eitaa logo
کلینیک تخصصی ادبیات
99 دنبال‌کننده
1هزار عکس
59 ویدیو
680 فایل
کتابخانه تخصصی ادبیات به کوشش دکتر مسعود فلسفی نژاد ⬅️ گامی کوچک در جهت اشاعه فرهنگ کتابخوانی☘ نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید . @falsafinejad @saye1980
مشاهده در ایتا
دانلود
كنایه از توقع بیش از حد دیگران از آدم. روزی روزگاری، مرد تاجری كه معمولاً كالاهایی را در داخل كشور می‌خرید و به خارج از كشور می‌برد و آن طرف مرزها به چند برابر قیمت می‌فروخت. تاجر بعد از چند بار رفت و آمد با یكی از مأموران گمرك دوست شد و هر بار كه كالایی را می‌خواست از مرز رد كند رشوه‌ای به مأمور گمرك می‌داد و بدون پرداخت كمترین حق گمركی به راحتی كالایش را از مرز رد می‌كرد. یكبار كه تاجر مانند همیشه كالایی را خریده بود تا از مرز عبور دهد وقتی به گمرك رسید دید دوست عزیزش آنجا نیست. با خود گفت با این مرد هم از در دوستی وارد می‌شوم و هر جور شده كالاهایم را بدون پرداخت حق گمركی از آنجا رد می‌كنم. مرد تاجر وقتی خوب به گمرك نزدیك شد، از اسبش پیاده شد و طبق برنامه ریزی كه كرده بود با روی خوش به طرف مأمور گمرك رفت و گفت:سلام عموجان خسته نباشی. این اسبی كه اینجا به درخت بسته شده اسب شما است؟ مأمور گمرك جواب سلامش را داد و گفت: بله آن اسب من هست. مرد تاجر برای اینكه خودش را نشان دهد اسبش را كنار اسب مأمور گمرك بست و مقداری كاه و علوفه كه خریده بود جلوی هر دو اسب ریخت و دوباره به طرف مأمور گمرك برگشت. مأمور گمرك گفت: تاجری؟ گفت: نه بابا مسافرم. می‌خواهم به دیدن اقوامم آن طرف مرز بروم این باری هم كه می‌بینی سوغات خریدم. كمی توتون و ادویه است، آن وقت به طرف بارش رفت مقداری توتون آورد و به طرف مأمور گرفت و گفت: می‌توانید بپیچید و یك سیگار حسابی بكشید. مأمور گمرك توتون را نگرفت و گفت: معلوم است كه مرغوبترین توتون را با خود می‌بری. ممنون خودت سیگار بكش من اهل سیگار نیستم. تاجر اصرار كرد كه قربان بردارید خودتان نمی‌كشید به دوستان و عزیزانتان تقدیم كنید. ولی باز مأمور گمرك قبول نكرد و به وارسی كالایی كه تاجر قصد عبور آنها را از مرز داشت مشغول شد. مأمور گمرك بعد از بررسی كامل كالا گفت: فكر كنم حدوداً چند خروار باشد. عوارض گمركی كالای شما بیست تومان می‌شود. یك قاز و نیم تا دو قاز هم باید جریمه پرداخت كنی. تاجر گفت: جریمه! من كالای غیرقانونی حمل نمی‌كنم؟ مأمور گفت: بله توتون جزء كالاهای غیرقانونی محسوب نمی‌شود ولی شما به مأمور قانون پیشنهاد رشوه دادید. 🆔️ eitaa.com/clinicAdabiat
این سنگ که در عبارت بالا مورد بحث است سنگ زور خانه است که بازوان سطبر و نیرومند می خواهد تا آن را چندین بار بالا بکشد و پایین بیاورد بدون آنکه ته سنگ با زمین تماس پیدا کند. در قرون گذشته هر دسته از پهلوانان سنگ مخصوصی در زور خانه داشته اند و اگر پهلوانی سنگ دیگری را به سینه می زد . بالای سینه می کشید احتمال داشت که آن سنگ بر اثر بد دست بودن و بد قلقی کردن و ثقل و سنگینی فوق العاده به روی سینه آن پهلوان مغرور و کم تجربه سقوط کند و موجب جرح و صدمه و نا راحتی گردد لذا آن پهلوان را عقلای قوم از اینکار منع و موعظه می کردند که از باب احتیاط سنگ دیگری را به سینه نزند یعنی با سنگ نا شناخته و زیاد تر از قدرت و زورمندی خود تمرین نکند و حدود و ثغور پهلوانی را ملحوظ و محفوظ دارد تا احیانا موجب خسران و انفعال نگردد. این عبارت رفته رفته از گود زور خانه به کوی و برزن و خانه و کاشانه سرایت کرده درمیان عامه و به صورت ضرب المثل در آمد با این تفاوت که اصل قضیه مبتنی بر غرور و خود خواهی ولی در معنی و مفهوم مجازی مبین حمایت و غمخواری و جانبداری است. 🆔️ eitaa.com/clinicAdabiat
. مرد جوانی به نزد " ذوالنون مصری " رفت و از صوفیان بدگوئی کرد . ذوالنون انگشتری را از انگشتش بیرون آورده به او داد و گفت : این را به بازار دست فروشان ببر و ببین قیمت آن چقدر است؟ مرد انگشتر را به بازار دست فروشان برد ولی هیچ کس حاضر نشد بیش از یک سکه نقره برای آن بپردازد. مرد نزد ذوالنون بازگشت و ماوقع را تعریف کرد. ذوالنون گفت: حال انگشتری را به بازار جواهر فروشان ببر و مظنه آن را بپرس. در بازار جواهر فروشان انگشتر را به هزار سکه طلا می خریدند. مرد شگفت زده نزد ذوالنون بازگشت و ذوالنون به او گفت: علم و معرفت تو از صوفیان و طریقت ایشان به اندازه علم دست فروشان از این انگشتریست. " قدر زر زرگر شناسد؛ قدر گوهر، گوهری... " 🆔️ eitaa.com/clinicAdabiat