هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
13.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تخصص ندارے؟ راهش چیہ🚫••
حتما باید تواین وضع #کرونا این اتفاق بیوفته؟⚠️••
.
مردم عزیز کشورمون 🇮🇷 بهش نیاز نداشتن؟اونم تواین وضعیت #مهم
برنامه ے تو واجب تر بود😳❌؟•°
.
مستحب تر از هیئت و مساجدے؟🤔•••
اینهمه جمعیت؟ شد یہ هیئت که..😧
📛•°
ویروس "هوشمَندِ" نمیاد نه؟😏🔎⛓°
خطر نیست دیگه؟!
.
♨️ •• بخش نخست••🎞
°از سخنرانے طوفانے💯°
|📹| #عصرجدید #دورهمی #تلویزیون ✅
|👤| #استاد_عزیزی نشر حداکثرے🌐
http://eitaa.com/joinchat/3723296797C035496b51c
کلاسهاےرایگاݧ استاد🔺
10.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️⚪️♦️⚪️♦️
🎥 فیلم | بانوان نهاوندی که مورد تقدیر رهبر انقلاب قرار گرفتند
🌺 رهبر انقلاب در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت ولادت حضرت امام زمان(عج) فرمودند:
«در نهاوند گروهی از بانوان که در زمان دفاع مقدّس نان می پختند و برای جبهه می فرستادند، این ها فعّال شدند برای مهار بیماری و کمک می کنند.»
🆔 @Clad_girls
✅ رفتار خاص علامه با دخترهایش:
علامه با وجود حجم زياد كارهايش، هيچ وقت از خانواده خود غافل نميشد. هميشه در برنامه روزانهاش ساعتي را به خانوادهاش اختصاص ميداد و آن را بهترين اوقاتش ميدانست و ميگفت: «اين ساعت تمام ناراحتيهايم را برطرف ميكند.» علامه در خانه هم مثل بقيه جاها هرگز عصباني نميشد و اعضاي خانوادهاش صداي بلند حرف زدنش را نشنيده بودند. دخترها را تحفههاي ارزنده و نعمتهاي خداوندي ميدانست و ميگفت:
«اينها امانت خدا هستند هر چه به اينها بيشتر احترام بگذاريم، خدا و پيغمبر خوشحالتر ميشوند.» حتي نام آنها را هم با پسوند سادات صدا ميزد و با آنها با احترام و محبت بيشتري رفتار ميكرد تا در زندگي آيندهشان همسران خوب و بانشاط و مادران شايسته و لايقي باشند. وقتي دخترهايش به خانه بخت رفتند، هر هفته به انتظار ديدنشان مينشست خودش از آنها پذيرايي ميكرد و حتي نميگذاشت آنها برايش چاي بياورند. ميگفت: «نه! شما مهمان هستيد و سيد، من نبايد به شما دستور بدهم.
🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچههای محلهی راهنمایی مشهد اینجوری دارن کرونا رو شکست میدن خدا بهشون قوت بده:)
ولی همین باندا اگه ازش روضه و مناجات پخش بشه یه عدّه تو خونه مریض دارن😂
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🌸 دختــران چــادری 🌸
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_هجدهم 💠 در این قحط #آب، چشمانم بیدریغ میبارید و در هوای بهاری حضور حی
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_نوزدهم
💠 به محض فرود هلیکوپترها، عباس از پلههای ایوان پایین رفت و تمام طول حیاط را دوید تا زودتر #آب را به یوسف برساند.
به چند دقیقه نرسید که عباس و عمو درحالیکه تنها یک بطری آب و بستهای آذوقه سهمشان شده بود، برگشتند و همین چند دقیقه برای ما یک عمر گذشت.
💠 هنوز عباس پای ایوان نرسیده، زنعمو بطری را از دستش قاپید و با حلیه به داخل اتاق دویدند.
من و دخترعموها مات این سهم اندک مانده بودیم و زینب ناباورانه پرسید :«همین؟» عمو بسته را لب ایوان گذاشت و با جانی که به حنجرهاش برگشته بود، جواب داد :«باید به همه برسه!»
💠 انگار هول حال یوسف جان عباس را گرفته بود که پیکرش را روی پله ایوان رها کرد و زهرا با ناامیدی دنبال حرف زینب را گرفت :«خب اینکه به اندازه #افطار امشب هم نمیشه!»
عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد :«انشاءالله بازم میان.» و عباس یال و کوپال لشگر #داعش را به چشم دیده بود که جواب خوشبینی عمو را با نگرانی داد :«این حرومزادهها انقدر تجهیزات از پادگانهای #موصل و #تکریت جمع کردن که امروزم خدا رحم کرد هلیکوپترها سالم نشستن!»
💠 عمو کنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید :«با این وضع، #ایرانیها چطور جرأت کردن با هلیکوپتر بیان اینجا؟» و عباس هنوز باورش نمیشد که با هیجان جواب داد :«اونی که بهش میگفتن #حاج_قاسم و همه دورش بودن، یکی از فرماندههای #سپاه ایرانه. من که نمیشناختمش ولی بچهها میگفتن #سردار_سلیمانیِ!»
لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :«#رهبر ایران فرماندههاشو برای کمک به ما فرستاده #آمرلی!» تا آن لحظه نام #قاسم_سلیمانی را نشنیده بودم و باورم نمیشد ایرانیها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رساندهاند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟»
💠 حال عباس هنوز از #خمپارهای که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«نمیدونم چی اوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو #محاصره داعش حتماً یه نقشهای دارن!»
حیدر هم امروز وعده آغاز #عملیاتی را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم که خبر آوردند حاج قاسم میخواهد با #مدافعان آمرلی صحبت کند.
💠 عباس با تمام خستگی رفت و ما نمیدانستیم کلام این فرمانده ایرانی #معجزه میکند که ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لولهها را سر هم کردند.
غریبهها که رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسشگرم دستی به لولهها زد و با لحنی که حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند :«این خمپاره اندازه! داعشیها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو میبریم همون سمت و با #خمپاره میکوبیمشون!»
💠 سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید با #رشادتی عجیب وعده داد :«از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیک شده، فقط #دعا کن!»
احساس کردم حاج قاسم در همین یک ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین کاشته که دیگر از ساز و برگ داعش نمیترسید و برایشان خط و نشان هم میکشید، ولی دل من هنوز از #وحشت داعش و کابوس عدنان میلرزید و میترسیدم از روزی که سر عباسم را بریده ببینم.
💠 بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با دهها خمپاره و راکتی که روی سر شهر خراب میشد از خواب میپریدیم و هر روز غرّش گلولههای تانک را میشنیدیم که به قصد حمله به شهر، خاکریز #رزمندگان را میکوبید، اما دلمان به حضور حاج قاسم گرم بود که به نشانه #مقاومت بر بام همه خانهها پرچمهای سبز و سرخ #یاحسین نصب کرده بودیم.
حتی بر فراز گنبد سفید مقام #امام_حسن (علیهالسلام) پرچم سرخ #یا_قمر_بنی_هاشم افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم.
💠 حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل #دلتنگی حیدر را نمیدانستم که دلم از دوریاش زیر و رو شده بود.
تنها پناهم کنج همین مقام بود، جایی که عصر روز عقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس #احساسش گرما گرفتم و حالا از داغ دوریاش هر لحظه میسوختم.
💠 چشمان #محجوب و خندههای خجالتیاش خوب به یادم مانده و چشمم به هوای حضورش بیصدا میبارید که نیت کردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را #حسن بگذاریم.
ساعتی به #افطار مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین کوبید...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
هدایت شده از 🌸 دختــران چــادری 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 #استاد_رائفی_پور
🔴 ۶ماه اول ازدواج💍
⛔️ چرا بین دختر و پسر تا وقتی؛دوست پسر /دوست دختر هستن محبت بیشتری هست نسبت به وقتی ازدواج میکنن؟☹️
🆔 @Clad_girls
هدایت شده از 🌸 دختــران چــادری 🌸
4_254559245595312432.pdf
1.26M
📚📖📚📖📚📖
📚 فایلpdf
📔کتاب مسئله ی حجاب
⚛از استاد مطهری
#حتما_مطالعه_کنید_عالیه👌
💯پاسخ خیلی از سوالاتتون اینجاست💯
🆔 @Clad_girls 📚
هدایت شده از 🌸 دختــران چــادری 🌸
💌 #به_یادم_باش #حتما_بخونید
نزد امام رضا (ع) بودم.
ناگهان چیزی به ذهنم رسید. 💤
.
گفتم:
«یابن رسول الله درخواستی دارم؛
در دعاهایتان به یاد من هم باشید ...» 🙏
.
امام (ع) فرمودند:
«فکر کردهای تو را از یاد میبرم؟» ⛅
.
گفتم: «نه»
امام پرسیدند: «از کجا میدانی؟»
🌙 پاسخ دادم:
«مگر نه اینکه همیشه،
دعای شما، شامل حال شیعیان هست؟
خب، من هم یکی از شیعیانم» 💚
.
💫 امام رضا (ع) فرمودند:
«فقط این نیست؛ هروقت خواستی، ببینی
چقـدر به یاد تـو هستم، ببین چقـدر به یـادِ
من هستی ...» 🌸🍃
.
.
.
.
🆔 @Clad_girls
🌸🍃....
#چادرانہ
#حجـــاب
.
من حــجابم🖤🍃 را دوست دارم
چرا ڪه سنگینے نجابتش،
خم ڪرده است ڪمر دشمنان را😌
و حصار امن و ایمنش،
نقش برآب ڪرده است نقشههاے
بدخواهان و هرزهدلان را❌ ✋
.
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🌸 حضرت فاطمه زهرا (س):
بهترين چيز براي حفظ شخصيت زن آن است كه مردي را نبيند و نيز مورد مشاهده مردان قرار نگيرد.
📚بحارالأنوار، ج 43، ص 54، ح 48
🆔 @Clad_girls