eitaa logo
🌸 دختــران چــادری 🌸
156.6هزار دنبال‌کننده
30.1هزار عکس
19.1هزار ویدیو
287 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 دختــران چــادری 🌸
بغض الهام چرخنده هنگام دعا برای رفع بیماری کرونا الهام چرخنده پس از ۸سال بایکوت رسانه‌ای به رسانه م
. ° توییت استاد ‏:حضور ‎ پس از هشت سال بایکوت در یک برنامه کوتاه ضبطی تلویزیونی یک پیام مهم داشت ! اگر سراغ حجاب و آرمان های انقلابی بروید از رسانه ملی حذف خواهید شد و اگر صبح و شب به ارزشهای ملی و دینی بتازید و توهین کنید رسانه ملی با تمام قدرت شما را پروموت خواهد کرد ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
. ❤ پروردگارا❗ من تورا و مهدی تو را دوست دارم و هرکسیکه تو و مهدي تو را دوست دارد نیز دوست️ دارم … . 🔷 حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) : هرگاه کسی را دوست دارید این دوست داشتن را اظهار نمایید و به او بگویید که او را بخاطر خدا دوست 💖 دارید. 👈 پس به خدا و دوستانش اظهار نماییدکه ایشان را دوست💞 دارید که خداوند میفرماید: ای بندگانم❗بخاطر حقی كه برشما دارم مرا دوست داشته باشید و به حضرت داود فرمود: ای داود❗به اهل زمین 🌏 بگو: من دوست و عاشق کسی هستم که مرا ⚘ دوست داشته باشد. . 📚محجة البیضاء ج ۸ ص ۷ 📚المحاسن ج ۱ص ۲۶۶ . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆👆👆😊 🔴 شاید این پیامک از طرف وزارت بهداشت برای شما هم آمده باشد : " *در صورت مشاهده یا مواجهه با موارد کودک آزاری،همسر آزاری در ایام کرونا، برای دریافت خدمات اجتماعی-روانی به صورت رایگان و شبانه روزی با شماره تلفن 123، اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی کشور، تماس بگیرید. "* حال رییس کل دادگستری فارس رسما ً اعلام کرد که ما در این ایام در مقایسه با سال گذشته دعاوی خانوادگی کمتری داشتیم . ببینید 👆👆👆👆 🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؟؟!! ‌. چرا تو ادارات انگلستان دست دادن یا دست زدن به زنان ممنوع شد؟؟؟ ‌پ‌ن:اینجاست که میگن بعضیا خودشونو به زدن ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
💚 چگونه همسرش را کرد؟ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🌸 دختــران چــادری 🌸
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_هفدهم 💠 ما زن‌ها همچنان گوشه آشپزخانه پنهان شده و دیگر کارمان از ترس گذ
✍️ 💠 در این قحط ، چشمانم بی‌دریغ می‌بارید و در هوای بهاری حضور حیدرم، لب‌هایم می‌خندید و با همین حال به‌هم ریخته جواب دادم :«گوشی شارژ نداشت. الان موتور برق اوردن گوشی رو شارژ کردم.» توجیهم تمام شد و او چیزی نگفت که با دلخوری دلیل آوردم :«تقصیر من نبود!» و او دلش در هوای دیگری می‌پرید و با بغضی که گلوگیرش شده بود نجوا کرد :«دلم برا صدات تنگ شده، دلم می‌خواد فقط برام حرف بزنی!» و با ضرب سرانگشت طوری تار دلم را لرزاند که آهنگ آرامشم به هم ریخت. 💠 با هر نفسم تنها هق هق گریه به گوشش می‌رسید و او همچنان ساکت پای دلم نشسته بود تا آرامم کند. نمی‌دانستم چقدر فرصت دارم که جام ترس و تلخی دیشب را یکجا در جانش پیمانه کردم و تا ساکت نشدم نفهمیدم شبنم اشک روی نفس‌هایش نم زده است. 💠 قصه غم‌هایم که تمام شد، نفس بلندی کشید تا راه گلویش از بغض باز شود و نازم را کشید :«نرجس جان! می‌تونی چند روز دیگه تحمل کنی؟» از سکوت سنگین و غمگینم فهمید این تا چه اندازه سخت است که دست دلم را گرفت :«والله یه لحظه از جلو چشمام کنار نمیرید! فکر اینکه یه وقت خدای نکرده زبونم لال...» 💠 و من از حرارت لحنش فهمیدم کابوس ما آتشش می‌زند که دیگر صدایش بالا نیامد، خاکستر نفسش گوشم را پُر کرد و حرف را به جایی دیگر کشید :«دیشب دست به دامن (علیه‌السلام) شدم، گفتم من بمیرم که جلو چشمت به (سلام‌الله‌علیها) جسارت کردن! من نرجس و خواهرام رو دست شما می‌سپرم!» از و توکل عاشقانه‌اش تمام ذرات بدنم به لرزه افتاد و دل او در آسمان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) پرواز می‌کرد :«نرجس! شماها امانت من دست امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هستید، پس از هیچی نترسید! خود آقا مراقبتونه تا من بیام و امانتم رو ازش بگیرم!» 