eitaa logo
کلینیک تخصصی ادبیات
95 دنبال‌کننده
1هزار عکس
59 ویدیو
680 فایل
کتابخانه تخصصی ادبیات به کوشش دکتر مسعود فلسفی نژاد ⬅️ گامی کوچک در جهت اشاعه فرهنگ کتابخوانی☘ نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید . @falsafinejad @saye1980
مشاهده در ایتا
دانلود
قصابي بود که هنگام کار با ساتور دستش را بريده بود و خون زيادي از زخمش مي چکيد . همسايه ها جمع شدند و او را نزد حکيم باشي که دکتر شهرشان بود بردند . حکيم بعد از ضد عفوني زخم ميخواست آن را ببندد که متوجه شد لاي زخم قصاب استخوان کوچکي مانده است . مي خواست آن را بيرون بکشد اما پشيمان شد و با همان حالت زخم دست قصاب را بست و به او گفت : زخمت خيلي عميق است و بايد يک روز در ميان نزد من بيايي تا زخمت را پانسمان کنم. از آن روز به بعد کار قصاب درآمد . هر روز مقداري گوشت با خود ميبرد و با مبلغي به حکيم باشي ميداد و حکيم هم همان کار هميشگي را مي کرد اما زخم قصاب خوب نشد که نشد . مدتي به همين منوال گذشت تا اينکه روزي حکيم براي مداواي بيماري از شهر خارج شد و چند روزي به سفر رفت و از آنجايي که پسرش طبابت را از او ياد گرفته بود به جاي او بيماران را مداوا مي کرد. آن روز هم طبق معمول هميشه قصاب نزد حکيم رفت و حکيم باشي دست او را مداوا کرد و پس از ضد عفوني مي خواست پانسمان کند که متوجه استخوان لاي زخم شد و آن را بيرون کشيد و زخم را بست و به قصاب گفت : به زودي زخمت بهبود پيدا ميکند . دو روز بعد قصاب خوشحال نزد پسر حکيم آمد و به او گفت : تو بهتر از پدرت مداوا مي کني . زخم من امروز خيلي بهتر است . پسر حکيم هم بار ديگر زخم را ضدعفوني کرد و بست و به قصاب گفت :از فردا نيازي نيست که نزد من بيايي. چند روزي گذشت و حکيم از سفر برگشت . وقتي همسرش سفره را پهن کرد متوجه شد که غذايش گوشت ندارد و فقط بادمجان و کدو در آن است . با تعجب گفت : اين غذا چرا گوشت ندارد؟ همسرش گفت تو که رفتي پسرمان هم گوشتي نخريده . حکيم با تعجب از پسر سوال کرد : مگر قصاب نزد تو نيامد ؟ پسر حکيم با خوشحالي گفت : چرا پدر آمد و من زخمش را بستم و استخواني که لاي آن مانده بود را بيرون کشيدم . مطمئن باشيد کارم را خوب انجام داده‌ام . حکيم آهي کشيد و روي دستش زد و گفت : از قديم گفته بودند : نکرده کار ، نبر به کار .پس بگو از امشب غذاي ما گوشت ندارد. من خودم استخوان را لاي زخم گذاشته بودم تا قصاب هر روز نزد من امده و مقداري گوشت برايمان بياورد . از آن روز به بعد درباره ي کسي که جلوي پيشرفت کارها را بگيرد يا دائم اشکال تراشي کند ، مي گويند : استخوان لاي زخم مي گذارد . 🆔️ eitaa.com/clinicAdabiat
مرد فقیری با زن و پسرش زندگی سختی داشتند. مرد به شغل خارکنی مشغول بود.در یکی از روزها که غذایی نداشتند، زن خارکن یک کاسه شیر به شوهرش داد. مرد در بیابان پس از کار به قصد خوردن شیر آمد، دید ماری شیر را می خورد، دلش سوخت ایستاد و نگاه کرد. مار پس از خوردن به لانه خود رفت و یک سکه طلا به دهان برگشت و آن را در کاسه خالی شیر انداخت. مرد شکر خدا کرد. فردا مرد دوباره شیر آورد و باز ماجرای مار تکرار شد. به این ترتیب مرد، هر روز برای مار شیر می آورد و یک سکه می گرفت، تا اینکه خانواده آنها ثروتمند شدند. روزی مرد که فردی با خدا بود راهی سفر حج شد و به پسرش سفارش کرد که هر روز یک کاسه شیر برای مار ببرد.  پسر چند روز این کار را کرد و مار هم هر بار سکه ای در کاسه او گذاشت. تا اینکه یک روز پسرک با خود فکر کرد این چه کاری است؟ این دفعه مار را بکشد و تمام سکه ها را از لانه او بردارد. فردای آن روز وقتی مار می خواست به لانه برود پسر، با سنگی به مار حمله کرد. سنگ دُم مار را کند و مار نیز در دفاع از خود پسرک را نیش زد و کُشت. مرد وقتی از حج برگشت ماجرا را فهمید. برای دلجویی از مار کاسه شیری برداشت و به آن محل رفت. مار آمد اما شیر را نخورد. مرد از او عذر خواهی کرد و از مار خواست که شیر را بخورد. مار در جواب پیر مرد گفت: فرزند تو طمع کرد و به خاطر آن طمع جانش را از دست داد. نه تو دیگر مرگ پسرت را فراموش می کنی و نه من دُمم را که به دست پسرت قطع شد. پس دوستی ما دیگر فایدهای ندارد. تا مرا دُم و تو را پسر یاد است  دوستی من و تو  بر باد است. 🆔️ eitaa.com/clinicAdabiat
۱- کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ)نور/۲۶ زنهای ناپاک و زشتکار ، شایسته ی مردان ناپاکند و همچنین مردان ناپاک، شایسته ی زنان ناپاکند . زنهای پاکدامن نیز، شایسته ی مردان پاکدامن ، و مردان پاکدامن ، شایسته زنان پاکدامنند . ۲ – هر چه کنی به خود کنی گر همه خوب و بد کنی إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا )اسراء/۷ اگر احسان وخوبی کنید ، به خودتان خوبی کرده اید و اگر بدی کنید ، به خود بدی کرده اید . ۳- چو ایزد ببندد ز حکمت دری به رحمت گشاید در دیگری مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْمِثْلِهَا )بقره /۱۰۶ هر آیه ای را که منسوخ کنیم یا آن را متروک سازیم ، بهتر از آن یا مثل آن را می آوریم . ۴ – واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگری می کنند أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ)بقره/۴۴( آیا مردم را به خیر و نیکی سفارش می کنید و خودتان را فراموش می نمائید. ۵ – مور همان به که نباشد پرش ویا این مثل : و همچنین : آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی یک شکم در آدمی نگذاشتی وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ )شوری /۲۷( اگر خداوند رزقش را برای بندگانش زیاد کنند ، در زمین طغیان می کنند . ۶ – جواب ابلهان خاموشی است إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً )فرقان /۶۳( هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب می سازند ، سلام می دهند . ۷ – مز د آن گرفت جان برادر که کار کرد وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى )نجم /۳۹( برای انسان جز آنچه که سعی کرده نخواهد بود . ۸ – یار بی پرده از در و دیوار در تجلی است یا اولی الابصار فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ )بقره /۱۱۵( به هر طرف که روی بگردانید ، آنجا وجه الله است و روی به جانب خداست . . ۹- سحرخیز باش تا کامروا باشی وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحْمُوداً )اسراء /۷۹( قسمتی از شب بیداری کن و نافله به جا بیاور تا خداوند تو را به مقام محمود برساند . . ۱۰- چیست احسان ، را مکافات ای پسر ؟ لطف و احسان و ثواب معتبر هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ )الرحمن /۶۰( آیاپاداش احسان ، چیزی غیر از احسان است ؟ 🆔️ eitaa.com/clinicAdabiat
به کار بردن ۲۰ ضرب المثل با نام حیوانات در انشا ۱_حاجی مرد و شتر خلاص. ۲_چشم هایش سگ دارد. ۳_حرف صدتا یه غاز زدن . ۴_حکم جوجه خروسش فرموده. ۵_خاله سوسکه به بچش می گه قربان دست و پای بلوریت. ۶_خانه خرس و بادیه مس. ۷_خدا خر را شناخت شاخش نداد. ۸_خر است و یک کیله جو. ۹_ خربزه شیرین نصیب کفتار میشود ۱۰_خر بیار و باقالا بار کن. ۱۱_خرت به چند است. ۱۲_خر تب میکند سگ سرفه سیاه. ۱۳_خواب خرگوشی. ۱۴_خر ما از کرگی دم نداشت. ۱۵_خروس بی محل بودن. ۱۶_خود را به موش مردگی زدن. ۱۷_دستش به دم گاوی بند شده است. ۱۸_دنبه را به دست گربه سپردن. ۱۹_کینه شتری داشتن. ۲۰_دوستی خاله خرسه. پیرمردی با اسبش در هوایی که خر تب می کند و سگ سیاه سرفه با شوخی در راه برخورد می کند. شوخ با لحنی توهین‌آمیز به پیرمرد خسته می گوید: خرت به چند؟ پیرمرد پاسخ داد: خروس بی محل بودن حکایت از این بیانت دارد. شوخ در حالی که حرف های صدتا یه غاز را ادامه می می‌داد ، پیرمرد به او گفت: خدا خر را شناخت شاخش نداد. شوخ با شنیدن صحبت های پیرمردگفت: خاله سوسکه به بچه اش می گوید قربان دست و پای بلوریت، چقدر مغروری پیرمرد؟ پیرمرد گفت: ای شوخ ، خود را به موش مردگی نزن که من میدانم هدف تو از این صحبت‌هایت چیست؟ شوخ پاسخ داد: خر بیار و باقالی بار کن، آخر من چه گفتم که اینقدر بر آشفتی؟ من فقط خواستم مزاح کرده باشم . پیرمرد گفت: این دوستی خاله خرسه است شوخ گفت: کینه شتری داشتن به نفع تو نیست. پیرمرد گفت خر ما از کرگی دم نداشت رهایمان کن و برو و من هم گذشته را فراموش می کنم. شوخ گفت: آخر چرا انقدر به من بد گمانی پیرمرد؟ پیر مرد پاسخ داد به دلیل مشکلاتی که برایم سال‌های سال سر راهم ایجاد کردی و باعث می شوی تا زندگی ام نا آرام گردد. شوخ گفت: این بار می خواهم جبران کنم، پیرمرد پاسخ داد: دنبه به دست گربه سپردن خطاست. من می دانم کاری که انجام می دهی تنها با فکر خودت نیست. حکم جوجه خروسش فرموده، کسانی هستند همانند خودت که تو را به این کارها تشویق می‌کنند، احوالت نشان از آن دارد که در خواب خرگوشی به سر می بری و دستت به دم گاو بند شده است سعی کن تا اسیر دوستان ناباب نگردی که از نتایج رفتار آنها مزاحمت فراهم کردن برای دیگران و ...... است. با گفتن سخنان پیرمرد همچنان حرف های شوخ ادامه داشت و چشمهایش سگ داشت. پیرمرد گفت: حیف از آن پدر و مادری که خدا نصیب تو کرده، خربزه شیرین نصیب کفتار می شود. شوخ گفت: این سخنان یعنی چه؟ پیر مرد گفت: پدر و مادر به آن مهربانی فرزند این مردم آزاری. پیر مرد گفت: ای شوخ برو و به آن کسانی که همانند خودت هستند بگو که از این مردم آزاری دست بردارند. اذیت و آزار کردن مردم و بردن اموالشان همانند خانه خرس است و بادیه مس. این سخنان هیچ تاثیری بر جوان نداشت پیر مرد گفت خر است و یک کیله جو. جوان گفت: باز سخنی گفتی که نمی دانم مفهومش چیست! پیرمرد گفت: هیچ تغییری با این سخنان من نمی کنی، برو پیش کسانی که تو را آن چنان از راه به در کردند که نمی توان تو را به راه راست هدایت کرد. شوخ بعد از شنیدن سخنان پیرمرد در فکر فرو رفت و آنجا را ترک کرد. حاجی مرد شتر خلاص. 🆔️ eitaa.com/clinicAdabiat
. هرگاه کسی در اثبات نظر خود پافشاری کند و سرانجام آن را به دیگری بقبولاند و یا تحمیل نماید، می‌گویند :"سرانجام حرفش را به کرسی نشاند". در گذشته پس از آن که بین خانواده عروس و داماد راجع به مهریه و شیربها توافق حاصل می‌شد و قباله عقد را می‌نوشتند، بین عقد و عروسی فاصله زمانی کمی بود و در ظرف چند روز مراسم عروسی را تدارک می‌دیدند و عروس را بزک کرده و به دلیل نبودن مبل و صندلی، بر کرسی می‌نشاندند و در معرض دید و تماشای اقوام قرار می‌دادند. عروس هنگامی بر کرسی می‌نشست که پیشنهادات پدر ومادر عروس مورد قبول خانواده داماد واقع شده و به کرسی نشانیدن عروس دال بر تسلیم خانواده داماد در مقابل پیشنهادات خانواده عروس بود. لذا از آن پس دامنه معنی و مفهوم به کرسی نشانیدن حرف گسترش پیدا کرد و اصطلاح اندک اندک دامنه‌ی معنایی گسترده‌تری یافت و به معنای قبولاندن حرف و عقیده به کار رفت. @molavi_asar_o_afkar @zarbolmaslhaefarsi 🆔️ eitaa.com/clinicAdabiat