💢۱۳ اشتباه بزرگ مدیران ارشد
رابرت دانهام ( از مدیران ارشد موتورولا) با توجه به تجارب خود و مشاهده رفتار سایر مدیران ارشد اجرایی ،۱۳ اشتباه فاحش را شناسایی کرده است و معتقد است این اشتباهات مخصوص مدیران صنایع و شرکت های خاص نیست، بلکه در تمام صنایع وجود دارد.
1️⃣ گوش ندادن
به سخنان کارکنان خود توجه نمیکنند، بلکه فقط با آنها صحبت میکنند. نتیجه این شیوه فقدان تعهد، وفاداری و احساس تعلق و نیز افزایش انزجار و دلسردی کارکنان است.
2️⃣ افراط در تعهد
اگر نتوانید کارکنانی پرورش دهید که در مواقع لازم بتوانند پاسخ منفی دهند، به جای یک استراتژی موفقیت آمیز، با کار بیش از حد، دستاورد اندک، نارضایتی مشتری و «قهرمانانی مرده» دست به گریبان خواهد بود.
3️⃣دل خوش کردن به آمار و ارقام
آمار و ارقام فقط نتیجه فرعی تصمیمات شما است. انجام اقداماتی به منظور تغییر اعداد، بدون توجه به عوامل پدید آورنده این اعداد (از جمله پیشنهادهای ارزشمند، رضایت مخاطبان و انگیزه و اشتیاق کارکنان) و نیز بدون توجه به مدیریت این عوامل، در نهایت نتایجی مخرب دارد.
4️⃣ پذیرش تعهدهای مبهم و نامشخص یا پرهیز از تعهد
توافقهای مبهم و فقدان استانداردی روشن برای ایجاد و پذیرش تعهد و مدیریت آن، به اتلاف نیرو و کنارهگیری کارکنان میانجامد. همچنان که پرهیز از پذیرش تعهد و مسئولیتی روشن نیز همین نتایج را در پی خواهد داشت.
5️⃣ توجه به مخاطبان در اولویت آخر
انجام وظیفه بدون توجه به واکنش مخاطبان طرحها و برنامهها به آنچه انجام شده و چگونگی انجام آن، رضایت مخاطبان را سلب میکند.
6️⃣ترس و بیمیلی نسبت به ارزیابی عملکرد
گفتوگوی صادقانه و مستقیم، یک مهارت ارزشمند است که انجام آن مستلزم مقداری جرأت و شهامت است. مدیران ارشد باید یاد بگیرند که زمینههای ارائه بازخورد مستقیم و به موقع عملکرد را فراهم کنند.
7️⃣ تیمسازی فقط به شکل صوری
تیمها تنها گروههایی از افراد نیستند که با هم کار میکنند، مهارتهای ایجاد تیمهای واقعی با عملکردی مطمئن و اثربخش، باید آموخته شوند و واقعیت این است که کمتر کسی از این مهارتها برخوردار است.
8️⃣خالی بودن چنته مدیریت
مدیریت اثربخش مستلزم دامنهای از مهارتهاست و اغلب مدیران همه مهارتها و تواناییهای لازم را ندارند. کلیدیترین این تواناییها عبارت است از تیمسازی، توانایی ایجاد تعهد، توانایی شنیدن، مدیریت روحیه، مبارزه و غلبه بر کاستیها، مدیریت رضایت مشتری، برنامهریزی اثربخش، اصول اخلاقی معین، حضور و موجودیت و منفعل نبودن.
9️⃣دستور دادن به جای درخواست کردن و ایجاد تعهد
احساس تعلق و تعالی در افرادی که صرفاً فرمان پذیرند، دیده نمیشود و معمولاً دستور دادن به امتناعی همراه با آزردگی میانجامد. در واقع آنچه که در پی آن هستیم، احساس تعلق به سازمان، غرور و دلبستگی است و اینها وقتی ایجاد میشود که فرد نسبت به آنچه انجام میدهد، متعهد باشد.
0️⃣1️⃣ناتوانی در ایجاد اعتماد
اعتماد احساسی مبهم برخاسته از سوابق قبلی نیست. ایجاد اعتماد، بازسازی و حفظ اعتماد موجود، مهارتهای ارزشمندی است که کمتر در رفتار مدیران مشاهده میشود و باید آموخته شود.
