فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 استادیوم رفتن دخترا 🤐💙
🆔 @Clad_girls
دلانہ✨
یکی از ویژگیهایی که تقویت اون موجب رجعت میشه
#انتظار_واقعیِ
اگر کسی منتظر امام عصر باشه و به #وظایفانتظارش عمل کنه، ولی عمرش برای درک ظهور حضرت حجت کفایت نکنه
دوباره به دنیا برمیگرده و دوران حکومت ولی الهی رو درک میکنه...
همین رو توی دعای عهد از خدامون میخوایم که: الهمانحالبینےوبینهالموت...
#دلانه
#بانوان_رجعت_کننده
#کتاب_بانوان_رجعت_کننده_جوادجعفری
🌸🍃
[فرمانخداقولنبینصکتاباست
ازبحرزنانافضلطاعات، حجاب است
حفظچادرحفظدینومذهباست
شیوه زهرا و درس زینب است]
#ریحانه🌱
🆔️ @clad_girls
هدایت شده از 🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه چادر بپوشیـ...فلانـ... و... بهمانـ...و...😕
چقدر مردم دنیا رو جدی گرفتن😏
بیخیال خدا با ماست...🙃
#استوری
#چادرانه
@clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 آیا حاضرید ۹۸درصد همسرتون برای شما ۲درصدشو با کسی دیگه شریک بشید؟!🤔
#طنز 😁 🎙 آقای #قرائتی
🆔 @Clad_girls
🌺 #مادرانــه
🌹امام كاظم عليه السلام :
تُسْتَحَبُّ عَرامَةُ الصَّبىِّ فى صِغَرِهِ لِيَكونَ
حَليما فى كِـبَرِهِ، ما يَنْبَغىاَنْ يَكونَ اِلاّ هكَذا ؛
☘️خوب است بچّه در كودكى بازى گوش باشد
تا در بزرگ سالى بردبار گردد
و شايسته نيست كه جز اين باشد .
📚 كافى ، ج ۶، ص ۵۱، ح ۲
🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
:) - استقامت کنید ... 🙂📿🌱
💌 @CLAD_GIRLS 💌
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
📚#افتاب_در_حجاب ♥️#قسمت69 باز به هوش می آید.... خود را بر خاك مى کشد،... بر پاى کودکان بوسه مى زند،
📚#افتاب_در_حجاب
♥️#قسمت70
و در آغوشش میگیرند...
و تو گمان مى کنى که هم الان آرام مى گیرد و صبر مى کنى.... بچه، بغل به بغل و دست به دست مى شود اما آرام نمى گیرد.پیش از این هم رقیه هرگز آرام نبوده است.... از خود کربلا تا همین خرابه.... لحظه اى نبوده که آرام گرفته باشد، لحظه اى نبوده که بهانه پدر نگرفته باشد، لحظه اى نبوده که اشکش خشک شده باشد،
لحظه اى نبوده که با زبان کودکانه اش
مرثیه نخوانده باشد.
انگار که داغ رقیه ، برخلاف سن و سالش ، از همه بزرگتر بوده است.
به همین دلیل در تمام طول راه،...
و همه منازل بین راه ، همه ملاحظه او را کرده اند، به دلش راه آمده اند،
در آغوشش گرفته اند، دلدارى اش داده اند، به تسلایش نشسته اند و یا لااقل پا به پاى او گریسته اند. هر بار که گفته است : کجاست پدرم ؟ کجاست حمایتگرم ؟ کجاست پناهگاهم ؟
همه با او گریسته اند...
و وعده مراجعت پدر از سفر را به او داده اند.هر بار که گفته است :
عمه جان! از ساربان بپرس که کى به منزل مى رسیم .همه تلاش کرده اند که... با نوازش او، با سخن گفتن با او
و با دادن وعده هاى شیرین به او، رنج سفر را برایش کم کنند... اما امشب انگار ماجرا فرق مى کند.... این گریه با گریه همیشه متفاوت است . این گریه، گریه اى نیست که به سادگى
آرام بگیرد... و به زودى پایان بپذیرد.
انگار نه خرابه ، که شهر شام را بر سرش گذاشته است این دختر سه ساله....
