9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اونقدر زندگی رو جدی گرفتیم و
لابلای لحظه های زندگی گم شدیم،
که یادمون رفته یکم بیشتر حواسمون
به بچه ها باشه،
یادمون رفته که با فرزندمون بخندیم،
با فرزندمون خوش بگذرونیم،
براش وقت بزاریم،
یکمی #دل به دلش بدیم، …
همیشه دنبال #تربیت فرزندیم،
همیشه کتاب میخونیم،
ولی از کوچیک ترین و تأثیر گذار ترین کارها غافلیم..
فقط یکمی #مامان و #بابای مهربونتری باشیم ، اونوقت #دنیا جای قشنگتری میشه برای #زندگی کردن…
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
دوستانهها💞
🍃🍃🍃🌸🍃 #ثریا بچگی بابا دست ما رو میگرفت و میگفت بابا جون تو مگه دوست نداری من و مادرت باهم زندگ
🍃🍃🍃🌸🍃
#ثریا
زدم زیر خنده و گفتم بعید میدونم سواد داشته باشن چه برسه به این که بخوان برن پی درس و دانشگاه .
آذر با ناراحتی گفت فکر کنم رضا پسر خوبی باشه با تعجب بهش نگاه کردم و گفت تو کلا چند سالی یه بار رضا رو میبینی و بعدشم جنگ میشه و سهراب همه رو به جون هم میندازه از کجا فهمیدی پسر خوبیه؟
آذر تو فکر بود و گفت رضا رو ول کن. مامانم برات خواستگار پیدا کرده ، میگفت انگاری چند باری خواسته بیاد ولی ترسیده مامانت ردش کنه . طرف آدم حسابیه ، شنیدم باباش سرهنگ یا یه همچین چیزی بوده
گفتم لابد عروسم بخوام بشم تو عروسی باید حرف و حدیث سیمزار و زنشو تحمل کنم .
آذر اصلا حواسش به حرفهای من نبود ، گفت صبح رفتم خونه خانم جان از بازار دیدم سیمرار و بچه هاشم اونجان ، رضا هم بود خیلی با ادب بود اصلا اونجوری که سهراب میگفت لاتن و دائم الخمرن نبود
به اذر نگاه کردم و گفتم دیوونه شدی ها یه وقت جلوی سهراب از اون دوتا حرف نزنی که خون به پا میکنه .
آذر غمگین خندید و گفت خب مادرشون زن خوبی نبوده از کجا معلوم که اینا هم خوب نیستن ، سرشو پایین انداخت و گفت بابا هادی هیچوقت ازشون خوشش نمیومد.
شب موقع شام مامان رو کرد به عمه ثریا و گفت یه سال گذشته نمیخوای لباس مشکیتو از تنت دربیاری؟
عمه سرش پایین بود و آهسته قطره های اشک از گوشه چشمش سرازیر شد .
مامان گفت خدا رحمت کنه هادی رو ولی خودشم راحت شد بعد یه سال مریضی و خونه نشینی رفت .
عمه ثریا با ناراحتی گفت مگه چند سالش بود که از دنیا رفت ، حقش این نبود .
مامان با خوشحالی گفت خبر نداری دیگه من و تو نشستیم تو خونه هامون و دخترامون رو دستمون ترشیدن واسه دختر مهناز خواستگار اومده و بهش جواب دادن ، بهار دختر عمو ناصر بود و حدود شیش سالی از من کوچیک تر بود سهراب گفت اشتباه کردن مگه آدم دخترشو میده به غریبه ؟
عمه ثریا گفت آره چرا که نده آشناها چه گلی به سر آدم میزنن که غریبه ها نمیتونن بزنن؟ بعدشم زد زیر خنده و گفت همین تو خودت عمه جان دو سفر دیگه بری تهران و برگردی از اونجا یه دختر تهرانی نشون میکنی و برامون میاری
سهراب لپاش گل انداخت و گفت نه عمه جان من بخوام ازدواجم بکنم بدون اجازه شما پا پیش نمیذارم .
عمه رو کرد به مامان و گفت حالا پسره کی هست که ناصر حاضر شده دختر یکی یدونشو بهش بده ؟ مامان لقمشو قورت داد و گفت میگن خیلی مال و اموال داره تک پسره و باباش کرده با مادرش و خواهرش زندگی میکنه ، خواهرش یه بار جدا شده و الان خونه مادرشه
سه تا خواهر دیگه هم داره که ازدواج کردن .