1️⃣1️⃣نداشتن برنامه کاری روشن
برنامه کاری مستلزم یک استراتژی روشن، ارزش و اهمیت کافی برای مخاطبان و تیمی آماده و توانمند برای اجرا است.
2️⃣1️⃣شدت عمل
شدت عمل به دستور دادن منتهی میشود، نه جلب احترام و تعهد دیگران. شدت عمل، قدرت و نشاط سازمان را نابود میکند و کارکنان را ضعیف و شکست خورده رها میسازد.
3️⃣1️⃣متعهد نبودن به یادگیری
ما باید یاد بگیریم که از اشتباهات، موفقیتها و تجاربمان بیاموزیم. ما باید یاد بگیریم که چگونه از دیگران بیاموزیم، بویژه از آنها که ریسک کردهاند و موفقیت و شکست را تجربه کردهاند.
⭕️ چالش شماره ۱:
هر روز حداقل ۸ تا ۱۰ خط- ترجیحا روی کاغذ- برای خود بنویسید. ✍🏻
📝 نوشتن افکار و احساسات، یکی از موثرترین روشها برای آرامش فکری ماست که میتوانیم بدون نیاز به امکانات و شرایط خاص، در هر زمان و مکانی که خواستیم این کار را انجام دهیم. 😌
❕البته ممکن است هنگام نوشتن، دچار طوفان ذهنی و درگیر افکار منفی، مثبت و احساسات گوناگون شویم، اما سعی کنید برای اثرگذاری این روش، در نوشتن استمرار داشته باشید.
💢منظم پاداش ندهید!
🔴دانشمندان، آزمایش جالبی را درباره مکانیزم پاداش انجام دادند. آنها دو کبوتر را به گونه ای شرطی کردند که بعد از نوک زدن به یک میله، دانه دریافت کنند اما با یک تفاوت: کبوتر اول، بعد از آن که ۳ بار نوک می زد دانه می گرفت اما کبوتر دوم، گاهی بعد از ۲ بار نوک زدن دانه می گرفت، گاهی بعد از سه دفعه و گاه بعد از پنج مرتبه نوک زدن به میله و بیشتر.
🟢بعد از آن، دانشمندان تصمیم گرفتند بعد از نوک زدن های کبوتران، دیگر دانه ای به آنها ندهند؛ فکر می کنید چه شد؟
🔵کبوتر اول، چندین بار بخت خود را با سه بار نوک زدن به میله آزمود و چون دید خبری از دانه نیست، به زودی از خیر نوک زدن گذشت.
🟤اما کبوتر دوم - که به طور منظم دانه نگرفته بود - زمان بیشتری را صرف نوک زدن به میله کرد. او بارها و بارها سراغ میله رفت، یک بار دو مرتبه نوک زد، دفعه دیگر ۵ نوک زد، زمانی سه بار و ... .
🟠دانشمندان با انجام آزمایش های متعدد بر روی کبوتران و سپس انسان ها، کوشیدند بهترین سیستم پاداش دهی در محیط های کاری را بیابند. برآیند همه این پژوهش ها این بود: "پاداش را به صورت نامنظم ارائه دهید."
🟡بدیهی است که پاداش در قبال "ایده یا عمل عالی کارمند" داده می شود اما دانشمندان علوم رفتاری می گویند نباید در قبال "تعداد مشخصی ایده یا عمل عالی"، پاداش داده شود.
همچنین نباید ایده ها و اعمال عالی، بی پاداش بمانند.
🟣در صورت اول (پاداش در قبال تعداد مشخصی ایده یا عمل عالی) دو اتفاق می افتد:
⚫آنچه امروز به عنوان پاداش به کارمندتان می دهید و برای او دلچسب و انگیزه بخش است، بعد از چند بار تکرار، به یک "حق مسلّم" تبدیل می شود و قدرت انگیزشی اش را از دست می دهند.