فقط خودش که گریه نمى کند،
با مویه هاى کودکانه اش، همه را به گریه مى اندازد... و ضجه همه را بلند مى کند.
تو هنوز بر سر سجاده اى که از سر بریده حسین مى شنوى که مى گوید:خواهرم! دخترم را آرام کن.تو ناگهان از سجاده کنده مى شوى و به سمت سجاد مى دوى... او رقیه را در آغوش گرفته است ، بر سینه چسبانده است و مدام بر سر و روى او بوسه مى زند...
و تلاش مى کند که با لحن شیرین پدرانه و برادرانه آرامش کند اما موفق نمى شود.... تو بچه را از آغوشش مى گیرى... و به سینه مى چسبانى...
و از داغى سوزنده تن کودك وحشت مى کنى.رقیه جان! رقیه جان! دخترم! نور چشمم! به من بگو چه شده عزیز دلم! بگو که در خواب چه دیده اى! تو را به جان بابا حرف بزن... رقیه که از شدت گریه به سکسکه افتاده است، بریده بریده مى گوید:
بابا، سربابا را درخواب دیدم که در طشت بود و یزید بر لب و دندان و صورت او چوب مى زد. بابا خودش به من گفت که بیا.با تو هر زبانى که بلدى...
و با هر شیوه اى که همیشه او را آرام مى کرده اى... ، تلاش مى کنى که آرامش کنى و از یاد پدر غافلش گردانى ،...
اما نمى شود، این بار، دیگر نمى شود.
گریه او، بى تابى او و ضجه هاى او همه کودکان و زنان خرابه نشین را و سجاد را آنچنان به گریه مى اندازد...
که خرابه یکپارچه گریه و ضجه مى شود و صدا به کاخ یزید مى رسد....
یزید که مى شنود؛
دختر حسین به دنبال سر پدر مى گردد، دستور مى دهد که سر را به خرابه بیاورند....ورود سر بریده امام به خرابه ، انگار تازه اول مصیبت است.
رقیه خود را به روى سر مى اندازد...
#ادامه_دارد....
🆔@clad_girls
دلانہ✨
#راهنمایی_وحکم_کردن_به_حق هفتمین ویژگی رجعت کنندگانِ...
در روایتی از امام صادق"علیهالسلام" این ویژگی برای رجعت کنندگان ذکر شده!
این یعنے کسانی که در #همهحال تابع حق هستن
و
ترس و طمع و #عشق و نفرت اونها رو از حکم کردن به عدالت و طرفداری از حق باز نمیداره، سعادت حضور در ممکلتی که کمال عدالت و حق رو داراست نصیبشون میشه.
#دلانه
#بانوان_رجعت_کننده
#کتاب_بانوان_رجعت_کننده_جوادجعفری
🆔@clad_girls
👈🏻 چادرِ من👉🏻
نه برای نشان دادن فقر در سریال های تلویزیونی کشورم است !
نـه لبـاس متهمـان ِ دادگـاه و زنـدان هـا …
👑|چـادر مـن تـاج بنـدگـی مـن است
🍂|سنـد زهرایی بـودنم را امضا میکند
#ریحانه🌱
🆔️ @clad_girls
💠 نه #مردسالاری و نه #زنسالاری
🔵این طور هم نیست که بگوییم همه جا خانم باید از آقا تبعیت کند؛ نخیر.
چنین چیزی نه در اسلام داریم و نه در شرع.
« الرّجالُ قَوّامونَ علی النّساءِ» معنایش این نیست که زن بایستی در همهی امور تابع شوهر باشد. نه! یا مثل برخی از این اروپا ندیدههای بدتر از اروپا و مقلّد اروپا، بگوییم که زن بایستی همه کاره باشد و مرد باید تابع باشد. نه این هم غلط است.
بالاخره دو تا شریک و دو تا رفیق هستید. یک جا مرد کوتاه بیاید، یک جا زن کوتاه بیاید. یکی این جا از سلیقه و خواست خود بگذرد، دیگری در جای دیگر، تا بتوانید با یکدیگر زندگی کنید. 💞
" رهبر انقلاب "
#دیگه کی بهتون بگه قبول کنید؟؟🤨🤨🤨😏😏
#هووووف😡😡 .