مامان قیافش توهم بود و گفت دختر مهناز که سنی نداشت که انقد زود عروسش کنه
🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼✨امیدت فقط به خدا باشه...🕊️💛☝🏻
هیچ وقت
تو زندگیمون
شده فکر کنیم که
یه خدای بزرگی دارم
که کلید درهای خوشبختی به دستشه
این همه درخونه اینو اونو زدیم
یه بار شده یه هفته بشینیم درخونه خدا ؟
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
12.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آشپزی
این مرغ زعفرونی با سس زرشک قطعن جز ۱۰ تا غذای خوشمزه ای میشه که امتحان کردین🤌🏼😍
مواد لازم
پیاز درشت : یک عدد
سیر : دو حبه
نمک و فلفل سیاه
زعفرون دمکرده
مواد لازم برای سس
زرشک : یک و نیم پیمانه
شکر : ۱/۳ پیمانه
نمک
آب : دوپیمانه
رب انار : یه قاشق غذا خوری
آرد نشاسته یا آرد گندم : یه قاشق
کره : یه قاشق
رب گوجه : نصف قاشق غذا خوری
طرز تهیه :
🍗🧅پیاز رو نگینی ریز خرد میکنیم با سیر خرد شده و روغن یکم تفت میدیم تا سبک بشن بعد تیکه های مرغ رو میجینیم بهش نمک و فلفل سیاه و زعفرون دمکرده اضافه میکنیم مرغا و پشت ورو میکنیم و در ظرف میذاریم تا با شعله کم مرغا با آبی که از خودشون پس میدن بپزه و در آخر سرخ بشن
🍗🧅برای درست کردن سس زرشک ، زرشک خیس خورده و شسته شده رو با شکر و نمک و آب میذاریم ۱۵ دقیقه بپزه بعد با هر وسیله ای که داریم میکس میکنیم و از صافی رد میکنیم
🍗🧅یه قاشق آرد رو با یه قاشق کره تفت میدیم بهش یه قاشق رب گوجه اضافه میکنیم خوب تفت میدیم بعد عصاره زرشک رو با یه قاشق رب انار اضافه میکنیم و با شعله بالا حرارت میدیم تا به غلظت مورد نظرمون برسه
حتمن شما هم این ترکیب جذاب و خوشمزه رو امتحان کنید و از طعم بی نظیرش لذت ببرید💚
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اتاق_خواب های کوچیک😔
#آشپزخونه کم کابینت😭
#سرویس_بهداشتی وسط هال🥴
چیدمانِ بد شکلِ #مبل و......😮💨
اینجا 👇معدن ایده های💡
جالب و کار راه انداز برای خونه های کوچیک و #مستاجریه 🏡
https://eitaa.com/joinchat/1973747930Cdc4bd835c4
بدون معطلی این ترفندا 😇 رو
یاد بگیر و از کلی مشکلات خودتو خلاص کن
🍃🍃🍃🍃🌼🍃
۲ نشانه اضطراب در رابطه عاطفی:
۱. فکر کردن بیش از اندازه ( نسبت به هر رفتاری وسواسی بشیم، به یه پیام، به یه رفتار و ...)
۲. مقایسه کردن( مدام خودت رو با افراد دیگه که ممکنه شریک عاطفیت جذب اونا بشه مقایسه کنی)
•
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍂مولوی در مثنوی معنوی گفته:
✨بشنو از نی چون شکایت می کند
⚡️وز جدایی ها شکایت می کند
🍀حضرت امام #خمینی(ره) در پاسخ به شعر مولوی فرموده اند:
✨نشنو از نِی،نِی حصیری بی بهاست
بشنو از دل،دل حَریم کبریاست
💫نِی بسوزد تَلِّ خاکستر شود
دل بسوزد مَحرَم دلبر شود
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
⭐️🌸⭐️🌸⭐️🌸⭐️🌸⭐️🌸⭐️
👍این متن عالیه ....
کاری به کار همدیگر نداشته باشیم...
باور کنید تک تک آدم ها زخمیاند....
هرکس درد خودش را دارد دغدغهی خودش را دارد
مشغلهی خودش دارد
باور کنید...
ذهنها خستهاند قلبها زخمیاند
زبانها بستهاند برای دیگران آرزو کنیم
بهترینها را....راحتی را....همه گم شدهایم
یاری کنیم همدیگر را تا زندگی برایمان لذتبخش شود..
آدم ها آرام آرام پیر نمیشوند..
آدمها در یک لحظه ..
با یک تلفن...با یک جمله ...با یک نگاه ... با یک اتفاق...
با یک نیامدن..بایک دیر رسیدن.بایک "باید برویم"..
وبایک "تمام کنیم" پیر میشوند
آدمها را لحظه ها پیر نمیکنند..آدم را آدم ها پیر می کنند.
سعي ڪنیم هواي دل همدیگر را بیشٺر داشٺہ باشیم.
همدیگر را پیر نڪنیم....
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88