⚪در صورتی که وقفه ای در ارائه پاداش پیش بیاید، "کارمندِ شرطی شده به پاداش مشخص" از ادامه فعالیت های مثبت خویش دست بر می دارد. کبوتر اول که یادتان هست؟
🔴در صورت دوم (ندادن پاداش) نیز مشخص است که انگیزه بعدی برای ادامه کارکرد مثبت وجود نخواهد داشت.
🟢بنابراین، به مدیران توصیه می شود سیستم پاداش دهی شان را "غیر منظم" کنند. یعنی ممکن است یک کارمند یک بار بعد از انجام "۵ کار مثبت" پاداش بگیرد، دفعه بعد دو بار پشت سر هم و هر بار برای "۱ کار مثبت" پاداش بگیرد و بار دیگر بعد از انجام "۳ کار مثبت" و ... .
🔵در چنین صورتی، اولا مرز بین حقوق و پاداش برای کارمندتان شفاف می شود، ثانیاً در صورتی که به هر علتی وقفه ای در نظام پاداش دهی رخ بدهد، کارمند از ادامه عملکردهای مثبت باز نمی ایستد.
🟤فراموش نکنید که به عنوان یک مدیر، باید به نیروهای تان انگیزه بدهید و "پاداش غیرمنظم" یکی از راه های علمی این انگیزه بخشی است.
هدایت شده از پویش آموزش
4_5823559934901491187.pdf
114.3K
دلایل نامگذاری روز ۲۵ فروردین به عنوان روز ملی منابع انسانی برای اولین بار در کشور در سال ۱۳۹۱
#منابع_انسانی
یکی از روندهایی که امروزه بیش از پیش در کانون توجه قرار گرفته است، چیزی نیست جز استعفای خاموش. استعفای خاموش تعاریف متعددی دارد، اما اکثریت موافقند که این مفهوم مربوط به کارکنانی است که از عملکرد «فراتر از انتظار» فاصله گرفته، و تنها «در حد انتظار» عمل میکنند.
رهبران منابع انسانی استعفای خاموش را فرصتی برای سازمانها میدانند تا یاد بگیرند، تأمل کنند و مرزهای کار و زندگی را دوباره ایجاد نمایند. در این مقاله به مواردی که آنها به اشتراک گذاشتند مختصر اشاره میکنیم.
✅برای خواندن این مقاله با سیمرغ همراه باشید.
https://newsite.simorgh34000.com/hr-viewpoint-quiet-quitting/
©منبع: Lattice. 2022
💢 پاداش یا تنبیه؟ چماق یا هویج؟! کدامیک بیشتر موجب ایجاد انگیزه در کارکنان میشوند؟
🔸"جِرِمی بِنتام" فیلسوف انگلیسی مشهور قرن هجدهم، جمله معروفی دارد: ”درد و لذت بر انسان حکومت میکند و تمامی اعمالی که فرد انجام میدهد، تمامی آنچه که میگوید و تمامی آنچه که به آن میاندیشد، تحت تاثیر درد و لذت قرار دارد.”
🔹تحقیقات دانشمندان علوم اعصاب، همین نظریه را تایید می کند. به همین دلیل هم وقتی شما میخواهید به کسی انگیزه بدهید، یا میبایست استنباطی از پیشبینی لذت را برای وی فراهم کنید و یا اینکه هشداری از دردهای ناشی از تنبیه را یادآور شوید.
اما نکته ای که همواره در هاله ای از ابهام قرار دارد، آن است که کدامیک و چه زمانی میبایست مورد استفاده قرار گیرد؟ چماق یا هویج؟!
🔹دانشمندان علوم اعصاب پیشنهاد میدهند هنگامی که میخواهید افراد را به انجام کاری تشویق کنید (به عنوان مثال نیاز به حضور کارکنان بیش از ساعات کاری متداول)، پاداش بسیار اثربخشتر از مجازات نتیجه خواهد داد. اما اگر میخواهید افراد را از انجام اعمالی بازدارید (به عنوان مثال عدم افشای اطلاعات طبقهبندی شده سازمان) سیاستهای تنبیهی مؤثرتر خواهد بود.