.
.
#خانواده #سبک_زندگی
🆔 @Clad_girls
🔴حالا کلمه #واکسن را بردارید و بجایش کلمه #حجاب را بگذارید...
🔹راستی چرا در مورد #حجاب اینگونه و با همین استدلال درست و قوی صحبت نمی شود!؟
🔹حال آنکه کسی که واکسن نزده شاید مبتلا به بیماری شود و دیگران را هم بیمار کند ولی #بی_حجاب حتماً همه را بیمار و بدبخت خواهد کرد!!
🔹افراد بی حجاب، نباید آزادانه و رها در جامعه بچرخند!
🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ هشداااار ❌❌
♨️ شاگردان مصی در پوشش حجاب
🆔 @Clad_girls
یه وقت مسیح علینژاد و دار و دسته اش نبینن!
بانوی پرافتخار ایرانی"طاهره صفارزاده😍💪🏻"
#بانوی_موفق
♌️@Clad_Girls
♨️ یادمون باشه
✅نامحرم🔥نامحرمه
📣 با دوتا کلمه ی داداشی و آبجی هیچکس محرم نمیشه...👌👌
📛 مواظب پی وی و دایرکت رفتنامون باشیم....
پ.ن:همه ی ما ادما(بدون استثنا)درون خودمون یه موجوده خیلی وحشتناکی داریم به اسم هوای نفس😬
اونی حسی که میگه برو با نامحرم چت کن برو فلان چیزو ببین و... صدای همون موجوده وحشتناک(هوای نفسِ)
👈🏻اگه جلوش واینَسی بدبختت میکنه ها
اگه حالشو نگیری حالتو میگیره ها
هرچی به حرفش گوش بدی قوی تر و سرکش تر میشه پس محکم جلوش وایسا و به حرفش گوش نده👊🏻
باشه؟
#مبارزهبانفس🔫👿
⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️
🔴 #هوس_آنلاین 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙پادکست: روایتی از کتاب حوض خون
رهبرانقلاب در دیدار با دستاندرکاران برگزاری کنگره شهدای استان زنجان با اشاره به کتاب #حوض_خون، نوشتهی سرکارخانم فاطمهسادات میرعالی، بیان کردند: «من اخیراً یک کتابی خواندم به نام حوض خون ــ البتّه من در اهواز دیده بودم، خودم مشاهده کردم آنجایی را که لباسهای خونی رزمندگان را و ملحفههای خونی بیمارستانها و رزمندگان را میشستند؛ [اینها را] دیدم ــ که این کتاب تفصیل این چیزها را نوشته؛ انسان واقعاً حیرت میکند؛ انسان شرمنده میشود در مقابل این همه خدمتی که این بانوان انجام دادند در طول چند سال و چه زحماتی را متحمّل شدند؛ اینها چیزهایی است که قابل ذکر کردن است.»
آن چه میشنوید، یکی از روایتهای کتاب حوض خون، با صدای نویسنده این اثر است.
➡️ ۱۴۰۰/۰۷/۲۴
🌱 @Clad_Girls
🌄 گریم هالووینی مهناز افشار یه جوریه انگار داره محتویات دماغ خودشو میخوره
🤢🤢
🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ تورو خدا یکم مسیح علینژاد رو ببینید
خبر دزدیده شدنش نتونست براش مخاطب جذب کنه، این بار خبر مرگش رو تو فضای مجازی پخش کرده؛
احتمالا اگه اینم جواب نده دفعه بعد به صورت زنده و مستقیم خودشو به چهار قسمت مساوی تقسیم میکنه!
