🌐آتشبس یا صلح؟ منازعه ایران و اسرائیل از منظر رئالیسم تهاجمی
✍🏻 فرزاد پورمرادی
🔹مناقشه ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، اگرچه با آتشبس خاتمه یافت، اما از منظر رئالیسم تهاجمی نهتنها پایان نیافت، بلکه وارد فاز جدیدی از بازتنظیم قدرت و بازدارندگی شد. در این چارچوب نظری، آتشبس تنها یک وقفه تاکتیکی در یک رویارویی راهبردی است، نه دستاوردی برای صلح پایدار.
🔹آتشبس؛ تنفس، نه آشتی
🔻رئالیسم تهاجمی بر این باور است که دولتها در یک ساختار آنارشیک بینالمللی، دائماً برای افزایش قدرت خود تلاش میکنند، چون هیچ تضمینی برای حسن نیت طرف مقابل وجود ندارد. از این منظر، آتشبس در جنگ ایران و اسرائیل به معنای توقف خصومت نیست، بلکه فرصتی استراتژیک برای تجدید قوا است.
🔻جنگ ۱۲ روزه بیش از آنکه تلاشی برای تحمیل شکست باشد، به آزمایشی برای توان بازدارندگی متقابل تبدیل شد؛ در این میان، ایران با نمایش گسترده قدرت موشکی و اسرائیل با استفاده تمامقد از سامانههای دفاعی و توحش تهاجمی، نوعی توازن وحشت شکل دادند که فعلاً منجر به توقف عملیات نظامی شد، نه صلح.
🔹قیاس تاریخی؛ تکرار الگوهای آتشبس ناپایدار
🔻بررسی موارد تاریخی مشابه نشان میدهد که آتشبس بدون تغییر ساختاری در روابط بازیگران، ناپایدار و شکننده است:
🔸 جنگ کره (۱۹۵۳): آتشبس همچنان برقرار است، اما صلح رسمی هرگز محقق نشد. کره شمالی و جنوبی از نظر فنی هنوز در حال جنگاند.
🔸 جنگ ایران و عراق (۱۹۸۸): با پذیرش قطعنامه ۵۹۸، جنگ متوقف شد، اما صلح واقعی تنها پس از مرگ صدام و تغییر موازنه منطقهای تحقق یافت.
🔸 جنگ روسیه و گرجستان (۲۰۰۸): آتشبس برقرار شد اما تهدید روسیه هرگز برچیده نشد و مناطق اشغالی هنوز در کنترل مسکو هستند.
مقایسه این موارد با منازعه ایران و اسرائیل نشان میدهد که تا زمانی که یکی از طرفین از نظر استراتژیک تضعیف یا مهار نشود، صلح واقعی در دستور کار نخواهد بود.
🔹لذا از منظر دیدگاه رئالیسم تهاجمی، چند عامل کلیدی صلح را غیرممکن میسازد:
1. تقابل هویتی و ژئوپلیتیکی: ایران مشروعیت اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد و اسرائیل نیابتی ها، موشک ها و برنامه هستهای ایران را تهدید موجودیتی میداند.
2. نبود سازوکار بازدارندگی پایدار: هیچ نهاد یا تضمین بینالمللی نمیتواند امنیت طرفین را به شکل دوجانبه تضمین کند.
3. رقابت منطقهای فعال: محور مقاومت و ائتلاف عبری–عربی در بسیاری از میدانهای دیگر همچنان فعالاند (یمن، سوریه، عراق، لبنان).
🔹جمعبندی آنکه :
آتشبس در منازعه اخیر، نه پایان جنگ، که ادامهی آن با ابزارهای دیگر است. ایران و اسرائیل در چارچوب یک نظم منطقهای بیثبات، در حال تنظیم موازنهای هستند که فعلاً توازن قوا را حفظ کرده ولی آن را نهادینه نکرده است.
رئالیسم تهاجمی به ما یادآوری میکند که در جهانی بیاعتماد، آنچه صلح نامیده میشود اغلب لباسی دیپلماتیک بر تن آتشبسهای مسلحانه است. ایران و اسرائیل نه به صلح، بلکه به برتری میاندیشند، و تا رسیدن به آن، تنها مکثهای موقت خواهند داشت.