🔹البته در تعمیم نتایج چنین پژوهشهایی باید با احتیاط عمل کرد، ولی در عینحال میتوان نتیجه گرفت ایجاد پیشبینیهای مثبت در دیگران (برای مثال، اطلاعرسانی ماهیانه کارآمدترین کارمند در وب سایت شرکت) ممکن است در ایجاد انگیزه برای اقدامات مثبت، موثرتر از این باشد که افراد را به دلیل عملکرد ضعیف، به کاهش رتبه سازمانی و یا حقوق دریافتی تهدید کنیم.
🔹البته دلیل دیگری نیز وجود دارد که “هشدارها” اغلب تاثیر محدودی دارند. مغز انسان اغلب اطلاعات مثبت را بهتر از اطلاعات منفی کدگذاری میکند. چرا که افراد اغلب با یک رویکرد خوشبینانه اطلاعات مثبت را بیش از اطلاعات منفی به خود مرتبط می دانند.
🔹در انتها نتایج تحقیقات نشان میدهد که برای اثرگذاری بیشتر بر کارکنان، بهتر است به جای ترساندن افراد در خصوص مجازاتهای انجام ندادن کاری، از پاداش های محتمل برای ترغیب افراد به انجام اعمال مثبت در سازمان اقدام کنیم.
✍منبع: هاروارد بیزینس ریویو
فرد مثبت همیشه برنامه دارد، فرد منفی همیشه بهانه دارد.
فرد مثبت همیشه خود جزئی از جوابهاست، فرد منفی همیشه خود بخشی از مشکلات است.
فرد مثبت در کنار هر سنگی سبزه ای میبیند، فرد منفی در کنار هر سبزه ای سنگی میبیند.
فرد مثبت برای هر مشکلی راهکاری مییابد، فرد منفی برای هر راهکاری مشکلی میبیند.
فرد مثبت همیشه دوستی ها را زیاد میکند، فرد منفی دشمنی ها را زیاد می کند.
فرد مثبت می گوید اجازه بده انجام پذیر است، فرد منفی میگوید نمی توانم انجام پذیر نیست.
فرد مثبت همیشه با صبر مشکلات را حل میکند، فرد منفی همیشه با خشم مشکلات را زیاد میکند.
💢 رییس بد کیست؟!!
روسای بد همیشه برای سازمانها و کارکنان، مشکلساز بوده و هستند و به یکی از دغدغههای کسبوکارهای امروزی تبدیل شدهاند چرا که بسیاری از آنها باعث ایجاد ترس و اضطراب در بین کارکنان شده که در طولانیمدت موجب خواهند شد کارکنان، خود را پشت داده و آمار و ارقام پنهان کنند.
حال سوال اینجاست که به چه رئیسی میتوان عنوان «رئیس بد» داد؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که روسای بد براساس ویژگیهای بارزی که دارند به چهار گروه عمده تقسیم میشوند که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد:
🔴روسایی که ادعای دانای کل بودن دارند:
این گروه از روسا مدعی هستند که فقط آنها جواب سوالات را میدانند و فقط آنها قادر به مدیریت و کنترل امور خواهند بود و از همه بدتر اینکه معتقد هستند تمام اعتبار ناشی از اجرای موفق پروژهها باید به حساب آنها نوشته شود. آنها خود را بهعنوان دانای کل و ستون فقرات سازمان میپندارند.
افرادی که برای چنین روسایی کار میکنند باید در حد پرستش از آنها پیروی کرده و کسانی که بهطور مستقیم به چنین مدیرانی گزارش میدهند، در عمل، مطیع اوامر آنها هستند و نمیتوانند از مهارتها و تجربیات خود برای حل مسائل بهره ببرند.
🔵روسای عاشق خردهکاری و پرداختن به جزئیات:
این روسا دارای دانش خوبی برای انجام کارها هستند، اما خود را بیش از حد درگیر جزئیات امور میکنند. آنها دوست دارند تمام جزئیات مربوط به انجام کار را به کارکنان دیکته کنند و پس از آن نیز دوست دارند تمام فعالیتها را به همراه کوچکترین جزئیات آن چک کنند.
افرادی که برای چنین روسایی کار میکنند نیز دچار تفکر دادهمحور شده، و چنانچه بخواهند با طرح ایدههای جسورانه و ریسکی این قاعده را برهم بزنند با سانسور و توبیخ و اخراج روبهرو خواهند شد.