💠 همین عهد آخرین حرفش بود، خبر داد با شروع عملیات شاید کمتر بتواند تماس بگیرد و با چه حسرتی از هم خداحافظی کردیم. از اتاق که بیرون آمدم دیدم حیدر با عمو تماس گرفته تا از حال همه باخبر شود، ولی گریه‌های یوسف اجازه نمی‌داد صدا به صدا برسد. حلیه دیگر نفسی برایش نمانده بود که عباس یوسف را در آغوش کشید و به اتاق دیگری برد. 💠 لب‌های روزه‌دار عباس از خشکی تَرک خورده و از رنگ پژمرده صورتش پیدا بود دیشب یک قطره آب نخورده، اما می‌ترسیدم این یوسف چهار ماهه را تلف کند که دنبالش رفتم و با بی‌قراری پرسیدم :«پس هلی‌کوپترها کی میان؟» دور اتاق می‌چرخید و دیگر نمی‌دانست یوسف را چطور آرام کند که دوباره پرسیدم :«آب هم میارن؟» از نگاهش نگرانی می‌بارید، مرتب زیر گلوی یوسف می‌دمید تا خنکش کند و یک کلمه پاسخ داد :«نمی‌دونم.» و از همین یک کلمه فهمیدم در دلش چه شده و شرمنده از اسفندی که بر آتشش پاشیده بودم، از اتاق بیرون آمدم. 💠 حلیه از درماندگی سرش را روی زانو گذاشته و زهرا و زینب خرده شیشه‌های فاجعه دیشب را از کف فرش جمع می‌کردند. من و زن‌عمو هم حیران حال یوسف شده بودیم که عمو از جا بلند شد و به پاشنه در نرسیده، زن‌عمو با ناامیدی پرسید :«کجا میری؟» 💠 دمپایی‌هایش را با بی‌تعادلی پوشید و دیگر صدایش به سختی شنیده می‌شد :«بچه داره هلاک میشه، میرم ببینم جایی آب پیدا میشه.» از روز نخست ، خانه ما پناه محله بود و عمو هم می‌دانست وقتی در این خانه آب تمام شود، خانه‌های دیگر هم اما طاقت گریه‌های یوسف را هم نداشت که از خانه فرار کرد. 💠 می‌دانستم عباس هم یوسف را به اتاق برده تا جلوی چشم مادرش پَرپَر نزند، اما شنیدن ضجه‌های کافی بود تا حال حلیه به هم بریزد که رو به زن‌عمو با بی‌قراری ناله زد :«بچه‌ام داره از دستم میره! چیکار کنم؟» و هنوز جمله‌اش به آخر نرسیده، غرش شدیدی آسمان شهر را به هم ریخت. به در و پنجره خانه، شیشه سالمی نمانده و صدا به‌قدری نزدیک شده بود که چهارچوب فلزی پنجره‌ها می‌لرزید. 💠 از ترس حمله دوباره، زینب و زهرا با از پنجره‌ها فاصله گرفتند و من دعا می‌کردم عمو تا خیلی دور نشده برگردد که عباس از اتاق بیرون دوید. یوسف را با همان حال پریشانش در آغوش حلیه رها کرد و همانطور که به‌سرعت به سمت در می‌رفت، صدا بلند کرد :«هلی‌کوپترها اومدن!» 💠 چشمان بی‌حال حلیه مثل اینکه دنیا را هدیه گرفته باشد، از شادی درخشید و ما پشت سر عباس بیرون دویدیم. از روی ایوان دو هلی‌کوپتر پیدا بود که به زمین مسطح مقابل باغ نزدیک می‌شدند. عباس با نگرانی پایین آمدن هلی‌کوپترها را تعقیب می‌کرد و زیر لب می‌گفت :«خدا کنه نزنه!»... ✍️نویسنده:
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 •مدتها بود اطرافیانم بخاطر حجابم منو میکردن و آزارم میدادن؛ 😔 نزدیک بود حجابمو بذارم کنار تا اینکه این ویدیو رو دیدم... 👆 ــــــــــ به ما بپیوندید 💐 🆔 @Clad_girls 🍃🌸
9.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻پوشش بانوان در ایران باستان /قسمت اول ✨لطفا ببینید و برای دوستان خود ارسال کنید @Anti_Archaism 🆔 @Clad_girls ⬅️⬅️ JOIN
📷 پاسخ جالب بانوان نهاوندی به قدردانی رهبر معظم انقلاب در سخنرانی تلویزیونی نیمه شعبان ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
💓 بی بی جان خیلی ها چشم به دستان کوچک شما دارند ... الهی بحق الحسین .... 💗ولادت نازدانه ارباب ، خانم حضرت رقیه (سلام الله علیها) مبارک🌸 🆔 @Clad_girls 🌸🍃
😍 تعدادی از ابراز محبت های شما ❤️ به کانال خودتون 🍃🌸 کلی انرژی برای ما💪 🙏 سپاس که همراهمون هستید ✅خادمین کانال محتاج دعای خیر شما هستند . 💌 حجم پیام های ارسالی تون خیلی بالاست و فرصت ما محدود ،عذر مارو پذیرا باشید اگه احیانا دیر پاسخ میگیرین. انتقادات و پیشنهادات شما سازنده است 🆔 @Clad_girls
... این حجم شباهت !! واقعا بی نظیره :))) . الان میاد میگه من پیروزم پیروزم چون همه سعی میکنن شبیه من بشن :) خدایی اعتماد به سقف تا این حد؟! 🆔 @clad_girls