#مرکز_مطالعات_اسرائیل_شناسی
👇👇👇👇👇
https://t.me/CISR_IR #تلگرام
https://eitaa.com/CISR_IR #ایتا
https://www.instagram.com/cisr_ir?igsh=YTdoMzVuNzBpenNz #اینستگرام
تحلیل جامع حمله اسرائیل به ایران و پیامدهای جهانی آن
حسین دباغ
استادیار فلسفه در دانشگاه نورثایسترن لندن و مدرس فلسفه در دانشگاه آکسفورد
حمله اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ مرزهای اخلاقی و حقوقی بینالمللی را به چالش کشیده است. این اقدام در حالی صورت گرفت که گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و حتی اطلاعات آمریکا هیچ شواهدی از تلاش ایران برای ساخت سلاح هستهای نشان نمیداد و مذاکرات دیپلماتیک برای احیای برجام در جریان بود. از منظر حقوق بینالملل، این حمله نقض آشکار ماده ۲(۴) منشور ملل متحد محسوب میشود که استفاده از نیروی نظامی را ممنوع میکند. کارشناسان حقوقی معتقدند استناد اسرائیل به دفاع پیشدستانه بر اساس معیارهای کارولین (تهدید فوری، قریبالوقوع و اجتنابناپذیر) در این مورد صدق نمیکند، چرا که نه تهدید فوری وجود داشت، نه گزینههای دیپلماتیک به پایان رسیده بود و نه تناسب میان تهدید و پاسخ رعایت شده بود. از دیدگاه اخلاقی، این اقدام خطرناکترین سناریو را محقق ساخته است: تبدیل ترس به توجیهی برای جنگ. فیلسوفانی مانند آگامبن هشدار میدهند که چنین رویکردی میتواند جهان را به "وضعیت استثنایی دائمی" سوق دهد، جایی که جنگ به وضعیت عادی تبدیل شده و صلح به استثنا بدل میشود. پیشرفتهای فناورانه مانند پهپادها و جنگندههای F-35 پنجره تصمیمگیری را به شدت کاهش داده و امکان تأمل اخلاقی را از بین برده است. این بحران آزمونی است برای جامعه جهانی که آیا میتواند مرز بین دفاع مشروع و تجاوز نظامی را حفظ کند یا خیر. راه برونرفت از این وضعیت خطرناک، ایجاد مکانیسمهای شفاف برای تأیید ادعاهای تهدید قریبالوقوع، تقدم دیپلماسی بر اقدام نظامی، ارزیابی مستقل از خطرات غیرنظامیان و نظارت دقیق جامعه مدنی بر تصمیمگیریهای امنیتی است. اگر معیار "ترس" جایگزین "تهدید واقعی" شود، جهان به عصر درگیریهای بیپایان قدم خواهد گذاشت.
#مرکز_مطالعات_اسرائیل_شناسی
👇👇👇👇👇
https://t.me/CISR_IR #تلگرام
https://eitaa.com/CISR_IR #ایتا
https://www.instagram.com/cisr_ir?igsh=YTdoMzVuNzBpenNz #اینستگرام
🔸️ تحلیل تحولات روابط عربستان، ایران و اسرائیل پس از جنگ اخیر
🖌 احمد العمران
خبرنگار فایننشال تایمز در عربستان سعودی
🖌 کلویی کورنیش
خبرنگار تجاری فایننشال تایمز در منطقه خلیج فارس
در پی جنگ اخیر اسرائیل و ایران، معادلات منطقهای دستخوش تحولات اساسی شدهاست. عربستان سعودی که پیش از این در مسیر عادیسازی روابط با اسرائیل گام برمیداشت، اکنون موضعی محتاطانهتر در پیش گرفته و به تقویت روابط با ایران روی آوردهاست. این تغییر استراتژی ناشی از چند عامل کلیدی است:
اولاً، جنگ ویرانگر غزه و واکنش خشن اسرائیل موجب شده عادیسازی روابط با تلآویو برای ریاض هزینههای سیاسی و اجتماعی سنگینی به همراه داشته باشد. محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی که برنامههای بلندپروازانهای برای مدرنیزه کردن کشور دارد، نمیتواند نسبت به افکار عمومی به ویژه نسل جوان که از اقدامات اسرائیل به خشم آمدهاند، بیتفاوت باشد.
ثانیاً، عربستان با درک واقعیتهای ژئوپلیتیک منطقه، ایران را به عنوان همسایهای دائمی و تأثیرگذار میپذیرد. تماسهای اخیر مقامات نظامی دو کشور و محکومیت حملات اسرائیل توسط ریاض، نشاندهنده این تغییر نگرش است. به نظر میرسد عربستان به این جمعبندی رسیده که همزیستی با ایران - علیرغم تمام اختلافات - در بلندمدت به ثبات بیشتر منطقه و امنیت خودش کمک میکند.
ثالثاً، رفتارهای تهاجمی اخیر اسرائیل، این کشور را در نگاه رهبران سعودی به عاملی بیثباتکننده تبدیل کردهاست. حملات گسترده به ایران و ادامه جنگ در غزه، این تصور را تقویت کرده که اسرائیل حاضر به پذیرش هیچ گونه توازن قوا در منطقه نیست.