🆔 @Clad_girls
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
📚#افتاب_در_حجاب ♥️#قسمت70 و در آغوشش میگیرند... و تو گمان مى کنى که هم الان آرام مى گیرد و صبر مى
📚#افتاب_در_حجاب
♥️#قسمت71
رقیه خود را به روى سر مى اندازد.... و مثل مرغ پر کنده پیچ و تاب مى خورد.مى نشیند، برمى خیزد، دور سر مى چرخد، به سر نگاه مى کند، بر سر و صورت و دهان خود مى کوبد، خم مى شود، زانو مى زند، سر را در آغوش مى کشد، مى بوید، مى بوسد،
خون سر را با دست و صورت و مژگان خود مى سترد... و با خون خود که از دهان و گوشه لبها و صورت خود جارى شده در مى آمیزد، اشک مى ریزد، ضجه مى زند، صیحه مى کشد، مویه مى کند، روى مى خراشد، گریه مى کند، مى خندد، تاولهاى پایش را به پدر نشان مى دهد، شکوه مى کند، دلدارى مى دهد، اعتراض مى کند، تسلى مى طلبد....
و خرابه را و جان همه خراباتیان را به آتش مى کشد.... بابا! چه کسى محاسن تو را خونین کرده است ؟بابا! چه کسى رگهاى تو را بریده است ؟بابا! چه کسى در این کوچکى مرا یتیم کرده است؟ بابا! چه کسى یتیم را پرستارى کند تا بزرگ شود؟بابا! این زنان بى پناه را چه کسى پناه دهد؟بابا! این چشمهاى گریان، این موهاى پریشان، این غربیان و بى پناهان را چه کسى دستگیرى کند؟بابا! شبها وقت خواب ، چه کسى برایم قرآن بخواند؟ چه کسى بادستهایش موهایم را شانه کند؟ چه کسى با لبهایش اشکهایم را بروید؟
چه کسى با بوسه هایش غصه هایم را بزداید؟
چه کسى سرم را بر زانویش بگذارد؟ چه کسى دلم را آرام کند؟کاش مرده بودم بابا! کاش فداى تو مى شدم !
کاش زیر خاك بودم ! کاش به دنیا نمى آمدم ! کاش کور مى شدم و تو را در این حال و روز نمى دیدم.مگر نگفتند به سفر مى روى بابا؟ این چه سفرى بود که میان سر و بدنت فاصله انداخت؟ این چه سفرى بود که تو را از من گرفت ؟باباى شجاع من ! چه کسى جرات کرد بر سینه تو بنشیند؟ چه کسى جرات کرد سرت را از تن جدا کند؟
چه کسى جرات کرد دخترت را یتیم کند؟تو کجا بودى بابا وقتى ما را بر شتر بى جهاز نشاندند؟تو کجا بودى بابا وقتى به ما سیلى مى زدند؟تو کجا بودى بابا وقتى کاروان را تند مى راندند و زهره مان را آب مى کردند؟تو کجا بودى بابا وقتى آب را از ما دریغ مى کردند؟تو کجا بودى بابا وقتى به ما گرسنگى مى دادند؟ تو کجا بودى بابا وقتى عمه ام را کتک مى زدند؟
تو کجا بودى بابا وقتى برادرم سجاد را به زنجیر مى بستند؟تو کجا بودى بابا وقتى شب ها در بیابانهاى ترسناك رهایمان مى کردند؟تو کجا بودى بابا وقتى سایه بانى را در ظل آفتاب از ما مضایقه مى کردند؟تو کجا بودى بابا وقتى مردم به ما مى خندیدند تو کجا بودى
بابا وقتى ما بر روى شتر خواب مى رفتیم و ازمرکب مى افتادیم و زیردست وپاى شترها مى ماندیم ؟تو کجا بودى بابا وقتى مردم از اسارت ما شادى کردند و پیش چشم هاى گریان ما مى رقصیدند؟
تو کجا بودى بابا وقتى بدنهایمان زخم شد و پوست صورت هایمان برآمد؟تو کجا بودى بابا وقتى عمه ام زینب سجاد را در سایه شتر خوابانده بود و او را باد مى زد و گریه مى کرد؟تو کجا بودى بابا وقتى عمه ام زینب نمازهاى شبش را نشسته مى خواند و دور از چشم ما تا صبح گریه مى کرد؟
تو کجا بودى بابا وقتى سکینه سرش را بر شانه عمه ام زینب مى گذاشت و زارزار مى گریست ؟تو کجا بودى بابا وقتى از زخمهاى غل و زنجیر سجاد خون مى چکید..
#ادامه_دارد...
🆔@clad_girls