🔵روسای پرهیاهو و خودخواه:
این گروه از روسا کسانی هستند که اهل هیاهو و جلب توجه دیگران به سمت خود هستند. آنها میکوشند تا خبرهای بد را پنهان کرده و در مقابل خبرهای خوب را بوق و کرنا کرده و آنها را به اسم خود ثبت کنند. در واقع، شخصیت نمایشی چنین روسایی بسیار قوی است و هر آنچه انجام میدهند، حتی اگر مثبت و سازنده باشد، با هدف مطرح کردن خود انجام میشود.
در چنین شرایطی، هیچ مجالی برای عرض اندام کارکنان و طرح ایدهها و تجربیات آنها وجود نخواهد داشت، چراکه داستان رئیس بر همه چیز و همهکس برتری دارد.
🟣روسای ریاکار و دوشخصیتی:
این گروه از روسا بسیار خوب و زیبا سخن میگویند و با دیگران رفتار خوبی دارند و از خودکنترلی خوبی برخوردار هستند. با این همه، آنها پشت درهای بسته، شخصیت و افکار متفاوتی دارند بهطوریکه موفقیت عملکردی کارکنان را به خود نسبت میدهند، از کارکنان خود بدگویی میکنند و از تبدیل آنها به نردبان ترقی خود بهره میبرند.
افرادی که برای چنین روسایی کار میکنند بهشدت از آنها حساب میبرند، زیرا میدانند در صورت قرار گرفتن در نقطه مقابل چنین مدیران ظاهرفریبی، بهطور حتم محکوم خواهند شد.
🟥همه این چهار نوع روسا به خوبی میدانند چنانچه آمار و ارقام خوبی از عملکرد خود ارائه دهند و اهداف مقرر را تحقق بخشند، خواهند توانست در سازمان خود بهعنوان رئیس به کارشان ادامه دهند، بهخصوص اگر فرهنگهای سازمانی دیتامحور و نتیجهخواه در آنها حاکم باشد.
علاوه براین، تمام کارکنانی که برای این چهار نوع رئیس کار میکنند، دچار احساس اضطراب دائمی بوده و خود را مطیع روسای خود میپندارند چراکه در غیر اینصورت با خطر اخراج از کار یا رودررویی با رئیس مواجه خواهند شد. این کارکنان معمولا به تدریج به روباتهایی تبدیل میشوند که کارکرد اصلی آنها واکنش نشان دادن به کنشها و دستورات رئیس است و بس.
یکی از علامتهای وجود رئیس بد در یک مجموعه کاری این است که کارکنان همیشه در مورد رئیس خود و چگونگی برآورده شدن خواستههای او صحبت میکنند، حال آنکه کارکنان باید به بازار و مشتریان توجه داشته و فکر و ذکر اصلی آنها برآورده کردن نیازهای مشتریان و عوامل بازار باشد.
✍ آکادمی مدیریت
💢نیرویی که از ۱۰۰ نفر بهتر است!
استخدام یک نیروی قابلاعتماد یعنی حصول اطمینان از اینکه او صادق و شریف باشد؛ یعنی:
▪️حتی وقتی کسی حواسش به او نیست، به استانداردها و اصولی پایبند باشد.
▪️باوجدان و وظیفهشناس باشد.
▪️مطمئن باشید که درست قضاوت میکند و به آنچه میگوید عمل میکند.
▪️نیازی به نظارت بر او یا مدیریت ذرهبینی او نداشته باشید
▪️اهداف تیم را درک کند و به اندازه شما به کیفیت کار اهمیت دهد.
🔺"وارن بافت" این ویژگی را بسیار ارج مینهد تا جایی که در نامهای به سهامداران در سال ۲۰۰۳، عقد قرارداد با شرکت مکلین وابسته به والمارت را به عنوان مثال آورد. یک قرارداد عظیم با یک شرکت بزرگ.
فرآیند تایید قاعدتا باید کلی طول میکشید. دهها وکیل باید تک تک قراردادها و اسناد و توافقات را میخواندند. یک لشکر حسابدار باید تک تک آیتمها در صورتهای مالی شرکت را بررسی میکردند، و میلیونها دلار و ماهها زمان لازم بود تا پروسه کامل شود.