در این میان، آمریکا به رهبری ترامپ همچنان بر عادیسازی روابط اعراب با اسرائیل اصرار دارد. اما به نظر میرسد ریاض با استفاده از اهرم سرمایهگذاریهای کلان و خرید زمان، میکوشد بدون تنش با واشنگتن، از پذیرش شروط اسرائیل طفره رود. تحلیلگران معتقدند عربستان در شرایط کنونی ترجیح میدهد بر برنامههای توسعهای داخلی تمرکز کند و از درگیر شدن در مناقشات منطقهای پرهیز نماید.
به نظر میرسد تحولات اخیر نشاندهنده شکلگیری نظم جدیدی در منطقه است که در آن، اگرچه رقابت ایران و عربستان ادامه دارد، اما همزیستی مسالمتآمیز این دو قدرت جایگزین رویارویی مستقیم میشود. در این معادله جدید، اسرائیل به تدریج در حال از دست دادن فرصتهای استراتژیکی است که پیش از این با عادیسازی روابط با کشورهای عربی به دست آورده بود.
#مرکز_مطالعات_اسرائیل_شناسی
👇👇👇👇👇
https://t.me/CISR_IR #تلگرام
https://eitaa.com/CISR_IR #ایتا
https://www.instagram.com/cisr_ir?igsh=YTdoMzVuNzBpenNz #اینستگرام
تحلیل سیاسی | طرح عادیسازی اسرائیل در سایه تضعیف محور مقاومت
✍بهادر نوکنده
در شرایطی که خاورمیانه بار دیگر درگیر تنشهای شدید امنیتی و ژئوپلیتیکی است، نشانههایی آشکار از تلاش اسرائیل برای پیشبرد پروژه عادیسازی روابط با کشورهای عربی و حتی غیرعربی منطقه به چشم میخورد. اظهارات اخیر وزیر خارجه رژیم صهیونیستی، جدعون ساعر، مبنی بر تمایل این رژیم به گسترش توافقات صلح با سوریه و لبنان، نباید جدا از تحولات میدانی منطقه تحلیل شود، بلکه دقیقاً در راستای پروژهای بزرگتر با عنوان «نظم جدید خاورمیانه» قابل ارزیابی است.
این طرح، به وضوح، بر سه محور اصلی تمرکز دارد:
1. تضعیف حزبالله لبنان
حزبالله، بهعنوان یکی از بازوان نظامی و استراتژیک ایران در خط مقدم مواجهه با رژیم صهیونیستی، همواره مانعی بزرگ در مسیر عادیسازی روابط اسرائیل با لبنان بوده است. با فشارهای اقتصادی، جنگ روانی، ترور چهرههای کلیدی مقاومت و تحریکات میدانی در جنوب لبنان، تلآویو بهدنبال فرسایش توان حزبالله است. هرگونه تضعیف ساختاری یا نظامی این گروه، فضا را برای ایجاد روزنهای جهت گفتوگو با دولت لبنان باز میکند.
2. حمله به ایران
اظهارات اخیر مقامهای آمریکایی و صهیونیستی درباره جنگ تحمیلی به ایران را باید در راستای پروژه عادیسازی تحلیل کرد. در واقع، تلآویو با نمایش جنگ با تهران، دو هدف را دنبال میکند: نخست، بر هم زدن توازن استراتژیک در منطقه و دوم، واداشتن کشورهای عربی به همگرایی بیشتر با اسرائیل بهعنوان "پناهگاه امنیتی".
3. سقوط دولت سوریه و طرح جایگزین
طرح آمریکاییها برای ادغام نیروهای دموکراتیک سوریه (قسد) در یک ساختار سیاسی جدید و اعلام اینکه دمشق باید تنها محاور سیاسی در کشور باشد، نشان از تلاش برای بازطراحی ساختار حاکمیتی سوریه دارد.دولت جولانی، فرصت مناسبی برای پیگیری روند عادیسازی میان سوریه جدید و اسرائیل فراهم خواهد شد. اشاره نماینده آمریکا به اینکه رئیسجمهور جدید سوریه "با اسرائیل دشمنی ندارد"، مقدمهای روانی و رسانهای برای چنین سناریویی است.
جمعبندی
طرح عادیسازی اسرائیل دیگر صرفاً یک پروژه دیپلماتیک نیست، بلکه با سناریوهای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی گره خورده است. حمله به ایران، تضعیف حزبالله و مهندسی سیاسی آینده سوریه، اجزای مکملی برای پیشبرد این پروژه هستند. اسرائیل بهخوبی میداند که بدون حذف یا تضعیف محور مقاومت، هرگونه صلحی صرفاً روی کاغذ باقی خواهد ماند. از همین رو، تحولات اخیر باید زنگ هشداری جدی برای تحلیلگران و تصمیمسازان جبهه مقاومت باشد تا از پیچیدگیهای «صلحِ تحمیلی» در قالب عادیسازی غافل نمانند.
