eitaa logo
🎶🎙کـافـــــہ دکــلــمـه🎙🎶
20هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
23.9هزار ویدیو
46 فایل
تنها صداست که می ماند...... تبلیغات: @tarefeh_tabligh
مشاهده در ایتا
دانلود
💕بسیار خواندنی👌 در شهر رشت بر حسب اتفاق در خیابان سعدی رشت به مزاری رسیدم و با سرگذشتی عجیب آشنا شدم ! منطقه ای بود متعلق به هموطنان ارمنی و در آن منطقه مزاری بود متعلق به یک انسان آزاده به نام بعدها وقتی در مورد آرسن جستجو کردم بیشتر با این آزاده مرد آشنا شدم آرسن در شهر رشت زاده شد دوران ابتدایی را در همان شهر سپری نمود در ایامی که فقر در ایران همه گیر شده بود روزی مادرش برای وی پالتویی خریداری می‌کند و در هنگام عزیمت به مدرسه به وی میپوشاند اما در برگشت آرسن پالتو را بهمراه نداشت وقتی با سوال مادر روبرو میشود می‌گوید یکی از همکلاسیهای مسلمانش لباس مناسب نداشته پالتو را به وی بخشیده بعدها آرسن به داروسازی تجربی رو آورد و شهرتش از همینجا شروع شد. آن مرد بزرگ متعدد مشاهده میکرد که افرادی هستند که هزینه داروهای خود را ندارند یا بدلیل فقر اصلا دسترسی به دارو ندارند و آن‌زمان هم ایران دچار فقری فراگیر بود ، آرسن با هزینه خودش شبها و نیمه شبها بسمت تهران راه میافتاد و صبح هنگام در تهران داروهای مورد نیاز نیازمندان را خریداری یا تهیه میکرد یا مواد آنرا تهیه میکرد و سپس ظهر هنگام خودش را به رشت میرساند و از بعد از ظهر داروهایی مورد نیاز مردم فقیر را به یک سوم قیمت واقعی بین ایشان توزیع میکرد در ابتدا عده ای کوته فکر علیه آن ابرمرد دست به اتهام سازی و شایعه پراکنی زدند و با تاکید بر ارمنی بودن وی ، داروها را حرام و... می‌دانستند و چند مرتبه آرسن بخاطر همین ناجوانمردی‌های و اتهامات به زندان افتاد اما آن آزاده مرد عزم داشت که شود زندگی خود را فروخت و داروخانه ای راه انداخت کم کم مردم رشت و نواحی اطراف آن به نیات آن آزاده مرد اعتماد کردند داروخانه آرسن تبدیل شد به قبله و ماوای بی‌پناهان و مستضعفان رشت ، اما آرسن خسته نشد آنقدر پیش رفت و بزرگ مردی به خرج داد تا علمای رشت به زیارت او رفتند آن‌زمان امام جماعت مسجد جامع رشت در اختیار آیه الله ضیابری بود آیه الله به حریم و آزادگی آرسن اعتقاد پیدا کرد و دست در دست آن ابرمرد گذاشت و اولین داروخانه شبانه روزی ایران را در شهر رشت بنا نهادند مردم فقیر خطه گیلان از هر دین و مذهب به داروخانه آرسن هجوم می آوردند تجار شهر پول خود را به آیه الله ضیابری می‌دادند و آیه الله نیز پول را دودستی تقدیم آرسن می‌نمود تا صرف هزینه دارو و درمان فقرا شود بعدها آیه الله ضیابری و آرسن میناسیان برای سر و سامان دادن سالمندان بی سرپرست اولین سرای سالمندان ایران را در شهر رشت و با هزینه شخصی و کمک بازاریان رشت تاسیس نمودند و بدون حتی یک ریال کمک از دولت وقت پذیرای سالمندان بیمار و بی کس و کار از سراسر ایران شدند پس از رشت آرسن تلاشی وافر را برای سرای تاسیس سالمندان در تهران مبذول داشت و توانست با زحمت و مرارت زیاد سرای سالمندان کهریزک را بنا نهد که هر سه بنای خیر آرسن تا کنون به فعالیت خود ادامه میدهند هم داروخانه شبانه روزی رشت و هم سرای سالمندان رشت و هم سرای سالمندان کهریزک در سال ۱۳۵۶ آن آزاده مرد در حالی که در سرای سالمندان رشت در حال خدمات رسانی بود در هنگام کار درگذشت و مردم خطه گیلان را در عزای فراق خود گذاشت روز بعد شهر رشت از هجوم جمعیت به صحرای محشر تبدیل شد جا برای سوزن انداختن نبود، مردم گیلان از هر فرقه و‌ آیین آمدند و عظمتی خلق شد بنام جنازه ساعتها روی دست مردم بود و امکان دفن پیدا نمی‌کرد بر روی تابوت یک مسیحی چندین عمامه سادات بزرگ گیلان گذاشته شده بود مردم تکبیر گویان و صلوات فرستان جنازه یک ارمنی را تشییع میکردند در ابتدا مسلمانان اجازه دفن آن ابرمرد در قبرستان ارامنه را نمی‌دادند و می‌خواستند او را در قبرستان مسلمانان دفن کنند اما با میانجیگری علما و صرف وقت زیاد جنازه به کلیسای رشت رسید ساعتها مردم رشت کلیسا را مانند کعبه ای در برگرفتند و آنروز مسلمان و ارمنی یه کعبه داشتند و آنهم کلیسای کوچک رشت بود نهایتا جسد آن آزاده مرد را در همانجا دفن کردند آری آرسن میناسیان عنوان مسیح رشت را پیدا کرد و در هنگام مرگ سر سوزنی مال یا اموال در این دنیا نداشت اما دنیایی را در سوگ خود نشاند... آزادگی به دین و مذهب نیست همینکه در خدمت خدا و خلق خدا باشی کافیه ‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🩷‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎ 🍃 🍃 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