🔺اما "وارن بافت" تنها با صرف دو ساعت، یعنی در یک جلسه دو ساعته و یک دست دادن، قرارداد را نهایی کرد. او میگوید: «بررسی خاصی نکردیم. میدانستم که همه چیز دقیقا همانی خواهد بود که والمارت گفته بود. و همانطور هم شد.»
🔺یک جلسه دو ساعته و دست دادن و تمام؟ تصور کنید که چقدر زمان و پول و زحمت هدر میرفت اگر بافت به طرف مقابل اعتماد نداشت. جلوگیری از اتلاف این همه سرمایه، صرفا به این خاطر بود که یکی از طرفین مطمئن بود طرف مقابل به حرفهایش عمل میکند.
🔺در مورد استخدام هم همین است. داستان بافت نشان میدهد که اعتماد چه اهرم قدرتمندی است که با اتکا به آن، با تلاشی ناچیز میتوانید نتایج عالی بگیرید. بهتر است یک کارجوی کم تجربه اما صادق، مبتکر و باهوش را استخدام کنید. به هر حال اگر او سابقه خودجوش بودن و اخلاقمداری و تشخیص مشکل را داشته باشد، احتمالا عملکرد بالایی نیز خواهد داشت. بدون اعتماد، داشتن یک تیم با عملکرد بالا ممکن نیست.
✍کانال آموزه های سازمانی
💢شغل مدنظرتان را بیش از حد بزرگ نکنید
👈کتی فایوک در کتاب ارزشمند خود به نام «53 اصل استخدام بهترینها» مینویسد:
👈خیلی وقتها با داوطلبان زیادی مصاحبه کردهاید، ولی هنوز کسی را برای شغل مدنظرتان پیدا نکردهاید. در نتیجه، خسته و درمانده شدهاید. برای همین، آرزو میکنید ای کاش یک فرد مناسب برای استخدام پیدا میکردید
👈در این شرایط، به رزومهای برخورد میکنید که بسیار خوب به نظر میرسد چون تجربیات و تحصیلات او مناسب است. برای همین، پیش خودتان فکر میکنید: عالیه، این همان کسی است که دنبالش هستیم و باید او را جذب کنیم
👈اما به ناگهان یادتان میآید آخرین داوطلب خوبی که دنبال جذب او بودید، به خاطر شرایط کاری و حقوق و مزایای شرکتتان، پیشنهادتان را نپذیرفت
👈در این فکر هستید که ناگهان به ذهنتان میرسد برای راضی کردن فرد مدنظرتان، میتوانید کمی اغراق کنید و شغل پیشنهادی را بهتر و بزرگتر از آن چه که هست، نشان بدهید و مثلا در مورد جذابیت شغل، کسب تجربه بیشتر بعد از پذیرفتن آن شغل، امکان رشد و ترقی و غیره اغراق کنید
👈در حقیقت، پیش خودتان فکر میکنید اگر بتوانید این داوطلب مستعد و خوب را جذب کنید، چه اشکالی دارد کمی دروغ بگویید؟
👈اما اگر بتوانید فرد مورد نظرتان را با دروغگویی و اغراق جذب کنید، وقتی او را استخدام کردید و متوجه شد که آن چه در مصاحبه به او گفتهاید، با واقعیتها مطابقت ندارد، بسیار دلسرد و ناراحت میشود و به احتمال زیاد یا استعفا میدهد یا بهرهوریاش را به شدت پایین میآورد
👈به همین دلیل، بعد از مدتی از یک کارمند خوب و مستعد که آرزوی جذب آن را داشتید، به یک کارمند بهانهجو و ناراضی تبدیل میشود و روحیه همکاران دیگرش را هم خراب میکند
👈پس تحت هیچ شرایطی، درباره وضعیت شرکتتان دروغ نگویید و اغراق نکنید. چون با این کار، شاید یک مشکلتان را حل کنید، ولی در آینده با چند مشکل بزرگتر مواجه میشوید
✍مارکتینگ آز