...................................................
#مرکز_مطالعات_اسرائیل_شناسی
👇👇👇👇👇
https://t.me/CISR_IR #تلگرام
https://eitaa.com/CISR_IR #ایتا
https://www.instagram.com/cisr_ir?igsh=YTdoMzVuNzBpenNz #اینستگرام
جنگ اسرائیل و ایران: پایان یافته اما حل نشده (بخش دوم)
در اسرائیل، بنیامین نتانیاهو تأکید کرده که دستیابی به اهداف استراتژیک، چه از طریق دیپلماسی و چه از راههای نظامی، ادامه خواهد یافت. او بهویژه مدل «حفظ دستاوردها از طریق عملیات مداوم» را مطرح کرده و اشاره کرده است که در صورت فقدان توافق، اسرائیل همانند اقداماتش در لبنان، بهطور دورهای دست به عملیات پیشگیرانه و خرابکارانه خواهد زد.
مسئله توافق هستهای، اسرائیل را در شرایط دشواری قرار داده است. از یک سو، یک توافق بهبودیافته میتواند موجب افزایش شفافیت، امکان بازرسیهای سرزده و کاهش نیاز اسرائیل به اتکای مطلق به اطلاعات محرمانه شود. از سوی دیگر، هر توافقی که منجر به کاهش تحریمها شود، میتواند به (رژیم) ایران جان تازهای ببخشد و آزادی عمل بیشتری برای ادامه سیاستهای منطقهای و بیثباتکننده خود فراهم آورد. همچنین، چنین توافقی ممکن است دست اسرائیل را برای اقدامات مستقل محدود کند، مگر اینکه از قبل تفاهمات امنیتی محکمی با آمریکا حاصل شود.
آینده این بحران تا حد زیادی به تصمیمات تهران و واشنگتن در هفتهها و ماههای آینده بستگی دارد. در صورت عدم حصول توافق، اسرائیل باید یک کمپین بلندمدت متشکل از حملات نقطهای، عملیات مخفی، خرابکاری سایبری و فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی را ادامه دهد تا پیشروی ایران در مسیر تسلیحات هستهای را مهار کند. در مقابل، توافق میتواند این روند را کند کرده یا شفافتر سازد، اما هرگز تضمینکننده توقف کامل پروژههای مخفی ایران نخواهد بودچالش اصلی این است که اسرائیل نمیتواند تنها با عملیات نظامی از پس تمام تهدیدات ایران برآید. تهدید ایران بهطور کلی ترکیبی از برنامه هستهای، برنامه موشکی، شبکههای نیابتی در منطقه (محور مقاومت) و سیاستهای بیثباتکننده در خاورمیانه است. اسرائیل و آمریکا در حال حاضر تا حدی درباره ضرورت مقابله با ایران همنظر هستند، ولی مشخص نیست این هماهنگی در آینده — بهویژه با تغییرات احتمالی سیاسی در واشنگتن — ادامه یابد یا خیر.
در سطح راهبردی، برخی ناظران معتقدند راهحل نهایی برای حذف تهدید ایران علیه امنیت ملی اسرائیل، تغییر (رژیم) در تهران است. با این حال، چنین تغییری عمدتاً به تحولات داخلی ایران، اعتراضات مردمی و رویدادهای پیشبینیناپذیر وابسته است. غرب و اسرائیل میتوانند از طریق حمایت از جریانهای آزادیخواه، کمک به دسترسی آزاد به اطلاعات، پشتیبانی علنی از معترضان و آمادهسازی برای کمکهای فوری در زمان وقوع خیزشهای بزرگ، این روند را تسهیل کنند.
با وجود امید به تغییر (رژیم)، در کوتاهمدت و میانمدت، اسرائیل باید آماده ادامه کارزار همهجانبه علیه ایران باشد. این کارزار باید بر جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای، مهار توسعه برنامه موشکی و تضعیف شبکههای نیابتی ایران در منطقه متمرکز شود. این اهداف نیازمند ترکیبی از ابزارهای دیپلماتیک، اقتصادی، اطلاعاتی و عملیات نظامی دقیق است. در نهایت، حتی اگر توافقی حاصل شود یا عملیات موفقی اجرا شود، نباید فراموش کرد که تهدید ایران بهعنوان یک چالش مستمر برای اسرائیل، منطقه و غرب باقی خواهد ماند.
#مرکز_مطالعات_اسرائیل_شناسی
👇👇👇👇👇
https://t.me/CISR_IR #تلگرام
https://eitaa.com/CISR_IR #ایتا
https://www.instagram.com/cisr_ir?igsh=YTdoMzVuNzBpenNz #اینستگرام