستالژی کشمشی هم مقوی هم سریع درست میشه 🍪🍩🍪🍩🍪 مواد لازم: ✅آرد سفید یک ونیم لیوان ✅پودرقند یک لیوان ✅تخم مرغ دو عدد ✅کشمش نصف لیوان ✅روغن جامد نصف لیوان ✅وانیل Part1 . ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎ ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟ بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم ♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
9.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیرینی کشمشی 🍪🍩🍪🍩🍪 Part2 . ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎ ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟ بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم ♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برنجت رو از حشره زدن بیمه کن . ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎ ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟ بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم ♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
10.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با خورده پارچه‌هات گیره سرهای خوشگل بدوز . ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎ ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟ بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم ♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
13.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دسر خوشمزه و مجلسی 🍮🍮🍮🍮🍮 مواد لازم: ژله دلخواه یک بسته شیر سه پیمانه شکر دوسوم پیمانه آرد ٢ق غ نشاسته ذرت ٣ غ پودر ژلاتین ٣ ق غ وانیل نوک ق چ خامه صبحانه صد گرم بیسکوییت پتی بور ساده یک بسته آب جوش یک و نیم پیمانه Part1. ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎ ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟ بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم ♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
6.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ✅سلام یاس جونم اگه امکان داره بزار گروه انشاالله بحق پنچ تن همه عزیزان حاجت روا بشن انشالله 🤲🤲 التماس دعا 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
دوستانه‌ها💞
🍃🍃🍃🌸🍃 #ثریا بعدشم گفت این شما و این زندگی که ساختید و گذاشت و از خونه بیرون رفت مامان رو به ناصر
🍃🍃🍃🌸🍃 ثریا ازم دلچرکی نباش بزار دوباره زندگی کنیم ،دستم رو شکمم بود و آهسته اشک می ریختم تازه اونجا بود که فهمیدم چقدر به یه پشتیبان نیاز دارم به کسی که پشتم باشه بی منت و بتونم بهش تکیه کنم، گفتم این همه مدت کجا بودی؟ به صورتش نگاه کردم نه لاغر شده بود نه نامرتب بود. گفت رفتم تا عروسی مهتاب نبینم رفتم تا دوباره روی تو دست بلند نکنم ،زیر شکمم تیر میکشید یه دردی پیچیده بود توی تنم که خودمم نمی‌فهمیدم چیه . گفتم هنوزم دلت پیش مهتابه؟ محمدرضا اومد جلوتر و گفت نه ثریا به جون همین بچه قسم دلم پیش زن و بچمه ، مهتاب الان ناموس مردمه اون اگر منو میخواست میموند پای من ولی رفت و شوهر کرد الآنم من زن و زندگی دارم قبل این که محمدرضا بیاد هرروز واسه خودم تکرار میکردم اگر دیدیش بگو بره گمشه و حالت ازش بهم میخوره ولی همین که دیدمش دلم گرم شد به یه آدمی که پشتم باشه که بچم زیر دست نادر نباشه زیر دست زن عمو نباشه محمدرضا اومد خونه و بدون این که کوچیک ترین مخالفتی کنم دوباره شد شوهرم ولی این بار شبا زودتر میومد تو خونه دو کلمه باهام حرف میزد و می‌گفت احوال مادر بچه چطوره؟ منم دلخوش بودم به همین توجهای هرچند کم ،دلخوش بودم که یکی هست که تو سری خور نادر و مامان نشم.هفت ماهم شده بود بچه کم کم شروع کرده بود به تکون خوردن ، محمدحسین یه خاطره بود برام توی ذهن تاریکم یه روشنی بود یه پنجره برای نفس کشیدن که کم کم اونم روی خودم بستم و تمام وجودم شد بچه ای که منتظرش بودم اون روز هوس آش رشته کرده بودم به مامان گفتم عصری میام اینجا بگو بی‌بی برام آش کشک درست کنه ،مامان با خوشحالی گفت پس میگم شکر و مهنازم بیان تا دور هم باشیم .عصر چادرمو انداختم رو سرم و رفتم خونه مامان قبل من مهناز و شکر اومده بودن ، مامان به مهناز گفت تو هنوز حامله نیستی مهناز جان؟ مهناز خندید و گفت نه میخوام ببینم بچه ثریا چیه اگر پسر بود ی دختر بیارم اگرم دختر بود یه پسر بیارم همه زدن زیر خنده ولی غم دنیا تو دل من نشست با خودم فکر کردم شاید میون خنده ها و شوخیاشون همینجوری اسم من و محمدرضا رو روی هم گذاشتن و ما سیاه بخت این سرنوشت شدیم ،سرگرم حرف زدن بودیم که در خونه رو زدن و بابا اومد داخل مامان رفت جلو مهمون خونه و گفت خیر باشه آقا محمد چه وقت اومدن به خونس خبریه؟ بابا گفت نه پرگل خانم یکم پول نقد لازم داشتم اومدم از خونه بردارم . چشمش به ما که افتاد اومد و سلام علیک کرد و رو به شکر گفت بابا جان خدا رو شکر احوالت بهتر شده؟خندید و گفت این یه هفته به خاطر تو گذاشتم نیاد حجره دلم نیومد 🌼🌼🌼🌼
15.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دسر شیک و مجلسی 🍮🍮🍮🍮🍮 . ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎ ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟ بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم ♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترفند خانه‌داری . ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎ ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟ بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم ♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787